خط مقاومت و خطاي محاسبات
کیهان-اين روزها در حوزه سياست خارجي، ايران و سوريه در صدر اخبار مطبوعات و رسانه ها قرار گرفته اند.
تازه ترين خبري كه موضوع ايران و سوريه را در فضاي رسانه اي داغ كرده حضور كوفي عنان در تهران است كه از دوشنبه شب براي رايزني با مقامات كشورمان به ايران سفر كرده است.
عنان درحالي ديروز رايزني ها و گفت وگوهاي خود با مقامات ارشد ديپلماسي ايران را از سر گرفته است كه چندي پيش- 10 آوريل- و پس از انتصاب به عنوان نماينده ويژه سازمان ملل در امور سوريه به تهران آمده بود. حضور كنوني عنان در تهران بلافاصله پس از گفت وگوهاي او با بشار اسد رئيس جمهور سوريه است.
گفتني است طي دو هفته گذشته به موازات افزايش فشارها از سوي آمريكا و چند كشور غربي بر ضد سوريه و برگزاري دو نشست ژنو و پاريس با هدف يكسره كردن كار دمشق، فشارها عليه جمهوري اسلامي نيز در فاز اجرايي تحريم هاي فراگير و به اصطلاح فلج كننده از اول ژوئيه آغاز شده است.
بنابراين در همين آغاز بحث پيرامون اوج گرفتن فشارهاي غرب در فضاي فعلي بر ايران و سوريه چند سؤال جدي و كليدي مطرح است. آيا موضوع ايران و سوريه در يك پازل قرار دارد و يا به صورت اتفاقي و خارج از محاسبات و در يك شرايط اضطراري به يكديگر پيوند خورده اند؟ چرا با آغاز اعمال تحريم هاي نفتي عليه ايران از اول ژوئيه-11 تير- از سوي ديگر هيلاري كلينتون وزير خارجه آمريكا در همين ايام تهديد مي كند كه بشار اسد بايد از قدرت كناره گيري كند؟!
در اين ميان آمريكا و چند كشور غربي با برگزاري اجلاس ژنو و پاريس با هدف گذاري تصميم گيري نهايي درباره سوريه با قيد تأكيد بر عدم حضور ايران چه اهداف ديگري را دنبال مي كردند؟ آيا به نتايجي هم رسيدند؟
اكنون فرستادن عنان به تهران براي چيست؟ آيا فشارها عليه ايران و سوريه از سوي جبهه استكبار تشديد خواهد شد؟ و بالاخره اينكه بطور مشخص راهبرد اصلي آمريكايي ها در ميانه سناريوها و دسيسه هاي تو در تو و چند لايه پيرامون ايران و سوريه با نگاه به تحولات منطقه اي در پهنه اوضاع و احوال كنوني چيست؟ اين يادداشت تلاش مي كند در پاسخ به پرسش هاي بالا و بالاگرفتن فشارها بر ضد تهران- دمشق و فرجام تحركات و توطئه هاي آمريكا و چند كشور همسو با آن، نكاتي را مورد واكاوي قرار دهد.
1- ساده لوحانه است اگر بخواهيم در تحليل شرايط كنوني تنها به روزهاي اخير و برگزاري دو نشست ژنو و پاريس عليه دمشق از يكسو و به اجرا درآمدن تحريم هاي نفتي عليه تهران از سوي ديگر بسنده كنيم. هر چند تدارك و ساماندهي اين اقدامات بر ضد ايران و سوريه در راستاي يك خط دنبال مي شود اما خطاست اگر عقبه اين اتفاقات را نديده و فراتر از روزهاي گذشته به ماه هاي پيشين نقبي زده نشود.
گريز به گذشته و تأمل درباره سناريوهايي كه آمريكايي ها پيش تر بر ضد جبهه مقاومت به صحنه آورده بودند تصويري روشن از شرايط كنوني را ترسيم مي كند.
