هشدارهایی که شنیده نمی شود
همین که ريش گذاشتهايم، كافى است؟/ اين چه وضعى است كه جلوى هر وزارتخانه و اداره، دهها ماشين متعلق به مسؤولان به چشم مىخورد؟!/ من و شما هستيم كه بايد معين كنيم اين جمهورى، اسلامى است، يا اسلامى نيست؛ اين هم در رفتار ماست!
آقايان! مگر مردم نمىبينند كه ما چگونه زندگى مىكنيم؟
شیــرازه: حواشی
بوجود آمده درباره ضیافت اشرافی هفته گذشته همسر رییس جمهور در کاخ سعد
آباد اگرچه تا کنون مورد توجیه و انکار های نصف و نیمه برخی دولتی ها قرار
گرفته است اما این مساله تنها یک اتفاق ساده و زودگذر نبود، بلکه ریشه در
یک نوع فرهنگ و سبک خاص مدیریتی دارد که پیش از این در سالهای 68 تا 76 که
دولت سازندگی بر مصدر امور بود، تکرار شده بود.
به
گزارش رجانیوز، در همین رابطه توجه به بیانات رهبر معظم انقلاب طی این
سالها به خوبی نشان می دهد که یکی از دغدغه های اصلی معظم له در سالهای بعد
از جنگ، بازگشت مسئولان به منش اشرافی و سبک مدیریت پر خرج و توام با
اسراف بوده است. هر چند هشدارهای ایشان در این باره تنها به 8 سال ریاست
جمهوری هاشمی محدود نمی شود و بعد از آن نیز همواره نسبت به این معضل اساسی
هشدار داده اند.
از
این رو رجانیوز ضمن بازخوانی اهم فرمایشات رهبر انقلاب در این باره، بار
دیگر بر ریشه های اصلی اتفاق هفته گذشته در کاخ سعد آباد تاکید دارد؛
«ارتجاع به سبک مدیریتی اشرافی و پرخرجی» که یک بار آزمون خود را در دوره
سازندگی پس داده است:
مسئولان باید از خیلی از شهوات حلال هم بگذرند/ فرق ما با اشراف فقط نباید به ریش مان باشد
«شما چگونه مىخواهيد محبت و اطمينان
مردم را جلب كنيد؟ اگر ما دنبال مسائل خودمان رفتيم، به فكر زندگى شخصى
خودمان افتاديم، دنبال تجملات و تشريفاتمان رفتيم، در خرج كردن بيتالمال
هيچ حدى براى خودمان قايل نشديم - مگر حدى كه دردسر قضايى درست بكند! - و
هرچه توانستيم خرج كرديم، مگر اعتماد مردم باقى مىماند؟ مگر مردم كورند؟
... آقايان! مگر مردم نمىبينند كه ما چگونه زندگى مىكنيم؟
آن وقتى كه جوان حزباللهى ما به جهاد
يا به سپاه يا به فلان وزارتخانه مىرفت و به او مىگفتند كه چهقدر حقوق
مىخواهى، مىگفت اين حرفها چيست، مگر من براى حقوق آمدهام؟ اصرار
مىكردند كه بالاخره زندگى خودت و زن و بچهات بايد بگردد؛ يك چيزى بگير.
به نظر شما اينها افسانه است؟ به نظرم اگر شما برويد در دنيا اين را نقل
كنيد، چنانچه كسى وضع چند سال قبل ما را نديده باشد، خواهد گفت كه افسانه
است؛ ولى اين واقعيت است. اين رويداد، در همين ايران و در همين تهران و در
همين وزارتخانههاى ما اتفاق افتاد؛ ... برادران!
من و شما داريم از آن ذخيره مىخوريم؛ فراموش نكنيد، آن را مردم ديدند.
نمىشود ما در زندگى مادّى مثل حيوان بچريم و بغلتيم و بخواهيم مردم به ما
به شكل يك اسوه نگاه كنند؛ مردمى كه خيلي شان از اوليات زندگى محرومند.
در اين راه، از خيلى چيزها بايد گذشت. نه فقط از شهوات حرام، از شهوات حلال نيز بايد گذشت. نمىگويم
مثل پيامبر باشيم، نمىگويم مثل اميرالمؤمنين - كه شاگرد پيامبر بود -
باشيم؛ كه انسان آن مطالب را كه مىخواند، تنش مىلرزد. اميرالمؤمنينى كه
زهدش در زندگى و دنيا مَثَل ساير است و مسلمان و غيرمسلمان آن را مىدانند،
دربارهى پيامبر مىگويد: «قد حقّر الدّنيا و صغّرها و اهون بها و
هوّنها»(16)؛ دنيا را تحقير كرد - يعنى همين لذايذ و بهرهمنديها و
برخورداريهاى دنيا را كوچك كرد - به آنها توهين كرد و سبكشان نمود.
