کد خبر: ۵۶۱۱۲
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۱۲:۲۸ - ۰۷ خرداد ۱۳۹۳
بانوی مسیحی که در شیراز شیعه شده:

آیا آزادی در برداشتن حجاب و سگ بغل کردن در خیابان است؟/ پدرم با برنج تبرکی حرم امام رضا(ع) شفا پیدا کرد

در کلیسای پدرم یک انجیل قدیمی دارم که اصل هست و در آن به این مطلب نوشته شده که پیامبری از طرف خداوند می آید و نام او احمد است ولی در خیلی از نسخه های فعلی این مطلب حذف شده است.
به گزارش شیرازه،‌ سلسله جلسات گفتمان دینی با موضوع آشنایی با فرق و ادیان با حضور کارشناسان دینی و سخنرانی ویژه خانم تینا ماری هاسکی (ترابیان) بانوی مسیحی مسلمان شده به مدت سه شب در مسجد حضرت ابوالفضل(ع) شیراز برگزار شد.

شیرازیس نوشت: در شب سوم از این برنامه، خانم تینا ماری هاسکی(ترابیان) سخنان خود را با قرائت دعای سلامتی امام زمان (عج) آغاز کرد. متن زیر عین صحبت های این بانوی شیعه است:

اسم من تینا ماری هاسکی است و از کشور آمریکا به ایران آمدم و حدود 19 سال ساکن شیراز هستم. در آمریکا مسلمان شدم و در ایران شیعه شدم، البته شروع شیعه شدنم هم در آمریکا بود.

 

من در آمریکا بزرگ شدم و پدرم یک کشیش پروتستان است و من زیر نظر پدرم در کلیسا بزرگ شدم، ولی الان با افتخار می گویم که یک مسلمانم که یک پیغمبر به اسم محمد(ص) و یک قرآن دارم که هم غذای روح و هم شفای روحم است.

 

سجده بر تربت امام حسین(ع) برای من افتخار بسیار بزرگی است

من افتخار می کنم که نماز می خوانم و اعمال دینی انجام می دهم و در کشور مسلمان در کنار شما زندگی میکنم. من افتخار می کنم وقتی از من که پدرم یک کشیش مسیحی است،سوال میکنند کربلا کجاست، مسجد حنانه کجاست؟ بیت التشت کجاست؟ می توانم جواب آن ها را بدهم و سجده بر تربت امام حسین(ع) برای من افتخار بسیار بزرگی است.

 

من در آمریکا در کلیسای پدرم پیانو می زدم و با او به ماهیگیری و شکار می رفتم، ولی زندگی الان من با گذشته خیلی تفاوت دارد؛از لحاظ پوشش، نوع زندگی، کارها و ... چون خدا دوست داشت که من از خواب غفلت بیدار شوم؛ و الان من و فرزندانم مسلمان هستیم و در اعیاد اسلامی جشن می گیریم و در ایام عزای اهلبیت(ع) نیز در خانه مراسم روضه و عزاداری برگزار می کنیم و به این افتخار می کنیم.

 

از کودکی به عقاید مسیحیان شک داشتم

در دوران کودکی همیشه چند سوال درباره دینم از خودم داشتم، مثلا اینکه چرا مردم در کلیسا با حضرت عیسی حرف می زنند و چرا با خدای حرف نمی زنند و همه چیز را از عیسی می خواهند؟

چند چیز از دینم که در کودکی قبول کرده بودم را دیدم الان نمی توانم قبول کنم: اول تثلیث درباره خداوند را که مسیحیان می گویند: پدر، پسر و روح القدس؛ یعنی سه چیز را همزمان خدا قرار می دهند، من نمی توانستم این را قبول کنم و آن ها مدام با من صحبت می کردند که این مسئله را به من ثابت کنند؛ مثلا می گفتند این مسئله مثل ساختار تخم مرغ است که یک پوسته بیرونی سفیدرنگ دارد، زیر آن یک لایه سفیدرنگ هست و زرده آن هم در وسطش هست که اینها همه باهم تخم مرغ هستند که من این را قبول نکردم.

دوم مسئله دوم اعمالی است که در انجیل به خدا نسبت می دهند، مثلا در اولین سوره انجیل که به نام جنسیز هست، نوشته خداوند بعد از 6 روز کار، خسته شد و در روز هفتم خدا استراحت کرد و درک آن برای من خیلی سخت بود که چگونه خدای بزرگ را اینگونه جلوه می دهند و اعمال انسانی را به خدا نسبت می دهند که مثلا احتیاج به خواب دارد!

 

در انجیل تناقضات زیادی وجود دارد، مثلا در یک قسمت آن نوشته شده حضرت عیسی برای صلح آمده و در قسمتی دیگر نوشته شده حضرت عیسی برای جنگ آمده است! و این ها به این خاطر است که در نسخه های انجیل که الان موجود است، تحریف شده است؛ مثل همین انجیل هایی که خودتان آوردید و گفتید در خانه های بعضی از شماها پخش شده است.

الان حدود 40 نوع انجیل وجود دارد که همگی تحریف شده اند. من خودم در کلیسای پدرم یک انجیل قدیمی دارم که اصل هست و در آن به این مطلب نوشته شده که پیامبری از طرف خداوند می آید و نام او احمد است ولی در خیلی از نسخه های فعلی این مطلب حذف شده است.

