یک همبستگی عاشقانه در کوچههای سیلزده/ وقتی ایران پای خانهتکانی خانه ما آمد
مادر با آنکه کمردرد داشت اما حرف خانهتکانی که وسط میآمد انگار دردش را فراموش میکرد؛ چادر گلدارش را به کمر میبست، یاعلی میگفت و همهمان را پای کار میکشید؛ خودش هم تا پایان، پای کار خانه تکانی میایستاد. برای من و خواهر و برادرهایم عادی بود که از یکی دو ماه قبل از سال جدید حرف تمیزکاری خانه و دغدغه مادر برای استقبال از سال جدید بحث روزمان باشد.
همیشه خانه تکانی از فرشها شروع میشد، بعد نوبت آشپزخانه بود و بعد سراغ اتاقها میآمد، دستمال نمدار دستمان میداد و هر کدام از بچه ها مسؤول تمیزکاری دیوار یک اتاق میشدیم. خلاصه کار که تمام میشد یک گوشه لم میدادیم و لذت آن خانه تمیز را میبردیم.
آن شب نمیدانم خواب بودیم یا بیدار! همهچیز مثل یک کابوس از جلوی چشمهایم میگذشت، سیل با هیبت ویرانگرش به نزدیکی شهر رسیده بود
آن شب نمیدانم خواب بودیم یا بیدار! همهچیز مثل یک کابوس از جلوی چشمهایم میگذشت، سیل با هیبت ویرانگرش به نزدیکی شهر رسیده بود، با نعره طوفانیاش هر چه سر راه داشت را به هم میریخت و جلو میآمد؛ میگفتند برای نجات جانمان باید خانه را ترک کنیم و به اردوگاههای امن پناه ببریم.
دلم نمیآمد اتاقم، لباسهایم، وسایلم، کتابها و هر آنچه که به آن تعلق خاطر داشتم را بگذارم و بروم. پدر بغض کرده بود، موقع حرف زدن صدایش میلرزید اما خود داری میکرد تا ما متوجه غمش نشویم؛ برای تخلیه خانه عجله داشت نگران بود آسیبی به ما برسد.
مادر اما اشک میریخت، حق داشت؛ نمیدانست قرار است چه اتفاقی سر خانه گرم و صمیمیاش بیفتد. وسایل ضروری را برداشتیم و به جایی که برایمان در نظر گرفته بودند پناه بردیم. مسؤولان دلسوزانه از همه سیلزدهها مراقبت میکردند و پاسخ بیتابیها، دلگرمی بود.
هر روز اخبار را دنبال میکردیم، شهر در محاصره سیل بود. میدانستم اوضاع بدتر از آن چیزی است که تصور میشود. چند روز گذشت، میدیدم که گروههای زیادی برای کمک به ما از شهرهای مختلف میآیدند. بلاخره اعلام شد که خطر برطرف شده است، از افرادی که به شهر آمد و شد داشتند، شنیده بودم که سیل چند خانه را کلا تخریب کرده، دیوار تعدادی خانه را با خود برده و گل ولای شهر را در برگرفته.
برای دیدن خانه خودمان دل توی دلم نبود. نمیدانستم عمق فاجعه چقدر است. نیروهای خودجوش مردمی،
با چشمهای خیس و بغض در گلو مقابل خانه ویران شدهمان ایستادهایم. سیلاشک مادر به راه افتاد، وسط گریههایش میگفت آواره شدیم، با دربه دری بعد از سیل چه کنیم
بسیجی، سپاهی، ارتش، هلالاحمر، جهادگران و ارگانهای دیگر همهجای شهر حضور داشتند. به سمت خانه به راه افتادیم. گلولای و آوردهای سیل همه جا به چشم میخورد. بخش اعظمی از خانهها، خیابانها، کوچهها و مغازههای شهر تخریب و یا دچار آبگرفتگی و گلولای شده بودند.