ماجرا را بايد از آغاز تحولات منطقه خاورميانه و شمال آفريقا در بستر بيداري اسلامي مورد دقت قرار داد. از 18-17 ماه گذشته با سقوط دومينووار حاكمان مرتجع و قدرت هاي دست نشانده تلاش شده است تا محور مقاومت در منطقه تضعيف شود؛ چرا؟ پاسخ پيچيده نيست و حتي بارها و به كرات مقامات رژيم صهيونيستي كه بيش از همه در فضاي انقلاب هاي منطقه به اضطراب و نگراني و تشويش دچار شده اند پاسخ را ناگزير و عجزآلود به زبان آورده اند: «اين انقلاب ها و قيام ها از انقلاب اسلامي ايران الهام گرفته اند» و براي همين بود كه نتانياهو چندين بار نسبت به شكل گيري انقلاب اسلامي ديگري در منطقه هشدار داد.
با اين شرايط و در حالي كه كماكان به عنوان نمونه هاآرتص از «بهمن اسلامي خاورميانه» و جروزالم پست از «موج بيداري اسلامي» و يا واشنگتن تايمز از «قدرت انقلاب خميني در الهام بخشي به انقلاب هاي منطقه» خبر مي دهند و نمي توانند هراس و ترس خودرا پنهان نمايند؛ اتاق فكر دشمن كه مخالف شكل گيري و قوام اين قيام ها و انقلاب ها است سعي مي كند طرح فريبي را در پيش بگيرد تا بر افكار عمومي منطقه و ملت ها تأثير بگذارد.
2- از همان 17 دسامبر كه خيزش هاي منطقه اي از تونس كليد خورد و به مصر، ليبي، يمن و... سرايت پيدا كرد تلاش آمريكا به گواهي طراحي آشوب ها و ارسال سلاح به سوريه بر اين مسئله متمركز شده بود كه براي كند شدن حركت بيداري اسلامي و اخلال در الگوگيري از ايران اسلامي، دولت بشار اسد را وارد فاز اغتشاش و درگيري با معارضان نمايد. اما آنچه كه باعث شد علي رغم به صحنه آوردن تمام پتانسيل و اهرم رسانه اي و عمليات هاي رواني از سوي آمريكا عليه سوريه، توطئه محور غربي- عربي ناكام بماند حمايت هاي معنوي و تأثيرگذاري جمهوري اسلامي در معادلات منطقه اي بود.
3- اينجا بود كه آمريكا و چند كشور غربي نقش مقتدرانه ايران را در شكست پروژه جدا كردن سوريه از جبهه مقاومت به وضوح دريافتند.
بنابراين آمريكايي ها كه طي 18-17 ماه گذشته بارها دچار اشتباهات فاحشي در محاسبات خود از تحولات منطقه اي شده بودند تصميم داشتند مستقيماً ايران را در كانون حملات و هجمه هاي سياسي، اقتصادي و ديپلماسي قرار دهند.
انتهاي سال 90 كه با انتخابات نهمين دوره مجلس قرين شده بود بزنگاهي بود كه اتاق فكر جبهه استكبار اين نقطه را هدفگذاري كرد و با برنامه ريزي هاي حساب شده و استفاده از تمامي گزينه ها چالش مشاركت در انتخابات را در ايران رقم زد. برآورد آنها اين بود كه اگر اين اتفاق بيفتد ايران اسلامي حمايت و عقبه مردمي خودش را از دست مي دهد و ديگر قادر نخواهد بود الگوي مناسبي براي كشورهايي باشد كه پس از انقلاب ها در شرايط برگزاري انتخابات و رجوع به آراي مردمي قرار گرفته بودند.
