بازخوانی دو خرداد ۷۶:
دوم خرداد؛ روزی که دولت هاشمی تکرار شد
محمد هاشمی تاکید کرد: «اگر به اصلاحطلبان و جریان اصلاحطلب مراجعه کنید از نظر تشکیلاتی بیان میکنند که در همه مسائل مدیون مرحوم هاشمیرفسنجانی هستند و تحلیل درستی از تاریخ دارند. حساب تندروها را باید از جریانات جدا دانست.»
به گزارش شیرازه، دوم خرداد، خاتمی توانست با تکیه بر شعارهایی که تا آن روز جامعه درگیر سالهای پس از جنگ و دوران سازندگی کمتر شنیده بود، پیروز میدان رقابت انتخاباتی شود.
رقابتی که در آن ناطق نوری بهعنوان امتداد هاشمیرفسنجانی در افکار عمومی به تصویر کشیده شده بود و در مقابل اصلاحات با داعیه تغییر مشی و روش روی کار آمد.
در این دوره اگرچه آرمانخواهی آن هم به شکل افراطی به عنوان مشی اصلاحات تعریف میشد و حتی در این راه عبور از خاتمی نیز متصور بود ولی گذر زمان نشان داد آرمانخواهی صرفا کارکردش در افکار عمومی بوده و درواقع عملگرایی افراطی در دستورکار قرار دارد.
در سالروز پیروزی اصلاحات به بازخوانی این واقعه سیاسی پرداختیم و نظر فعالان عرصه سیاست را جویا شدیم.
کارگزاران؛ اقلیتی اثرگذار
بعد از اختلافات میان هاشمیرفسنجانی و جامعه روحانیت مبارز بر سر قرار گرفتن نام 6 نفر از نیروهای مورد نظر رئیسجمهور در فهرست انتخاباتی مجلس پنجم و مقاومت جامعه روحانیت، درنهایت حزب تازهتاسیس کارگزاران سازندگی که درست 51 روز مانده به انتخابات به پشتوانه رئیس دولت وقت اعلام موجودیت کرده بود، ساز جدایی کوک کرد و بنای خود را بر ارائه یک لیست انتخاباتی مستقل گذاشت. کارگزاران که در آن مقطع تحت عنوان راست مدرن شناخته میشد با طیفهایی از جریان چپ –جدیترین جریان منتقد دولت- ائتلاف کرد و این ائتلاف موفق به کسب 90 کرسی از مجلس پنجم شد. اقلیتی مرکب از نمایندگان منتسب به کارگزاران و جمعی از نیروهای خط امامی که تحت عنوان فراکسیون «مجمع حزبا...» در تحولات این دوره نقشی تعیینکننده ایفا کرده است و بهواسطه انسجام خود گاهی میتوانست با آبستراکسیون جلسات علنی، مانع از تصویب قوانین مد نظر جناح اکثریت شود.
یار دوازدهم اصلاحات
در حالی که فضای افکار عمومی، ناطقنوری را دنباله دولت هاشمی تلقی میکرد هاشمی اکتهایی از خود بروز داد که بهسود چپها بود. اوج این رویکرد را میتوان در خطبههای معروف او در نمازجمعه تهران نظاره کرد؛ جایی که رئیس دولت برگزارکننده انتخابات تلویحا بر شایعات مطرح شده پیرامون احتمال تقلب در انتخابات صحه گذاشت و از انتخاب ناظری ویژه برای جلوگیری از این موضوع خبر داد، ناظری که یک روایت میگوید کسی نبود جز سعید حجاریان. همین اظهارات در محافل سیاسی نوعی پاسگل به جریان چپ تفسیر شد. پاس گلی که در صورت رایآوری کاندیدای چپها او را تا حد زیادی وامدار هاشمی میساخت. این بازی دووجهی در حقیقت بهگونهای طراحی شده بود که درصورت به قدرت رسیدن هر یک از دو کاندیدای اصلی، دولت هاشمی استمرار یابد.
