تا چه قبول افتد و...
شايد برخي از عزيزان، مخصوصا دو عزيز بزرگواري كه نامي از آنها در يادداشت پيش روي خواهد آمد، اين وجيزه را مصداق «درازدستي» يك «كوته آستين» به ساحت بزرگان تلقي فرمايند و به ملامت، اين بيت خواجه شيراز را خطاب به نگارنده بر لب آرند كه؛
زاهد پياله پيما، صوفي غرابه بر دوش
اي كوته آستينان، تا كي درازدستي؟!
در پاسخ اما، نه به جسارت- كه از اين قلم دور باد- بلكه به ارادت، مي توان و بايد آن بيت لسان الغيب را پاسخي از ديگر شاعر شيرين سخن شيراز، پيش نهاد؛
گاه باشد كه كودكي نادان
به غلط بر هدف زند تيري
و اين قصه را كه سر دراز دارد به كوتاه سخن دنبال مي كنيم، باشد كه انشاءالله الرحمن «قبول افتد» و «درنظر آيد».
1- اين داستان از قضاوت حضرت امير عليه السلام را همگان شنيده و به خاطر دارند كه دو زن ادعاي مادري كودكي را داشتند و بر ادعاي خود پاي فشرده و دست بر نمي داشتند و هنگامي كه امير مومنان(ع) بعد از پند و اندرز فراوان، هر دو را در ادعاي خويش پابرجا ديد، وانمود كرد كه قصد دارد كودك را با شمشير، دو نيمه كند و هر نيمه را به يكي از دو مدعي بسپارد! در آن حال، آن كه مادر واقعي بود و كودك را به ژرفاي دل، دلبند خود مي دانست، دست از ادعا كشيد و اميرالمومنين(ع) كودك را به او سپرد.
2- پيش از اين- يكشنبه همين هفته- در يادداشتي با عنوان «سرگردنه كشتي نگيريد» به شرايط حساس كنوني و جايگاه برجسته تر از هميشه ايران اسلامي در معادلات منطقه اي و جهاني اشاره كرده و آورده بوديم كه «امروزه بزرگترين دشواري آمريكا و متحدانش حضور موثر «الگوي ايران اسلامي» و نقش بي بديل و سرنوشت ساز آن در انقلاب هاي اسلامي منطقه است» و نتيجه گرفته بوديم كه براي آنها خدشه دار كردن اين الگو از بالاترين اهميت برخوردار است و در اين ميان، تركيب مجلس اگر چه اهميت فراواني دارد ولي براي دشمن در مقايسه با الگوي انقلاب ساز و بيداري آفرين ايران اسلامي، در اولويت دوم جاي گرفته است. آنجا به اولويت اول پرداختيم و اينجا اولويت دوم را در نظر داريم، و آسيبي كه بي توجهي نسبت به آن مي تواند براي «اولويت اول» در پي داشته باشد. چگونه؟!
3- اين سخن نه خلاف است و نه گزاف، بلكه نكته اي بديهي است و به آساني قابل فهم كه اصولگرايان به مفهوم واقعي آن، بيش از ديگران در بستر اصيل اسلام و انقلاب گام برمي دارند و ديگران اگرچه با عبور از كانال «صلاحيت سنجي» شوراي نگهبان- صرفنظر از برخي اشتباهات احتمالي- «صالح» تلقي مي شوند ولي خانه ملت به قول حضرت امام(ره) «عصاره فضيلت ها» است و جاي آنان كه «اصلح»اند و «شايسته تر»، از اين روي تلاش براي حضور اصولگرايان در مجلس شوراي اسلامي كه باز هم به فرموده امام راحلمان(ره) «در رأس امور» است، ضرورتي اجتناب ناپذير خواهد بود. تأكيد مي شود كه اصولگرا به مفهوم واقعي آن مورد نظر است نه هر كس كه زير تابلويي با نام اصولگرايان فلان! و اصولگرايان بهمان! و... حضور پيدا كرده است.
اختلاف اصولگرايان، مثلاً در فهرست 30 نفره تهران- كه شاخص و اثرگذار است- از يكسو پراكندگي آراء را به دنبال خواهد داشت كه عبور فرصت طلبان از اين معبر و ورود آنان به خانه ملت، از جمله پي آمدهاي احتمالي آن است. نيست؟! معلوم است كه هست!
اما پي آمد بعدي، مستقيماً به «الگوي ايران اسلامي» آسيب مي رساند و بي توجهي به آن، بازي در ميدان دشمن و خطرناكتر از مورد اول است. بخوانيد!
