کدام تقوا به درد میخورد و کدام تقوا به درد نمیخورد؟
حدیث:
فی الکافی، عن الثمّالی، قال: ... انهّا لتَرفعُ الخَمیل و تضَع الشریفِ و توُردِ اقواماً الی النار غداً فَفی هذا مُعتبَرٌ و مُختبَر و زَواجِرُ لمِنتبَهِ.[1]
ترجمه:
[دنیا] انسان پست را بلندمرتبه کرده و انسان شریف را خوار میگرداند و اقوامی را در آینده به جهنم وارد میسازد. در این مطلب، عبرتی و آزمونی و بازدارندهای برای اهل بصیرت و خرد است.
شرح:
دنبالۀ فرمایش مکتوب امام سجاد (ع) است که ابی حمزۀ ثمالی نقل می کند. ضمیر انهّا به دنیا برمیگردد، خمیل یعنی آدمِ غیرمعروف منزوی، خاملُ الذکر یعنی: کسی که شناخته نمیشود، او را نمیشناسند، ناگهان میبینید یک انسان گمنام را حوادث دنیا و صُروف دهر بالا میآورد! گاهی به عکس، یک انسان شریف را که در جامعه شرافتی دارد، احترامی دارد، او را پایین میآورد! همۀ اینها خلاف قواعد متعارفی است که انسان در ذهن خود برای امور جاری فرض میکند، اما دنیا این کار را میکند، طبیعت دنیا این است. از اینها بالاتر این است که یک مردمی را، گروههایی را فردا به سمت آتش میکشاند!
جاذبههای چرب و شیرینِ دنیا، افرادی را
چنان گرفتار می کند که سرنوشتشان آتش است. نتیجه این است که ما اگر موقعیتی داریم،
مقام و جایگاهی داریم، اسمی و اعتباری داریم، تصور نکنیم این یک امر دائمی و تضمین شده است. وقتی که این تصور را نکردیم،
چکار میکنیم؟ آنجا هر قدمی که میخواهیم برداریم، مراقبت میکنیم که درست برداریم.
وقتی انسان خاطرش جمع بود، همین طور چشمش را روی هم میگذارد، فرض کنید یک جادۀ
آسفالتۀ اتوبانِ عریضی است، شما هم پشت فرمان نشسته اید، اصلاً احتیاج به نگاهکردن نیست. چون جاده صاف است، اما اگر احتمال
دادید که نه، جاده هموار نیست، بی مانع نیست، طبعا چشم را باز میکنید، مراقبت میکنید.
این، یعنی تقوا، تقوا یعنی بازکردنً چشم، جمع کردن حواس، مراقب بودن پیش پا که
ناگهان لغزشی پیدا نکنید، ناگهان ضربهای نخورید! نکتۀ مهم اینجاست. حال که میخواهیم
مراقب باشیم، از چه حیث مراقبت بکنیم؟ گاهی انسان مراقب کارهایش است که مبادا خلاف
نظر زید باشد، مبادا امر زید زمین بماند. گاهی تقوای انسان یا آن مراقبتی که
انسان میکند، به ملاحظۀ هوسها و شهوات
نفسیِ خودش است؛ مبادا طوری عمل بکنم که درآمدم کم بشود! یا دوستی که به من اطمینان
کرده، پولش را در اختیار من گذاشته، نسبت به من بدبین بشود! این تقواها به درد نمی
خورد، اینها همهاش مظاهر دنیاست.
آنچه لازم است، تقوَی الله است، تقوَی الله یعنی: در همۀ امور انسان مراقبت کند در هر قدمی که میخواهد بردارد. ببیند واقعا این کار مورد رضای خدا هست یا نیست؟ البته به ما دستور ندادند وسواس به خرج بدهیم، شبهههای کوچک را قوی بگیریم، جای جریان اصول و عمل به امارات عقلائی و این حرفهاست، یعنی شرع مقدس زندگی را بر انسان سخت نکرده است. عرض کردیم بزرگی به ما نوشته بود: مراقب باشید کار حرام انجام ندهید، کار واجب انجام بدهید. مراقبت یعنی همین، آنچه از ما خواستند، این است. این چیزهایی که گفتیم، از صروف دهر و حوادث دنیا و ثابت نبودنِ جریان زندگی در این عالم و این تغییر و تبدیلها، در اینها اعتباری است برای انسان که انسان عبرت بگیرد، جای آزمایش است و هشدارهایی هست، نه برای غافل، بلکه برای کسی که بیدار باشد، حواسش جمع باشد، یک اشارۀ کوچک، او را متوجه میکند.[2]
[1] . الشافی، صفحه 845.
[2] . 10/2/92
منبع: مشرق