پیروزی ناباورانه
جریان چپ در شرایطی پا به عرصه انتخابات ریاستجمهوری هفتم گذاشت که انتظاری برای پیروزی در این انتخابات و فتح پاستور نداشت. این جریان با محوریت مجمع روحانیون مبارز و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بیش از هر چیز حضور در فضا و جلوگیری از حذف از صحنه سیاسی کشور را دنبال میکرد و استراتژی محوری آن بهطور کلی تقویت انسجام درونی برای آمادهسازی مسیر رسیدن به قدرت در سالهای بعد بود. در این راستا چپها ابتدا سراغ میرحسین موسوی را گرفتند. موسوی اما تمایلی به کاندیداتوری نشان نداد و با صدور بیانیهای انصراف خود را از قبول این مسئولیت اعلام کرد. همین موضوع جناح چپ را ناگزیر ساخت تا رئیس سازمان کتابخانه ملی و وزیر مستعفی فرهنگ و ارشاد دولت هاشمی را بهعنوان گزینهای درجه دو، راهی میدان انتخابات کنند. کاندیدایی که اطرافیانش پیشبینی میکردند چیزی حدود هشت تا 10 میلیون رای خواهد داشت.
کابینهای که تکرار شد
در حالی که شعارها، برنامهها و وعدهها، این تصور را در افکار عمومی جا انداخته بود که دولت برآمده از انتخابات دوم خرداد در نقطه مقابل سیاستهای هاشمیرفسنجانی خواهد بود، چیزی طول نکشید که این تصور به کلی فرو ریخت و با معرفی کابینه دولت دهم مشخص شد تعداد قابل توجهی از اعضای دولت جدید همان وزرای دولت پیشین هستند. در این ارتباط میتوان به چهرههایی چون مرتضی حاجی، محمود حجتی، محمداسماعیل شوشتری، اسحاق جهانگیری، مصطفی معین، عطاءا... مهاجرانی، سیدمصطفی هاشمیطبا، محسن نوربخش، حسین کمالی، عیسی کلانتری، عبدا... نوری، غلامرضا آقازاده و بیژن زنگنه اشاره کرد. این همسویی همچنین بهویژه در خلال انطباق فراوان سیاستها و روندها خود را بیش از پیش نشان داد.
محمد هاشمی:
دولت اصلاحات، برنامههای دولت سازندگی را پیاده میکرد
در انتخابات 76 و سالهای دولت اصلاحات، عدهای از اصلاحطلبان به عناوین مختلف به تخریب و توهین نسبت به مرحوم هاشمیرفسنجانی پرداختند. در این خصوص محمد هاشمی در گفتوگو با «فرهیختگان» با اشاره به اینکه در هر دو طیف اصلاحطلب و اصولگرا افراد تندرو حضور دارند، گفت: «باید حساب آن افراد تندرو را از کل جناح جدا کرد. چنانچه دو نفر از یک جریان تندروی کنند، نمیتوان به حساب جریان بگذاریم.»
برادر مرحوم هاشمیرفسنجانی افزود: «جناحهای سیاسی مانند یک پازل هستند و برای دریافت یک تحلیل درست باید همه قطعات را در کنار هم گذاشت. نگاه به مسائل سیاسی و تحلیل تاریخی، باید جامع باشد و از همه زوایا دیده شود تا وقتی که به نسل بعد منتقل میشود، تحریفشده نباشد.»
وی تاکید کرد: «جریان اصلاحات در تشکیل کابینه، سیاستهای اداره کشور، سیاستهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و همه امور از آقای هاشمی مشورت میخواستند و دولت اصلاحات، برنامههای دولت سازندگی را پیاده میکرد.»
محمد هاشمی همچنین خاطرنشان کرد: «اگرچه در دوران اصلاحات عدهای از این جریان، توهین و تهمتهایی را علیه آقای هاشمی میزدند ولی این اظهارات، بیانیه دولت و جریان اصلاحات نبود. آقای خاتمی و کابینه ایشان با آقای هاشمی رفتار بسیار خوبی داشتند، مشورت میگرفتند و احترام ایشان را داشتند؛ اما در جریان دوم خرداد، بهنام اصلاحات اشخاصی تندرو بودند که یکسری حرفها و تهمتهایی علیه آیتا... هاشمی میزدند کما اینکه حتی بعد از رحلت ایشان هم از تریبون مجلس یا جاهای دیگر نسبت به ایشان توهین میشود. نباید حساب افراد و این نوع جریانات افراطی را به حساب کل یک جریان گذاشت.»
