کد خبر: ۱۴۷۹۷۵
تاریخ انتشار: ۰۸:۳۷ - ۰۳ تير ۱۴۰۰
آوای آرامش«شیرازه»:

پول خوب است، به شرطي كه جنبه اش را داشته باشي

خدا بيامرز پدرم هميشه مي گفت: «پول خوب است، به شرطي كه جنبه اش را داشته باشي و خودت را گم نكني»، از همان روزي كه دايي ام حرف ازدواج پسرش را با من زده بود، پدرم خیلی نگران بود و مي گفت نمي دانم چرا ته دلم با اين ازدواج راضي نيست.
به گزارش سرویس اجتماعی شیرازه، «آوای آرامش شیرازه» سلسله موارد دردودل‌ و مشاوره و تحلیل‌های مرکز مشاوره فارس است که تقدیم مخاطبان گرانقدر می‌شود.

سراب زندگی

خانمی 36 ساله به مرکز مشاوره پلیس فارس مراجعه و مشکلش را با مشاور چنین مطرح کرد: 

خدا بيامرز پدرم هميشه مي گفت: «پول خوب است، به شرطي كه جنبه اش را داشته باشي و خودت را گم نكني»، از همان روزي كه دايي ام حرف ازدواج پسرش را با من زده بود، پدرم خیلی نگران بود و مي گفت نمي دانم چرا ته دلم با اين ازدواج راضي نيست.

پدرم معتقد بود، با اينكه خانواده بسيار خوبي دارد اما خود فريد زياد قابل اعتماد نيست، آن زمان با شنيدن حرف پدر از او دلخور شدم و نگاه زيرچشمي به مادرم انداختم.

 مادرم هم به حمايت از پسر برادرش برخواست و گفت: اين چه حرفيه آقا؟ فريد واقعاً پسر خوبي است، همه فاميل آرزوي داشتن چنين دامادي را دارند، او از خودمان است، مثل خودمان است. اين روزها نمي شود به غريبه ها اعتماد كرد.

در اين مدت بگو مگوها، فريد مرتب به خانه ما رفت و آمد مي كرد تا اينكه پدرم راضي شد و ما ازدواج كرديم، آن زمان فكر مي كردم بهترين كار را انجام داده ام و من و فريد عاشق ترين زن و مرد دنيا هستيم، با وجود همه مشكلات مالي كه داشتيم همه جوره پشت همديگر را داشتيم.

 يادم است شبي كه حتي غذايي براي خوردن نداشتيم و من تمام طلاهايي را كه شب عروسي از خانواده ام هديه گرفته بودم، خيلي راحت به او دادم كه سرمايه ی دستش باشد، پدرم هم فرش زير پايش را فروخت و به او داد و گفت، مي تواني يك كاري براي خودت شروع كني.

البته فريد هم مرد زرنگ و كاري بود، با پولي كه به دست آورد يك موتور خريد و مدتي كارش خريد و فروش موتور بود. وضعيت مالي ما كمي بهتر شده بود، او معامله موتور مي كرد و من قالي بافي مي كردم، با وجود آنكه باردار بودم اما قالي بافي مي كردم تا بتوانم به همسرم كمك كنم.

اولين فرزندمان عقب ماندگي ذهني داشت و مشكلات زيادي از لحاظ مالي داشتيم.

 هرچه داشتيم و نداشتيم خرج دوا و درمان دخترمان شد كه نتيجه اي هم نداشت، دوباره اوضاع مالي ما به صفر رسيد ولي با وجود همه اين مشكلات، من و همسرم رابطه بسيار خوبي داشتيم و هر دو ما همه جوره براي زندگي تلاش مي كرديم، تا اينكه پدرم هنگام فوتش، ارث قابل توجهي به من داد. 

حتي از سهميه برادرانم هم بيشتر بود. با وجود اين پول در زندگي، دوباره توانستيم از نو شروع كنيم.

بیشتر بخوانید:
 همسرم يك بنگاه معاملاتي باز كرد و از آن روز روند مالي زندگي ما عوض شد و همسرم درآمد قابل ملاحظه اي پيدا كرد. ما كه به سختي گذران زندگي مي كرديم، با يك چشم به هم زدني، همسرم چندين خانه در بهترين جاي شهر خرید.

حدود 20 سال گذشت، ما حالا 5 فرزند داریم و وضع مالي بسیار خوبی داریم . هيچ مشكلي در زندگي نداشتیم و رابطه من و همسرم بسيار خوب بود،
او هميشه مرا باعث پيشرفت هايش مي دانست و از من به خاطر فداكاري هايي كه در زندگي كرده بودم تشكر مي كرد. 

