گفتاری از دکتر ابراهیم متقی، استاد دانشگاه و تحلیل گر مسائل بین المللی؛ قدرت راهبردی، منطق راهبردی دارد
آن ها به هیچ وجه با این توانایی مشکلی ندارند. واقعیت ادراکی، ماهیتی اکتسابی دارد و من آن را ادراک اکتسابی می دانم. مبنای اصلی تصمیم گیری راهبردی ادراک اکتسابی است. این فضای ادراک اکتسابی با فضای ادراک استنادی که ماهیت تبلیغاتی دارد، کاملا متفاوت است. نشریه واشنگتن کوارترلی که متعلق به سازمان اطلاعات مرکزی امریکا است، مقاله ای را در شماره پاییز 2011 منتشر کرد. در آن دو نفر از اعضای موسسه بروکینگز که قبلا عضو سیا بوده اند یعنی کنتز پولاک و بروس ریدر که جایگاه تحلیلی بسیار بالایی در رابطه با مسائل ایران دارند به ابراز دیدگاه های خود پرداخته اند. نگاه این افراد این بود که ایران در فضای عملیات پیش دستانه علیه جهان غرب قرار نمی گیرد. این بحث ها ادامه رویکرد تحلیلی ای است که روح الله رمضانی طی چند سال گذشته آن را دنبال کرده بود و با عنوان پراگماتیسم در ایران از آن یاد می شود. مقاله ای که روح الله رمضانی در نشریه میدل ایست ژورنال نوشت را باید به عنوان یک مطلب بسیار جدی و تعیین کننده در فرایندهای سیاست خارجی تنش زدا و عملگرا در ایران بدانیم.
بنابراین جهان غرب و اسرائیل بر این امر واقف هستند و اطلاعات نظامی آن ها بیانگر آن است که ایران از استراتژی تهاجمی پیش دستانه برخوردار نیست. بحثی که وجود دارد این است که باید چه الگویی در رابطه با ایران به کار گرفته شود؟ بحث های مربوط به حمله نظامی که مارش آن از چهار ماه پیش با نوسانات مختلف و در زمان های مختلف نواخته شد، کاملا متفاوت است. بحث اصلی جهان غرب در وضعیت موجود ارعاب ایران است. ایران قابلیت اقتصادی و مدیریتی محدودی دارد اما توانمندی استراتژیک آن برای ضربه دوم بسیار بالا است. گراهام فولر در یک مقطع زمانی این مسئله را مطرح کرد که تسخیر ایران شاید کار ساده ای باشد اما نگه داشتن آن کار بسیار دشوار و پردامنه ای خواهد بود.
لذا امریکایی ها درباره ایران تحلیل صنعتی، تحلیل استراتژیک، تحلیل اجتماعی و تحلیل نخبگانی دارند. بسیاری از بحث هایی که مقامات اجرایی مطرح می کنند، به هیچ وجه به عنوان محور اصلی تصمیم گیری امریکایی ها محسوب نمی شود. امریکایی ها و اسرائیلی ها می دانند که مرکزیت تصمیم گیری ایران بحث هایی است که مقام معظم رهبری در این رابطه دارند. صحبت های نماز جمعه چهارده بهمن ماه و صحبت هایی که ایشان در کنفرانس بیداری اسلامی در آذرماه 90 داشته اند، نشان می دهد که اولا رویکرد رهبری تهدید متقابل است. کسانی که واژه های تحریک کننده را در میان مقامات اجرایی ایران به کار گرفته اند،متاسفانه ذات و زیرساخت مبانی کلامی و راهبردی رهبری را درک نکرده اند.
بحث رهبری این است که نباید در فضای عقب نشینی در مقابل جهان غرب قرار گرفت چون هر گونه عقب نشینی در مقابل جهان غرب منجر به تصاعد فشارهای سیاسی و نظامی و اقتصادی می شود. نکته دیگری که وجود دارد این است که الگوی رفتاری ایران باید الگوی رفتاری غیر خصومت آمیزی باشد. به همین دلیل است که ما و امریکایی ها در خلیج فارس تردد داریم، ما مانور انجام می دهیم، تحرک انجام می دهیم. دیدگاه ما در حوزه های رسانه ای نسبت به نوع واکنش غربی ها بر اساس تحلیل های راهبردی انجام نمی گیرد. متاسفانه سنگینی موج تبلیغات در برخی از موارد حوزه راهبردی را هم تسخیر می کند.
