مباهله یک روز خاص و یک یادگاری باشکوه
مباهله از جمله حوادثی است که دارای سند قرآنی بوده و هیچیک از مذاهب اسلامی آن را انکار نکردهاند و از این جهت، از وقایع مسلّم تاریخی به شمار میرود.
به گزارش سرویس فرهنگی شیرازه، در روز بیست و چهارم ماه ذىالحجّه سال دهم هجری، اتفاقی افتاد که از آن به عنوان یادگاری باشکوه یاد می شود و این روز به نام مباهله نام گذاری شد و مباهله در لغت به معنای نفرین و لعنت کردن به یکدیگر است.
در این روز، گروهی از مسیحیان منطقه نجران (منطقهای در جنوب غربی عربستان سعودی و در مرز حجاز و یمن) در شهر مدینه، نزد حضرت رسول (ص) آمده و درباره حضرت عیسی (ع) با او گفتگو کردند.
پیامبر (ص) فرمود: عیسی بنده خدا و کلمه او بود که آن را بر مریم القاء نمود. مسیحیان گفتند چگونه ممکن است انسانی بیپدر به دنیا آید؟
آیهای از قرآن در این باره نازل شد که مَثَل عیسی، مَثَل آدم است که بدون پدر و مادر و به امر الهی به دنیا آمده است؛ وقتی عقل و استدلال در وجود آنها تأثیر نکرد و بحث به نتیجه نرسید، پیامبر اسلام (ص) به فرمان پروردگار به آنها پییشنهاد مباهله داد، یعنی دو گروه، در محلی جمع شوند و به درگاه خداوند دعا و تضرع کنند و از خدا بخواهند حقیقت را آشکارنموده و دروغگویان را لعنت کند.
روز موعود فرا رسید و رسول خدا (ص) همراه با امیرالمومنین(ع)، فاطمه زهرا(س) و حسن و حسین (علیهمالسلام) برای مباهله بیرون آمده و نصارا نیز بیرون آمدند اما مسیحیان در برابر عظمت و جایگاه 5 تن آل عبا مات و مبهوت مانده و هنگامی که دیدند حضرت رسول اکرم ص با عزیزترین افراد و یاران خودش به میدان مباهله آمده به حقانیت آن حضرت اعتراف کرده و با ترس از انجام مباهله انصراف دادند.
اسقف مسیحیان به پیامبر اسلام (ص) عرض کرد: اى ابوالقاسم! ما با تو مباهله نمیکنیم بلکه مصالحه میکنیم، پیامبر (ص) با آنان مصالحه کرد و آنان پرداخت جزیه و صلح در سایه حکومت اسلامی را پذیرفتند.
در نقطه مرزى حجاز و یمن منطقهای به نام «نجران» قرارگرفته است و در آغاز طلوع اسلام، این نقطه، تنها منطقه مسیحىنشین در حجاز بود که به عللى از بتپرستى دست کشیده و به آئین مسیح گرویده بودند؛ پیامبر اسلام (ص) همزمان با مکاتبه با سران دولتهای بزرگ و مراکز مذهبى جهان، نامهاى به اسقف بزرگ نجران (ابو حارثه) نوشت و طى آن، ساکنان نجران را به آئین اسلام دعوت کرد.
به نام خداى ابراهیم و اسحاق و یعقوب (این نامهاى است) از محمّد پیامبر و رسول خدا به اسقف نجران، خداى ابراهیم و اسحاق و یعقوب را حمد و ستایش مىکنم و شماها را از پرستش «بندگان» به پرستش «خدا» دعوت مىنمایم، شما را دعوت مىکنم که از ولایت بندگان خدا خارج شوید و در ولایت خداوند وارد آیید و اگر دعوت مرا نپذیرفتید (لااقل) باید به حکومت اسلامى مالیات (جزیه) بپردازید (که در برابر این مبلغ از جان و مال شما دفاع مىکند) و در غیر این صورت به شما اعلان خطر مىشود.