4- چند ماهي است كه برادران و خواهران اصولگرا در دو جبهه با تابلوهاي «جبهه متحد اصولگرايان» و «جبهه پايداري» از يكديگر فاصله گرفته اند و هر يك از آنها، «بينش و منش» خود را «اصولگرايي ناب»! و ديگري را «زاويه دار با اصولگرايي»! معرفي مي كنند! كه به آن خواهيم پرداخت، اما، آنچه در اين بند از نوشته پيش روي مورد نظراست اين كه؛ هر يك از دو جبهه ياد شده، حلقه اي از طرفداران و هواداران پر و پا قرص دارند كه مانند سردمداران اين يا آن جبهه، خود را اصولگراي ناب و طرف ديگر را «زاويه دار با اصولگرايي» تلقي مي كنند و البته خيل عظيم اصولگرايان يعني توده هاي مردم- كه هميشه تعيين كننده بوده اند- از اختلاف دو جبهه مورد اشاره انگشت حيرت به دندان گزيده و - بدون تعارف و رودربايستي- بايد گفت؛ ضمن آن كه هر دو جبهه را اصولگرا مي دانند اما هيچيك از آنها را اصولگراي مطلق!! و بي عيب و نقص نمي دانند.
اين طيف كه قاطبه و توده هاي هميشه در صحنه اصولگرايان را تشكيل مي دهند به يقين نامزدهاي خود را از روي هيچيك از دو ليست كپي نمي كنند بلكه به فرموده امام راحل(ره) و خلف حاضر او، با معيارها و ملاك هايي كه در اختيار دارند، شايسته ترين ها را چه از اين ليست و چه از آن ليست برمي گزينند. اما در اين بخش از وجيزه پيش روي حلقه هاي اول هواداران مورد نظرند كه اكثريت قريب به اتفاق آنان را نيروهاي مؤمن و انقلابي و فعال تشكيل مي دهند. افرادي كه در روزهاي حادثه در صحنه حاضر بوده و هستند و تاكنون بار اصلي انقلاب را در ركاب رهبري به دوش كشيده و مي كشند.
و اما، خطر احتمالي كه به آن اشاره شد كجاست؟!
5- آقايان و خانم هاي دست اندركار «جبهه متحد اصولگرايان» و «جبهه پايداري» آيا نمي بينيد كه دو حلقه ياد شده از طرفداران هر يك از شما عزيزان، مدتي است كه از هم فاصله گرفته اند و در وحدت و يكپارچگي آنان «ترك» افتاده است؟! آيا مي توانيد انكار كنيد كه شما عزيزان- هر كدام به نوعي و به اندازه اي چه كم و چه زياد- در ايجاد اين «ترك» سهم داشته ايد؟! به سايت ها و نشريات و مصاحبه ها و مقالات چند ماهه اخير خود نيم نگاهي بيندازيد. انگار نه انگار كه دشمنان بيروني و دنباله هاي داخلي آنها، گوش خوابانيده و در كمين نشسته اند! راستي! خودتان قضاوت كنيد، در اين مدت چه اندازه به جبهه اصولگراي مقابل خود پرداخته- بخوانيد پرخاش- كرده ايد و چه ميزان به روشنگري و مقابله با دشمنان بيروني و دنباله هاي داخلي آنها تاخته ايد؟! با عرض پوزش و باز هم پوزش، آيا نگران نيستيد كه با غفلت خود نيروهاي حزب اللهي را مقابل هم قرار دهيد؟! از كاه كوه ساخته شود و عده اي براي «هيچ» درهم بپيچند؟! كاش به توصيه هاي دلسوزانه و پدرانه حضرات آيات مهدوي كني و مصباح توجه بيشتري مي فرموديد. عزيزان بزرگوار! آيا توجه داريد كه كدام بيراهه احتمالي، پيش روي است؟!
6- بيراهه احتمالي كه انشاءالله پيش روي نباشد، آن است كه اختلاف هرچند اندك ميان دو حلقه ياد شده به بعد از انتخابات مجلس نهم نيز كشيده شود. برادران و خواهران عزيز و دست اندركار دو جبهه مورد اشاره چه تضميني مي دهند- و مي توانند بدهند- كه بعد از پايان انتخابات مجلس، اختلاف نظرهاي كنوني باقي نماند؟! اگر چنين شود كه اين فقط يك احتمال است و با توجه به نگاه خط پذير حزب الله از حضرت آقا، احتمال آن اندك است- اولا؛ آسيب ناشي از آن مستقيما به الگوي ايران اسلامي وارد خواهد شد و اين الگو را با خدشه روبرو خواهد كرد! ثانيا؛ كمترين آسيب به وحدت و يكپارچگي حزب الله، به دشمن جرات جسارت مي بخشد. راستي! مگر همين حزب الله نبود كه با نگاه به رهبر و مقتداي خود فتنه آمريكايي- اسرائيلي 88 را از كف خيابان جمع كرد، حماسه هاي بي نظير 9 دي و 22 بهمن را آفريد، ترفندهاي حلقه انحرافي را به دست باد سپرد و... ثالثا و رابعا و...
