سخنان خواندنی فاطمه هوشمند در سال 85
شیرازه - برای تطبیق این روزهای فاطمه هوشمند با شعارها و البته آرزوهایش! در روزهای ابتدایی پیروزی، به نظر میرسد مصاحبه او با یکی از رسانه ها در سال 85 خواندنی باشد. مهمتر از این مصاحبه اما، فهم چرایی اول شدن او در انتخابات شورا است. براستی او چرا اول شد؟ مهمتر از این دو البته درسی است که باید از همه این حوادث و حاشیهها گرفت.
متن زیر مصاحبه با هوشمند است که در تاریخ 2 بهمن 85 بر روی سایت همشهری قرار گرفته بود:
-------------
مهرماه سال 1360 در خانواده هفت نفرهاي در شيراز، دختر بچهاي چشم به جهان گشود كه نام فاطمه را براي او برگزيدند، خانوادهاي كه پدرشان كارمند اداره آبياري بود، هرگز تصور نميكردند 25 سال بعد، دختر بچهشان به عنوان منتخب اول مردم شيراز وارد عرصة شوراي شهر شود.
روزهاي اول فعاليت تبليغاتي كانديداها پوسترش بدجوري جلب توجه كرد و به يكباره همة نگاهها را به سمت خود كشيد. در همه جاي شهر خبر از پوستر او بود اما كسي تصور نميكرد آن پوستر، 31 هزار طرفدار پيدا كند. ولي اعلام نتايج شوراي سوم شهر شيراز، همة فرضيهها را باطل كرد و شخصي كه افراد صاحبنظر در عرصة سياست هيچ شانسي برايش قائل نبودند، به عنوان نفر اول منتخب مردم شهر گل و بلبل وارد شوراي سوم شد.
او كسي نيست جز فاطمه هوشمند، جوان 25 سالة شيرازي و دانشجوي رشتة معماري. بعضيها ميگويند هوشمند به خاطر پوستر جذابش رأي آورده و به نوعي حضورش در شوراي سوم شيراز را مديون عكاسي است كه عكس تبليغاتي او را گرفته. اما خودش نظر ديگري دارد.
- شما قبل از وارد شدن در انتخابات با وظايف شوراها آشنا بوديد؟
بله
- با ريزه كاريها و كارهاي انجامشده از سوي شوراي شهر شيراز چطور، ميدانستيد چه مشكلاتي در شهر وجود داشته؟
تا حدودي بله و با مشكلات شورا و شهر شيراز در چهار سال اخير آشنا شدم و آنها را مورد بررسي قرار دادم.
- پيش از اين هم در مسائل سياسي و اجتماعي حضور داشتهايد؟
نهخير. ولي اخبار سياسي را كم و بيش از طريق رسانهها و جرايد دنبال ميكردم. ولي جزو هيچ گروه يا حزب سياسي نبودم و نيستم.
- پس دلايل وارد شدنتان به عرصة انتخابات شوراها چه بود؟
فقط به خاطر همان احساس نيازي كه در ميان جوانان و بانوان ميديدم وارد عرصه شدم و دليل ديگري نداشت. از سوي هيچ گروه سياسي براي حضور در انتخابات شوراي سوم تشويق نشدم و به صورت مستقل پا به ميدان گذاشتم.
فضاي خانهتان چگونه است. پيش از شما كسي در عرصة سياست حضور داشته است؟
نه. اصلا فضاي خانة ما سياسي يا جناحي نبوده و هيچ يك از اعضاي خانوادهام تا قبل از رفتن بنده به شورا در مسائل سياسي حضور نداشتهاند. پدرم فرد خيّري است كه تمام تلاش خود را براي حل مشكل فقرا و محرومين به كار ميگيرد و كاري هم به مسائل سياسي خاص ندارد. به طور كلي ميتوان گفت خانوادة بنده بيشتر به دنبال مسائل مذهبي و كارهاي خداپسندانه بودهاند تا عرصة سياست.
- چه موقع به فكرتان رسيد كه در انتخابات شوراها شركت كنيد؟
از مدتها پيش از وقتي كه احساس كردم عدم حضور يك جوان و يك خانم در شوراي شهر، يك نقطة ضعف محسوب ميشود و ما جوانان و بانوان به حضور فردي از جنس خودمان در شورا نياز داريم.
- چه كساني در اين راه تشويقتان ميكردند؟
اطرافيان نزديك از جمله خانواده، دوستان خانوادگي، استادان دانشگاه و دانشجويان از جمله كساني بودند كه من را براي وارد شدن در عرصة انتخابات شورا تشويق ميكردند.
- چه كساني دلسردتان ميكردند؟
آنهايي كه حضور يك جوان 25 ساله را در انتخابات شوراها باور نداشتند.
- چه ميگفتند؟
كار بيخودي داري انجام ميدهي. هيچكس تو را نميشناسد. شانسي نداري. رأي نميآوري. بيجهت تلاش نكن و از اينجور صحبتها.
