هیچ جنگی در پیش رو نخواهیم داشت
وقتی رژیم سعودی با رفتارهای کودکانه سعد حریری نخستوزیر لبنان را در خاک عربستان وادار به استعفای اجباری کرد، برخی از تحلیلگران با استناد به محتوای بیانیه استعفا از یک طرف و مواضع حاکمان سعودی از طرف دیگر، از وقوع یک جنگ در پیش روی خبر دادند. ادبیات و خط و نشانهای سعودیها و همچنین فراخوان اتباع سعودی، اماراتی و اردنی از لبنان از سوی دولتهای متبوعشان، این گمانه را تقویت کرد. یکی از مقامات سعودی آشکارا، ملت لبنان را بر سر دو راهی شورش علیه حزبالله، یا پذیرش جنگ قرار داد! حتی برخی از عناصر رژیم قبیلهای سعودی، ایران را متهم به شراکت در شلیک موشک یمنیها به ریاض معرفی کرده، وعده مقابله دادند.
البته اطلاعات سیدحسن نصرالله مبنی بر اینکه سعودیها، از رژیم صهیونیستی خواستهاند تا به لبنان حمله کند، موضوع وقوع جنگ را جدیتر کرد. پیشتر هم بحث جنگ با فرو ریختن برجام مطرح شده بود. در این ایام نیز، به دنبال تمرکز غرب بر موضوع موشکی ایران با وضع تحریمها و راه انداختن هیاهوها، برخی از خطر وقوع جنگ سخن گفته، راه جلوگیری از آن را تن دادن ایران به مذاکرات هستهای اعلام میکنند. آیا با توجه به مطالب پیش گفته، منطقه راهبردی غرب آسیا، به زودی شاهد وقوع یک جنگ دیگر خواهد بود؟ آیا عربستان در آینده به لبنان و یا ایران حمله خواهد کرد؟ آیا رژیم صهیونیستی به صورت مستقل یا به همراه آل سعود به لبنان حمله خواهد کرد؟ آیا امریکاییها و دولت ترامپ، در صورت خارج شدن احتمالی ایران از برجام یا رد کردن هر نوع مذاکره موشکی، به جمهوری اسلامی حمله نظامی خواهند کرد؟ نگارنده بر این اعتقاد است که هیچ جنگی در پیش رو نخواهیم داشت.
برخلاف ادبیات و ظاهر جنگی جنگطلبان مثلث شوم امریکا، رژیم صهیونیستی و رژیم آلسعود؛ شرایط منطقه، وضعیت مقاومت و بیداری ملتها، به گونهای است که این سه کشور جرئت آغاز هیچ جنگی را به صورت مستقیم علیه لبنان و یا ایران ندارند. ایالات متحده با خسارتهای چند تریلیون دلاری سالهای اخیر در منطقه و با شکستهای راهبردی در عراق و سوریه، به این فهم رسیده که جنگ علیه ایران برای امریکا چه پیامدهایی دارد. امریکاییها به درستی فهمیدهاند با شلیک حتی یک موشک به سمت ایران، درگیر یک جنگ خسارتبار و همه جانبه در کل منطقه خاورمیانه خواهند شد. آری دولتمردان امریکایی با توجه به آشنایی که نسبت به بخشی از قدرت دفاعی ایران دارند، و با توجه به شناخت مختصری که از سرپنجههای قدرتمند جمهوری اسلامی در منطقه پیدا کردهاند، جنگ با ایران را مساوی با تبدیل شدن خاورمیانه به گورستان امریکا ارزیابی میکنند و اما رژیم صهیونیستی، هنوز تلخیهای جنگ 33روزه را در کام دارد. تلخیهایی که نه تنها نتوانست با جنگهای سهگانه علیه ملت مظلوم فلسطین و ساکنان غزه در یک وسعت 360کیلومتر مربعی جبران کند، بلکه بر این تلخیها و ناکامیها افزوده شد.
رژیم صهیونیستی در ارزیابیهای خود از حزبالله لبنان، میداند که حزبالله کنونی به لحاظ توانمندیهای گوناگون و قدرت تحرک جنگی و دفاعی، در سطوحی به مراتب بالاتر از زمان جنگ 33 روزه قرار دارد. صهیونیستها میدانند هر نوع جنگی علیه حزبالله لبنان، علاوه بر اینکه کل لبنانیها را در مقابل آنان قرار میدهد و امنیت تلآویو و دیگر نقاط راهبردی را در سرزمینهای تحت اشغال از بین میبرد، این جنگ چه بسا با گشوده شدن جبههای دیگر در برابر آنها، نتیجهاش بازگشت بلندیهای جولان به سرزمینهای اصلی باشد. بدیهی است که صهیونیستها ریسک آغاز چنین جنگی را نخواهند کرد، حتی اگر تا ریال آخر هزینههای این جنگ را سعودیها بپردازند. در خصوص رژیم آلسعود، موضوع بسیار روشن است و هیچ نیازی به استدلال ندارد. اکنون عامل اصلی آزاردهنده حکام سعودی، شکست آنان در جنگ یمن است. سعودیها صحنه جنگ را با میدان رقص شمشیر اشتباه گرفتند. ملک سلمان بن عبدالعزیز و دیگر شاهزادگان همراهش، تصور میکردند با چند ده سورتی پرواز و بمباران مناطقی از یمن، به تمامی اهداف خود ظرف چند هفته دست خواهند یافت. اما با انجام چند ده هزار پرواز هواپیماهای جنگی و به کارگیری تمامی قدرت خود در حوزههای دیگر، اکنون بینی آنان در جنگ یمن به خاک مالیده شده و هیچ راه پس و پیشی ندارند.
به مخیله سعودیها خطور نمیکرد که روزی ملت یمن، فرودگاه ریاض را هدف موشکهای خود قرار دهد. بنابراین حکام سعودی که در جنگ خودساخته یمن گرفتار شدهاند، هرگز قادر به جنگافروزی در جبههای دیگر نیستند. عربستانیها اگر جرئت جنگ با لبنان را داشتند، ملتمسانه دست به دامن صهیونیستها برای حمله به لبنان نمیشدند. بنابراین مثلث شوم و جنگطلب امریکا، رژیم صهیونیستی و آلسعود، گرچه خواهان نابودی حزبالله، مقاومت و جمهوری اسلامی هستند، لکن جرئت ورود به جنگ برای رسیدن به این اهداف را به دلیل اقتدار دفاعی طرف مقابل ندارند.