کد خبر: ۵۹۰۰۵
تاریخ انتشار: ۰۹:۴۸ - ۱۶ مرداد ۱۳۹۳
پنج‌شنبه ها با شهدا:

جلال نوبهار؛ شهید خبرنگاری که در شلمچه جاودانه شد

هنرمند نمایش نویسی که با روزنامه اطلاعات همکاری مداوم داشت مخفیانه خانه های افراد محروم شهر را شناسایی و بازسازی و تعمیر می نمودند.
به گزارش سرویس قطعه شهدای شیرازه، روزهای شور آفرین جنگ، خالق زیباترین صحنه های عشق و ایثار بود و در این میان، حضور پیران زخم آزموده ای که به شوق یاری جوانان و فرزندان این آب و خاک، دامنگیری خاک جبهه ها را ، توتیای دیدة اشکبار خود ساختند، نمودی از آن همه شوریدگی و سلحشوری بود. خاطرة سبز دلاورمردانی چون شهید سپردار، شهید بی کس و دیگر خادمان کهنسال جبهه و جنگ، هرگز از خاطرة روزگار محو نخواهد شد که اینان مظاهر جلوه هایی از عشق و ایثار بودند. چهره های تابناکش ، انعکاس نور زلالی است که در کدامین ظهر عطش ، از چشمان پر فروغ " حبیب" برخاسته بود. اینان آیینه های جمال دوست بودند که بر چهرة شکسته و آفتاب سوخته شان، نقشی از فراق را محمل می کشیدند. با شنیدن نام نوبهار، به یاد پیر سالخورده ای می افتی که خیلی از بچه های جبهه و جنگ، این سقای پیر را به نام " عمو برات" می شناختند ،بسیجی دلسوخته ای که در خلوت گمنامی خویش، جلال را که  قامت برافراشتة عظمت و شکوه خود بود، پرورش داد. این زندگینامه، حکایت سلحشوری " جلال نوبهار" است اما دریغ مان آمد که در مطلع این یادنامه، عمو براتهای دیروز جبهه را از قلم بیندازیم. اگر چه حکایت بزرگی شان در قالب کلام نمی گنجد ام همین چند سطر ساده برای آنها که اهل معرفت اند، اشارت کوتاهی است به آن همه اخلاص و ایثار.



سردار شهید جلال نوبهار، در سال 1338در کازرون و در خانواده ای عاشق اهل بیت (علیهم السلام )تولد یافت. حاج برات نوبهار – پدر بزرگوار شهید – نام جلال را به یادمان رریاهای صادقانه همسر، برای فرزند برگزید و تحت تعالیم مهربانانه خود، او را آن گونه که در خور نام بلندش بود، پرورش داد. جلال، دوران مختلف تحصیل را که از دبستانهای کازرون آغاز شده بود در سال 1355 با دریافت مدرک دیپلم به پایان رساند و از همان زمان به صورت پراکنده، به انجام فعالیتهای سیاسی و انقلابی پرداخت. نهال نوپای انقلاب در بهمن ماه 1357 به یاری هزاران انقلابی چون او، به بار نشست و جلال به شادمانگی این پیروزی، در کنار فعالیتهای فرهنگی و هنری به سپاه روی اورد و فعالیت‌های پیگیری رادر این نهاد مقدس آغاز کرد.

وی روحی لطیف، حساس و پر شور داشت واین خود مقدمة روی آوردن او به هنر بود؛ هنری متعهد، بالنده و متعالی که روح خلاق و آفرینندة اورا در صحنه های تأتر و سینما به نمایش گذاشت.

وی سالیانی از عمر پربار خودرا با " فریاد سرخ "؛" خون سبز" ؛" قلعه " ؛" زلزله " و نمایشهای دیگری که بر صحنه آورد زیست و خود نیز بعضاً با استعدادی که در بازیگری داشت. نقش اول این نمایشها را بازی کرد و این در حالی بود که در کنار مسؤولیت ادارة تنها سینمای شهر، به عنوان خبرنگار با روزنامة اطلاعات نیز همکاری مداوم داشت.

روزهای بی دریغ دود و آتش، این هنرمند بازیگر را به صحنه های جانبازی کشاند تا در نقش سرداری جان برکف، گوشه ای از سلحشوریهای خودرا در حماسه های بزرگی چون کربلای 8،5،4 به نمایش بگذارد. سردار شهید جلال نوبهار اینگونه در هیبت یک بسیجی ساده، در کنار پدر بزگوار خویش در جبهه های نبرد حضور یفات و بعد از کسب تجربیات بسیار، مسؤولیت جانشینی گردان خط شکن ثارالله را عهده دار گردید. این همه نمودی از جهاد اصغر وی با کفر بود که در شبای شورآفرین دعا، با گریه های سوزناک و آوایی آسمانی که از حنجرة زخمی او بر می خاست به جها اکبر می پیوست و در این گیر و دار جلال می رفت تا به مردان سرانجام بپیوندد.

 روح نا آرام آن سردار شهید، سرانجام در بیست و یکم فروردین ماه 1366 ودر جریان عملیات کربلای 8 ، پروازی ابدی را، در آسمان غم گرفته شلمچه، آغاز کرد واین گونه در سماعی عارفانه، سرخ ترین نقش حضور خود رادر صحنه های عشق و ایثار، بازی کرد. سردار شهید جلال نو بهار در هنگام شهادت، فرماندهی یکی از گردانهای لشکر پیروز المهدی (عج)را به عهده داشت.

وی علاوه برفعالیتهای مداوم در جبهه، مدتی نیز در جنوب لبنان به یاری مردم ستمدیده این سرزمین مظلوم شتافت اما قبل از عملیات کربلای 4، به میهن اسلامی بازگشت و در حماسه کربلای 4،5 و نهایتاً کربلای 8 که به پرازی ملکوتی وی انجامید، شرکت کرد.  

فرازی از وصیت نامه شهید:

«مادرم !تو بودی که مرا با نام حسین (ع)آشنا ساختی و اکنون مادر ! من کسی نیستم که دست از دامان محبان خدا بردارم. با پدرم نیز سخنی دارم؛ با او که در تمامی زندگی و عمر خویش تلاش نمود تا من به جایی برسم. پدر! یاد نداری آن زمان که مرا با کلام و دعای علی (ع)انس دادی ؟ امیدوام با انتخاب راهم توانسته باشم جبران زحمات را بنمایم. »


نظرات بینندگان