اقتصاد ومعیشت مردم؛ دغدغه اصلی رهبری
اولین و مهمترین نکته نهفته در نتیجه این بررسی آن است که موضوع اقتصاد، اصلیترین دغدغه و اولویت شماره یک ایشان است. موضوعی که در شعار امسال نیز – اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل- تبلور یافته است. مروری حتی گذرا بر آرا، اندیشه، سیاست و مواضع رهبری نیز نشان میدهد مسئله اقتصاد و معیشت مردم همواره یکی از اصلیترین دلمشغولیها و مطالبات جدی ایشان بوده است. رهبر انقلاب در دیدار اخیر (11/5/1395) جمعی از اقشار مردم در این مورد میفرمایند؛ «بنده به مسائل معیشت مردم خیلی فکر میکنم، خیلی دغدغهمندم نسبت به مسئله معیشت مردم...». البته این دغدغه و مطالبه مربوط به امروز و دیروز نیست و دلایل آن نیز صرفا اقتصادی نیست. رهبر انقلاب در دیدار نمایندگان مجلس ششم به مناسبت آغاز به کار مجلس جدید خطاب به آنان میگویند؛ «بله! مسئله معیشت قطعاً در اولویّت اوّل است. معیشت که نبود، دین هم نیست؛ اخلاق هم نیست؛ حفظ عصمت و عفت هم نیست؛ امید هم نیست.» (1379/3/29)
اینکه میبینیم دشمن نیز سالهاست بر موضوع اقتصاد متمرکز شده و با
استفاده از حربه تحریم در پی ضربه زدن و به زانو درآوردن انقلاب اسلامی
است، ناشی از اهمیت و محوری بودن این قضیه است. چرا که آثار و آفات اختلال
در اقتصاد و معیشت مردم تنها به حوزه اقتصاد محدود نخواهد ماند و به طور
منطقی و عقلانی، دین، اخلاق، امنیت و حتی سیاست را نیز دستخوش عوارضی
ناگوار خواهد کرد. رهبر معظم انقلاب در همان دیدار خطاب به نمایندگان وقت
مجلس هشدار میدهند؛ «عزیزان من! شما بدانید که دشمن شما، دشمن این انقلاب،
دشمن این نظام، بُرندهترین حربهای که در اختیار خواهد داشت، فقر و
گرفتاری اقتصادی مردم است. روی این مسئله باید فکر کرد.»
پیشبینی رهبر معظم انقلاب درباره راهاندازی جنگ اقتصادی تمامعیار از
سوی دشمن تحقق یافت چرا که دشمن دیگر ابزارها را آزموده و دریافته بود راه
دیگری برای آسیب زدن به جمهوری اسلامی در اختیار ندارد.
مرور نظر ینس وایدمن، رئیس بانک مرکزی آلمان برای فهم ابعاد و اهمیت این
جنگ مفید است. او از این تقابل به عنوان «جنگهای ارزی» یاد میکند و در
اظهاراتی قابل تامل میگوید؛ راه برقراری «نظم نوین جهانی» جنگ ارزی-
اقتصادی است. هدف از این جنگ تبدیل جهان به یک بازار واحد، با ریاست یک
امپراتوری است. جهانی مشابه یک سوپرمارکت که کشورها، به عنوان شعب آن در
نظر گرفته شده که هر یک دارای مدیران اجرایی تابع مدیر کل هستند. برخلاف
دوره جنگ سرد، که بمبهای اتمی وظیفه ارعاب و اعمال نفوذ خود به رقیب را
برعهده داشتند، «بمبهای اقتصادی» در خدمت نابودی پایههای مادی استقلال
ملی کشورهای مزاحم جهانیسازی و در صورت لزوم، در خدمت کاهش جمعیت انسانی
مناطق تصرفی قرار میگیرند!
حال که مشخص شد تحریم اقتصادی به عنوان تنها حربه دشمن است و تنها نقشه
عملیاتی مقابله با آن نیز اقتصاد مقاومتی است، به سومین عبارت کلیدی
میرسیم؛ جوان مومن انقلابی! تجربه 8 سال دفاع مقدس نشان داد در یک جنگ
تمامعیار و همهجانبه، این جوانان مومن و انقلابی هستند که با ویژگیها و
تواناییهای خاص خود میتوانند معادله جنگ را بر هم زده و در نهایت به نفع
جبهه حق تغییر دهند. امروز هم در این جنگ بزرگ اقتصادی باید فرماندهی
عملیاتی میدان را به دست جوانان مومن انقلابی سپرد. کاری که متاسفانه تا
کنون کمتر انجام شده است و برخلاف رهبر معظم انقلاب اسلامی که اعتقادی عمیق
و راسخ به نتیجه آن دارند، برخی از مسئولان و تصمیمگیران عملاً چندان
اعتقادی به این نیروی امتحان پس داده ندارند.
اقتصاد مقاومتی بر دو باور بنیادی بنا شده است. اول؛ تکیه بر ظرفیتهای
داخلی فراوانی که تاکنون رها شده و بر زمین مانده است و دوم؛ باور داشتن به
توان خودی که «ما میتوانیم» تابلوی آن است. بدون شک چنین اندیشه و
راهبردی با فضای فکری مدیرانی که توان رقابتی صنعت داخلی با خارجی را در حد
تولید آبگوشت بزباش و قورمه سبزی! میدانند، فاصلهای از زمین تا آسمان
دارد. آن مدیری که پس از چند دهه سکانداری در بخشهای مختلف اقتصادی و
صنعتی، تز وارد کردن مدیر از خارج را میدهد، چگونه میتواند در مجموعه تحت
امر خود پیش برنده راهبرد اقتصاد مقاومتی باشد؟! این دسته از مدیران با
چنین تفکرات مشعشعی! نهایت هنرشان آن است که با دلسرد کردن جوانان
بااستعداد و توانمند، راه را برای جذب آنان از سوی کشورهای خارجی هموار
سازند.
بیش از هفت ماه از آغاز سال 95 میگذرد و خوب است مسئولان گزارش دقیق و
ملموسی از «اقدام و عمل» خود در زمینه اقتصاد مقاومتی بدهند. امید داشتن به
اینکه آمریکاییها اندکی فشار تحریم را رها کنند تا آبی به باغ برسد و
درختان سیب و گلابی بدهند، امید واهی است. ضربالمثلی میگوید؛ «چاه باید
خودش آب داشته باشد»! چاه را نمیتوان با سطل سطل آب ریختن زنده کرد.
اقتصاد کشور بیمار است و دشمن همیشه از نقطه ضعیف و آسیبپذیر درصدد حمله و
ضربه زدن بوده است. این بیمار نیاز به جراحی جدی دارد. بانکهای بنگاهدار
که برای افزایش چند میلیونی وام ازدواج عزا میگیرند و به مدیران خود
حقوقهای چند صد میلیونی و وامهای عجیب و غریب با سود یک درصد! میدهند،
هرگز حاضر نیستند زیر تیغ جراحی بروند. بخصوص وقتی پای پزشکان سالمندی در
میان باشد که نه اطلاعات و دانش به روزی دارند و نه دستی قاطع و بدون لرزش!
البته در عین حساسیت و نگرانی، چشمانداز و افق روشنی در پیش است. چرا که
جوانان مومن انقلابی فارغ از ناملایمات و سنگاندازیها و تهمتها و
تخریبها، بیمزد و منت در عرصههای مختلف مشغول تلاش و فعالیت هستند و این
باغ چهارفصل را به مدد الهی و تکیه بر دستان خود آباد خواهند کرد.