سیری کوتاه در زندگی حضرت سیدالشهدا(ع)؛
از تبارشناسی تا حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) از دیدگاه امام حسین(ع)
امام حسین(ع) آن مشعل فروزان هدایت و پاسدار ارزش های الهی است که در هر فرصتی، مسلمانان را نصیحت و به راه راست هدایت می کرد، تا راه حق را برگزینند و سعادتمند شود.
به گزارش سرویس فرهنگ و عترت شیرازه، رسول خدا(ص) و اهل بیتش، برای همه انسان ها به ویژه پیروانشان الگویی ارزنده هستند و خداوند با هدایت گری امامان معصوم(ع)، از چهره دین خود پرده برداشت و راه خود را نشان داد و چشمه سار دانش نهفته خود را در وجود اهل بیت(ع) جاری کرد.
خداوند، امام را پرچم هدایت خلق و حجت اهل طاعت و اهل زمانش قرار داده است و تاج وقار و عظمت بر سر او نهاده تا با پیروزی از او بتوان به نعمت های الهی دست یافت.
امام حسین(ع) آن مشعل فروزان هدایت و پاسدار ارزش های الهی است که در هر فرصتی، مسلمانان را نصیحت و به راه راست هدایت می کرد، تا راه حق را برگزینند و سعادتمند شود.
آنچه بیش از همه در زندگی امام حسین نمود دارد، قیام آن حضرت در برابر طاغوت زمان است که به تعبیر شهید مطهری: «امام حسین(ع) به واسطه شخصیت عالی قدرش، به واسطه شهادتش، مالک قلب ها و احساسات صدها میلیون انسان است. اگر کسانی که بر این مخزن عظیم و گران قدر احساسی و روحی گمارده شده اند؛ یعنی رهبران مذهبی بتوانند از این مخزن عظیم در جهت هم شکل کردن و هم رنگ کردن و هم احساس کردن روح ها با روح عظیم حسینی بهره برداری صحیح کنند، جهان اصلاح خواهد شد. راز بقای امام حسین(ع) این است که نهضتش از طرفی منطقی است، بعد عقلی دارد و از ناحیه منطق حمایت می شود و از طرف دیگر، در عمق احساسات و عواطف راه یافته است.»
اگرچه عاشورا یک روز بود، زندگی انسان ها تا ابد تحت تأثیر این واقعه بوده و در عمق دل ها اثر گذاشته است. درخت مظلومیت در روز عاشورا سر برآورد و شاخ و برگ آن بر تمام زندگی انسان سایه گستراند. پویایی قیام عاشورا در زمان، به دل بستگی و پای بندی گروندگان آن بستگی دارد. باید همواره، بیرق های حسینی را برافراشته و با پاسداری از ارزش ها، قیام حسینی را زنده نگه داشت.
در این پژوهش تلاش شده است ناگفته هایی از زندگی امام سوم شیعیان اباعبدالله الحسین(ع) بیان شود، به امید آنکه به برکت آن امام همام مقبول افتد، ان شاء الله!
تبارشناسی
از ویژگی های مهم شخصیتی امام حسین(ع) داشتن تباری نیک و مطهر است.
حذیفه بن یمان می گوید: روزی رسول خدا(ص) به نزد ما آمد. آن بزرگوار فرزندش حسین(ع) را بر شانه خود سوار کرده و کف دست پاکش را بر پای آن کودک قرار داده بود و به سینه اش می فشرد. در آن حال خطاب به جمعیت حاضر فرمود: «ای مردم! من به خوبی می دانم که شما پس از رحلتم درباره برگزیدگان خاندان من اختلاف خواهید داشت. این حسین بن علی(ع) است. او از نظر جد و جده بهترین مردم است، جد او محمد(ص)، فرستاده خدا و سرآمد پیامبران الهی، و جده اش خدیجه، دختر خویلد، بانویی است که در ایمان به خدا و رسول او از همه بانوان عالم سبقت گرفت. این حسین بن علی(ع)، بهترین مردم از نظر پدر و مادر است. پدرش علی بن ابی طالب، برادر، وزیر و پسرعموی رسول خدا(ص) بوده که در ایمان به خدا و رسولش بر تمام مردان عالم پیشی گرفته است. مادرش فاطمه، دختر محمد(ص) سرور بانوان جهان است. این حسین بن علی از جهت عمه وعمو نیز از تمام مردم بالاتر است. عمویش، جعفر بن ابی طالب است که خداوند متعال وجود او را با دوبال بهشتی آراسته وهر وقت دلش بخواهد، در باغ های بهشتی پرواز می کند وعمه اش ام هانی، بانوی با عظمت و دختر ابی طالب است.
