برجام از توجیهگری دیروز تا فرصتسوزی امروز
«تغییر خفیف رویکرد» دولت یازدهم در قبال رفتارهای پسابرجامی ایالات متحده بارزترین ویژگی چهارمین سفر روحانی به نیویورک و شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل بود که میتوان از آن به «خارج شدن از پوسته محافظهکاری در عرصه سیاست خارجه» تعبیر کرد.
بر همین اساس در طول یک هفته اخیر، جامعه برخلاف 14 ماه گذشته دیگر شاهد توجیهگری نقضهای برجام توسط دولتمردان نیست و مواضع تأملبرانگیز از دولتمردان درباره توافق هستهای به گوش نمیرسد به عنوان نمونه محمدجواد ظریف در جلسه شورای روابط خارجه امریکا بیان میکند: «دولت امریکا تاکنون تقریباً کاری بیشتر از امضا پای برجام نکرده و هیچ تلاش واقعی برای اجرای تعهدات خود انجام نداده است.»
عبارتهایی نظیر «هشت ماه از برجام گذشت، اما هیچ یک از بانکهای اصلی اروپایی نمیخواهند با ایران مبادله کنند»، «امریکا قول داد روند اجرای تعهداتش در برجام را اصلاح کند»، «از امریکا درباره نحوه اجرای برجام در هشت ماه گذشته گله داریم»، «شکست برجام شکست همه است و کسی از آن نفع نمیبرد»، «رهبران اروپا باید به بانکها و بیمهها برای همکاری مالی تضمین و اطمینان دهند»، «شرکتهای ما باید از فواید برجام منتفع شوند» و «تا مشکلات بانکی و بیمه حل نشود، تعهدات طرف مقابل به انجام نرسیده است» هم که طی یک هفته اخیر از سوی مقامات دولتی عنوان شده است نمایانگر «تغییرخفیف رویکرد» دولت درقبال امریکاییهاست که البته مادامی که با اقدامات عینی لازم همراه نشود شائبه «فرار از پاسخگویی و به سکوت کشاندن منتقدان» را به همراه داشته و گزاره تردیدافکن «گلایههای برجامی بدون اقدام با هدف حفظ پایگاه رأی انتخاباتی» را تقویت میبخشد.
هرچند نباید از «گلایههای دیرهنگام» دولت درباره برجام خشنود و آسودهخاطر بود، اما چنانچه به اقدام عینی- که در ادامه به تشریح آن خواهیم پرداخت- در جهت رفع مشکلات اجرای برجام، وادار کردن طرف مقابل به اجرای تعهدات و جلوگیری از نقضهای مکرر آن بینجامد جای امیدواری داشته و میتواند هزینههای برآمده از آن را به حداقل برساند، چراکه به کار بردن جملات کلی و مبهم مندرج در برجام نتوانست گرهی از مشکلات کشور باز و امریکا را وادار به اجرای تعهد کند و امروز نیز نباید انتظار داشت با عباراتی کلی و نه مصداقی- که گلایههای تریبونی و وعده گرفتن شفاهی نمونهای از آن است- طرف مقابل ملزم به اجرای تعهدات شفاهی شود.
بنابراین دولت نباید اینبار نیز همانند 14 ماه گذشته با «گلایههای صرف» فرصت پیشروی انقلاب اسلامی در عرصه توان هستهای- به ویژه در بعد علمی و تحقیقاتی- را به تهدید تبدیل کند و همچنان در انتظار برای برآورده شدن وعدههای شفاهی طرف غربی به سر ببرد؛ روند فرصتسوزی که در سه سال گذشته هم تکرار شد و نتیجه آن برجامی است که مقام معظم رهبری از آن تعبیر به «خسارت محض» میکند.
«فرصتسوزی هستهای» را میتوان به دو مقطع قبل و بعد از روز توافق بر سر متن برجام (23 تیرماه 94) تقسیم کرد که حرکت پلکانی دولت در این دو دوره نخست کشور را به سمت توافق با غرب پیش برد و سپس هزینههای فراوانی را به آن وارد کرد.
قبل از 23 تیر94 دولت با ابزارهایی مانند «گره زدن مشکلات داخلی به نوع تعامل نظام با انقلاب»، «قبولاندن این بوار به بخشهایی ازجامعه که راه علاج کشور مذاکره با امریکاست»، «همگام کردن مورد با خواسته مذکور و تبدیل کردن این همگرایی به ابزار فشار علیه حاکمیت»، «ایجاد توقع در مردم نسبت به توافق هستهای و تحمیل خواسته خود از این طریق» و «نهایتاً رسیدن به هدفی مبنی بر برجام» به اصلیترین اهداف خود رسید.
