کد خبر: ۹۳۶۱۸
تاریخ انتشار: ۱۰:۲۲ - ۲۰ مرداد ۱۳۹۵

زنگ هشدار برای انحراف فرهنگی در ایران

فرهنگ هوایی است که ما تنفس می‌کنیم، اگر این هوا را یک عده مسموم کنند، همه افراد از این سم استنشاق می‌کنند و مسموم می‌شوند. بنابراین مسئولیت رعایت فرهنگ و فرهنگسازی برعهده همه است.

به گزارش شیرازه ،محمدمهدی لبیبی (استاد جامعه شناسی دانشگاه آزاد اسلامی) در یادداشتی نوشت: سخنم را با نقل قولی از «امیل دورکیم» جامعه شناس فرانسوی آغاز می‌کنم که گفت جامعه مدرن پایه و اساسش، اخلاق جمعی و به تعبیری وجدان جمعی است.

دورکیم اخلاق جمعی را در کنار وجدان جمعی به کار می‌برد و می‌گوید که جوامع مدرن تنها در صورتی می‌توانند به بقا و پایداری برسند و به حیات خود ادامه دهند که در آنها اخلاق نهادمند شود بنابراین هرگاه در جامعه‌ای اخلاق نهادمندی خود را از دست بدهد به سرعت آن جامعه به سمت فروپاشی می‌رود.

بنابراین به تعبیر دورکیم عامل انسجام بخش جامعه، اخلاق در کنار احساسات، عاطفه و روابط انسانی است همه این ویژگی‌ها که جمع شود در زیرمجموعه فرهنگ قرار می‌گیرد. ما فرهنگ را همان تعریف کلاسیک باورها، اعتقادات، ارزش‌ها، آداب و رسوم، مناسک، روابط اجتماعی بین افراد تعریف می‌کنیم که باعث بقاء جامعه است و به آن هویت می‌بخشد، خود فرهنگ هم به خرده فرهنگ‌هایی تقسیم می‌شود.

جامعه ایرانی دارای فرهنگ ایرانی است که آن هویت ایرانیت را شکل می‌دهد و دارای دو پایه اساسی ایرانی بودن و اسلامی بودن است در جوامع دیگر هم تقسیم بندی‌های متفاوتی را شاهد هستیم بنابراین فرهنگ از پدیده‌هایی است که در عین مشترک بودن، متفاوت است چرا که نوع باورها و ارزش‌ها در آن متفاوت است، همه جوامع فرهنگ دارند ولی با هم به لحاظ جنس و ماهیت متفاوت است، لذا لفظ بی فرهنگی برای فرد یا جامعه‌ صحیح نیست چرا که ما نمی‌توانیم هیچ جامعه‌ای را بی فرهنگ بدانیم.

شاید منظور افراد این باشد که رفتار نادرستی را عده‌ای انجام می‌دهند و از لفظ بی فرهنگ استفاده می‌کنند ولی کلمه بی فرهنگی در معنای واقعی خود درست نیست چرا که انسان با فرهنگ زاده می‌شود و هیچ انسانی در کره زمین بدون فرهنگ نیست منتها اینکه فرهنگ درست یا نادرست دارد، بحث جداگانه‌ای است.

سبک زندگی اسلامی ـ ایرانی به معنای ترکیب ارزش‌های مشترک اسلامیت و ایرانیت است چرا که سنت‌های این دو بخش همزمان در ذهن آحاد جامعه جاری است و کلیت جامعه دارای این دو پارامتر اولیه است که در زندگی همه جاری شده است، اتفاقی که در طول تاریخ رخ داده تضعیف برخی از این باورها است و برخی باورها ممکن است به طور کامل عناصر خود را از دست داده باشد و برخی عناصر هم جایگزین آنها شده باشد. بنابراین اتفاقی که در طول زمان می‌افتد یک نوع بازسازی فرهنگی است و به زبان جامعه شناس امروز، گیدنز یک بازاندیشی یا رفلکسیویتی در فرهنگ است ممکن است برخی عناصر گذشته فرهنگی ما اکنون دیگر موجود نباشد و برخی عناصر جدید شکل گرفته باشد بنابراین اینجا یک نوع بازنگری در سنت‌های ما اتفاق افتاده است.