وی تصریح کرد: «در گذشته در تشکیلات دوم خرداد یک عده تندرو بودند که ممکن است در حال حاضر هم همان تندرویها را داشته باشند و حتی میگویند مواضع ما تغییری نکرده است و آیتا... هاشمی تغییر کرد! این افراد همچنان هم دچار اشتباه هستند. اگر میگویند ما تغییر نکردیم، درصدد هستند اشتباهات خودشان را پوشش دهند. البته ممکن است درست بگویند و همچنان تغییر نکرده باشند و تندرویهایشان ادامه داشته باشد!»
برادر مرحوم هاشمیرفسنجانی یادآور شد: «مواضع آقای هاشمی در عرصههای مختلف در طول سالهای بعد از انقلاب همواره بر یک سیاق بود و تغییر موضعی نداد.»
محمد هاشمی همچنین تاکید کرد: «اگر به اصلاحطلبان و جریان اصلاحطلب مراجعه کنید از نظر تشکیلاتی بیان میکنند که در همه مسائل مدیون مرحوم هاشمیرفسنجانی هستند و تحلیل درستی از تاریخ دارند. حساب تندروها را باید از جریانات جدا دانست.»
دولت روحانی محصول جریان اصلاحات است
مهدی فضایلی در گفتوگو با «فرهیختگان» نوسانات و تناقضات جریان اصلاحات را بررسی کرد: در دولت خاتمی بحث توسعه سیاسی جایگزین توسعه اقتصادی و رویکرد اصلی دولت توسعه سیاسی شد. در توسعه سیاسی که دولت خاتمی دنبال کرد بحث اقتصاد و مسائل و نیازهای معیشتی مردم و نیازهای واقعی به حاشیه رفتند.
در آن دوران شرایط کشور آنقدر ملتهب شد که در ادامه عملکرد در دولت دوم خاتمی، عبور از وی هم مطرح شد و تندروها و چهرههای افراطی جریان اصلاحات، حتی وی را هم که به عنوان لیدر و محور اصلی جریان اصلاحات مطرح شده بود، برنمیتابیدند. در مجموع عملکرد دو دولت مرحوم هاشمی و خاتمی بهگونهای بود که شخصی مثل احمدینژاد، توانست افکار عمومی را به خودش جلب کند.
به عبارت دیگر غلبه تفکر احمدینژاد محصول خلئی بود که توسط دولتهای هاشمی و خاتمی در کشور ایجاد شده بود و نتیجه رفتار آنها در حقیقت پیروزی احمدینژاد بود. در پایان دولت احمدینژاد و انتخابات یازدهم، اصلاحطلبان به حمایت از روحانی پرداختند.
برای این حمایت دلایل مختلفی را میتوان ذکر کرد. بخشی از این حمایت به دلیل اشتراکاتی بود که به لحاظ مبانی تفکری بین روحانی و جریان اصلاحات وجود داشت. درست است که خاستگاه روحانی، جامعه روحانیت مبارز بود و در این طیف شناخته شده بودند و گاهی مواضعی مخالف با جریان اصلاحات بهعنوان مثال در ماجرای 18 تیر میگرفتند اما در یکسری از زمینههای مهمی مثل گرایش به غرب و حوزه فرهنگی، جریان اصلاحات و روحانی وجه اشتراک مهمی داشتند.
بعد از افول دولت خاتمی، هاشمی به نوعی راهبری جریان اصلاحات را هم به عهده داشت که این موضوع درسال 84 با آمدن احمدینژاد شروع شد و تا سال 88 ادامه پیدا کرد. در انتخابات ۹۲ روحانی به نوعی ذیل هاشمی تعریف میشد.
به عبارتی علاوهبر همگرایی بین طیف هاشمی و جریان اصلاحات، اشتراکات مبنایی مهم هم وجود داشت. نکته آخر اینکه در انتخابات سال 92 جریان اصلاحات چهره شاخصی نداشت که در انتخابات ارائه کند. لذا بهنوعی بحث دوران گذار و رحم اجارهای و واژههایی از این قبیل مطرح شدند.