ای جماعت! این حسین بن علی(ع) در داشتن دایی و خاله نیز بر تمام خلایق برتری دارد. دایی اش قاسم بن محمد مصطفی(ص)، و خاله اش زینب، دختر محمد است.» در این لحظه رسول خدا(ص) کودک را از شانه اش بر زمین نهاد. او در مقابل آن حضرت راه می رفت و گاهی می افتاد. سپس ]پیامبر[ فرمود: «ای مردم! این پسرم حسین بن علی(ع) است که پدربزرگ و مادربزرگش در بهشتند و پدر و مادرش نیز در بهشتند. عمو و عمه اش ساکن بهشتند، دایی و خاله اش هم در بهشتند. او و برادرش حسن، در بهشت هستند. مطمئن باشید که به هیچ یک از فرزندان پیامبر الهی به غیر از یوسف بن یعقوب، این همه افتخار عطا نشده است».
ابراهیم فدایی حسین(ع)
امام حسین(ع) نزد خداوند متعال چنان جایگاهی داشت که پیامبر اکرم(ص)، پسرش ابراهیم را فدای او کرد. خطیب بغدادی از ابوالعباس نقل می کند: روزی به محضر پیامبر اکرم(ص) مشرف شدم. وقتی رسیدم، ابراهیم را بر زانوی چپ و حسین(ع) را بر زانوی راست نشانده بود. گاهی حسین(ع) را می بوسید وگاهی به ابراهیم اظهار علاقه می کرد. در آن لحظه جبرئیل، پیک وحی نازل شد و پیام الهی را به رسول خدا(ص) رساند. پس از آن پیامبر به ما فرمود: «اینک جبرئیل از سوی خداوند بر من نازل شد و پیام داد: ای محمد(ص)! پروردگارت سلام می رساند و می فرماید: من این دو فرزند را برای تو حفظ نخواهم کرد. لازم است یکی را فدای دیگری کنی، انتخاب با توست».
رسول خدا(ص) پس از شنیدن این پیام آسمانی دگرگون شد. به ابراهیم نگریست و گریست و به سیمای حسین(ع) نگاهی کرد و حلقه های اشک از چشمانش سرازیر شد. سپس فرمود: «مادر ابراهیم کنیز است و اگر ابراهیم را فدای حسین کنم، غیر از من کسی سوگوار نیست، ولی حسین، فرزند فاطمه است و پدرش علی، پسرعموی من و گوشت و خونش با من عجین است. اگر حسین فدای ابراهیم شود، دخترم و پسرعمویم و خودم در مرگ او سوگوار خواهیم بود. ازاین رو، غم و غصه خودم را بر سوگواری آنان ترجیح می دهم. این بود که از درگاه خداوند متعال تقاضا کردم تا ابراهیم را فدایی حسین(ع) قرار دهد. خداوند نیز خواسته ام را برآورد».
ابراهیم پس از سه روز بیماری درگذشت. پس از آن هرگاه حسین(ع) به سوی حضرتش می رفت، او را می بوسید و می بویید و به سینه اش می فشرد، دهانش را می مکید و می فرمود: «قربان فرزند عزیزی که ابراهیم را فدای او کردم».
عزت مداری
درس عزت، از درس های عاشوراست. امام با گفتار و عمل خود به ما آموخت که برخورد مسلمانان با یکدیگر چه در داخل و چه در خارج از کشور باید همراه با عزت باشد. در فرهنگ اسلامی، مسلمان عزیز است و هرگز نباید تن به ذلت و خواری بدهد.
امام حسین(ع) با طرح شعارهایی در روز عاشورا، اهداف قیامش را مشخص کرد. در این روز وقتی دشمنان از هر سو امام را محاصره کردند و یاران و اصحاب فداکارش را به شهادت رساندند، امام فرمود: «مرگ با عزت بهتر از زندگی با ذلت است.» همچنین در روز عاشورا ابن زیاد به امام پیشنهاد داد تسلیم شود. حضرت در پاسخ فرمود: «ای مردم! آن زنازاده پسر زنازاده، آن امیر و فرمانده شما، به من پیشنهاد می کند یا باید خوار و ذلیل من شوی یا باید از زیر شمشیر بگذری. به امیرتان بگویید حسین می گوید: «هیهات من الذله.» محال است تن به خواری دهد».
امام در میدان کارزار، درس عزت، شرافت و آزادگی، به همه انسان ها آموخت و فرمود: «من هرگز دست ذلت به شما نمی دهم و مانند بردگان فرار نمی کنم.» مرگ در نظر آن حضرت جز سعادت نیست و زندگی با ستم کاران برای ایشان خستگی آور است».