در قُبا براى پيامبر آب آوردند و چيزى
هم مثل عسل قاطى آن كردند. پيامبر فرمود: من اين را حرام نمىكنم، اما
نمىخورم. اين دو، دو چيز است؛ يا آب يا عسل. آن را از ما نخواستهاند. اگر
از من و شما بخواهند، پدرمان درآمده است! مگر ما مىتوانيم آنطور زندگى
بكنيم؟ پيداست كه آن نفس قدسى ملكوتى، يك چيز ديگر است.
...
من و شما همان طلبه يا معلم پيش از انقلابيم. يكى از شماها معلم بود، يكى
دانشجو بود، يكى طلبه بود، يكى منبرى بود، همهمان اينطور بوديم؛ اما حالا
مثل عروسى اشراف عروسى بگيريم، مثل خانهى اشراف خانه درست كنيم، مثل حركت
اشراف در خيابانها حركت كنيم! اشراف مگر چگونه بودند؟ چون آنها فقط ريششان
تراشيده بود، ولى ما ريشمان را گذاشتهايم، همين كافى است؟! نه، ما هم
مترفين مىشويم. واللَّه در جامعهى اسلامى هم ممكن است مترف به وجود
بيايد. از آيهى شريفهى «و اذا اردنا ان نهلك قرية امرنا مترفيها ففسقوا
فيها»(17) بترسيم. تُرف، فسق هم دنبال خودش مىآورد.
اندازه نگهداريد؛ دولت مخارجش زياد و
سنگين است. مخارج سنگين دولت منجر به اين مىشود كه مثلاً در فلان بخش
سوبسيد را بردارند. اين، سياست درست و متين و منطقى هم است؛ شكى در آن
نيست، بايد هم انجام بگيرد، چارهيى هم نيست، روى مردم هم فشار مىآيد؛ اما
اين مخارج را منصفانه قرار بدهيم و خودمان به دست خودمان بر مخارج چيزى اضافه نكنيم.
اگر مبلغى از مخارج دولت، عبارت از
تغيير دكوراسيون اتاق مدير كل و معاون وزير و وزير و فلان مسؤول قضايى و
فلان مسؤول در بخشهاى گوناگون ديگر باشد، اين جرم و خطاست. اگر
يكى از مخارج دولت اين باشد كه فلان تعداد ماشين جديد بياوريم و بين
دستگاهها تقسيم بكنيم، ما حق نداريم اين را جزو مخارج دولت حساب كنيم و به
حساب آن از سوبسيد مردم بزنيم. نه، اين خلاف است. براى اين كارها حد
بگذاريد. دستگاهها بايد بخشنامه كنند و در مورد اين تغيير دكوراسيونها و
تغيير خانهها و خرجهاى اضافى حدى معين بكنند. من نمىگويم مثل بعضى از
تندروها باشيم كه مىگويند در مسجد بنشينيم و وزارت كنيم؛ نه، در مسجد
نمىشود. وزارت كردن، يك ساختمان و چهار تا اتاق و تعدادى مسؤول و يك مقدار
هم بالاخره امكانات براى زندگى آن آقايى كه مىخواهد خدمت بكند، مىخواهد؛
اما بايد در حدى باشد.
گاهى از جاهايى گزارشهاى نوميدكنندهيى مىرسد و در برخى موارد انسان واقعاً عرق شرم بر پيشانيش مىنشيند؛ رعايت كنيد. سؤال
مىكنيم كه چرا ماشين لوكس و نو و مدل بالا؟ مىگويند كه اشكال امنيتى
داريم! چه اشكال امنيتى؟! آقايان مسؤول در شوراى امنيت كشور يا جاهاى ديگر،
بنشينند معين كنند و مسأله را در جايى ببُرند؛ من هم اگر بايد دخالت كنم،
بگوييد در جايى دخالت كنم. اين چه وضعى است كه همينطور بىحساب و كتاب
جلوى هر وزارتخانه و ادارهيى، دهها ماشين به رنگهاى گوناگون متعلق به
مسؤولانِ آنجا به چشم مىخورد؟! چه كسى چنين چيزى را گفته است؟
... من الان اعلام مىكنم و قبلاً هم
نوشتم و اين را گفتم كه آن وقتى كه آقايان امكانات شخصى دارند، حق ندارند
از امكانات دولتى استفاده بكنند. اگر
ماشين داريد، آن را سوار شويد و به وزارتخانه و محل كارتان بياييد؛ ماشين
دولتى يعنى چه؟ واللَّه اگر من از طرف مردم مورد ملامت قرار نمىگرفتم كه
مرتب ملاحظهى جهات امنيتى را توصيه مىكنند، بنده با ماشين پيكان بيرون
مىآمدم.
