پنجشنبه ها با شهدا:
شهیدی که می گفت «امام» فرستاده خداست/ دست مهندس «یگانه» با شهید «صیاد» در یک کاسه بود!
وقتی از برگزاری مراسم سخنرانی در یکی از پایگاههای جاده بانه سردشت به پادگان باز می گشت دریک عملیات ترور، توسط منافقین به شهادت رسید
به گزارش سرویس قطعه شهدای شیرازه، تنها 13 روز از سال 1334 می گذشت هوا پر بود از بوی بهار. نغمه دل انگیز بلبلان سرمست در کوچه باغهای روستا چون موسیقی دل انگیز مردم را به وجد آورده بود. همه از تولد دوباره زمین خوشحال بودند و شاد.
در این هنگام در یکی از همین خانه های باصفای روستای «دوراه» بوانات صدای گریه نوزادی سکوت خانه را شکست و خبر از تولد نوزادی داد که در آینده ای نه چندان دور در زمره مفاخر این سرزمین می گشت. پدرش از مردان نیک روزگار بود که ارتباط تنگاتنگی با روحانیت داشت و همیشه در برگزاری مراسم و مجالس مذهبی در روستا پیش قدم بود. وی به عشق امام و سرور شهیدان کربلا نام فرزندش را حسین نهاد تا فرزندش، امام حسین (ع)را در زندگی سر مشق قرار داده و در رکاب ایشان روزگار بگذراند.
بعداز گذشت چندین بهار او جهت کسب علم و دانش راهی مدرسه شد و تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در شهرستان شیراز به پایان رسانید. سپس در کنکور اعزام دانشجو به خارج از کشورشرکت و موفق شد جهت ادامه تحصیل به آمریکا برود. در طول اقامتش به منظور کمک هزینه تحصیلی در شرکتهای ساختمانی به کار پرداخت. او به همراه دانشجویان مقیم خارج از کشور در آن محیط مملو از فساد، فعالانه در انجمن های اسلامی، تظاهرات و دیگر فعالیتهای دانشجویی بر ضد رژیم منفور و ضد اسلامی پهلوی شرکت داشت. حتی یک بار به علت نصب تمثال امام، توسط پلیس تحت تعقیب قرار گرفته بود که به یاری خدا توانست جان سالم از آن مهلکه بدر ببرد. پس از فارغ التحصیل شدن در رشته راه و ساختمان بیدرنگ به وطن اسلامی بازگشت و پیش از اعزام به خدمت، مشغول تدریس در دبیرستان های شیراز شده بطوریکه نحوه تدریس ایشان زبانزد شاگردان و همکاران وی بود.
پس از اعزام به خدمت و گذراندن دوره های آموزشی در مرکز آموزشی 1 کادر و مرکز پیاده شیراز داوطلبانه به لشکر 28 کردستان برای مقابله با ضد انقلاب اعزام شد و سپس به تیپ 2 سقز منتقل گردید. از آنجا که پادگان سقز، (که هم اکنون به نام وی نامگذاری شده) از نظر تأسیسات ساختمانی در مرحله ابتدایی بود بنا بر تخصصی که کسب کرده بود. در پست مهندسی به فعالیت شبانه روزی مشغول گردید. بر هیچ یک از پرسنل پادگان سقز زحمات فراموش نشدنی این شهید بزرگوار پوشیده نبوده و نیست. کارهایی از قبیل خیابان بندی، تأسیسات، آبرسانی، لوله کشی، چاه زنی و نقشه توسعه و وسعت پادگان از فعالیتهای ارزنده وی بود. به علت وضع جسمانی ضعیفش دوستان نزدیک او را از این همه تلاش و کار شبانه روزی که خیلی از اوقات تا 11 شب نیز ادامه می یافت منع می کردند. بالاخره این نصایح موثر واقع نشد، تا اینکه به علت کار زیاد و تغذیه ناقص به بیماری دیفتری مبتلا شده این بیماری او را تا نزدیک مرگ پیش برد، ولی از آنجا که ماموریتش برای خدا تمام نشده بود، بالاخره از بستر بیماری بیرون آمد و علی رغم این که به توصیه پزشک به استراحت نیاز داشت به سرکار بازگشت.
تلاش صمیمانه و صادقانه اش در انجمن اسلامی پست مهندسی بخش سیاسی پادگان سقز را تحت تأثیر قرار داد، تا جائی که ازطرف برادر، اسلامی سرپرست وقت این بخش، به همکاری دعوت گردید و چندی بعد با تشکیل تیپ 1 سردشت، از طرف شهید صیاد شیرازی، دردایره سیاسی بخش ایدئولوژیک لشکر 28 کردستان، مسئول تشکیل و سر و سامان دادن به سیاسی این تیپ شد.
