شهید سید جمال حسینی / به نماز جماعت اهمیت دهید و مسجد را رها نکنید + تصاویر و دست نوشته ها
به گزارش شیرازه، این
پایگاه خبری در نظر دارد به منظور ترویج فرهنگ ناب جهاد و شهادت در بین
آحاد جامعه به ویژه قشر نوجوان، هفتگی زندگی نامه، وصیت نامه و تصاویری از
شهدای استان فارس را به منظور زنده نگه داشتن یاد و نام این لاله های پرپر
منتشر نماید.
لازم به ذکر است این پایگاه خبری آمادگی دارد تا تصاویر دیده نشده خانواده های معظم شهدا را جمع آوری کرده و در این بخش منتشر نماید.
علاقه مندان به ترویج فرهنگ ناب جهاد و شهدات می توانند جهت مشارکت در این قسمت؛ تصاویر خود را به آدرس info@mojema.ir ارسال نمایند.
زندگی نامه شهید سید جمال حسینی
سید جمال حسینی در سال ۱۳۳۷ در شهر ارسنجان متولد شد؛ بیش از شش ماه از عمرش نگذشته بود که دست اجل وی را از نعمت داشتن پدر محروم ساخت و سرپرستی وی را مادر عهده دار شد.
تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را تا اول دبیرستان در زادگاهش به اتمام رسانید و برای ادامه تحصیل عازم شهر شیراز گردید؛ مطالعاتش از همین زمان و در خلال تحصیل آغاز شد با علاقه فراوان مطالعه می کرد و هر چه به دستش می رسید می خواند در سال ۱۳۵۵ و در مزرعه یکی از اقوامش مشغول به کار گردید و زحمت بسیار می کشید و بسیار گله داشت می گفت: که دهقانان خیلی زحمت می کشند و کم بهره می برند.
یک سال گذشت و عازم خدمت سربازی شد، حدود ۵ ماه از ورودش به سرباز خانه می گذشت که پیام امام خمینی(ره) مبنی بر ترک سربازخانه ها که از رادیو بیگانه پخش می شود می شنود و بلافاصله دوستانش را که حدود ۳۰ الی ۴۰ نفر می شدند جمع می کند و به آنها می گوید باید فرار کنیم، دوستانش می گویند دور سرباز خانه نرده کشی شده و نگهبانان پاس می دهند چگونه فرار کنیم، او می گوید دوستان، اگر تا پای نرده ها هم برویم و ما را به رگبار ببندند وظیفه خود را انجام داده ایم و بالاخره هم اولین کسی بود که در مهرماه ۵۷ با پریدن از روی نرده ها از سربازخانه فرار کرد و به میان مردم امد تا با آنها باشد، در تمام مجالس و راهپمائی ها که علیه حکومت برپا می شد شرکت می کرد.
سرانجام به ثمر رسید و دوباره به سربازی رفت ولی این بار با تقاضای خودش عازم کردستان شد پس از بازگشت از کردستان سخت ناراحت و در هم بود و سیدجمال حسینی در این مورد اظهار داشت: در این منطقه تبلیغات مذهبی صفر است مردم از دولتهای به ناحق گذشته سیلی فراوان خورده اند و اگر زود اقدام نشود وضع کردستان آشفته خواهد شد و دیدیم که تحت تأثیر عوامل ضد انقلاب و دست نشاندگان استعمار چنین شد.
دلم می خواهد در سطح مردم زندگی کنم
سید جمال در مهر ماه ۱۳۵۸ در کارخانه قند مرودشت مشغول به کار می شود و از روز ورودش به کارخانه مرتب با عوامل ضد انقلاب که هنوز در رأس کار بودند درگیری داشت و در تشکیل انجمن اسلامی این کارخانه سهم به سزائی داشت تا کار فصل کارخانه به اتمام رسید و او که ارامی نداشت با تنی چند از دوستانش به کشاورزی مشغول شد که در این راه موفق نشد.
سید جمال در بیشتر اوقات لباس ساده می پوشید و از لباس نو خیلی کم استفاده می کرد زیرا می گفت: دلم می خواهد در سطح مردم زندگی کنم و به هیچ دسته و گروهی وابسته نبود و فقط خط امام را از همان اول دنبال می کرد تا اینکه برای تدام انقلاب و دفاع از اسلام عزیز و ملتی مظلوم عازم جبهه شد و چون از تبار پاک حسین علیه السلام بود سرانجام در روز اربعین حسینی مورخ ۱۳۵۹/۰۸/۱۲ در عملیات رمضان به خیل حسینیان پیوست.
وصیت نامه شهید سید جمال حسینی
حال که به فضل الهی موفق شدم وعازم جبهه گردیدم در تاریخ ۲۳/ ۱۲/ ۱۳۶۵ درمقر امیدیه به اهواز برآن شدم تا چند کلمه ای وصی کنم: حال که خداوند تبارک وتعالی برما منت گذاشته وحقیر را در آستانه پرواز قرار داده اولا از خانواده معظم پدر و مادر عزیزم و برادران گرامی و خواهر از جان عزیزترم طلب عفو می نمایم که این بار در موقع عازم با شما خداحافظی نکردم و به شما اطلاع ندادم.
از دوستان و آشیانی که با آنها خداحافظی نکردم معذرت می خواهم. دوستان- مردم- آشنایان- اقوام امروز روزی است که به دستور فرمانده کل قوا و رهبر این نهضت ؟؟؟ سرنوشت اسلام ومسلمین ؟؟؟شهداست پس آماده شوید و بدون درنگ راهی مناطق جنگی شده وصلاح بر زمین فتاده شهدا را بردارید.
روزی است که مرجع تفلید مسلمین و پیر جماران کمک می طلبد کمک کنید او را چه با صفات مردم در دفاع از اسلام و چه با صفات قطعه قطعه شدن بدن در راه اسلام دوستان در پشت جبهه تقویت کنید جبهه را حقیر دوستانی زیاد در مسجد جامع داشتم و از همه آنها طلب عفو می نمایم.
از همه شما می خواهم به نماز بخصوص نماز جماعت اهمیت بدهید و یک لحظه مسجد را رها نکنید.
از دوستان در پایگاه مقاومت حمزه سید الشهدا(مسجد جامع) می خواهم در درجه اول جنگ و جبهه را از اعم امور و در راس کارهای خود قرار دهید و ثانیاً در جلسه های پایگاه و مراسم دیگر آن شرکت کنید و یاری کنید خمینی عزیز را و هرگز مبادا او را تنها بگذارید،، هرگز حاضر نشوید که بشنوید کسی خدای ناکرده به امام و یا روحانیت توهین کند، بدانید آنهائی که درباره روحانیت بدگوئی می کنند و یا از اسلام چیزی نمی دانند وناآگاه هستند که باید آنها را راهنمائی کنید یا این که می دانند و مغرضانه می گویند که در این صورت باید دهان آنها را برای همیشه بشوید.
من از یگانه دوستی که خیلی دوستش می داشتم سید عبدالحسین حسینی می خواهم که ادامه دهنده راه حقیر باشد و در مراسم حقیر فعال باشد و از برادرم و دوست دیگرم حیدر نعمتی می خواهم که حقیر را بخاطر بعضی برخوردهایم حلال نماید.
عزیزان بدانید ما انسان ها باید در این دنیا بسوزیم تا انسانیت را بسوزانند بجنگیم تا با انسانیت بجنگند.