اما اگر در جامعه افراد خود را با شرایط جدید وفق بدهند فرهنگ را درون خودشان نهادمند کرده اند عمده مردم جامعه هم همینطورند و این توانمندی را دارند و آنها هم که ندارند یا نمی‌خواهند چرا که مربوط به نسل های قدیمی هستند و توانایی ندارند مثل پدربزرگ ها و مادربزرگ‌ها که با تغییر فرهنگ دچار نگرانی می شوند و حالت ناهنجاری فرهنگی برایشان ایجاد می شود که این حالت به ازخودبیگانگی فرهنگی منجر می‌شود و آنها را منزوی می کند اینها ممکن است اتهاماتی هم به جوانان بزنند که درست نیست.

بنابراین اعتقاد بنده بر این است که به جای اینکه توصیه کنیم جوانان از پدر و مادرها الگو بگیرند و عین رفتارهای آنها را انجام دهند باید برعکس این حاکم باشد و پدرومادرها به سمت جوانان بیایند.

کسانی که در دنیای جدید زندگی می‌کنند نمی‌توانند به عقب بازگردند اما کسانی که در گذشته زندگی کردند می‌توانند به حال بیایند، جوان امروزی حق دارد از فناوری و دنیای جدید سر دربیاورد نباید آنها را به بی هنجاری فرهنگی، از خود بیگانگی ، آنومی یا انحراف فرهنگی متهم کرد، ضمن اینکه بازهم اصول جوانان با خانواده ایشان ثابت است درحالیکه تنها شیوه‌ها تغییر کرده است.

بخش دوم بحث که ما را بیشتر نگران کرده است بیش از «انحراف فرهنگی» از «ناهنجاری فرهنگی» نشأت می‌گیرد، به این معنا که با تحول در جامعه افرادی تعمدا دلشان می‌خواهد باورهای قبلی خود را عوض کنند چرا که تحت تأثیر فرهنگ غربی قرار گرفتند و فرآیند جهانی شدن باعث شده نسل جدید ارزش‌های سنتی خود را فراموش کنند همان چیزهایی که ما تحت عنوان غرب زدگی تعبیر می‌کنیم چرا که فردگرایی زیاد شده، افراد خودخواه هستند منافع فردی را به دیگران ترجیح می‌دهند، لذت طلبی در جامعه رواج یافته و اخلاق ضعیف شده است.

این اتفاق در بسیاری جوامع رخ داده است نه تنها در جامعه ما بسیاری از جوامع صورت گرفته است و دنیای امروز با پدیده و مشکل بی هنجاری یا ناهنجاری فرهنگی مواجه است.

حتی سکولارترین جوامع برای پدیده انحراف فرهنگی برنامه‌ریزی دارند، چرا که انسان‌ها تفکراتشان نسبت به زندگی در عصر جدید تغییر کرده و روابط خانوادگی و دوستانه به فردگرایی انجامیده است. چون انسان‌ها تصور می‌کنند این رفتار عقلانی است و برای آن استدلال می‌آورند اما اگر این رفتارها عقلانی هم باشد عوارضی از جمله اضطراب، تنش، بیماری‌های اجتماعی دربردارد.

لذا می‌بینیم که انسان عصر مدرن در تمام کلان شهرها چه در تهران یا هر جای دیگری دچار نوعی اضطراب و تنش و نگرانی است، از لحظاتش لذت نمی‌برد در عین اینکه در رفاه است بنابراین از امکانات زندگی مدرن استفاده می‌کند اما آرامشش را از دست داده است همان چیزی که برخی اندیشمندان غربی چون پیتر برگر در کتاب ذهن بیگانگان بر آن تأکید کرده که در غرب به تکنولوژی رسیدیم و امروزه همه افراد مدرن‌ترین امکانات را استفاده می‌کنند ولی دچار یک خلاء بی خانمانی چون باورهای دینی شده‌اند چرا که آرامش قبلی را ندارند.

این اتفاق دقیقاً در جامعه خود ما هم رخ داده است بخش‌هایی از جامعه را دچار معضل کرده و این درحقیقت یک زنگ هشدار برای جامعه ماست که از الان باید یک فکری بکنیم چرا که اگر به معضل بزرگ انحراف فرهنگی دچار شویم همه جامعه متضرر می‌شوند چه آنها که باورهای قوی فرهنگی دارند و چه آنها که ندارند، چرا که همه ما در یک مجموعه زندگی می‌کنیم.