ممكن است بفرمائيد، حزب الله باز هم و براي هميشه چنين خواهد بود. پاسخ مثبت است ولي چرا در حالي كه ايران اسلامي به الگوي پيش روي انقلاب هاي اسلامي منطقه تبديل شده و تاريخ به پرچمداري ولي امر مسلمين به پيچ بزرگ و سرنوشت ساز خود رسيده است، براي حزب الله يعني اصلي ترين، مومن ترين و فداكارترين نيروي سرنوشت ساز انقلاب دغدغه هاي فرعي آفريده شود؟!
7- حالا به نكته اي كه در صدر اين نوشته آمده بود بازمي گرديم. نكته اي كه به خاطر آن، پيشاپيش از محضر بزرگان پوزش خواستيم و آن درخواست از حضرات آيات مهدوي كني و مصباح يزدي يعني دو پيشتاز عرصه علم و تقوي و انقلاب است كه با نگاه پدرانه خود پادرمياني كنند و فهرست واحدي ارائه فرمايند. بديهي است كه يك فهرست 30 نفره، گنجايش 60 نفر را ندارد. بنابراين با احتساب 5 نامزد مشترك، كناره گيري 25 نامزد از هر دو ليست ضروري و اجتناب ناپذير است. اما، چگونه؟!
الف: كساني كه در مقابل فتنه آمريكايي- اسرائيلي 88 ديرتر از آنچه انتظار مي رفت موضع گرفته اند، اگرچه به خاطر موضع گيري- هرچند اندكي ديرهنگام- خود قابل تقدير هستند و در طيف اصولگرايان جاي دارند ولي شايسته تر- و شايد بايسته تر- آن كه در جايگاه ديگري غير از مجلس شوراي اسلامي به خدمت مشغول باشند. زمينه و جا براي خدمت نه «كم» است و نه «تنگ».
ب: آن عده كه در مقابل حلقه انحرافي و پلشتي هاي آن موضع مشخصي نداشته و يا خيلي ديرتر از آنچه انتظار مي رفت موضع گرفته اند نيز شرايطي دقيقا مشابه گروه الف دارند و شايسته تر آن كه كنار گذاشته شوند و ضمن تقدير از موضع نهايي و كنوني آنها و حضورشان در طيف اصولگرايان به خدمت ديگري غير از نمايندگي مجلس شوراي اسلامي بپردازند.
ج: گفتني است كه «مقابله با فتنه و انحراف» يك ارزش است ولي كساني كه زير اين دو تابلو جمع مي شوند بايد نشانه هاي قابل استنادي از تقابل خود با فتنه و انحراف داشته باشند و ادعا به تنهايي براي حضور در خانه ملت كافي نيست. شماري از اين افراد، وقتي فتنه 88 به زوال گرائيد عليه آن موضع گرفتند و برخي ديگر كساني هستند كه كمترين نشانه اي از برخورد و موضع گيري آنها عليه حلقه انحرافي در هيچ جا ثبت و يا ديده نشده است.
د: آنهايي كه بعد از برملا شدن ماهيت آمريكايي- اسرائيلي فتنه 88 و يا بعد از آشكار شدن انحراف حلقه انحرافي با برخي از عوامل اصلي «فتنه» و «انحراف» در ارتباط بوده اند، نيز مي توانند بخشي از 25 نفر قابل كناره گيري باشند.
هـ: بديهي است كه به هيچوجه سخن از نفي تقابل و ضديت افراد ياد شده با «فتنه» و «حلقه انحرافي» در ميان نيست، بلكه بيم آن مي رود كه ديرفهمي اين عده در موارد مشابه ديگر نيز تكرار شود. بنابراين چه لزومي دارد كه در ليست انتخاباتي اصولگرايان جاي گيرند؟!
و: افراد مشمول بندهاي ياد شده بسيار اندك و كم شمارند. ولي از آنجا كه ليست 30 نفره بعد از كناره گيري اين تعداد اندك، باز هم براي بقيه جا ندارد، الزاماً و به خاطر مصلحت و مقصود بااهميت تر تعدادي ديگر نيز بايد كناره بگيرند.
8- و بالاخره اين ارزيابي كه به آن اشاره شد دشوار نخواهد بود و مثلا قرار نيست كساني كه كنار مي روند از طيف گسترده اصولگرايان خارج شوند مگر بقيه اصولگرايان كه نامزد نشده اند، اصولگرا نيستند؟!
حسين شريعتمداري