 مسئله سوم اینکه من خودم مسیحی پروتستان بودم، ولی کاتولیک ها را می دیدم که برای بخشیده شدن گناهانشان، با حضور در کلیسا،  داخل یک اتاق می شدند و به یک آقا که به او پدر می گویند، به گناهان خود اعتراف می کنند و برای بخشیده شده آن گناهان، دستورات پدر را اجرا می کنند، خواه پرداخت پول باشد یا انجام کاری که او میگوید؛ و این مسئله نیز برای من قابل قبول نبود، چرا که گناهان را خداوند باید ببخشد نه یک انسان که آفریده خداست.

 

من در آمریکا با شوهرم که اهل شیراز است، آشنا شدم ولی به خاطر او و ازدواج با او مسلمان نشدم، من بخاطر خدا مسلمان شدم، چون خدا راه را به من نشان داد.

وقتی من مسلمان شدم، خانواده ام مخصوصا پدرم با من قهر کردند؛ پدرم که یک کشیش بود، می گفت من هر یکشنبه در کلیسا برای مردم صحبت می کنم، با این حال مردم اگر بشنوند دختر من مسلمان شده، چه جوابی دارم که به آن ها بدهم؟ و به همین علت ارتباطشان را با من قطع کردند تا به لطف خدا و پس از دعاهای زیادم، دوباره با آن ها ارتباط گرفتم.

 

یک بسته برنج تبرکی حرم امام رضا(ع)  را برای شفای پدرم به آمریکا بردم

حدود 4 سال پیش پدرم مریض شد و سرطان گرفت؛ به آمریکا رفتم و هر روز او را برای مداوا با خودرو به یک ایالت دیگر می بردم. تا آن ایالت یک ساعت راه بود، و در راه 70 بار سوره مبارکه حمد را می خواندم  و روی او فوت می کردم و صدای اهلبیت(ع) می زدم و از خداوند شفای او را می خواستم، حتی یک بسته برنج تبرکی که از حرم امام رضا(ع) گرفته بودم با خودم به آنجا بردم و به نیت شفا آن را یواشکی در غذای پدرم ریختم؛ الان پدرم 80 سال سن دارد و هیچ اثری از سرطان و بیماری در وی وجود ندارد.

 

می گویند به سمت مسیحیت بیایید که عیسی مسیح به شما آرامش می دهد

این روزها در تلویزیون و شبکه های ماهواره ای خیلی زیاد تبلیغ می شود که به سمت مسیحیت بیایید و عیسی مسیح به شما آرامش می دهد و تبلیغات زیادی برای جذب جوانان می کنند، ولی به آن ها نمی گویند در مسیحیت چه چیزی به شما آرامش می دهد و فقط مطالبی را به صورت ناقص به آن ها می گویند. می گویند عیسی را صدا بزن، او وارد قلب شما می شود و اینگونه بهشتی می شوید! ولی من می گویم این ها با این عقاید غیرمنطقی و وجود تناقضات موجود در کتاب انجیل و گفته ها و اعمالشان چگونه به آرامش می رسند؟

 

آیا آزادی در این است که من حجابم را بردارم و سگ بغل کنم؟

بعضی جوانان ناآگاه با همین تبلیغات دروغ و بی اساس قصد رفتن به سمت مسیحیت و یا رفتن به خارج از کشور را می کنند و می گویند برای آزادی داشتن می روند! من از آن ها می پرسم آزادی یعنی چی؟ آزادی کجاست؟ آزادی در چیست؟ آیا آزادی در این است که من حجابم را بردارم و معذرت میخام که اینطور میگوم که یک سگ را بغل کنم و سوار ماشین شوم و در شهر بگردم؟ این آزادی است؟ ما باید بدانیم هدفمان از زندگی چیست ؟ ما اگر هدفمان را خوب شناختیم، هرجا باشیم خوب زندگی می کنیم و اگر تعریفمان از خوب بودن و آزادی داشتن این هایی بود که گفتم، هرجایی که بروید آزاد نیستید و زندگی خوبی نخواهید داشت، چون به عقاید خود پایبند نبودید و دنبال چیزهای بی ارزشی رفتید.

ما باید با ایمان قوی جوانان را جذب کنیم و پاسخ سوالاتشان را بدهیم، چون با تمام وجود به خدا و پیامبر و قرآن عزیز و اهلبیت(ع) ایمان داریم و با روش آن ها می توانیم جوانان را از گمراه شدن نجات دهیم.

 

این بانوی مسلمان شده،کتابی را با عنوان "مثلث عشق" نوشته است که در آن از سفر روحانیش می گوید، و اشعاری را که از صمیم قلب برای اهلبیت(ع) سروده در اختیار خوانندگان قرار داده است.

نظرات بینندگان
نظرات بینندگان
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
چهارشنبه ۰۷ خرداد ۱۳۹۳
0
خدا کمکش کنه.بعضی از ما ایرانیها که خیلی قبل تر از این خانم و از ابتدای تولد مسلمان و شیعه بوده و هستیم به اندازه این خانم مسائل اسلاممان را رعایت نمی کنیم که باعث تاسف است.کار خیلی از ایرانی ها الان شده چشم و هم چشمی و کاری به دین ندارند بلکه نظر مردم براشون مهم تر از نظر خداوند است.اساس شیعه از ایران شرئع شده ولی حالا ببین یک خانم امریکایی که البته خدا خیرش بده و خانم با شخصیتی است از ماها که ادعا هم داریم در اعتقاداتش جلوتره