جریان اصلاحات برای عبور از شرایطی که در آن قرار گرفته بود، بهترین گزینهای که بتواند ذیل آن اهداف و منویات خود را دنبال کند و تحقق ببخشد، «روحانی» بود. در دولت دوم روحانی هم این حمایت پررنگتر شد و آنان تمام قد در حمایت از روحانی ایستادند. به عبارتی دولت یازدهم و دوازدهم به نوعی محصول جریان اصلاحات محسوب میشود.
جریان اصلاحات را اگر بعد از انقلاب و بهطور مشخص دهه 60 و دولت مهندس موسوی ریشهیابی و بررسی کنیم، مشخص است که این جریان نوسانات بسیار عجیب و غریبی داشته است. بهعنوان مثال در دهه 60 اینها پرچمدار مبارزه با استکبار و آمریکا میشوند که تلاش میکنند بحث تسخیر لانه جاسوسی را تمام عیار به پای خودشان بنویسند.
به هرحال مبارزه با آمریکا بحثی مهم و اینقدر پررنگ بود که وقتی امام بحث اسلام آمریکایی و اسلام ناب محمدی را مطرح کردند، اینها آمدند جریاناتی مثل جریانات آیتا... یزدی، جامعه مدرسین و جامعه روحانیت و امثالهم را مصداق اسلام آمریکایی به جامعه معرفی کردند؛ در حوزه سیاست خارجی به این صورت بود. اما در حوزه اقتصاد طرفدار جدی مقابله با بازار، تمرکزگرایی و سانترالیسم دولتی بودند.
در حوزه فرهنگ شدیدترین برخوردها را در تهران و شهرهای دیگر میکردند که امام آن زمان تذکر دادند. در حوزه تضارب افکار شاهد بودیم که دفتر تحکیم در دانشگاه چه محیط بستهای را ایجاد کرد و با تشکلهایی مثل جامعه اسلامی و دانشجویان و امثالهم برخوردهایی حذفی انجام داد. اینها چنین تفکراتی داشتند. اما امروز به جایی رسیدهاند که در اقتصاد، فرهنگ و سیاست خارجی منتهاالیه لیبرالیسم شدهاند!
به عبارتی ریشهیابی سیری که این جریان طی کرده است نشان میدهد فقدان مبانی مستحکم فکری و اعتقادی باعث شده جریان اصلاحات و دوم خرداد نوسانات شدید، فراز و فرودها و چنین تناقضاتی را درون خودش داشته باشد. این جریان در هیچ مقطعی از یک تفکر اصیل و ناب اسلامی بهرهمند نبوده است.
جهان نیوز
رقابتی که در آن ناطق نوری بهعنوان امتداد هاشمیرفسنجانی در افکار عمومی به تصویر کشیده شده بود و در مقابل اصلاحات با داعیه تغییر مشی و روش روی کار آمد.
در این دوره اگرچه آرمانخواهی آن هم به شکل افراطی به عنوان مشی اصلاحات تعریف میشد و حتی در این راه عبور از خاتمی نیز متصور بود ولی گذر زمان نشان داد آرمانخواهی صرفا کارکردش در افکار عمومی بوده و درواقع عملگرایی افراطی در دستورکار قرار دارد.
در سالروز پیروزی اصلاحات به بازخوانی این واقعه سیاسی پرداختیم و نظر فعالان عرصه سیاست را جویا شدیم.
کارگزاران؛ اقلیتی اثرگذار
بعد از اختلافات میان هاشمیرفسنجانی و جامعه روحانیت مبارز بر سر قرار گرفتن نام 6 نفر از نیروهای مورد نظر رئیسجمهور در فهرست انتخاباتی مجلس پنجم و مقاومت جامعه روحانیت، درنهایت حزب تازهتاسیس کارگزاران سازندگی که درست 51 روز مانده به انتخابات به پشتوانه رئیس دولت وقت اعلام موجودیت کرده بود، ساز جدایی کوک کرد و بنای خود را بر ارائه یک لیست انتخاباتی مستقل گذاشت. کارگزاران که در آن مقطع تحت عنوان راست مدرن شناخته میشد با طیفهایی از جریان چپ –جدیترین جریان منتقد دولت- ائتلاف کرد و این ائتلاف موفق به کسب 90 کرسی از مجلس پنجم شد. اقلیتی مرکب از نمایندگان منتسب به کارگزاران و جمعی از نیروهای خط امامی که تحت عنوان فراکسیون «مجمع حزبا...» در تحولات این دوره نقشی تعیینکننده ایفا کرده است و بهواسطه انسجام خود گاهی میتوانست با آبستراکسیون جلسات علنی، مانع از تصویب قوانین مد نظر جناح اکثریت شود.