- تصور ميكرديد رأي بياوريد؟
روز اولي كه ثبتنام كردم اميد زيادي براي رأي آوردن نداشتم، ولي هر روز كه به انتخابات نزديكتر ميشديم اميدم بيشتر ميشد و در روز آخر كه برخورد و عكسالعمل مردم را ميديدم، به اوج اميدواري رسيده بودم.
- نفر اول بودن چطور؟ فكر ميكرديد رأي اول را بياوريد؟
خودم اصلا تصور نميكردم رأي اول را بياورم. ولي اطرافيانم همگي معتقد بودند كه رأي اول را ميآورم و وقتي هم با اظهار تعجب من روبهرو ميشدند با ايمان ميگفتند كه اگر نفر اول نشوي جزو سه نفر نخست هستي.
- تصور ميكنيد چگونه رأي آورديد؟
اول از همه با كمك خداوند منان. چون هر وقت شما با نيت رضاي خدا وارد كاري شوي، پروردگار خودش شما را به سوي رسيدن به هدفتان هدايت خواهد كرد و مسير درست را پيش رويتان قرار خواهد داد. بنده هم با نيت خدمت به مردم آمده بودم و خداوند به خاطر عقيدهاي كه داشتم، من را مورد لطف خود قرار داد و باعث جلب اعتماد مردم شد. من در هفتة تبليغات خيلي تلاش كردم كه به ميان مردم نفوذ كنم و اعتماد آنها را جلب كنم كه تصور ميكنم توانستم اين كار را انجام دهم و نتيجه داد.
- چگونه اعتماد مردم را جلب كرديد؟
از مشكلاتشان برايشان گفتم و به آنها اطمينان دادم كه با استفاده از مشاورهاي آگاه در همة زمينهها تمام تلاش خود را براي حل مشكلات آنان به كار خواهم بست و به آنان اطمينان دادم كه هدفم خدمت به شهرم است و برنامههاي خود را تشريح كردم. گفتم براي حل هر مسألهاي راهكارهايي دارم و با مشكلات و مسائل شهر به صورت تخصصي برخورد خواهم كرد.
- ولي بعضيها ميگويند شما به خاطر پوستر تبليغاتيتان رأي آوردهايد؟
اين را بايد از ديگران و كساني كه به من رأي دادهاند بپرسيد. البته بايد ديد چه كسي و با چه نيتي اين حرف را ميزنند.
- مگر شعار تبليغاتيتان چه بود؟
«شهر من، من به تو ميانديشم» تنها شعاري بود كه در برنامههاي تبليغاتي از آن استفاده كردم. در واقع اين تنها قولي بود كه به مردم داده بودم. بنده برخلاف خيلي از كانديدهاي ديگر كه وعدههاي رنگارنگ و شعارهاي آنچناني براي رأي آوردن ميدادند همين يك قول را به مردم دادم و ايمان داشته باشيد به آن عمل خواهم كرد.
- تصور ميكنيد چه كساني بيشتر به شما رأي دادند؟
اقشار مختلف جامعه از جمله جوانان، عشاير غيور شيراز، بازاريان، دانشگاهها، مردم عادي جامعه، همگي من را مورد لطف خود قرار دادند. ولي بيشترشان جوانها و بانوان بودند.
- فكر ميكنيد علت اين مسأله چه بوده؟
آنها احساس كردند اگر يك نفر از جنس خودشان كه مشكلات آنان را بهتر درك ميكند و آن مشكلات را لمس كرده است وارد شورا شود، بهتر ميتواند به تصميمگيريهاي شورا درخصوص مشكلات جوانان و بانوان كمك كند.
- فكر ميكنيد بتوانيد به اعتماد آنها پاسخ بدهيد؟
انشاءالله كه اين گونه خواهد بود. چون در دورههاي قبلي به گفتة يكي از اعضاي شوراي دوم، به جوانان كمتوجهي شده و اميدوارم بتوانم به عنوان فردي كه مشكلات آنها را لمس كرده، در راستاي حل اين مشكلات گام بردارم.
بعضيها ميگويند چهرة واقعي شما با آنچه در پوسترها بوده فرق داشته، واقعيت دارد؟
اينها مسائل حاشيهاي است كه بعد از انتخابات مطرح ميشود. نميخواهم وارد مسائل حاشيهاي بشوم.
- چقدر براي تبليغاتتان هزينه كرديد؟
اين را نميتوانم بگويم.
- از كجا هزينهها را تأمين كرديد؟
مقداري پسانداز خودم بود و مابقي را هم پدرم كمك كرد.
- برنامهتان براي آينده چيست؟
تمام تلاشم در راستاي رسيدن به رفاه جمعي و حل مشكلات مردم است و در اين راه با در نظر گرفتن همة جوانب سعي خواهم كرد به اتفاق ديگر اعضاي شوراي شهر طوري عمل كنم كه رضايت مردم و پروردگار را جلب كرده باشم.
خدایا چنان کن سرانجام کار
تو خشنود باشی و ما رستگار
یا علی مدد