جلسه هفدهم تفسیر قرآن استاد سیدعلی خامنه ای؛
توحید یک مسئله اجتماعی است
متن پیش رو حاصل چند هفته خوانش و چند هفته خلاصه کردن متن کتاب شریف «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن» است. در خلاصهسازی سعی بر این شد تا عبارات و جملات تغییر نکند تا فضا و حال و هوای سخنرانی حفظ شود. امید است تا خواندن خلاصه جلسات، شما را به سَمت خواندن اصل کتاب سوق دهد.
نخستین نغمه های دعوت
۱) نخستین نغمه دعوت انبیا چه بوده؟
۲) مقصود خود را چگونه تامین می کنند؟
آن کاری که انبیای عظام الهی می خواهند انجام بدهند؛ یعنی ایجاد حکومت و جامعه ونظام توحیدی و برانداختن نظام جاهلی و شرک آمیز و ایجاد رستاخیز عظیم در متن اجتماع را چگونه تامین می کنند؟ مسئله نقطه شروع مسئله بسیار مهمی است.
۱) نقطه شروع کار انبیا عبارت بود از بیان لبّ و مغز و اساس و روح مکتبشان. انبیا در شروع انقلاب و رستاخیز اجتماعی و عقیدتی، هرگز با مردم مجامله (تملق و چرب زبانی) نکردند.
چنین نبوده که یک مدت زمانی مردم را سرگردان کنند با حرف های دیگری و بعد از آن که یک مقداری موفقیت پیدا کردند، بعد آن شعار اصلی را در میان بگذارند. نه؛ از اول با صداقت و راستی آن هدف واقعی و نهایی خود را بیان کردند و آن چه بود ؟ آن هدف «توحید» بود.
توحید همه چیز مکتب انبیاست. توحید و معرفت خدا هم مایه تکامل و تعالی روح انسان است و هم به دنبال ایجاد یک محیط الهی، یک جامعه و نظام الهی، یک نظام عادلانه و بی طرف، یک نظام بدون استثمار و ظلم است. چرا که چنین محیطی برای پرورش موجود متعالی انسانی لازم و ضروری است. توحید بهترین و گویاترین شعار است برای خاطر این که جامعه ی توحیدی یعنی جامعه ای که هیچ موجودی در آن تحمیل و تکلیف و قانون گذاری برای دیگران ندارد جز خدا. هیچ موجود دیگری در جامعه ی توحیدی مردم را به اطاعتِ خود فرا نمی خواند، حتی پیغمبر که نماینده ی خداست به طور مستقل عمل نمی کند.
وقتی که پیغمبر که بنده برگزیده خداست حق ندارد در قلمرو حکومت و مُلک خدایی تصرفی کند و مردم را با قطع نظر از خدا به اطاعت خود فرابخواند، تکلیف دیگران معلوم است. قدرت های سیاسی، زورگویانِ تاریخ و...، همه توحید را نفی می کنند.
۱) نخستین نغمه دعوت انبیا چه بوده؟
۲) مقصود خود را چگونه تامین می کنند؟
آن کاری که انبیای عظام الهی می خواهند انجام بدهند؛ یعنی ایجاد حکومت و جامعه ونظام توحیدی و برانداختن نظام جاهلی و شرک آمیز و ایجاد رستاخیز عظیم در متن اجتماع را چگونه تامین می کنند؟ مسئله نقطه شروع مسئله بسیار مهمی است.
۱) نقطه شروع کار انبیا عبارت بود از بیان لبّ و مغز و اساس و روح مکتبشان. انبیا در شروع انقلاب و رستاخیز اجتماعی و عقیدتی، هرگز با مردم مجامله (تملق و چرب زبانی) نکردند.
چنین نبوده که یک مدت زمانی مردم را سرگردان کنند با حرف های دیگری و بعد از آن که یک مقداری موفقیت پیدا کردند، بعد آن شعار اصلی را در میان بگذارند. نه؛ از اول با صداقت و راستی آن هدف واقعی و نهایی خود را بیان کردند و آن چه بود ؟ آن هدف «توحید» بود.
