به هر حال در تاریخ هیچگاه نخواستیم بفهمیم که علم و ثروت دو روی یک سکه نیستند. هیچگاه نخواستیم بفهمیم که علم باعث ایجاد ثروت میشود. هیچگاه نخواستیم بفهمیم که با ثروت میتوان به دانش دست یافت و با آن دانش، ثروتافزایی کرد و با آن ثروت به رفاه بیشتر برای جامعه دست یافت و با رفاه بیشتر دانشاندوزی بالاتری داشت. فقط و فقط نوشتیم و خواندیم که «علم بهتر است یا ثروت» و البته همیشه هم گفتیم علم بهتر است اما پیگیر ثروت شدیم! یعنی دوگانگی فرهنگی و نگرشی را نیز داشتیم و این نوع نگرش زمینه تفکر ما بود و ظاهرا هنوز هم هست یعنی همیشه باید صفر یا صد باشیم و با خودمان هم صادق نباشیم.
به این صورت به قرن بیست و یکم رسیدیم یعنی زمانی که نه میتوان خزینه را حمایت کرد، نه از اینترنت دوری جست! پس به زیستفناوری و ژن رسیدیم. حال میگوییم و مینویسیم «تراریخته» یا «محصولات مهندسی ژنتیکشده» خوب است یا بد؟! و برای اینکه این سوال «علم بهتر است یا ثروت» قرن بیست و یکم را بتوانیم نهادینه کنیم، قومی به طرفداری و قومی دیگر علیه آن خواهیم شد. یکی میگوید تراریخته خوب است و دیگری میگوید بد است و لشکرکشی، سردرگمی، تردید و درجازدن شروع میشود. بدون آگاهیبخشی، جامعه را نیز دچار رعب و وحشت میکنیم و میرسیم به جایی که دیگران با علم، ثروت ایجاد کردهاند و ما هنوز میپرسیم «علم بهتر است یا ثروت» و دیگران دستیابی به تراریخته را دستاورد بشری میدانند؛ با تمام نقاط قوت و ضعف آن. تراریخته را هم مانند اتم، اتومبیل و دهها دستاورد دیگر بشر دارای نقاط قدرت و ضعف میدانند. در جای خود از ظرفیتها و دستاوردهای آن استفاده میکنند و برای مشکلات و نقاط ضعف آن راهحل پیدا میکنند، آن را تولید میکنند و به همه دنیا و ما میدهند و ما میخوریم و میآشامیم و باز میپرسیم تراریخته خوب است یا بد؟ یعنی با نگرش ما تراریخته نمیتواند نقاط قوت و ضعف داشته باشد؛ یا باید خوب باشد یا بد.
ای کاش این دانشمندان، این عالمان و این متخصصان در این سرزمین با تاریخ هفت هزار ساله از این «منبودن خود» دست میکشیدند و اجازه میدادند در این سرزمین تمدن همگام با تاریخ باشد تا ما نیز از دستاوردهای بشری همگام با تاریخ و تمدن بهرهمند شویم.
انتهای پیام