مهندس یگانه فرد فردی متین، آرام و متواضع بود نسبت به همه احترام قائل بود. یاری به مستضعفان را وظیفه شرعی و انسانی خود می دانست. و در انجام فرائض دینی و مذهبی بسیار حساس بود. تا مبادا کار و مسئولیت دنیایی او را از این امر مهم باز دارد. شهید در مدت کوتاه مسئولیتش لحظه ای دست از تلاش و سرکشی به کلیه پایگاههای این تیپ برنداشت. با سخنرانیها و روابط نزدیکی که با پرسنل داشت آنان را به انجام وظیفه اسلامی که داشتند استوارتر می کرد. تا اینکه لحظه موعود فرا رسید و خداوند خواست که او را به جوار خود فرا خواند. از آنجا که فعالیتهای چشمگیر ایشان و سعی در پیشرفت و آبادانی این منطقه چون خار ی در چشم و دل دشمنان این مرز و بوم بود و این خفاشان کور دل تاب دیدن چنین عظمتی را نداشتند و او را در جهت مخالف اهداف خود، مبنی بر عقب نگه داشتن مردم از پیشرفتهای روز جهان می دانستند. سرانجام ایشان دردهم دی ماه سال شصت و یک مصادف با هفته وحدت، وقتی از برگزاری مراسم سخنرانی در یکی از پایگاههای جاده بانه سردشت به پادگان باز می گشت دریک عملیات ترور، توسط منافقین به شهادت رسید و اینگونه شهید یگانه بال و پر گشود و به آسمانها رفت تا در جوار یار آرام گیرد.
در این هنگام در یکی از همین خانه های باصفای روستای «دوراه» بوانات صدای گریه نوزادی سکوت خانه را شکست و خبر از تولد نوزادی داد که در آینده ای نه چندان دور در زمره مفاخر این سرزمین می گشت. پدرش از مردان نیک روزگار بود که ارتباط تنگاتنگی با روحانیت داشت و همیشه در برگزاری مراسم و مجالس مذهبی در روستا پیش قدم بود. وی به عشق امام و سرور شهیدان کربلا نام فرزندش را حسین نهاد تا فرزندش، امام حسین (ع)را در زندگی سر مشق قرار داده و در رکاب ایشان روزگار بگذراند.
بعداز گذشت چندین بهار او جهت کسب علم و دانش راهی مدرسه شد و تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در شهرستان شیراز به پایان رسانید. سپس در کنکور اعزام دانشجو به خارج از کشورشرکت و موفق شد جهت ادامه تحصیل به آمریکا برود. در طول اقامتش به منظور کمک هزینه تحصیلی در شرکتهای ساختمانی به کار پرداخت. او به همراه دانشجویان مقیم خارج از کشور در آن محیط مملو از فساد، فعالانه در انجمن های اسلامی، تظاهرات و دیگر فعالیتهای دانشجویی بر ضد رژیم منفور و ضد اسلامی پهلوی شرکت داشت. حتی یک بار به علت نصب تمثال امام، توسط پلیس تحت تعقیب قرار گرفته بود که به یاری خدا توانست جان سالم از آن مهلکه بدر ببرد. پس از فارغ التحصیل شدن در رشته راه و ساختمان بیدرنگ به وطن اسلامی بازگشت و پیش از اعزام به خدمت، مشغول تدریس در دبیرستان های شیراز شده بطوریکه نحوه تدریس ایشان زبانزد شاگردان و همکاران وی بود.
پس از اعزام به خدمت و گذراندن دوره های آموزشی در مرکز آموزشی 1 کادر و مرکز پیاده شیراز داوطلبانه به لشکر 28 کردستان برای مقابله با ضد انقلاب اعزام شد و سپس به تیپ 2 سقز منتقل گردید. از آنجا که پادگان سقز، (که هم اکنون به نام وی نامگذاری شده) از نظر تأسیسات ساختمانی در مرحله ابتدایی بود بنا بر تخصصی که کسب کرده بود. در پست مهندسی به فعالیت شبانه روزی مشغول گردید. بر هیچ یک از پرسنل پادگان سقز زحمات فراموش نشدنی این شهید بزرگوار پوشیده نبوده و نیست. کارهایی از قبیل خیابان بندی، تأسیسات، آبرسانی، لوله کشی، چاه زنی و نقشه توسعه و وسعت پادگان از فعالیتهای ارزنده وی بود. به علت وضع جسمانی ضعیفش دوستان نزدیک او را از این همه تلاش و کار شبانه روزی که خیلی از اوقات تا 11 شب نیز ادامه می یافت منع می کردند. بالاخره این نصایح موثر واقع نشد، تا اینکه به علت کار زیاد و تغذیه ناقص به بیماری دیفتری مبتلا شده این بیماری او را تا نزدیک مرگ پیش برد، ولی از آنجا که ماموریتش برای خدا تمام نشده بود، بالاخره از بستر بیماری بیرون آمد و علی رغم این که به توصیه پزشک به استراحت نیاز داشت به سرکار بازگشت.