توحید همه چیز مکتب انبیاست. توحید و معرفت خدا هم مایه تکامل و تعالی روح انسان است و هم به دنبال ایجاد یک محیط الهی، یک جامعه و نظام الهی، یک نظام عادلانه و بی طرف، یک نظام بدون استثمار و ظلم است. چرا که چنین محیطی برای پرورش موجود متعالی انسانی لازم و ضروری است. توحید بهترین و گویاترین شعار است برای خاطر این که جامعه ی توحیدی یعنی جامعه ای که هیچ موجودی در آن تحمیل و تکلیف و قانون گذاری برای دیگران ندارد جز خدا. هیچ موجود دیگری در جامعه ی توحیدی مردم را به اطاعتِ خود فرا نمی خواند، حتی پیغمبر که نماینده ی خداست به طور مستقل عمل نمی کند.
وقتی که پیغمبر که بنده برگزیده خداست حق ندارد در قلمرو حکومت و مُلک خدایی تصرفی کند و مردم را با قطع نظر از خدا به اطاعت خود فرابخواند، تکلیف دیگران معلوم است. قدرت های سیاسی، زورگویانِ تاریخ و...، همه توحید را نفی می کنند.
یعنی سردرمداران قریش اینقدر به بت ها مومن بودند؟
سردمداران جهل و ظلم که از اختلاف طبقاتی ارتزاق می کردند وقتی فهمیدند این که پیامبر می گوید «لااله الا الله» فقط به یک مساله اعتقادی محدود نمی شود بلکه دامنه اش اجتماعی هم است و آن نبودن و نفی آنهاست، با آن مخالفت کردند.
شما خیال میکنید علت مخالفت کفار قریش و سردمداران کفر و ظلم با پیامبر جز این بود که مقام خود و موقعیت اجتماعی خود را در خطر دیدند؟ آیا برای بتها دلشان سوخته بود؟ اینقدر اینها مومن بودند به بتها و اعتقادات اجدادشان؟ ما ندیدیم در طبقات بالای اجتماعی در هیچ زمانی اینقدر مومنِ واقعیِ دلسوزِ فداکارِ برای دین و مقدسات؛ حالا هر دین و مقدساتی. البته اعتقاد اندکی بود، تعصب بود، ولی مسئله اجتماعی و منافع بالاتر از همه بود.
پس اولین نغمه دعوت انبیا و نقطه شروع کارشان اعلام توحید است، اعلام حرف آخر؛ حرف آخر را اول میزنند. دعوا سر لحاف ملانصرالدین نبوده. از اول می گویند بابا! می خواهیم آن بالایی ها را بیاوریم پایین و پایینی ها را بیاوریم بالا، با هم برابرشان کنیم. اینها را هم به مردم می گویند، هم به آن طبقات عالیه.
۲) فایده این جور گفتن چیست؟ چه عیب دارد انبیا اول مردم را سربدوانند بعد هدفشان با تامین کنند؟ مانعش این است که دین با آگاهی و بصیرت همراهی کامل دارد. ایمان دینی اگر کورکورانه و ناآگاهانه باشد، بی فایده است. دیندار باید از اول بداند که به کجا می رود و دنبال چه کاری میرود. برای همین است که می تواند در طی مسیر سختی ها را آنگونه تحمل کند و صبر کند. چون می داند چه کار میکند. اگر نداند دارد دنبال چه مقصودی میرود در آن لحظات اول خسته خواهد شد و این خیلی امر طبیعی است.
اگر خودش هم در اواسط مسیر به تردید نیفتاد، این تردیدها را به فکرش خواهند داد که آقا چرا؟ برای چه؟ برای خاطر دل چه کسی؟ آدم آنجا سرد می شود، مگر اینکه آگاه باشد و از روی بصیرت رفته باشد.
دین به هیچ کس نمی گوید حالا شما عجالتا قبول کن، بعد تحقیق خواهی کرد. ابدا! اگر هم تو اینگونه دین را قبول کردی، دین تو را قبول نکرده.
نکته دیگر آنکه پیروان انبیا از چه راهی می خواهند برای تبلیغ دین وارد شوند؟ از کجا می خواهند شروع کنند؟ بهتر و قاطع تر و نتیجه بخش تر از نقطه ای که انبیا از آن شروع کردند؟ ما می خواهیم مردم دنیا را به دین اسلام معتقد کنیم؛ از راهی غیر از راهی که انبیا از آن شروع کردند؟ پس اول باید توحید را مطرح کنیم.