بنابراین ایران اولا از قابلیت های دفاع همه جانبه برخوردار است. ثانیا این قابلیت های دفاع همه جانبه مبتنی بربازدارندگی است. ثالثا منطق بازدارندگی ایجاب می کند که از هرگونه ادبیات و یا کنش تحریک آمیزی که فضای راهبردی را احساسی کند، اجتناب شود. لذا در چنین شرایط و فضایی اسرائیلی ها و امریکایی ها بحث های مربوط به حمله نظامی را در دستور کار قرار داده اند. در صد و ده شهر امریکا تظاهرات خودجوش ایرانیانی انجام شد که مخالف حمله نظامی جهان غرب به ایران بودند. فضای ادراکی جامعه ایران فضای صلح است و فضای ادراکی جامعه ایران، این است که اگر میخواهی در صلح زندگی کنی، باید خود را برای جنگ آماده کنی. این منطق موجود آرایش استراتژیکی است که در منطقه وجود دارد و ایران در این فضا ایفای نقش می کند.
من به هیچ وجه عبارت هایی که توسط برخی از مقامات اجرایی به کار گرفته شده را به صلاح راهبرد دفاعی ایران نمی دانم. به این دلیل که این واژه های تحریک آمیز می تواند حقانیت ایران را در حوزه دفاع منطقه ای تحت تاثیر قرار دهد. ما امروز در شرایط بحران به سر می بریم. در شرایط بحران باید دو ویژگی در رفتارها وجود داشته باشد. اول قدرت سازی برای مقاومت و دوم بهره گیری از واژه هایی که بتواند حقانیت ما را در ارتباط با حوزه منطقه ای به اثبات برساند. این یک بحث بسیار مهم در حوزه راهبرد دفاعی و امنیتی جمهوری اسلامی ایران است.
بنابراین در این شرایط که جهان غرب تحلیل لازم را نسبت به واقعیت های ساختاری ایران دارد، سازمان اطلاعات مرکزی امریکا گزارشی را در سال 2011 منتشر کرده که بخش هایی از آن در مقاله کنث پولاک آمده بود؛ در این گزارش آمده است که ایران قصد اقدام نظامی و هسته ای شدن با قابلیت های نظامی و عملیاتی را ندارد. علاوه بر این برای این که سلاح هسته ای تولید کند، سه سال فرصت دارد. این مطالبی است که سازمان های اطلاعاتی آن ها منتشر کرده اند.
فضای تبلیغاتی متاسفانه چه در ایران و چه در امریکا در حال تاثیرگذاری در حوزه راهبردی است و این بسیار مخاطره آمیز است. دیوید مولی در زمره کارشناسان خاورمیانه و مسائل ایران در مرکز مطالعات بحران ها است و معتقد است که اسرائیل حمله نظامی را به ایران انجام خواهد داد. بحث های او اگر چه ادبیات بسیار منطقی ای داشت، اما این رویکرد را داشت که اسرائیل به ایران حمله خواهد کرد. اما شاخص های ادراکی من نشان می دهد که اسرائیل به این دلیل حمله نظامی به ایران انجام نخواهد داد که اولا امیدوار است که ایران در وضعیت فرسایش در شرایط تغییر بدون جنگ قرار گیرد. یعنی این که جهان غرب احساس کند که به پیروزی بدون جنگ دست پیدا کرده است. این بهترین الگوی رفتاری برای کشورهای غربی و اسرائیل است. دوم این که هر گونه برنامه ریزی نظامی ای که انجام می شود مبنی بر این نکته است که ایران چه واکنشی می تواند انجام دهد؟ آیا اقدام نظامی ای که اسرائیل انجام می دهد منجر به تصاعد می شود یا تصاعد بحران را به نوعی کاهش می دهد.
نگاهی که من دارم و در بین برخی از استراتژیست های دیگر نیز دیده می شود، این است که هر گونه اقدامی که علیه ایران انجام شود، منجر به وضعیت تعادلی یا مطلوبیت برای آن ها نخواهد شد. بحث اصلی این است که حمله نظامی منجر به تصاعد بحران خواهد شد. بنابراین تمامی مسائل و بحث هایی که وجود دارد، ناشی از نوعی فشار سیاسی و تبلیغاتی است که این فشار سیاسی و تبلیغاتی می تواند برخی از تصمیم گیری ها را تحت تاثیر قرار دهد. به طور مثال امریکا و اسرائیل بسیار تمایل دارند که ایران را در وضعیت کنش اولیه قرار دهند. اما اصلا کنش اولیه در زمره شاخص های رفتار استراتژیک ایران محسوب نخواهد شد. بحثی که وجود دارد این است که ما باید نشانه های تهدید دشمن را درک کنیم و بدانیم در برابر تهدید دشمن، از چه واژه هایی استفاده کنیم.
