کد خبر: ۷۴۸۰۶
تاریخ انتشار: ۱۵:۴۹ - ۰۲ شهريور ۱۳۹۴
بعد از «معلم مریوانی» این بار «بانوی شیرازی» سر خود را تراشید

وقتی تراشیدن موی سر دلها را به هم نزدیک می کند/ «نه هر که سر بتراشد قلندری داند»

آیا کسی حاضر است بخاطر همدردی با کودکان خیابانی و حلبی نشین ها و...، سرچهار راه ها، شیشه های خودروی مردم را لنگ بکشد یا شبی را در کلبه فقیرانه اهالی حلبی آباد، تمرین فقر کند؟
به گزارش سرویس اجتماعی شیرازه، وقتی معلم مریوانی سرش را تراشید، انگیزه ای نداست جز، بیرون آوردن دانش آموز بیمارش از گوشه گیری و تمسخر همکلاسی هایش. گرچه روش او ساده، جالب و ابتکاری بود اما به هیچ وجه فکر نمی کرد این درسش آوازه جهانی پیدا کند. شاید به ذهنش هم خطور نمی کرد که تراشیدن سرش موجی درست کند که از مجری تلویزیون تا مربی فوتبال به آن بپیوندند، او تنها به این می اندیشید که شاگردش را خوشحال کند که چنین هم شد و همکلاسی های «ماهان» درس معلمشان را پس دادند و موهای خود را دسته جمعی تراشیدند.

این معلم مریوانی سرش را تراشید تا به «ماهان» بگوید که ریزش مو که آخر دنیا نیست، می‌ توان بدون مو هم شاد زندگی کرد. او با هم‌ رنگ شدنش با یک دانش‌آموز، روح بخشش را در دل ده ها دانش آموز دیگر زنده کرد و به آنها فهماند، بخشش فقط از مال نیست، می تواند از وجود خود آدم هم باشد.

همدردی ها با آن دانش آموز مریوانی پس از مدتی فروکش کرد، چرا که مشخص شد بیماریش سرطان نیست و احتمالا بهبود می یابد و اگر چنین نمی شد، شاید وکلا و بازیگران و خواننده ها  هم به این موج می پیوستند و تنها در این بین بانوان بودند که نمی توانستند با این حرکت همراه شوند.

روز گذشته در شیراز این تابو شکست! یک پرستار زن شاغل در درمانگاه امام رضا(ع) دانشگاه علوم پزشکی شیراز در ابراز همدردی با کودک خردسال مبتلا به سرطان، موهای سر خود را تراشید.

 این «بانوی شیرازی» در رابطه با اقدام خود اظهار داشت: انجام این اقدام خودجوش بی شک تاثیر مهمی در روحیه والدین بیمار و تسریع روند درمان بیمار خواهد داشت و این عمل تا همیشه در پرونده ذهنی کودک ذکر شده جاودانه خواهد ماند. 

اگر تا دیروز معلم مریوانی و شاگردانش یا دانش آموزان مدرسه آیت الله معصومی همدان بخاطر همدردی با «ماهان» یا معلم ورزش خود که بیماری سرطان داشتند، سر خود را می تراشیدند و دیگران هم با سرتراشی، این اقدام را به اصطلاح لایک می کردند، نه تنها حرجی نبود بلکه جای خوشحالی هم داشت اما وقتی یک «بانو» سر خود را می تراشد ماجرا قدری قابل تامل می شود، چرا که زن ها اصولا علاقه ویژه ای به موهای خود دارند و با سرتراشی بیگانه اند. آیا باید منتظر پیوستن بانوان دیگری به اقدام این پرستار شیرازی باشیم؟!

آیا سرتراشی برای تسلی خاطر و همدردی با بیماران سرطانی اقدامی صحیح است؟ آیا مشکلات این بیمار حل می شود؟ قطعا همه می پذیرند که این حرکت، شاید تاثیر روحی و روانی زیادی بر بیمار داشته باشد اما نمی تواند رافع اصل بیماری باشد. این اقدام در کمترین سطح می تواند توجه مسئولین را به آن فرد بیمار و فردی که سرش را می تراشد جلب نماید و به دستور مسئولین روند رسیدگی به بیمار و تامین هزینه هایش سرو سامانی بیابد، اما ای کاش، بیشتر از آن که به یک بیمار توجه شود، به بیماری توجه می شد. کاش مسئولین بجای دستور موردی برای رسیدگی به یک بیمار، نیم نگاهی به هزینه های سرسام آور درمان کودکان مبتلا به سرطان داشتند.

آیا می دانید چند کودک خردسال یا دانش آموزی مثل «ماهان» در کشور وجود دارد که کسی نیست برای آنها سر خود را بتراشد؟ آیا کسی حاضر است بخاطر همدرد شدن با کودکان خیابانی و حلبی نشین ها و...، سرچار راه ها شیشه های خودروی مردم را لنگ بکشد یا شبی را در کلبه فقیرانه اهالی حلبی آباد، تمرین فقر کند؟ آیا با سرتراشی سرطان درمان می شود؟ مشکلات فقرا حل می شود؟

امروز معملین و پرستاران سر خود را می تراشند تا هم با شاگرد و بیمار سرطانی همدلی کنند و اخلاق و وجدان جامعه را بیدار، هم درسی به مسئولین بدهند که برای همدلی با مردم می توان این قدر خود را به آن ها نزدیک کرد.

براستی آیا وقت آن نرسیده مسئولین هم سر خود را بتراشند؟
نظرات بینندگان