یار دوازدهم اصلاحات
در حالی که فضای افکار عمومی، ناطقنوری را دنباله دولت هاشمی تلقی میکرد هاشمی اکتهایی از خود بروز داد که بهسود چپها بود. اوج این رویکرد را میتوان در خطبههای معروف او در نمازجمعه تهران نظاره کرد؛ جایی که رئیس دولت برگزارکننده انتخابات تلویحا بر شایعات مطرح شده پیرامون احتمال تقلب در انتخابات صحه گذاشت و از انتخاب ناظری ویژه برای جلوگیری از این موضوع خبر داد، ناظری که یک روایت میگوید کسی نبود جز سعید حجاریان. همین اظهارات در محافل سیاسی نوعی پاسگل به جریان چپ تفسیر شد. پاس گلی که در صورت رایآوری کاندیدای چپها او را تا حد زیادی وامدار هاشمی میساخت. این بازی دووجهی در حقیقت بهگونهای طراحی شده بود که درصورت به قدرت رسیدن هر یک از دو کاندیدای اصلی، دولت هاشمی استمرار یابد.
پیروزی ناباورانه
جریان چپ در شرایطی پا به عرصه انتخابات ریاستجمهوری هفتم گذاشت که انتظاری برای پیروزی در این انتخابات و فتح پاستور نداشت. این جریان با محوریت مجمع روحانیون مبارز و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بیش از هر چیز حضور در فضا و جلوگیری از حذف از صحنه سیاسی کشور را دنبال میکرد و استراتژی محوری آن بهطور کلی تقویت انسجام درونی برای آمادهسازی مسیر رسیدن به قدرت در سالهای بعد بود. در این راستا چپها ابتدا سراغ میرحسین موسوی را گرفتند. موسوی اما تمایلی به کاندیداتوری نشان نداد و با صدور بیانیهای انصراف خود را از قبول این مسئولیت اعلام کرد. همین موضوع جناح چپ را ناگزیر ساخت تا رئیس سازمان کتابخانه ملی و وزیر مستعفی فرهنگ و ارشاد دولت هاشمی را بهعنوان گزینهای درجه دو، راهی میدان انتخابات کنند. کاندیدایی که اطرافیانش پیشبینی میکردند چیزی حدود هشت تا 10 میلیون رای خواهد داشت.
کابینهای که تکرار شد
در حالی که شعارها، برنامهها و وعدهها، این تصور را در افکار عمومی جا انداخته بود که دولت برآمده از انتخابات دوم خرداد در نقطه مقابل سیاستهای هاشمیرفسنجانی خواهد بود، چیزی طول نکشید که این تصور به کلی فرو ریخت و با معرفی کابینه دولت دهم مشخص شد تعداد قابل توجهی از اعضای دولت جدید همان وزرای دولت پیشین هستند. در این ارتباط میتوان به چهرههایی چون مرتضی حاجی، محمود حجتی، محمداسماعیل شوشتری، اسحاق جهانگیری، مصطفی معین، عطاءا... مهاجرانی، سیدمصطفی هاشمیطبا، محسن نوربخش، حسین کمالی، عیسی کلانتری، عبدا... نوری، غلامرضا آقازاده و بیژن زنگنه اشاره کرد. این همسویی همچنین بهویژه در خلال انطباق فراوان سیاستها و روندها خود را بیش از پیش نشان داد.
محمد هاشمی:
دولت اصلاحات، برنامههای دولت سازندگی را پیاده میکرد
در انتخابات 76 و سالهای دولت اصلاحات، عدهای از اصلاحطلبان به عناوین مختلف به تخریب و توهین نسبت به مرحوم هاشمیرفسنجانی پرداختند. در این خصوص محمد هاشمی در گفتوگو با «فرهیختگان» با اشاره به اینکه در هر دو طیف اصلاحطلب و اصولگرا افراد تندرو حضور دارند، گفت: «باید حساب آن افراد تندرو را از کل جناح جدا کرد. چنانچه دو نفر از یک جریان تندروی کنند، نمیتوان به حساب جریان بگذاریم.»