به حد ضرورت اكتفا كنيد و اندازه نگه
داريد؛ اينها ما را از مردم دور مىكند، روحانيون را از مردم دور مىكند.
روحانيون، به تقوا و ورع و بىاعتنايى به دنيا در چشمها شيرين شدند. بدون
ورع و بدون دورانداختن دنيا، نمىشود در چشمها شيرين ماند. مردم رودربايستى
ندارند؛ خدا هم با كسى رودربايستى ندارد.
...
مگر خدا با من و شما قوم و خويشى دارد؟ مگر خدا با جمهورى اسلامى و با اين
اسم قوم و خويشى دارد؟ من و شما هستيم كه بايد معين كنيم اين جمهورى،
اسلامى است، يا اسلامى نيست؛ اين هم در رفتار ماست.»
(بیانات در جمع کارگزاران نظام، 23 مرداد 1370)
عده ای سازندگی را با مادی گرایی اشتباه گرفته اند
«عده ای سازندگی را با مادیگرایی، اشتباه گرفته اند. سازندگی چیزی است مادیگری چیز دیگری است. سازندگی
یعنی کشور آباد شود و طبقات محروم به نوایی برسند ... سازندگی همان کاری
بود که علی ابن ابی طالب (ع) می کرد ... آن بزرگوار با دست خودش نخلستان
اباد می کرد؛ زمین احیا می کرد؛ درخت می کاشت؛ چاه می کند و ابیاری می کرد.
این سازندگی است. دنیا طلبی و ماده طلبی کاری است که عبیدا... بن زیاد و
یزید می کردند. این دو تا را نباید با هم اشتباه کرد. امروز یک عده به نام سازندگی خودشان را غرق در پول و دنیا و ماده پرستی می کنند. ایا این سازندگی است؟»
(بیانات در 22 در تیر 1371)
مثل قبل از انقلاب می خواهند فرهنگ عمومی کشور را به سمت اشرافی گری تغییر دهند
«اشرافیگری، آن چیزی نیست که بشود با قانون و با دادگاه و با بازجویی و با امثال اینها علاجش کرد؛ خیلی سختتر از این حرفهاست. این
از جمله مقولاتی است که بایستی فضای عمومی کشور - احساسات مردم، خواست
مردم و به تعبیر رساتر، فرهنگ عمومی مردم - آن را دفع کند تا این علاج شود.
آن
کسانی که به اشرافیگری گرایش دارند و دلشان برای زندگی اشرافی لک میزند -
یعنی خوردن و پوشیدن و زندگی کردن و مشی کردن به سبک اشراف و دور از زندگی
متوسّط مردم - یکی از کارهایی که میکنند، این است که این دید و ذهنیت را
در مردم بهوجود آورند که این چیز خوبی است و ارزش است؛ کمااینکه قبل از
انقلاب اینگونه بود. قبل از انقلاب، مسؤولان حکومت، هرچه بیشتر با
تشریفات و جاه و جلال و تکبّر و تفرعن و لباسهای فاخر ظاهر میشدند، یک
عدّه از عوام مردم بیشتر خوششان میآمد!
فرهنگ عمومی را اینگونه شکل داده
بودند. بعد از انقلاب بعکس شد. لذا کسانی هم که اهل کارهای اشرافیگری
بودند، از ترس گرایش مردم، اجتناب میکردند؛ اما امروز بتدریج میخواهند کار را بعکس کنند. به نظر من، اشرافیگری برای یک کشور آفت است؛ اشرافیگریِ مسؤولان، آفت مضاعف است؛ بهخاطر
اینکه اگر اشراف عالَم از مال خودشان - حالا حلال و حرامش به عهده خودشان
- خرج میکنند، از مال خودشان اشرافیگری میکنند؛ اما اگر مسؤولان
اشرافیگری کنند، از مال مردم خرج میکنند؛ مال خودشان که نیست. این
اشرافیگری، با احساس عمومی مردم، با نوشتن، با گفتن و با ترویج این فکر،
درست خواهد شد. این باید به یک فرهنگ تبدیل شود؛ کاری نیست که بشود بهصورت
دادگاه ویژه و محاکمه و امثال اینها درستش کرد.»