احترام به همسر
از عوامل بسیار مؤثر که در تربیت فرزندان، احترام به همسر است. اگر مادر در خانه عزیز باشد و شوهر او را تکریم کند، فرزندانش را با روحی سرشار از محبت و عاطفه تربیت خواهد کرد. این تأثیر در روز عاشورا که تمام کفر در تقابل با تمام اسلام صف آرایی کرده بود، به روشنی دیده می شود هنگامی که هلال بن نافع رهسپار میدان بود، همسرش به شدت می گریست. امام متوجه شد و به هلال فرمود: «همسرت جدایی تو را نمی پسندد. تو آزادی و می توانی خشنودی او را بر مبارزه با شمشیر ها مقدم بداری».
امام حسین(ع) نسبت به همسر و فرزندانش توجهی ویژه داشت و بسیار آنها را تکریم و احترام می کرد، آنها نیز به امام عشق می ورزیدند. حضرت رباب همسر امام حسین(ع) در سفر کربلا همراه امام بود. وی پس از شهادت امام این گونه نجوا می کند: «ای فرزند پیامبر! خداوند از طرف ما تو را پاداش نیکو داده و در وقت میزان، تو را از هر زیانی به دور دارد. تو چنان کوه محکمی بودی که من به آن بدان پناه می بردم و تو با زحمت و از سر دین داری با ما هم نشینی داشتی. دیگر چه کسی برای یتیمان و فقیران مانده و مسکینان به چه کسی پناه برند تا او بی نیازشان سازد؟ به خدا سوگند، دیگر سایه ای پس از تو بر سرم نخواهم پذیرفت تا در میان خاک پنهان شوم.»
نقل است که امام حسین(ع) به درخواست های مشروع همسرانش احترام می گذاشت. جابر بن عبدالله انصاری از امام باقر(ع) نقل می کند: «عده ای بر امام حسین(ع) وارد شدند، ناگاه فرش های گران قیمت و پشتی های فاخر و زیبا را در منزل آن حضرت دیدند. عرض کردند: ای فرزند رسول خدا! ما در منزل شما چیز هایی می بینیم که خوشایند نیست (وجود این وسایل را در خانه شما مناسب نمی دانیم!) حضرت فرمود: «پس از ازدواج، مهریه زنان را پرداخت می کنیم و آنها هر چه دوست داشتند، برای خود می خرند. هیچ یک از وسایلی که دیدید، از آن ما نیست.» از این روایت درمی یابیم که امام حسین(ع) به حس زیبایی دوستی همسرانش احترام می گذاشت و امکانات لازم را در حد متعارف برای آنها فراهم می کرد.
مواضع سیاسی امام
پس از رحلت پیامبر اسلام، گروهی از صحابه در سقیفه بنی ساعده گرد هم جمع شدند و درباره جانشینی آن حضرت به گفت وگو پرداختند. مهم ترین محور این گفت وگو، انتخاب جانشین پیامبر بود که پس از گفت وگو، سرانجام مهاجران با انتخاب ابوبکر، نشان خلافت را برای همیشه به نام خود ثبت کردند.
دوران خلافت ابوبکر، عمر و عثمان از ربیع الاول سال یازدهم تا ذی الحجه سال 35 ه. ق به مدت 26 سال، طول کشید. در این زمان، امام حسین(ع) دوران نوجوانی و جوانی خود را پشت سر می گذاشت. در ادامه، موضع گیری های امام حسین(ع) با خلفا و برخورد آنها با حضرت را بررسی می کنیم.
الف) در زمان عمر
عمر بن خطاب پس از ابوبکر و با وصیت مستقیم او و بدون توجه به آرای عمومی مردم به خلافت رسید. روزی وی در مسجدالنبی به ایراد خطبه پرداخت. جمعیت بسیاری از مردم مدینه در این مراسم بودند. حضرت علی(ع) و فرزندان او (امام حسن و امام حسین) نیز در آن جمع حضور داشتند. چون عمر به ایراد خطبه پرداخت، یک باره امام حسین(ع) از جا برخاست و نزدیک منبر آمد و به عمر فرمود: «از منبر پدرم فرود آی!» و به نقلی فرمود: «از منبر پدرم فرود آی و برو به منبر پدرت بنشین!» عمر از شیوه اعتراض امام حسین(ع) بهت زده شده بود، ولی به دلیل جایگاه مستحکم نواده رسول خدا(ص) در میان مردم، چاره ای جز خویشتن داری ندید. ازاین رو، برای جلب نمازگزاران گفت: «راست گفتی، این منبر پدر تو است، نه منبر پدر من» و از بالای منبر، منتظر واکنش حضرت علی(ع) بود و به آن حضرت می نگریست. حضرت علی(ع) فرمود: «او، از طرف من نگفت. آنچه گفت، نظر خودش بود.» عمر گفت: « ای اباالحسن! راست گفتی. من تو را به چیزی متهم نمی کنم.» و چاره ای ندید جز اینکه تسلیم خواسته اعتراض آمیز سبط پیامبر شود. آن گاه به حالت انفعال از منبر پایین آمد و دست حسین(ع) را گرفت و کنار خود در نزدیکی منبر نشاند و خود نشسته برای مردم خطبه خواند.