باورکردنی نبود نیمی از شهر درگیر سیلاب شده بود و گِلهای بهجامانده از این سیلاب در کوچه، خیابان و خانههای این شهر، خودنمایی میکرد. پیچ خیابان را که رد کردیم به کوچهامان رسیدیم. با چشمهای خیس و بغض در گلو مقابل خانه ویران شدهمان ایستادهایم. سیلاشک مادر به راه افتاد، وسط گریههایش میگفت آواره شدیم، با دربه دری بعد از سیل چه کنیم، کاش سیل ما را هم با خود برده بود. پدر دیگر دلداریش نمیداد، در بهتی عمیق به خانه نگاه میکرد که زیر گل، لجن و رسوبات دفن شده بود. تمام زندگیمان زیر گل رفته بود. خانههای اطراف هم وضعیتی بهتر از خانه ما نداشت.
انگار سیل چشم شهر را کور کرده بود. کم کم مردم از اردوگاههای امن به سمت شهر برمیگشتند. در این میان هر لحظه به تعداد افرادی که برای کمک به ما میآمدند افزوده میشد. از همان دقایق اول ورود به شهر نیروهای کمکی رسیدند.
پس از جمعآوری گلولای و آوردهای سیل توسط نیروهای جهادی توسط کامیونهای سپاه، ارتش و بنیاد مسکن این گلولای به محلی از پیش تعیینشده منتقل شد.
امدادیها، جهادگران، بسیجیان، طلاب و مسؤولان با چهرههای غبارآلود اما خندان سخت مشغول کمک هستند، مادر که بیتابی خانهاش را میکند پدر میگوید، ببین شهر تنها نیست و به اراده استوار کسانی که برای کمک به سیل زدگان آمدهاند اشاره میکند، مادر دلش آرام میگیرد و زیرلب میگوید راضیام به رضایش، خدا حفظشان کند.
همت، غیرت و اراده گروههای جهادی، مردمی و داوطلب سیلی شد برای شستن گل و لای خانههای سیل زدگان و خستگی از سیمای شهر؛ نیروهای ارتش، سپاه، طلاب و شهرداریها برای انجام این مهم همدل شدند و کاری کردند کارستان. نیروهای ارتشی هم مثل سایر نیرویهای نظامی و امدادی در کمک به مردم و گل روبی سنگ تمام گذاشتند.
در پایان یک روز پر تلاش جوانان و نیروهای ارتشی بدون احساس خستگی سوار بر
خودروی نظامی به شوخی و جدی شعار میدهند "ما ارتشیان اینجا هستیم هیچ جا
نمیریم همین جا هستیم" .
شهر سیلزده حالا پر از امید به زندگی و ساختن دوباره است.اینروزها گروهی از بانوان در قالب گروههای هلال احمر، پزشکی و حتی داوطلبانه و فردی، مشارکت در کمک به سیل زدگان را به نشستن در خانه ترجیح دادن؛ برخی دیگر در شستن خانهها به هموطنان کمک میکنند.
حالا همه ایران پای خانه تکانی خانه ما آمده است. دوباره بغض کردهایم این بار نه بخاطر اینکه سیل بیرحمی خانه قشنگمان را گلآلود کرد؛ بخاطر همبستگی در جهادی ملی و شوق وحدتی که بعد از سیل ویرانگر رخ نمایاند
روی پلاکاردها در برخی از نقاط شهر هم نوشته شده سپاه تا آخر همراه سیلزدگان است و جهادگران، طلاب و بسیجیان بی ادعایی که گمنام زیر شلاق باران و آفتاب مخلصانه و صادقانه برای رضای خدا تلاش میکنند.
حالا همه ایران پای خانه تکانی خانه ما آمده است.
برای این خانهتکانی کمر مادر زیر فشار کار خانه، دیگر کمتر درد میگیرد، نیروهای کمکی آنقدر مهربان و با انرژی هستند و دلسوزانه دل به کار دادهاند که گاهی حس میکنیم برای خانه خودشان کار می کنند.