اما رفتار دولت پس از توافق بر سر متن برجام را میتوان به «حرکتی پلکانی» تشبیه کرد که رفتارهای اخیر دولتمردان پلهای از آن بوده که در صورت طی کردن این گام توسط دولت نیز عملاً گرهی از برجام گشوده نشده و امریکاییها همچنان با تکرار نقض برجام فشارهای بیشتری را به جمهوری اسلامی ایران وارد میکنند.
«حرکت پلکانی» از 23 تیرماه 94 تا سفر دولتمردان به نیویورک، نشاندهنده این است که هرچه از روز 23 تیرماه سال گذشته فاصله گرفتهایم، نگاه دولت به برجام و رفتار امریکاییها شکل صحیح و واقعبینانهتری به خود گرفته تا آنجایی که سهگانه «ذوقزدگی از توافق و انتقال این ذوق به جامعه»، «فشار ایمیلی و پنهانی به طرف امریکایی جهت انجام تعهدات» و «توجیه رفتارهای امریکاییها در نقض برجام» جای خود را گلایههای شفاهی داده است که البته این هم تأمینکننده منافع اولیه کشور نیست. به هر روی روند پلکانی مورد اشاره در 14ماه گذشته را در گزارههای زیر باید خلاصه کرد:
- بینظیر و باکیفیت خواندن متن برجام از نظر حقوقی، سیاسی و فنی و در جهت منافع جمهوری اسلامی ایران
- تحریف متن برجام و تلقین این نکته که تمام حقوق هستهای کشور از جمله حق غنیسازی ایران به رسمیت شناخته شده است.
- امید کاذب دادن به مردم
- دستاوردسازی بعد از روز اجرای برجام نظیر گشایش هزار السی و برداشته شدن تمام تحریمهای بانکی، مالی، پتروشیمی، کشتیرانی و اصراربه پذیرش آنها توسط مردم
حال آنکه سه ماه پس از روز اجرای برجام رفتار دولت به صورت نامحسوس تغییر کرد که شامل این موارد میشود: «مانعسازی جهت آگاهی مردم از نقض توافق توسط امریکا» که میتوانست به ایجاد روحیه ناامیدی در جامعه انجامیده و اصل تئوری مذاکره با غرب گشایشگر مشکلات داخلی را مخدوش کند، جای خود را فشارهای پنهانی از طریق ایمیل به طرف غربی داد و امروز گلایههای تریبونی جایگزین آن شده است.
حال برای آنکه اصالت اینگونه شائبهها رنگ ببازد نیاز است دولت برخلاف 14ماه گذشته که با بهکارگیری تاکتیکهایی مانند «توجیه رفتار امریکاییها» و «امید دادن کاذب به جامعه از آینده برجام» به فرصتسوزی گذراند از اقداماتی عینی نظیر «تعیین محدوده زمانی» جهت اجرای تعهدات مندرج در برجام توسط امریکاییها بهره گرفته تا همچنان جامعه ایرانی با چالشها و محدودیتهای روزافزون برجام دست و پنجه نرم نکند.
به بیان بهتر خواسته جامعه بعد از گذشت 14ماه از روز توافق، گلایههای «صرف» و «کلی» نبوده و انتظار آن است به جای خوشبینی چندباره به قولهای «جلسهای» و «شفاهی» مقامات امریکایی در تلاش جهت ملزم کردن غربیها با مفاد توافقنامه باشند که بدون تردید رسیدن به آن جز با اقدامات انقلابی به دست نخواهد آمد که از جمله آن «کشاندن پرونده نقض برجام توسط امریکاییها به شورای امنیت» است که البته مقدمه آن طی کردن مراحل سهگانه پیشبینی شده در متن برجام است.
همراه با اقداماتی تأثیرگذار همانند «تعیین ضربالاجل» برای امریکاییها جهت انجام تعهدات که روزنامه «جوان» در اردیبهشتماه امسال به جزئیات آن پرداخت، مجلس شورای اسلامی و هیئت نظارت بر اجرای برجام نیز میتوانند بخشی از هزینههای ناشی از چنین اقداماتی را تقبل کرده و جهت تأمین منافع ملی و جلوگیری از هزینههای فزاینده برجام گام بردارند که از جمله آن ملزم کردن دولت یازدهم به توقف روند اجرای تعهدات است که پیشنیاز آن ارجحیت دادن منافع ملی به مصالح حزبی و فردی است.
انتهای پیام