عمر در سخنانش این گونه اعتراف کرد: ای مردم! شما گفتار پیامبرتان حضرت محمد(ص) را به خاطر دارید که فرمود: «حقوق مرا با پاس داشتن حریم و حرمت عترت و نسلم حفظ کنید. پس هر کسی که حریم مرا حفظ کند، خدا او را از گزندها حفظ خواهد کرد. آگاه باش که لعنت خدا بر کسانی خواهد بود که مرا «با آزار عترت و اهل بیتم» بیازارند «و این جمله را سه بار تکرار فرمود».
عمر بن خطاب برای حسن و حسین احترام ویژه ای قائل بود و در تقسیم بیت المال، آن دو را جزو صحابه اهل بدر به شمار آورد و مقدار سهمیه آن دو را به اندازه سهمیه افراد این گروه قرار داد. افزون بر آن از عامل خویش در یمن خواست تا دو مجموعه از زیورآلات را به حسنین دهد. وی همچنین، برای تکریم از فرزندان فاطمه(س) حقوق آنان را برابر با حقوق حضرت علی(ع) قرار داد.
ب) در زمان عثمان
عثمان، سومین خلیفه ای بود که زمام امور مسلمانان را به دست گرفت و به سبب انحراف از مسیر خلافت و اعمال تبعیض و بخشش های ناروا به اطرافیان و وابستگان خود، خشم و اعتراض مسلمانان اصیل و حقیقت جویان را برانگیخت، چنان که مسلمانان شهر های گوناگون از شدت ستم کاری های عمال عثمان به ستوه آمدند و برای شکایت به خلیفه، در مدینه جمع شدند.
شخصیت های معتبر و معروف حجاز، از جمله حضرت علی(ع) و فرزندان گرامی اش، عمار یاسر، اویس قرنی، مالک اشتر نخعی، محمد بن ابی بکر، طلحه، زبیر، عایشه و عبدالله بن مسعود از مخالفان عثمان پشتیبانی کردند و اعتراض آنان را بجا و شایسته دانستند.
حضرت علی(ع) و فرزندانش، از جمله امام حسن مجتبی(ع) و امام حسین(ع) با مردم ستم دیده هم صدا شدند و در انتقال اعتراض و انتقاد های آنان به خلیفه، نقش میانجی را بر عهده داشتند.
عثمان به جای تقدیر از حضرت علی(ع) و فرزندانش، برای بیان واقعیت های موجود در میان امت اسلامی، از آنان دلگیر و رنجیده خاطر شد و حتی در اواخر عمرش دستور داد حضرت علی(ع) مدینه را ترک کند و به ینبع کوچ کند. حضرت علی(ع) و فرزندانش، بدون توجه به این فرمان و به منظور حفظ وحدت اسلامی و احترام به مقام خلافت، عثمان را تحمل کردند و از خود واکنشی نشان ندادند. آنان با بزرگواری کوشیدند خلیفه را اصلاح کنند تا به خیر و صلاح امت بیندیشد و از انحراف و افساد، دست بردارد. سرانجام، خودکامگی و استبداد عثمان در امور حکومتی و برخوردار نبودن از حمایت مردمی، او را به آتش خشم انقلابیان مدینه و دیگر مناطق اسلامی گرفتار کرد، چنان که وی در یک یورش شبانه به قتل رسید.