از همين روي؛ در 6 ماهه پاياني سال 90، سنگين ترين فشارها بر ضد ايران با ابزار تهديد، ترور، تحريم، صدور قطعنامه هاي پياپي را تدارك ديدند اما 12 اسفند و حضور تاريخي ملت بصير و خبير ايران نشان داد كارشكني ها و توطئه ها و تهمت ها و تحريم ها و ترورها عليه جمهوري اسلامي نگرفته و مشاركت بالاي 65 درصدي همه دسيسه ها را سوزانده و دود كرده و به هوا فرستاده است.
4- از ابتداي سال 91 مواجهه جبهه استكبار با جبهه مقاومت در دالان تحولات منطقه تغيير فاز داد. بنابراين از همان فروردين ماه كه كوفي عنان مأمور پيگيري موضوع سوريه شد محرز گشت كه دشمن از رويارويي با ايران به صورت مستقيم نااميد شده و از سوي ديگر قصد دارد انتقام بيداري اسلامي ملت ها را از سوريه بگيرد.
اتفاقي كه افتاد اين بود كه آمريكا و غرب به سقوط دولت سوريه مصمم شدند و اين روند تا برگزاري دو نشست ويژه درباره سوريه؛ يكي نشست ژنو در 10 تير ماه (30 ژوئن) و نشست پاريس در 15 تير (5 ژوئيه) تداوم پيدا كرد تا يك خروجي داشته باشد: «يكسره كردن كار دمشق و بركناري اسد».
5- پيش از هر دو نشست ياد شده تأكيد شد كه ايران دعوت نمي شود و آسوشيتدپرس و ديگر رسانه هاي غربي ادعا كردند «قدرت هاي جهاني» بحران سوريه را براي هميشه حل خواهند كرد.
اما هر چند اين دو نشست برگزار شد و در نشست پاريس تحت عنوان مضحك دوستان سوريه! به اين اجماع رسيدند كه؛ «بشار اسد بايد برود» اما سه روز پس از آن كوفي عنان در مصاحبه با لوموند فرانسه اقرار كرد؛ الف- در سوريه شكست خورديم و ب- ايران بايد در نشست هاي مربوط به سوريه حضور داشته باشد تا بحران سوريه حل شود.
تفسير روشن و آشكار اين اعتراف كوفي عنان را مي توان در روزنامه هاي غربي نيز مشاهده كرد كه گلوب اندميل مي نويسد؛ كوفي عنان مي داند كه ايران را نمي توان ناديده گرفت و ايران بايد ميانجي تحولات سوريه باشد.
6- و بالاخره بايد گفت حضور معنادار و از سر ناچاري كوفي عنان در تهران بيانگر اين است كه آمريكا و غرب باز هم در خصوص محاسبات منطقه اي اشتباه كرده اند چرا كه در پروژه شكاف و گسست در جبهه مقاومت ناكام مانده اند و از سوي ديگر علي رغم تمام فشارها و جنجال هاي تبليغاتي عليه ايران و سوريه، افكار عمومي دنيا و ملت هاي آزاديخواه شاهد اقتدار جبهه مقاومت هستند.
و اما، بلافاصله پس از آغاز تحريم هاي نفتي ايران، نفت گران مي شود، رسانه هاي اروپايي اقرار مي كنند كه اين وضعيت خودكشي مالي براي اروپاي بحران زده است و افكار عمومي مي بينند كه ايران در اوج به اصطلاح تحريم هاي فلج كننده رزمايش پيامبر اعظم 7 را برپا مي كند و اقتدار نظامي اش را به رخ مي كشد و موشك هاي پيشرفته اش را يكي پس از ديگري به شليك درمي آورد و سوريه نيز علي رغم فضاي تبليغاتي غرب با ترجيع بند «اسد بايد برود» در رزمايش چند روزه خود، انسجام دفاعي و توان بازدارندگي اش را نمايان مي كند و غرب بار ديگر به اشتباه محاسباتي خود پي مي برد و با اعتراف به شكست كوفي عنان را به ايران مي فرستد.
حسام الدين برومند