مقام معظم رهبری در صحبتی که روز چهاردهم بهمن داشته اند، بر این نکته تاکید داشتند که تهدید زایی آن ها و تبلیغات تهدیدآمیز و استراتژی تهدید جهان غرب به نفع آن ها نخواهد بود. به این معنی که ما در برابر تهدید به سیاست تهدید متقابل مبادرت می کنیم. تهدید متقابل تا به حال در تئوری های روابط بین الملل از سوی کشورهای پیرامونی و حاشیه ای قابلیت به کارگیری نداشته است. ولی امروز تهدید متقابل می تواند کارساز باشد. به این دلیل که فضای راهبردی ایران ماهیت شبکه ای پیدا کرده است. یعنی حوزه قدرت ایران، امروز تنها در ایران نیست. حوزه قدرت راهبردی ایران در در خاورمیانه از مرزهای غربی ایران تا خود دریای مدیترانه ادامه دارد. بنابراین بحثی که وجود دارد این است که هرگونه عملیات نظامی مخاطرات راهبردی را برای جهان غرب ایجاد می کند و علیرغم این که افرادی مثل رامنی، بحث هایی را در انتخابات ریاست جمهوری امریکا مطرح می کنند که ما حمله نظامی به ایران را در اولویت برنامه های خود داریم، باید گفت که این بحث ها تنها پاسخی روانی است به فضایی که وجود دارد. کاری که امروز ایران باید انجام دهد، کنترل فضای روانی است که در جهان غرب وجود دارد و این کنترل فضای روانی، مبتنی بر آن است که نشان دهیم و تاکید کنیم و تولید ادبیات کنیم که این ایران نیست که ماهیت تهاجمی دارد. ایران در طول تاریخ از زمان نادرشاه به بعد همواره مورد تهاجم قرار گرفته است. نکته بعدی این است که در دوران بعدی یعنی در دوران جمهوری اسلامی نیز ایران همواره مورد تهاجم قرار گرفته است؛ بحث های مربوط به کودتا، بحث های مربوط به حمایت از مجموعه های ضدانقلاب در مناطق مرزی، جنگ تحمیلی علیه ایران نشانه هایی از این مسئله است که این ایران بوده است که در فضای تهاجم قرار گرفته است. طبیعی است که ایران می خواهد در آینده در فضای تهاجم کمتری قرار بگیرد. پس ناچار است که تولید قدرت کند. اگر این قدرت ارتقا پیدا کند می تواند حالت بازدارندگی داشته باشد. بازدارندگی مبتنی بر شعار نیست. بازدارندگی مبتنی بر دو اصل اساسی است: اول اعتبار و دوم تداوم. بنابراین ایران ناچار است که برای این که شدت تهاجم جهان غرب را علیه خود کاهش دهد، تولید قدرت نماید.
بنابراین اولا حمله نظامی اروپا، امریکا یا اسرائیل در ارتباط با ایران حداقل تا آگوست 2012 غیرممکن است. ثانیا امروز در حوزه ساختاری خود امریکا بحث هایی وجود دارد که مسئله مربوط به حمله نظامی به ایران را مورد نقد جدی قرار می دهد. این موضوعی است که ایپاک و اتاق فکر های ایپاک یعنی موسسه مطالعات واشنگتن برای خاورمیانه و افرادی مثل رابرت ساتلوف و پاتریک کلاوسون در حال پیگیری آن است. اما استنادات هیچ کدام از آن ها، استناداتی نیست که موید این باشد که ایران ابزار لازم برای ساخت سلاح هسته ای را در اختیار دارد. تمام تحلیل هایی که موسسه مطالعاتی واشنگتن برای خاورنزدیک و خاورمیانه انجام می دهد، حول این محور است که در پس اندیشه مقامات ایرانی این است که به یک قابلیت بالا دست پیدا کنند. فرض بگیریم که این وضعیت حاصل شود. کشوری که به قدرت راهبردی دست پیدا کند، منطق راهبردی را هم می پذیرد. این صحبتی است که کنتز والتز مطرح کرده است و اخیرا استفان والت هم در سایت فارن افرز آن را مطرح کرده است.