جندب بن جناده، معروف به ابوذر غفاری، از پیش گامان و از یاران نزدیک پیامبر اسلام بود که پس از رحلت پیامبر به اهل بیت(ع) و شخص حضرت علی(ع) ارادت ویژه داشت و از پیروان ولایت و امامت بود. وی در برابر تبعیض های بی حد خلیفه سوم؛ عثمان بن عفان و رفتار غیر اسلامی عاملان وی در شهرها و مناطق اسلامی، انتقاد و اعتراض می کرد. ازاین رو، از جانب عثمان و کارگزارانش آزارها و سختی های روحی و جسمی فراوانی دید. وی یک بار به شام و بار دیگر به سرزمین خشک و بی حاصل ربذه در منطقه دور از مدینه تبعید شد و در تبعید دوم، دارایی و همسر وفادارش را از دست داد و در نهایت غربت و تنگ دستی، در آن بیابان وحشت زا، مظلومانه جان به جان آفرین تسلیم کرد و همان جا دفن شد. هنگامی که می خواستند ابوذر را از مدینه به ربذه تبعید کنند، خلیفه فرمان داد کسی به وی توجه و او را بدرقه نکند. حضرت علی(ع) و دو فرزندش حسن و حسین، برادرش عقیل، عبدالله بن جعفر، عبدالله بن عباس و عمار یاسر، با وجود تهدیدهای خلیفه و سخت گیری های دامادش مروان بن حکم که مأمور اخراج و تبعید ابوذر به ربذه بود، وی را همراهی کردند.
امام حسین(ع) که در آن زمان جوانی برومند و مبارز بود، به ابوذر نزدیک شد و به او فرمود: «عمو جان! خداوند متعال قادر است آنچه را تو می بینی، تغییر دهد و ممکن است این وضعیت را دگرگون کند؛ ]زیرا[ او در هر روزی ]با قدرت و حکمت خود[ در جایگاه ویژه ای است. همانا این مردم ]خلیفه و هوادارانش[ دنیا را از تو دریغ کردند و تو دین خود را از گزند آنان حفظ کردی و تو چه قدر از دنیای آنان بی نیازی و آنان چه قدر نیازمند دین تو هستند! بر تو باد شکیبایی؛ تمام خیر در شکیبایی است و شکیبایی، از کرامت نفس است و بی تابی را رها کن؛ زیرا بی تابی، تو را ]به هدف نمی رساند و[ بی نیاز نمی کند».
ج) دوران خلافت امیر مؤمنان علی(ع)
پس از آنکه عثمان بن عفان در ذی الحجه سال 35 ه. ق به دست مسلمانان انقلابی کشته شد، حضرت علی(ع) با پافشاری مسلمانان، خلافت را پذیرفت، ولی انتخاب حضرت علی(ع) به خلافت، کاملاً دینی و مردمی بود. دینی بودن آن ازاین روست که پیامبر به فرمان خدای متعال، حضرت علی(ع) را در غدیر خم به جانشینی خویش برگزید و با این انتخاب، دین اسلام را کامل کرد.
مردمی بودن خلافت حضرت علی(ع) نیز از این نظر است که پس از قتل عثمان، مردم به سوی خانه علی(ع) به راه افتادند و او را به خلافت دعوت کردند.
در آن عصر که حکومت ها بر اساس استبداد و ظلم و زور بنا شده بود، حضرت علی(ع) با رأی مستقیم مردم و به شکل مردمی ترین حکومت ها، به خلافت برگزیده شد و رهبری امت را بر عهده گرفت.
در این زمان، امام حسین(ع) نیز مانند امام حسن مجتبی(ع) در کمال جوانی بود و در ماجراهای سیاسی و اجتماعی در کنار پدرش امیر مؤمنان علی(ع) حضوری فعال داشت و ذره ای از سیره و سنت پدرش، فاصله نگرفت و همواره در خط و جهت آن حضرت حرکت می کرد. امام حسین(ع) در ماجرای شورش مسلمانان بر ضد عثمان و انتخاب امیر مؤمنان علی(ع) به خلافت اسلامی، نظری غیر از نظر حضرت علی(ع) نداشت و بر پیروی محض از آن حضرت تأکید داشت. امام حسن و امام حسین(ع) در جنگ های امیر مؤمنان علی(ع) مانند جمل، صفین و نهروان، نقش حساسی را بر عهده داشتند و افزون بر بر هم فکری با پدر، فرماندهی بسیاری از نیروها را بر عهده می گرفتند و مأموریت انجام دادن بسیاری از کارهای مهم و سرنوشت ساز، به آنها سپرده می شد.
نقل است در جنگ صفین، معاویه به یکی از لشکریان شام مأموریت داد که در هنگام نبرد، به حضرت علی(ع) و دو فرزندش امام حسن و امام حسین نزدیک شوند و آنان را از پا درآورند. حضرت علی(ع) از این نیرنگ معاویه باخبر شد و به یاران نزدیک خود فرمود: «من در مرگ این دو (حسن و حسین) دریغ دارم، مبادا که با مرگ آنان، نسل رسول خدا(ص) قطع گردد.» به این ترتیب، آن حضرت دو یادگار پیامبر را در جنگ ها، از جمله صفین به خوبی حفظ کرد تا در آینده، رهبری جامعه اسلامی را بر عهده گیرند.
