پنج شنبه ها با شهدا:
مدافع حرمی که همزمان با تاریخ انقضا کارت ملی اش به شهادت رسید
پاسدار حریم اهل بیت علیه السلام در دومین روز از تابستان در شهر حماء سوریه توسط عوامل اسلام آمریکایی به درجه رفیع شهادت می رسد.
به گزارش سرویس قطعه شهدای شیرازه،
دادالله (ماشاءالله) دهقان شیبانی در سال 1347 در شیراز متولد شد. او در شانزده سالگی
به همراه برادرش راهی جبهه های حق علیه باطل شد. دادالله شیبانی در سال 66
به عضویت سپاه درآمد و تا پایان جنگ امدادگر و مسئول تبلیغات گردان بود.
دادالله
در سال 70 ازدواج می کند و برای تحصیل به دانشگاه امام حسین علیه السلام
تهران می رود و بعد از آن در رشته مهندسی مخابرات در سپاه تهران مشغول به
کار می شود. او 27 سال در مهندسی مخابرات سپاه خدمت خالصانه کرد و در
تابستان 92 به عنوان یک مجاهد بصورت داوطلب راهی سوریه می شود تا مدافع حرم
حضرت زینب سلام الله علیه شود.
پاسدار حریم اهل بیت علیه السلام در دومین روز از تابستان در شهر حماء سوریه توسط عوامل اسلام آمریکایی به درجه رفیع شهادت می رسد.
زهرا زارع همسر شهید، درباره ی آخرین دیدار میگوید: «روزی که میخواستند بروند چند بار تماس تلفنی با او داشتم. ساعت ۱۱ بود که دوباره تماس گرفتم و جویای رفتن ایشان شدم و در پاسخ گفتند: «خانم دیدارمون به اونور» و من که شب قبل به ایشان گفته بودم اگر جور شد یک بار ما را هم برای زیارت ببرد، خودم را به ندانستن زدم و گفتم که میخواهی ما را هم ببری؟! گفتند: «نه خانم میگم دیدارمون به اونور» و این در حالی بود که ایشان قبل از حرکتشان با همه دوستان و آشنایان به طرز عجیبی خداحافظی کرده بودند و حتی به محل سکونت قبلی رفته و آنجا هم از همه همکاران و دوستان خداحافظی کرده بودند و در این یک سالی که ایشان به سوریه رفت و آمد داشتند، اولین باری بود که این اتفاق میافتاد. هر موقع از شهادت صحبت میکرد من خجالت میکشیدم و بقولی کم میآوردم من به ایشان میگفتم این جوری نگویید انشالله در پناه حضرت زهرا سلام الله علیه باشید و برگردید.
۳۱ خرداد ماه یعنی شب تولدشان آخرین تماسی بود که با من گرفتند و من تلفنی تولدشان را تبریک گفتم. ایشان ما را همیشه برای شهادتشان آماده میکردند و حتی بار آخر که میرفتند، عکسی به پسرم دادند و گفتند این را برای اعلامیه شهادتم بدون آنکه درجهام پیدا باشد استفاده کنید.
آن روز صبح دوم
تیر ماه بود که از خبر شهادت ایشان همه آگاه بودند؛ اما ما از هیچی خبر
نداشتیم. تا اینکه برادرم به منزل ما آمد و بعد از ظهر آن روز به بهانه
آنکه ایشان مجروح شده و قرار است به شیراز برده شوند، ما را به شیراز
بردند و ساعت دو نیمه شب بود که با وارد شدن به منزل پدریشان از موضوع
شهادت ایشان مطلع شدیم و سرانجام در پنجم تیر ماه ۹۳ در شیراز تشیع و
خاکسپاری شدند.
ویژگیهای شهید از زبان همسرش
مهمترین خصوصیت این شهید، احترام به پدر و مادر بود؛ آنچنان که هیچ گاه اخمی به ایشان نکرد و حتی جایی که در حقشان کوتاهی میشد، برخورد خوش و خوبی نشان میدادند و با خنده از آن میگذشتند. ساده زیستی مشی اصلیشان بود تا جایی که هرگاه از ایشان بابت خرید چیزی اجازه میگرفتم، ایشان میگفتند: «تا زمانی که نیروهای من آن را ندارند من نیز نمیخواهم داشته باشم».
پس از شهادت ایشان بود که فهمیدم برای نیروهایش مثل یک پدر دلسوز و حتی در ریزترین مسائل زندگی نیز کمک حالشان بود. ماشین سواریاش پیکانی بود که با هیچ چیزی عوضش نمیکرد و همیشه میگفت، ما به ملت و رهبرمون بدهکاریم و هیچ طلبی نداریم و واقعا خلوصشان در این زمینه عالی بود؛ حتی پاداشهایی که به ایشان میدادند بین نیروهایش تقسیم میکرد و از آوردن آن به منزل خودداری میکرد.
خواندن نماز شب برایشان چنان اهمیت داشت که گاهی وقتی نیمه شب به خانه میآمد، به حالت نیمه خواب استراحت میکرد تا از این فریضه جا نماند. در همین خصوص یکی از دوستانش میگفت، هنگامی که در سوریه بودند، ایشان برای آنکه هنگام نماز شب خواندن مزاحم ما نباشد، در اتاقی که بسیار گرم بود به سختی استراحت میکردند و نمازشان را بجا میآوردند.
یکی از دلایل اینکه هیچگاه به ایشان به دلیل مأموریتهای زیاد خرده نگرفتم، حدیثی بود به این مضمون که «اگر کسی از جهاد و شهادت فرار کند، خداوند مرگی نصیب او میکند به همان زودی ولی با خفت و خواری» و پس از خواندن این مطلب جرأت نمیکردم به ایشان بگویم به مأموریت نرود.