فرهنگ هوایی است که ما تنفس می‌کنیم اگر این هوا را یک عده مسموم کنند همه افراد از این سم استفاده می‌کنند بنابراین مسئولیت با همه ماست که گامی دراین راه برداریم خود غربی‌ها وارد این مسئله شده‌اند و دست بر آسیب‌ها گذاشته‌اند. در جامعه ایران خوشبختانه ما دو عامل نیرومند سنت‌های ملی و فرهنگ اسلامی در اختیار داریم که به اعتقاد من با وجود این دو عامل خیلی جلوتر از جوامع غربی می‌توانیم حرکت کنیم.

جامعه امروز ما هنوز هم از مناسک، ارزش‌ها و برخی رفتارهای زیبا و دلچسب چون مراسم‌های عید نوروز، شب یلدا و سوگواره‌ها فاصله نگرفته است همان فردی که در جامعه ایران بسیار ادعای مدرن بودن می‌کند برای ازدواج کردن پایبند سنت‌هاست یا زمانی که یکی از اعضای خانواده‌اش فوت می‌کند روابط سنتی را همچون قبل حفظ می‌کند، بنابراین مدرن‌ترین انسان امروزی در ایران هم سنت‌ها و ریشه‌های خود را حفظ می‌کند و در حوزه اعتقادات دینی معتقد است، بخشی از جامعه هم که تضعیف شده اصلش را قبول دارد اما کارایی برخی مسائل را قبول ندارد ما برای این بخش مسئولیتی داریم، صاحب نظران باید بازنگری در ارزش‌های دینی بکنند و تعریف جدیدی از دین در شرایط فعلی ارائه دهند این البته به معنای زیر پا گذاشتن اصول نیست بلکه منطبق شدن با شرایط جدید است.

چه بسا جوانی ممکن است نوع لباس پوشیدن، حرف زدن، مدل مو و برخوردش مورد پسند ما نباشد اما همین جوان با این خصوصیات دارای ارزش‌های دینی و باورهایی است در اینجا باید از جذب اجتماعی استفاده کنیم و این جوانان را پایبند کنیم.

در جامعه ایران البته با پدیده ناهنجاری فرهنگی هم مواجه هستیم بخشی از جامعه ارزش‌ها و باورهای دینی‌شان تضعیف شده و سنت‌های ما چون گذشته پایبندی و استمرار و استحکام خود را ندارد اما با این حال بنیه‌های ایرانی و اسلامی بودن در کالبد نسل جوان حضور دارد مهم این است که بتوانیم بازتعریفی از این ارزش‌ها و باورهای ایرانی و اسلامی ارائه دهیم و شیوه‌های نوینی در این مسیر ایجاد کنیم.

باید از راهکار جذب به جای دفع همراه با تعامل و سعه صدر استفاده کنیم نباید احساس کنیم دقیقا آنچه می‌گوییم عینا باید اجرا شود یعنی ما یک قانون صفر و یک داشته باشیم ما نیازمند قانونی هستیم که همه را در یک طیف ببینیم، افرادی که عین رفتار ما را ندارند ولی ضد ما هم نیستند ممکن است جامعه امروز ما عین مسائل رفتاری دوران انقلاب را انجام ندهد ولی متضاد با آنها هم نیست و دشمنی با آنها ندارد، تنها حرفش این است که یک نگاه تازه به مسائل داشته باشیم و شیوه‌های جدید را مطرح کنیم، حرفش را بشنویم بنابراین این نیاز به شنیدن که البته شنیدن و گوش نکردن نیست ، باید تأمین شود.

در صورتی که این مسائل را اجرا کنیم نا‌هنجاری فرهنگی یا انحراف فرهنگی در خیلی گروه‌های محدود جامعه قابل اصلاح است چرا که انحراف به معنای دور شدن از هدفی قابل بازگشت است، هر فرد منحرفی را می‌توان به مسیر اصلی برگرداند و همراهش شد، منتها بازگشت به این نیازمند است که بدانیم بی هنجاری و انحراف پدیده‌ای نیست که غیرقابل درمان باشد درصورتی که درست واقعیت‌های اجتماعی را بفهمیم و آن را درک کنیم.


منبع: فارس
نظرات بینندگان