تلاش صمیمانه و صادقانه اش در انجمن اسلامی پست مهندسی بخش سیاسی پادگان سقز را تحت تأثیر قرار داد، تا جائی که ازطرف برادر، اسلامی سرپرست وقت این بخش، به همکاری دعوت گردید و چندی بعد با تشکیل تیپ 1 سردشت، از طرف شهید صیاد شیرازی، دردایره سیاسی بخش ایدئولوژیک لشکر 28 کردستان، مسئول تشکیل و سر و سامان دادن به سیاسی این تیپ شد.
مهندس یگانه فرد فردی متین، آرام و متواضع بود نسبت به همه احترام قائل بود. یاری به مستضعفان را وظیفه شرعی و انسانی خود می دانست. و در انجام فرائض دینی و مذهبی بسیار حساس بود. تا مبادا کار و مسئولیت دنیایی او را از این امر مهم باز دارد. شهید در مدت کوتاه مسئولیتش لحظه ای دست از تلاش و سرکشی به کلیه پایگاههای این تیپ برنداشت. با سخنرانیها و روابط نزدیکی که با پرسنل داشت آنان را به انجام وظیفه اسلامی که داشتند استوارتر می کرد. تا اینکه لحظه موعود فرا رسید و خداوند خواست که او را به جوار خود فرا خواند. از آنجا که فعالیتهای چشمگیر ایشان و سعی در پیشرفت و آبادانی این منطقه چون خار ی در چشم و دل دشمنان این مرز و بوم بود و این خفاشان کور دل تاب دیدن چنین عظمتی را نداشتند و او را در جهت مخالف اهداف خود، مبنی بر عقب نگه داشتن مردم از پیشرفتهای روز جهان می دانستند. سرانجام ایشان دردهم دی ماه سال شصت و یک مصادف با هفته وحدت، وقتی از برگزاری مراسم سخنرانی در یکی از پایگاههای جاده بانه سردشت به پادگان باز می گشت دریک عملیات ترور، توسط منافقین به شهادت رسید و اینگونه شهید یگانه بال و پر گشود و به آسمانها رفت تا در جوار یار آرام گیرد.
همرزمان شهید سر مزار وی
گزیده ای از نامه های ایشان:
زمانی که مهندس یگانه در آمریکا مشغول تحصیل بود. نامه های زیادی به خانواده می نوشت در قسمتی از این نامه ها که مربوط به اوایل پیروزی انقلاب می باشد این گونه آمده: "...در ضمن پدر جان پیروزی انقلاب اصیل اسلامی را به رهبری امام امت خمینی بت شکن را به شما تبریک میگویم. و انشا ا... اوضاع خوب خواهد شد. رهبریت پیامبر گونه امام خمینی دنیا را به تحرک واداشته است خداوند صدها سال عمر به خمینی عزیز بدهد که ایرانی و انقلابی را به دنیا نشان داد که عالم بشریت، در رهبریت آن امام عزیز به تعجب درآمده اند. بسیاری ازمردم آمریکا و اشخاص دیگر این اعتقاد را دارند که امام فرستاده است و یک انسان عادی نیست و از طرف خداوند فرستاده شده است. همانطور که نماینده آمریکا در سازمان ملل متحد گفت: خمینی یک فرستاده است. در ضمن اگر در گوشه ای از ایران گاهی مانند کردستان، خوزستان شلوغ می شود. اینها کار عوامل بیگانه است که می خواهند دوباره منافع خودشان رادر ایران داشته باشند ولی دیگر گذشته و جایی برای بازگشت طاغوت نخواهد بود، تا اینکه انشا ا... برای محاکمه اش. در ضمن اوضاع خیلی خوب خواهد شد ناراحت نباشید... .
نظرات بینندگان
نظرات بینندگان
شهدا شرمنده ایم
پاسخ
از شهدای دیگر روستای فنجان مطلب بزنید
پاسخ