چرا گویندگان دینی بجای اینکه از توحید شروع کنند -فکرا و عملا- به مسائل فرعی و درجه دو می پردازند؟ حاضرند ساعت ها دربارهی اینکه نکیر و منکر به چه صورتی می آیند، طرف راست آدم می ایستند یا چپ؟ بحث کنند. مسئله ای که دانستن و ندانستنش یک ذره در مسلمان بودن آدم تاثیر ندارد. در عمل و انجام تعهدات اسلامی هیچ تاثیری ندارد. اما هرگز حاضر نیستند به این مسئله بیاندیشند که توحید برای شکل جامعه، برای نظام اجتماعی، پیشنهادش چیست؟ آیا پیشنهادی دارد یا نه؟
شما خیال میکنید علت مخالفت کفار قریش و سردمداران کفر و ظلم با پیامبر جز این بود که مقام خود و موقعیت اجتماعی خود را در خطر دیدند؟ آیا برای بتها دلشان سوخته بود؟ اینقدر اینها مومن بودند به بتها و اعتقادات اجدادشان؟ ما ندیدیم در طبقات بالای اجتماعی در هیچ زمانی اینقدر مومنِ واقعیِ دلسوزِ فداکارِ برای دین و مقدسات؛ حالا هر دین و مقدساتی. البته اعتقاد اندکی بود، تعصب بود، ولی مسئله اجتماعی و منافع بالاتر از همه بود.
پس اولین نغمه دعوت انبیا و نقطه شروع کارشان اعلام توحید است، اعلام حرف آخر؛ حرف آخر را اول میزنند. دعوا سر لحاف ملانصرالدین نبوده. از اول می گویند بابا! می خواهیم آن بالایی ها را بیاوریم پایین و پایینی ها را بیاوریم بالا، با هم برابرشان کنیم. اینها را هم به مردم می گویند، هم به آن طبقات عالیه.
۲) فایده این جور گفتن چیست؟ چه عیب دارد انبیا اول مردم را سربدوانند بعد هدفشان با تامین کنند؟ مانعش این است که دین با آگاهی و بصیرت همراهی کامل دارد. ایمان دینی اگر کورکورانه و ناآگاهانه باشد، بی فایده است. دیندار باید از اول بداند که به کجا می رود و دنبال چه کاری میرود. برای همین است که می تواند در طی مسیر سختی ها را آنگونه تحمل کند و صبر کند. چون می داند چه کار میکند. اگر نداند دارد دنبال چه مقصودی میرود در آن لحظات اول خسته خواهد شد و این خیلی امر طبیعی است.
اگر خودش هم در اواسط مسیر به تردید نیفتاد، این تردیدها را به فکرش خواهند داد که آقا چرا؟ برای چه؟ برای خاطر دل چه کسی؟ آدم آنجا سرد می شود، مگر اینکه آگاه باشد و از روی بصیرت رفته باشد.
دین به هیچ کس نمی گوید حالا شما عجالتا قبول کن، بعد تحقیق خواهی کرد. ابدا! اگر هم تو اینگونه دین را قبول کردی، دین تو را قبول نکرده.
نکته دیگر آنکه پیروان انبیا از چه راهی می خواهند برای تبلیغ دین وارد شوند؟ از کجا می خواهند شروع کنند؟ بهتر و قاطع تر و نتیجه بخش تر از نقطه ای که انبیا از آن شروع کردند؟ ما می خواهیم مردم دنیا را به دین اسلام معتقد کنیم؛ از راهی غیر از راهی که انبیا از آن شروع کردند؟ پس اول باید توحید را مطرح کنیم.
چرا گویندگان دینی بجای اینکه از توحید شروع کنند -فکرا و عملا- به مسائل فرعی و درجه دو می پردازند؟ حاضرند ساعت ها دربارهی اینکه نکیر و منکر به چه صورتی می آیند، طرف راست آدم می ایستند یا چپ؟ بحث کنند. مسئله ای که دانستن و ندانستنش یک ذره در مسلمان بودن آدم تاثیر ندارد. در عمل و انجام تعهدات اسلامی هیچ تاثیری ندارد. اما هرگز حاضر نیستند به این مسئله بیاندیشند که توحید برای شکل جامعه، برای نظام اجتماعی، پیشنهادش چیست؟ آیا پیشنهادی دارد یا نه؟
نظرات بینندگان