برادر مرحوم هاشمیرفسنجانی افزود: «جناحهای سیاسی مانند یک پازل هستند و برای دریافت یک تحلیل درست باید همه قطعات را در کنار هم گذاشت. نگاه به مسائل سیاسی و تحلیل تاریخی، باید جامع باشد و از همه زوایا دیده شود تا وقتی که به نسل بعد منتقل میشود، تحریفشده نباشد.»
وی تاکید کرد: «جریان اصلاحات در تشکیل کابینه، سیاستهای اداره کشور، سیاستهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و همه امور از آقای هاشمی مشورت میخواستند و دولت اصلاحات، برنامههای دولت سازندگی را پیاده میکرد.»
محمد هاشمی همچنین خاطرنشان کرد: «اگرچه در دوران اصلاحات عدهای از این جریان، توهین و تهمتهایی را علیه آقای هاشمی میزدند ولی این اظهارات، بیانیه دولت و جریان اصلاحات نبود. آقای خاتمی و کابینه ایشان با آقای هاشمی رفتار بسیار خوبی داشتند، مشورت میگرفتند و احترام ایشان را داشتند؛ اما در جریان دوم خرداد، بهنام اصلاحات اشخاصی تندرو بودند که یکسری حرفها و تهمتهایی علیه آیتا... هاشمی میزدند کما اینکه حتی بعد از رحلت ایشان هم از تریبون مجلس یا جاهای دیگر نسبت به ایشان توهین میشود. نباید حساب افراد و این نوع جریانات افراطی را به حساب کل یک جریان گذاشت.»
وی تصریح کرد: «در گذشته در تشکیلات دوم خرداد یک عده تندرو بودند که ممکن است در حال حاضر هم همان تندرویها را داشته باشند و حتی میگویند مواضع ما تغییری نکرده است و آیتا... هاشمی تغییر کرد! این افراد همچنان هم دچار اشتباه هستند. اگر میگویند ما تغییر نکردیم، درصدد هستند اشتباهات خودشان را پوشش دهند. البته ممکن است درست بگویند و همچنان تغییر نکرده باشند و تندرویهایشان ادامه داشته باشد!»
برادر مرحوم هاشمیرفسنجانی یادآور شد: «مواضع آقای هاشمی در عرصههای مختلف در طول سالهای بعد از انقلاب همواره بر یک سیاق بود و تغییر موضعی نداد.»
محمد هاشمی همچنین تاکید کرد: «اگر به اصلاحطلبان و جریان اصلاحطلب مراجعه کنید از نظر تشکیلاتی بیان میکنند که در همه مسائل مدیون مرحوم هاشمیرفسنجانی هستند و تحلیل درستی از تاریخ دارند. حساب تندروها را باید از جریانات جدا دانست.»
دولت روحانی محصول جریان اصلاحات است
مهدی فضایلی در گفتوگو با «فرهیختگان» نوسانات و تناقضات جریان اصلاحات را بررسی کرد: در دولت خاتمی بحث توسعه سیاسی جایگزین توسعه اقتصادی و رویکرد اصلی دولت توسعه سیاسی شد. در توسعه سیاسی که دولت خاتمی دنبال کرد بحث اقتصاد و مسائل و نیازهای معیشتی مردم و نیازهای واقعی به حاشیه رفتند.
در آن دوران شرایط کشور آنقدر ملتهب شد که در ادامه عملکرد در دولت دوم خاتمی، عبور از وی هم مطرح شد و تندروها و چهرههای افراطی جریان اصلاحات، حتی وی را هم که به عنوان لیدر و محور اصلی جریان اصلاحات مطرح شده بود، برنمیتابیدند. در مجموع عملکرد دو دولت مرحوم هاشمی و خاتمی بهگونهای بود که شخصی مثل احمدینژاد، توانست افکار عمومی را به خودش جلب کند.
به عبارت دیگر غلبه تفکر احمدینژاد محصول خلئی بود که توسط دولتهای هاشمی و خاتمی در کشور ایجاد شده بود و نتیجه رفتار آنها در حقیقت پیروزی احمدینژاد بود. در پایان دولت احمدینژاد و انتخابات یازدهم، اصلاحطلبان به حمایت از روحانی پرداختند.