(پرسش و پاسخ با دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف، اول آذر 1378)
مانور اشرافی گری حرام است
«يك وقت هست كه ما در زندگى شخصى خود
مثلاً حركت اشرافگونهيى داريم بين خودمان و خدا؛ كه اگر حرام باشد، حرام
است؛ اگر مكروه باشد، مكروه است؛ اگر مباح باشد، مباح است؛ اما يك وقت هست كه ما جلوى چشم مردم يك مانور اشرافىگرى مىدهيم؛ اين ديگر مباح و مكروه ندارد؛ همهاش حرام
است؛ بهخاطر اينكه تعليمدهندهى اشرافىگرى است به: اولاً زيردستهاى
خودمان، ثانياً آحاد مردم به اين كار تشويق مىشوند. ما نبايد مردم را به
اين كار تشويق كنيم. ممكن است در داخل جامعه كسانى پولدار باشند و ريخت و
پاش كنند - البته اين كار بدى است، ولى به خودشان مربوط است - اما ريخت و
پاش ما اولاً از جيبمان نيست، از بيتالمال است؛ ثانياً ريخت و پاش ما مشوق
ريخت و پاش ديگران است. واقعاً «النّاس على دين ملوكهم». ملوك در اينجا
به معنى پادشاهان نيست كه بگوييم ما پادشاه نداريم؛ نه، ملوك شماها هستيد؛
النّاس على دين ماها.
در يكى از تاريخها خواندم زمانى كه
وليدبنعبدالملك خليفه شده بود، چون خيلى اهل جمعكردن ثروت و جواهرات و
اشياء قيمتى بود، مردم كوچه و بازار وقتى به همديگر مىرسيدند، مكالماتشان
از اين قبيل بود: آقا! فلان لباس را آوردند، شما خريديد؟ آقا! فلان نگين را
فلان كس آورده، شما خريديد؟ يعنى مردم همهاش راجع به خريد و فروش وسايل و
اشياء زينتى و امثال اينها حرف مىزدند. بعد از وليد، سليمانبنعبدالملك
خليفه شد. او اهل ساختمانسازى بود و به كاخسازى و ساختمانسازى خيلى عشق
مىورزيد. اين مورخ مىگويد مردم حتّى وقتى براى نماز به مسجد مىآمدند،
يكى مىگفت: آقا! شما كار ساختمانىِ منزلتان را تمام كرديد؟ ديگرى مىگفت:
آقا! شما فلان خانه يا زمين را خريديد؟ ديگرى مىگفت: آقا! شما آن دو اتاق
را اضافه كرديد؟ حرفهايشان همه از اين قبيل بود.
بعد از اين دو نفر، عمربنعبدالعزيز
آمد. او اهل عبادت بود. مورخ مىگويد مردمِ كوچه و بازار وقتى به هم
مىرسيدند، يكى مىگفت: آقا! راستى شما ديروز دعاى ماه رجب را خوانديد؟
ديگرى مىگفت: آن دو ركعت نماز را خوانديد؟ بنابراين رفتار ماها يك تأثير
قهرى در رفتار مردم دارد. سادهزيستى بسيار چيز خوبى است.»
(بیانات در جمع اعضای هیئت دولت، هشتم شهریور 1384)
مسئولان و وابستگانشان نباید اهل اشرافی گری باشند
«آفت بزرگ ما اشرافيگرى و
تجملپرستى است؛ فلان مسئول اگر اهل تجمل و اشرافيگرى باشد، مردم را به سمت
اشرافيگرى و به سمت اسراف سوق خواهد داد... يكى از اساسىترين كارها براى
اينكه ما جلوى اسراف را بگيريم اين است كه مسئولين كشور، خودشان، كسانشان،
نزديكانشان و وابستگانشان، اهل اسراف و اهل اشرافيگرى نباشند.
... اولين كار اين است كه ما مسئولين كشور را، افرادى انتخاب كنيم كه
مردمى باشند، سادهزيست باشند، درد مردم را بدانند و خودشان از درد مردم
احساس درد كنند.»
(بيانات در جمع مردم استان كردستان در ميدان آزادى سنندج . 22 ارديبهشت 88)
نظرات بینندگان
نظرات بینندگان
اما ویلا نشینی شمال در شب عید و جزیره نشینی آقایان در کیش ، توقعات مردم را در انصراف یارانه بر هم زد.
یا لثارات الحسین
همه باید به فرمایشات مقام عظم رهبری عمل کنند، بویژه رییس جمهور و اعضای کابینه اش که بنظر می رسد به اندازه کافی توجه ندارد. البته به زبان می گویند تابع اند اما عمل آنها نشان نمی دهد که تابع مقام معظم رهبری اند.