خانه ما کمکم به حالت اولش برمی گردد با این تفاوت که این بار یک دنیا خاطره از این خانه تکانی عمیق و فراموش نشدنی برایمان به یادگار میماند.
سیل محبتی که در ایران به راه افتاد با خود همدلی، وحدت و مهربانی آورد و قلبهای غبارآلود و خسته ما را جلا داد. حالا شهر جان و زندگی دوباره گرفته و صحنههای زیبایی از همدلی مردم از استانهای مختلف در شهر سیلزده ما خلق می شود که قابل وصف نیست. شهرمان این روزها زیبایی و جذابیت خاصی دارد.حالا یک جریان عظیم و باشکوه با شعار "هر مسجد، یک خانه" در سراسر کشور به راه افتاده است و دل ما هر روز در خنکای بهار،گرم و گرم تر میشود
اینروزها خبرهای خوش زیاد به گوش می رسد؛ رئیس سازمان بسیج مستضعفین چند روز پیش از اجرای طرح «جهاد همبستگی ملی» خبر داد و گفت: براساس این طرح، هر مسجد در سراسر کشور یک منزل مسکونی را میسازد و هر کاسب تأمین یک کالای اساسی را عهدهدار میشود.
حالا یک جریان عظیم و باشکوه با شعار "هر مسجد، یک خانه" در سراسر کشور به راه افتاده است و دل ما هر روز در خنکای بهار،گرم و گرم تر میشود.
در این طرح تمام کسبه و ۷۰ هزار مسجد در سراسر ایران مشارکت دارند. این طرح به نحوی است که هر کسبه تامین یک کالای اساسی، هر مسجد بازسازی یک خانه و هر دانشگاه بازسازی و ساخت یک مدرسه را برعهده دارد.
سردار غیبپرور این طرح را یک دعوت ملی دانسته و گفته: سیل اخیر در کنار آسیبهایی که وارد کرد برکات فراوانی را با خود به همراه داشت، یکی از این برکات همبستگی و انسجام ملی بود که سیل اخیر این شاخصه را بیش از گذشته متبلور کرد.
رئیس سازمان بسیج مستضعفین تصریح کرد: در سه هفته گذشته مرحله اول و کمکرسانی به مردم را شاهد بودیم و یک همبستگی ملی در سراسر کشور ایجاد شده که همه افراد پای کار امدادرسانی آمدهاند.
وی تصریح کرد: وجه دوم این طرح این است که ما در کشور هزاران کاسب و اصناف با انصاف داریم که کشور خود را دوست دارند، از کسبه سراسر کشور دعوت میکنیم که هر کدام از شما یک قلم کالای زندگی را برای سیل زدگان تقبل کنند تا در اختیار آنها قرار گیرد و ساز و کار انجام این کار در آینده نزدیک از طریق رسانهها اعلام میشود.
وی با اعلام اینکه بنا نیست که نقش دولت را در این زمینه کمرنگ کنیم بلکه کمک حال دولت در این حوزه هستیم، گفت: از مهمترین اهداف این طرح مشارکت همگانی در سراسر کشور است و از تمام اصناف و بازاریان دعوت میکنیم که در این طرح مشارکت کنند تا مشکلات این هموطنان هرچه زودتر حل شود.
غیبپرور افزود: وجه سوم این طرح کمک به دانش آموزان و مدارس است تا بتوانیم دانش آموزان زودتر به مدارس برگردند و جا دارد از زحمات تمامی رسانه ها در جهت حضور حماسی در بازتاب مشکلات مردم و انعکاس اخبار امدادرسانی نهایت تشکر را داشته باشم.
حالا همه ایران پای خانه تکانی خانه ما آمده است. دوباره بغض کردهایم این بار نه بخاطر اینکه سیل بیرحمی خانه قشنگمان را گلآلود کرد؛ بخاطر همبستگی در جهادی ملی و شوق وحدتی که بعد از سیل ویرانگر رخ نمایاند.
فارس