برای این حمایت دلایل مختلفی را میتوان ذکر کرد. بخشی از این حمایت به دلیل اشتراکاتی بود که به لحاظ مبانی تفکری بین روحانی و جریان اصلاحات وجود داشت. درست است که خاستگاه روحانی، جامعه روحانیت مبارز بود و در این طیف شناخته شده بودند و گاهی مواضعی مخالف با جریان اصلاحات بهعنوان مثال در ماجرای 18 تیر میگرفتند اما در یکسری از زمینههای مهمی مثل گرایش به غرب و حوزه فرهنگی، جریان اصلاحات و روحانی وجه اشتراک مهمی داشتند.
بعد از افول دولت خاتمی، هاشمی به نوعی راهبری جریان اصلاحات را هم به عهده داشت که این موضوع درسال 84 با آمدن احمدینژاد شروع شد و تا سال 88 ادامه پیدا کرد. در انتخابات ۹۲ روحانی به نوعی ذیل هاشمی تعریف میشد.
به عبارتی علاوهبر همگرایی بین طیف هاشمی و جریان اصلاحات، اشتراکات مبنایی مهم هم وجود داشت. نکته آخر اینکه در انتخابات سال 92 جریان اصلاحات چهره شاخصی نداشت که در انتخابات ارائه کند. لذا بهنوعی بحث دوران گذار و رحم اجارهای و واژههایی از این قبیل مطرح شدند.
جریان اصلاحات برای عبور از شرایطی که در آن قرار گرفته بود، بهترین گزینهای که بتواند ذیل آن اهداف و منویات خود را دنبال کند و تحقق ببخشد، «روحانی» بود. در دولت دوم روحانی هم این حمایت پررنگتر شد و آنان تمام قد در حمایت از روحانی ایستادند. به عبارتی دولت یازدهم و دوازدهم به نوعی محصول جریان اصلاحات محسوب میشود.
جریان اصلاحات را اگر بعد از انقلاب و بهطور مشخص دهه 60 و دولت مهندس موسوی ریشهیابی و بررسی کنیم، مشخص است که این جریان نوسانات بسیار عجیب و غریبی داشته است. بهعنوان مثال در دهه 60 اینها پرچمدار مبارزه با استکبار و آمریکا میشوند که تلاش میکنند بحث تسخیر لانه جاسوسی را تمام عیار به پای خودشان بنویسند.
به هرحال مبارزه با آمریکا بحثی مهم و اینقدر پررنگ بود که وقتی امام بحث اسلام آمریکایی و اسلام ناب محمدی را مطرح کردند، اینها آمدند جریاناتی مثل جریانات آیتا... یزدی، جامعه مدرسین و جامعه روحانیت و امثالهم را مصداق اسلام آمریکایی به جامعه معرفی کردند؛ در حوزه سیاست خارجی به این صورت بود. اما در حوزه اقتصاد طرفدار جدی مقابله با بازار، تمرکزگرایی و سانترالیسم دولتی بودند.
در حوزه فرهنگ شدیدترین برخوردها را در تهران و شهرهای دیگر میکردند که امام آن زمان تذکر دادند. در حوزه تضارب افکار شاهد بودیم که دفتر تحکیم در دانشگاه چه محیط بستهای را ایجاد کرد و با تشکلهایی مثل جامعه اسلامی و دانشجویان و امثالهم برخوردهایی حذفی انجام داد. اینها چنین تفکراتی داشتند. اما امروز به جایی رسیدهاند که در اقتصاد، فرهنگ و سیاست خارجی منتهاالیه لیبرالیسم شدهاند!
به عبارتی ریشهیابی سیری که این جریان طی کرده است نشان میدهد فقدان مبانی مستحکم فکری و اعتقادی باعث شده جریان اصلاحات و دوم خرداد نوسانات شدید، فراز و فرودها و چنین تناقضاتی را درون خودش داشته باشد. این جریان در هیچ مقطعی از یک تفکر اصیل و ناب اسلامی بهرهمند نبوده است.
جهان نیوز
نظرات بینندگان