د) دوران امام حسن مجتبی(ع)
پس از شهادت حضرت علی(ع)، امام حسن مجتبی(ع) در 21 رمضان سال 40 ه. ق در اجتماع بزرگ مردم کوفه در مسجد این شهر، به خلافت برگزیده شد و همگان با وی بیعت کردند. پس از این انتخاب، معاویه ناسازگاری های خود را با امام حسن(ع) آغاز کرد. وی با ارسال نامه های متعدد برای امام حسن(ع)، در صدد رخنه در سپاه کوفه برآمد. از دیگر سو با ارسال جاسوسانی به کوفه، بصره و شهر های مهم دیگر، اطلاعات لازم سیاسی و نظامی را درباره سپاه امام به دست می آورد و شایعه های گوناگونی در میان سپاهیان حضرت پخش می کرد. امام حسین(ع) در تمام این رویدادها در کنار برادرش امام حسن مجتبی(ع) بود و ایشان را در سفر به ساباط مدائن و کنترل جنگ با معاویه از راه دور، همراهی کرد. امام حسن(ع) سپاه قابل اطمینانی برای نبرد با دشمن نداشت. ازاین رو، با پیشنهاد امام حسین(ع) و دیگر بزرگان بنی هاشم به صلح تحمیلی و مشروط با معاویه تن داد. امام حسین(ع) در این باره می فرماید: «ابومحمد (حسن) راست می گوید. هر یک از شما تا وقتی این شخص (معاویه) زنده است، پلاس خانه خود باشد (تا ببینیم چه می شود). اگر او مرد و شما زنده بودید، امیدوارم که خداوند آن را برای ما پیش آورد که هدایت ما در آن باشد و ما را به خود وا نگذارد.» در حقیقت، امام حسین(ع) با این گفتار، صلح برادرش را تأیید و پای بندی خود به آن را اعلام کرد.
امام حسین(ع) و پاسداری از دین
از آموزه های امام حسین(ع)، پاسداری از مکتب اسلام و حرکت در مسیر ارزش های دینی است. امام حسین(ع) در سخت ترین شرایط، به همراه کودکان، همسر و خواهرانش در محاصره دشمن قرار گرفت و خواسته آنها را نپذیرفت و بر اهدافش پافشاری کرد. آن حضرت به این اقدام خود به همگان آموخت که خطرهای تهدیدکننده نباید انسان را در رسیدن به اهدافش سست کند. امام حسین(ع) خطر ها را به جان خرید و بدون هراس از دشمنان، در برابر آنها ایستاد و خود و یارانش حماسه ای پایدار و مقاومتی ماندگار از خویش به یادگار گذاشتند.
در تاریخ انقلاب اسلامی ایران نیز نمونه هایی از رادمردی پاسدارانی می توان یافت که برای دفاع از کیان و کشور خود، فداکاری کردند؛ افرادی که با روحیه شهادت طلبی، انسجام درونی و خلاقیت نظامی، در صحنه دفاع از انقلاب خوش درخشیدند. تشابه عملکرد و اهداف پاسداران با سیره عملی امام حسین(ع) موجب شد روز تولد آن حضرت، «روز پاسدار» نامیده شود. نسل خروشان انقلاب با الهام از پیام امام دریافت باید حرکت حق طلبانه امام حسین(ع) علیه استبداد و حکومت زور را ادامه دهد و در زمان خود، سیمایی دیگر از یاران با عزت حسین(ع) ترسیم کند. ازاین رو، با ایثار و شهادت، اندیشه خویش را جان داد و بی باکانه به صحنه آمد و خود را از فضای خموش و پرسکون و فریبنده دنیا رهانید و با دست های خالی قیام عاشورا را دگربار زنده و پیام نهضت را در فضای جهان طنین انداز کرد و به ندای ملکوتی امام حسین(ع) پاسخ مثبت داد.