نمایندگان پیامبر (ص) وارد نجران شده، نامه ایشان را به اسقف دادند. وى نامه را با دقّت هرچه تمامتر خواند و براى تصمیم، شورایى مرکّب از شخصیتهاى بارز مذهبى و غیرمذهبى تشکیل داد، یکى از افراد طرف مشورت «شرحبیل» بود که به عقل و درایت و کاردانى معروف بود و وى در پاسخ اسقف اظهار نمود که اطلاعات من در مسائل مذهبى بسیار ناچیز است، بنابراین من حق ابراز نظر ندارم و اگر در غیر این موضوع با من وارد شور شوید، مىتوانم راه حلهایى در اختیار شما بگذارم امّا ناچارم مطلبى را تذکر دهم و آن این که ما مکرّر از پیشوایان مذهبى خود شنیدهایم که روزى منصب نبوت از نسل اسحاق به فرزندان «اسماعیل» انتقال خواهد یافت، هیچ بعید نیست که محمّد از اولاد اسماعیل بوده و همان پیغمبر موعود باشد.
شورا نظر داد که گروهى به عنوان «هیئت نمایندگان نجران» به مدینه بروند، تا از نزدیک با محمّد (ص) تماس گرفته و دلائل نبوت او را مورد بررسى قرار دهند. شصت نفر از زبدهترین و داناترین مردم نجران که در رأس آنان سه نفر از پیشوایان مذهبى قرار داشت، برای ملاقات با پیامبر اسلام (ص) به سوی مدینه حرکت کردند و هیئت نمایندگان نجران پس از ورود به مدینه به محضر پیامبر (ص) شرفیاب شدند. پیامبر (ص) بااحترام خاص، پاسخ سلام آنان را داد و نمایندگان پیش از آنکه وارد مذاکره شوند، اظهار کردند که وقت عبادت آنان رسیده است، پیامبر (ص) اجازه داد عبادت خود را در مسجد مدینه بخوانند و آنان در حالى که رو به مشرق ایستاده بودند، نمازشان را خواندند.
پیامبر اسلام (ص) با نمایندگان مسیحی نجران گفتگو و استدلال درباره نحوه خلقت حضرت عیسی (ع) و اینکه ایشان مخلوق و بنده خداست را آغاز کرد و از جمله مسائلى که در این گفتگو مطرح شد، این بود که آنها از پیامبر (ص) پرسیدند: ما را به چه چیز دعوت میکنى؟ پیامبر (ص) فرمود:به سوى خداوند یگانه و اینکه از طرف او رسالت خلق را دارم و مسیح (ع) بندهاى از بندگان اوست و حالات بشرى داشت و مانند دیگران غذا مىخورد. آنها این سخن را نپذیرفتند و به ولادت عیسى (ع) بدون پدر اشاره کرده و آن را دلیل بر الوهیت او خواندند.
در این هنگام، آیات قرآن نازل شد و به آنها پاسخ داد:
«إِنَّ مَثَلَ عِیسى عِندَ اللَّهِ کَمَثَلِ ءَادَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ کُن فَیَکُونُ» (۵۹ال عمران)
«مَثل عیسى در نزد خدا، همچون آدم است که او را از خاک آفرید و سپس به او فرمود: موجود باش! او هم فوراً موجود شد.»
خداوند با این استدلال کوتاه و روشن، به ادعاى آنها پاسخ مىگوید که اگر مسیح (ع) بدون پدر به دنیا آمد، جاى تعجب نیست و هرگز دلیل بر الوهیت او یا فرزندى خدا یا عین خدا بودن نیست، زیرا موضوع آفرینش آدم از این هم شگفتانگیزتر بود؛ او بدون پدر و مادر به دنیا آمد.
نمایندگان نجران به پیامبر (ص) گفتند: گفتگوهاى شما ما را قانع نمىکند؛ در این موقع پیک وحى نازل شد و آیه مباهله را آورد و پیامبر (ص) را مأمور ساخت که با آنان مباهله کند، یعنی هر دو گروه بر دروغگو نفرین بفرستند و از خداوند بخواهند که دروغگو را هلاک و نابود کند؛ پس هر نفرینى که بر گروه مقابل تأثیر کرد، معلوم مىشود که راه او حق است.
طرفین برای مباهله آماده شدند و قرار شد که فرداى آن روز همگى براى مباهله حاضر و آماده شوند. وقت مباهله فرا رسید و قبلاً پیامبر (ص) و مسیحیان نجران توافق کرده بودند که مراسم مباهله در نقطهاى خارج از شهر مدینه در دامنه صحرا انجام شود.