آنقدر عاشق شهادت بود که هنگام نماز از ما میخواست دعا کنیم مرگی غیر از شهادت نداشته باشد و همیشه و به ویژه در یک سال اخیر ما را برای شهادتشان کاملاً آماده کرده بودند، به گونهای که شهادتشان برای ما قطعی انگار میشد. همچنین از دیگر خصوصیات آن شهید خواندن قرآن پس از ورود به اتاق محل کار خود در آغاز صبح بود.
یکی از نکات جالب توجه آخرین روزهای حیات این شهید مدافع حرم، این که روز شهادت وی با تاریخ انقضا کارت ملی اش یکی است.
به گزارش شیرازه، پیکر شهید دادالله شیبانی پنجم تیرماه 93 در شیراز تشییع و در گلزار شهدا به خاک سپرده شد.
پاسدار حریم اهل بیت علیه السلام در دومین روز از تابستان در شهر حماء سوریه توسط عوامل اسلام آمریکایی به درجه رفیع شهادت می رسد.
زهرا زارع همسر شهید، درباره ی آخرین دیدار میگوید: «روزی که میخواستند بروند چند بار تماس تلفنی با او داشتم. ساعت ۱۱ بود که دوباره تماس گرفتم و جویای رفتن ایشان شدم و در پاسخ گفتند: «خانم دیدارمون به اونور» و من که شب قبل به ایشان گفته بودم اگر جور شد یک بار ما را هم برای زیارت ببرد، خودم را به ندانستن زدم و گفتم که میخواهی ما را هم ببری؟! گفتند: «نه خانم میگم دیدارمون به اونور» و این در حالی بود که ایشان قبل از حرکتشان با همه دوستان و آشنایان به طرز عجیبی خداحافظی کرده بودند و حتی به محل سکونت قبلی رفته و آنجا هم از همه همکاران و دوستان خداحافظی کرده بودند و در این یک سالی که ایشان به سوریه رفت و آمد داشتند، اولین باری بود که این اتفاق میافتاد. هر موقع از شهادت صحبت میکرد من خجالت میکشیدم و بقولی کم میآوردم من به ایشان میگفتم این جوری نگویید انشالله در پناه حضرت زهرا سلام الله علیه باشید و برگردید.
۳۱ خرداد ماه یعنی شب تولدشان آخرین تماسی بود که با من گرفتند و من تلفنی تولدشان را تبریک گفتم. ایشان ما را همیشه برای شهادتشان آماده میکردند و حتی بار آخر که میرفتند، عکسی به پسرم دادند و گفتند این را برای اعلامیه شهادتم بدون آنکه درجهام پیدا باشد استفاده کنید.
ویژگیهای شهید از زبان همسرش
مهمترین خصوصیت این شهید، احترام به پدر و مادر بود؛ آنچنان که هیچ گاه اخمی به ایشان نکرد و حتی جایی که در حقشان کوتاهی میشد، برخورد خوش و خوبی نشان میدادند و با خنده از آن میگذشتند. ساده زیستی مشی اصلیشان بود تا جایی که هرگاه از ایشان بابت خرید چیزی اجازه میگرفتم، ایشان میگفتند: «تا زمانی که نیروهای من آن را ندارند من نیز نمیخواهم داشته باشم».
پس از شهادت ایشان بود که فهمیدم برای نیروهایش مثل یک پدر دلسوز و حتی در ریزترین مسائل زندگی نیز کمک حالشان بود. ماشین سواریاش پیکانی بود که با هیچ چیزی عوضش نمیکرد و همیشه میگفت، ما به ملت و رهبرمون بدهکاریم و هیچ طلبی نداریم و واقعا خلوصشان در این زمینه عالی بود؛ حتی پاداشهایی که به ایشان میدادند بین نیروهایش تقسیم میکرد و از آوردن آن به منزل خودداری میکرد.
خواندن نماز شب برایشان چنان اهمیت داشت که گاهی وقتی نیمه شب به خانه میآمد، به حالت نیمه خواب استراحت میکرد تا از این فریضه جا نماند. در همین خصوص یکی از دوستانش میگفت، هنگامی که در سوریه بودند، ایشان برای آنکه هنگام نماز شب خواندن مزاحم ما نباشد، در اتاقی که بسیار گرم بود به سختی استراحت میکردند و نمازشان را بجا میآوردند.
یکی از دلایل اینکه هیچگاه به ایشان به دلیل مأموریتهای زیاد خرده نگرفتم، حدیثی بود به این مضمون که «اگر کسی از جهاد و شهادت فرار کند، خداوند مرگی نصیب او میکند به همان زودی ولی با خفت و خواری» و پس از خواندن این مطلب جرأت نمیکردم به ایشان بگویم به مأموریت نرود.
آنقدر عاشق شهادت بود که هنگام نماز از ما میخواست دعا کنیم مرگی غیر از شهادت نداشته باشد و همیشه و به ویژه در یک سال اخیر ما را برای شهادتشان کاملاً آماده کرده بودند، به گونهای که شهادتشان برای ما قطعی انگار میشد. همچنین از دیگر خصوصیات آن شهید خواندن قرآن پس از ورود به اتاق محل کار خود در آغاز صبح بود.
یکی از نکات جالب توجه آخرین روزهای حیات این شهید مدافع حرم، این که روز شهادت وی با تاریخ انقضا کارت ملی اش یکی است.
به گزارش شیرازه، پیکر شهید دادالله شیبانی پنجم تیرماه 93 در شیراز تشییع و در گلزار شهدا به خاک سپرده شد.
نظرات بینندگان