امام خمینی(ره) در وصف این نسل انقلابی می فرماید: «مگر نه اینکه دستور آموزنده «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» باید سرمشق امت اسلامی باشد، قیام همگانی در هر روز و در هر سرزمین عاشورا، قیام عدالت خواهان با عده ای قلیل و ایمانی و عشقی بزرگ در مقابل ستمگران کاخ نشین و مستکبران غارتگر بود و دستور، آن است که این برنامه، سرلوحه زندگی امت در هر روز و در هر سرزمین باشد. روزهایی که بر ما گذشت، عاشورای مکرر بود و میدان ها و خیابان ها و کوی و برزن هایی که خون فرزندان اسلام در آن ریخت، کربلای مکرر و این دستور آموزنده، تکلیفی است و مژده ای؛ تکلیف از آن جهت که مستضعفان و اگرچه با عده ای قلیل علیه مستکبران، گرچه با ساز و برگ مجهز و قدرت شیطانی عظیم، مأمورند چونان سرور شهیدان قیام کنند و مژده که شهیدان ما را در شمار شهیدان کربلا قرار داده است و مژده که شهادت، رمز پیروزی است».
تشکیل حکومت اسلامی
نقش اصلاحی اسلام به عنوان دینی جامع، بر کسی پوشیده نیست. اجرای اصول اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی این دین ارزشمند، بدون تشکیل حکومت ممکن نیست. برخی علمای اسلامی بر این عقیده اند که مهم ترین انگیزه امام حسین(ع) از برپایی این قیام، ایجاد حکومت اسلامی بوده؛ زیرا نظام حکومتی اسلام بر پایه ولایت نهاده شده است. ولایت هم مؤلفه اعتقادی و هم مؤلفه سیاسی است که در خلافت نمود می یابد و حق امامان معصوم(ع) است که ستم پیشگان تاریخ آن را غصب کرده اند. امام حسین(ع) در این باره می فرماید: «پس از آنکه خداوند، پیامبرش را به سوی خویش برد، مردم، حکومت وخلافت را که از آن ما بود، گرفتند. با این حال، ما هیچ نگفتیم تا در جامعه پراکندگی نباشد. این در حالی بود که می دانستیم، ما برای این حق مسلم، از کسانی که اکنون آن را عهده دار گشته اند، شایسته تریم.»1 مهم ترین پیام پنهان در قیام حسینی، شناساندن رهبر صالح به امت اسلام و رسوا ساختن رهبران فاسد بوده است. دیگر پیام این قیام این حقیقت است که رهبری در اسلام بر پایه شایستگی است و این مسئله در اصل تولی و تبری منظور شده است.
عاشورا و بیداری اسلامی
عاشورا نماد قیام مظلومان در برابر همه ستمگران تاریخ است. عاشورا اذان سرخ سالار شهیدان در ساحل فرات است که سکوت امت اسلامی را در هم می شکند و مردم را به عبادت خدا و آزادی از چنگال ستم گران فرا می خواند. امام حسین(ع) سلطه ستم گران و فاسدان را بر ملت های مظلوم را تاب نمی آورد و فریاد بر می آورد: «آگاه باشید که ناپاک فرزند ناپاک، مرا میان شمشیر کشیدن و ذلت و خواری دیدن مخیر کرده است و چه دور است این از ما، ذلت از ما خاندان دور است. این را خدا و پیامبرش و مؤمنان نمی پذیرند.» این بیداری اسلامی، مجموعه ای از مقاومت فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و جهاد فکری و سیاسی و جنبشی حق طلبانه و الهام بخش در سراسر جهان به ویژه در کشور های اسلامی است؛ نهضتی مقدس که خواهان زندگی بر اساس رهنمودهای آسمانی و قوانین قرآن و سنت نبوی است.
ماه محرّم، ماه تقابل اسلام حسینی و اسلام یزیدی است. ماه افشای ماهیت اسلام اموی و معرفی اسلام علوی است. امروز بیداری اسلامی، میدان جنگ اسلام ناب محمدی با امریکا و یاران شیطان بزرگ است. امروزه حفظ و تقویت کانون بیداری اسلامی؛ یعنی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و حمایت تبلیغی، فکری و سیاسی از ملت های به پا خاسته بر عهده رسانه های دینی به ویژه رسانه ملی است که پاسدار اندیشه های سیدالشهداست.