مباهله با مسیحیان نجران کار سادهای نبود که با هر زن و مرد عادی بتوان آن را به اجرا درآورد، بلکه افراد شرکت کننده در مباهله باید به درجهای از ایمان و یقین رسیده باشند که خدای متعادل دعای آنان را پاسخ گوید. پیامبر (ص) از میان مسلمانان و بستگان زیاد خود فقط چهار نفر را انتخاب کرد که در این حادثه تاریخى شرکت نمایند، زیرا در میان مسلمانان، نفوسى پاکتر و ایمانى استوارتر از ایمان این چهار نفر وجود نداشت و این چهار نفر عبارتند از: امام علىبن ابى طالب (ع)، فاطمه زهرا (س)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع).
پیامبر (ص) فاصله منزل و نقطهاى را که قرار بود در آنجا مراسم مباهله انجام گیرد با وضع خاصى طى نمود و در حالى که امام حسین (ع) را در آغوش و دست امام حسن (ع) را در دست داشت و فاطمه زهرا (س) بهدنبال آن حضرت و علیبن ابى طالب (ع) پشت سر وى حرکت مىکردند، گام به میدان مباهله نهاد و پیش از ورود به همراهان خود فرمود: «هر موقع دعا کردم شما دعاى مرا با گفتن آمین بدرقه کنید.»
سران هیئت نمایندگان نجران به محل مباهله آمده و منتظر پیامبر (ص) بودند؛ اسقف اعظم گفت: اگر فردا محمد (ص) با فرزندان و خانوادهاش برای مباهله آمد از مباهله بپرهیزید و اگر اصحاب و یارانش را همراه آورد با او مباهله کنید که او پایه و اساسی ندارد.
ناگهان قیافه نورانى پیامبر (ص) با چهار تن دیگر از اهل بیتش براى مسیحیان نجران نمایان شد و همگى با حالت بهتزده و متحیر به چهره یکدیگر نگاه کردند و از اینکه او عزیزان و فرزندان معصوم و یگانه دختر خود را به صحنه مباهله آورده است، بسیار تعجّب کرده و همگى گفتند که این مرد به دعوت و دعاى خود اعتقاد راسخ دارد.
اسقف نجران گفت: «من چهرههایى را مىبینم که هرگاه دست به دعا بلند کنند و از درگاه الهى بخواهند که بزرگترین کوهها را از جاى بکند، فوراً کنده مىشود و هرگز صحیح نیست ما با این چهرههای نورانى و با این افراد با فضیلت، مباهله نمائیم، زیرا بعید نیست که همه ما نابود شویم و ممکن است دامنه عذاب گسترش پیدا کند و همه مسیحیان جهان را بگیرد و در روى زمین یک مسیحى باقى نماند.»
هیئت نمایندگى با دیدن وضع یاد شده وارد شور شدند و به اتفاق آراء تصویب کردند که هرگز وارد مباهله نشوند و حاضر شدند هر سال مبلغى به عنوان «جزیه» * بپردازند؛ پیامبر (ص) رضایت خود را اعلام کرد و قرار شد مسیحیان هر سال در مقابل پرداخت مبلغ جزئى، از مزایاى حکومت اسلامى برخوردار شوند.
سپس پیامبر (ص) فرمود: «عذاب، سایه شوم خود را بر سر نمایندگان مردم نجران گسترده بود و اگر از راه ملاعنه و مباهله وارد مىشدند، صورت انسانى خود را از دست داده و از آتشى که در بیابان بر افروخته مىشد، مىسوختند و دامنه عذاب به سرزمین «نجران» کشیده مىشد.»
هیئت نمایندگى نجران از پیامبر (ص) درخواست کرد که مقدار مالیات سالانه آنان در نامه نوشته و درآن نامه امنیت منطقه نجران از جانب پیامبر (ص) تضمین شود و حضرت علی (ع) به فرمان پیامبر (ص) پیمان صلح را با آنان نوشت که در تاریخ ثبت است.
مباهله از جمله حوادثی است که دارای سند قرآنی بوده و هیچیک از مذاهب اسلامی آن را انکار نکردهاند و از این جهت، از وقایع مسلّم تاریخی به شمار میرود.
انتهای پیام/ر
نظرات بینندگان