تأثیر عاشورا بر خانواده سالم
خانواده، نخستین سنگ بنای جامعه است و به عنوان جامعه ای کوچک، همه ملاک های جامعه ای کامل را در سطحی محدودتر دارد. در چنین اجتماعی انسان ها با سرمشق گرفتن از قیام عاشورا، بر استحکام پیوند اجتماعی خویش می افزایند. فرزندان در همین اجتماع، آموزه های دینی و فرهنگ سوگواری را از پدران خویش فرا می گیرند و سپس به نسل آینده منتقل می کنند. به یقین، اگر چنین پیوندی نبود، فرهنگ عاشورا به سلامت به دست ما نمی رسید. اگر شیر مادران با اشک عزای عاشوراییان آمیخته در کام کودکان ریخته نمی شد، شاید کربلایی وجود نداشت تا آوای رسای آن از ورای قرن ها به گوش برسد. عزت هر جامعه در گرو سربلندی خانواده است و پدر و مادر وظیفه دارند فرهنگ شهادت طلبی و حسین وار زیستن را به کودکانشان بیاموزند. آنان باید این امانت فرهنگی را همان گونه که از پدران خویش فرا گرفته اند، به فرزندانشان به امانت بسپارند تا فرهنگ عاشورا همواره زنده بماند. به این منظور باید به این سخن امام باقر(ع) عمل کرد که فرمود: «در روز عاشورا برای امام حسین(ع) مجلس عزا بر پا دارید و به همراه خانواده بر مصایب آن حضرت بگریید».
آن حضرت در کلامی دیگر فرمود: «خانواده را گرد آورید و مجلس عزا به پا دارید و بر آن حضرت دسته جمع بگریید!»
اقتصاد سالم در مکتب حسینی
از دیدگاه دین اسلام، مال و ثروت نردبان صعود انسان است، ولی اگر موجب دل بستگی آدمی و سد راه گردد، ناپسند خواهد بود. اسلام ثروتی را می پسندد که مایه فساد در زمین و فراموش کردن ارزش های انسانی و گرفتار شدن در دام «تکاثر» (زیاده خواهی) نگردد و انسان را به «خود برتربینی» و «تحقیر دیگران» و مخالف با پیامبر و بزرگان دین دچار نسازد. لقمه حرام مانند نطفه حرام، جان آدمی را فاسد می کند و به منجلاب قساوت و سنگ دلی می کشاند. همان گونه که غذای ناسالم، جسم را بیمار می کند، خوردن مال حرام، روح را به بیماری می کشاند.
در حادثه کربلا کسانی که در مقابل امام حسین(ع) صف آرایی کردند و به جنگ با آن حضرت مبادرت ورزیدند که شکم هایشان از مال حرام پر شده بود و برای رسیدن به آمال های پست دنیا و اشباع شکم بارگی خود، دست به جنایتی زدند که دل هر انسان آزاده ای را به درد می آورد.
امام حسین(ع) در روز عاشورا، وقتی دید که کلام حقش در دل سخت تر از سنگ کوفیان اثر نمی کند، علت را سخت دلی و کرنش نکردن در برابر حق و لقمه های حرامی برشمرد که شکم های کوفیان از آن پر شده بود و فرمود: «فَقَدْ مُلِئَت بُطُونُکمْ مِنَ الْحَرَامِ وَ طُبِعَ عَلَی قُلُوبِکمْ؛ شکم هایتان از حرام پر شده و بر قلب هایتان مُهر خورده است».
عمر سعد حتی در روز عاشورا، با کیسه های زر اموی و تصرف حرام در بیت المال مسلمانان، برای لشکریانی که تشنه خون امام بوده اند، غذا تهیه می کرد و در شکم های آنها می ریخت. ازاین رو، وقتی ولی خدا و امام عصرشان با آنها سخن می گفت سر و صدا می کردند و هلهله سر می دانند و حاضر نبودند به کلام آن حضرت گوش فرا دهند.
حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) از دیدگاه امام حسین(ع)
از آغاز آفرینش حضرت آدم، همه پیامبران الهی در انتظار حکومت حضرت مهدی(عج) بوده اند؛ زیرا در عصر ظهور، پیروزی نهایی حق بر باطل پدید می آید وجهان هستی از عدل و داد پر می شود. امام حسین(ع) حکومت حضرت مهدی(عج) را این گونه معرفی می کند: «حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) حکومتی است که در آن، ارزش ها و فضیلت های اخلاقی بر سراسر جهان سایه می افکند و دیگر جایی برای زشتی و فساد باقی نمی ماند.» خداوند متعال نیز در قرآن مجید، حکومت جهان را از آن صالحان و نیکان می داند که در آن، مستضعفان به دور از ستم و بی عدالتی، در آسایش و آرامش زندگی می کنند. امام حسین(ع) درباره حتمی بودن ظهور صاحب الزمان(عج) می فرماید: «اگر از عمر دنیا جز یک روز باقی بماند، خداوند آن روز را آن قدر طولانی می کند تا مردی از فرزندان من ظهور کند. پس او زمین را پر از عدل و داد می سازد، همان گونه که از ستم پر شده است».
انتهای پیام/ر
نظرات بینندگان