هميشه ماجراي زندگي مان را براي فرزندانمان تعريف مي كرد و مي گفت: اينها را مي گويم كه هميشه قدر زحمت هاي مادرتان را بدانيد و هيچ گونه بي احترامي به او نكنيد. جالب اين بود كه هميشه مي گفت قصد دارد تمام دارايي اش را به نام من بكند كه اگر روزي برايش مشكلي پيش آمد، فرزندانم مرا اذيت نكنند و از طرفي اين كار را حق من مي دانست. 


من كه هميشه دلم قرص بود قبول نمي كردم و مي گفتم چه فرقي دارد كه به نام كداممان باشد.

اين روزگار خوش ادامه داشت تا اينكه رفتارهاي همسرم به يكباره تغيير كرد، كمتر به خانه مي آمد، ديگر از آن اخلاق خوب خبري نبود، مدام بهانه جويي مي كرد و من اين خلق و خو را به حساب خستگي كار مي گذاشتم و نهايت سعي خود را مي كردم تا زماني كه به خانه مي آيد آرامش لازم را برايش مهيا كنم ولي هرچه من بيشتر سعي مي كردم كمتر مي توانستم او را راضي كنم. 

انگار اين كارها همه وظيفه من بود. روزي كه داشتم به خاطر اين مساله با خواهرم درد و دل مي كردم با شوخي گفت نكند با فرد ديگري رابطه دارد،
آن روز اين حرف را به شوخي گرفتم و كلي خنديدم، تا اينكه متوجه شدم پسرم چند روزي است كه آشفته و پريشان حال است.

 وقتي علتش را جويا شدم، گفت كه پدرش را تعقيب كرده و متوجه شده كه با زني حدوداً 18 ساله در ارتباط است. باوركردني نبود، يعني فريد به من خيانت كرده بود. اصلاً فريد و خيانت؟ نه اين امكان ندارد. كلي پسرم را دلداري دادم و گفتم اشتباه مي كني، پدرت محال است چنين رفتاري بكند. 

سپس هراسان از خانه بيرون آمدم و به طرف مغازه رفتم. وقتي به در مغازه رسيدم، همسرم را ديدم كه در كنار زن جواني مشغول گفت و گو بود. سبك رفتاري آنها حاكي از خيانت بود و به محض اينكه متوجه حضور من شدند، همسرم شوكه شد و حرفي براي گفتن نداشت. آن روز اصلاً نتوانستم حرفي بزنم و فوراً به خانه برگشتم.

وقتي به خانه رسيدم طوري وانمود كردم كه پسرم باور كند كه اشتباه كرده است. به خودم گفتم نبايد اين مساله را بزرگ كنم، بايد بتوانم حلش كنم. چند روز نمي توانستم با همسرم حرف بزنم حتي تحمل حضور او را نداشتم. بغض سنگيني در گلويم نشسته بود تا اينكه روزي بغضم تركيد و علت رفتار همسرم را با او مطرح كردم و او كه نتوانست اين مساله را توجيه كند، قول داد دست از اين رفتارش بردارد و من هم قبول كردم.

يكي دو ماه از اين ماجرا گذشت كه دوباره برايم خبر آمد كه همسرم را با آن خانم جوان ديده اند. نتوانستم طاقت بياورم و به نشانه قهر از خانه رفتم. همسرم با التماس به دنبالم آمد و دوباره قول داد كه ديگر اين رفتار را تكرار نخواهد كرد و من مجدداً او را بخشيدم.

 اما انگار توبه ی گرگ مرگ است چرا كه الان كه حدوداً 10 سال از آن ماجرا مي گذرد، هنوز همسرم نتوانسته ارتباطش را با آن زن قطع كند و من و فريد تمام اين سال ها را فقط به خاطر بچه ها با هم زندگي كرديم.

 ديگر تمام بچه ها و فاميل هم ماجراي زندگي ما را مي دانستند، البته در تمام اين مدت پسر بزرگم با پدرش درگير بود چون پسرم نمي توانست خيانت پدرش به زندگي را براي خودش هضم كند آن هم با وجود حرف هايي كه او در گذشته درباره زندگي مان گفته بود.

در اين ميان پسرم مشكل روحي پيدا كرده بود و حتي چندين بار اقدام به خودكشي كرد و همسرم كه انگار چشمش كور شده بود حالا حتي حاضر نبود از لحاظ مالي به ما كمك كند. من مجبور بودم كلي با او سر و كله بزنم تا بتوانم خرجي خودم و بچه ها را بگيرم. 

او كه حالا از لحاظ مالي خيلي عالي بود و واقعاً در پول غرق بود، ديگر حاضر نبود آن پول را در خانه خودش خرج كند، از طرفي مي شنيدم كه چطور براي آن زن خرج مي كند و حاضر است همه چيزش را بدهد تا بتواند يك روز را با او بگذراند.

 آن زن 18 ساله كه فقط قصد اخاذي از همسرم را داشت به هيچ وجه حاضر به ازدواج با همسرم نبود، اما مدام او و خانواده اش از همسرم اخاذي مي كردند،
اکنون حاضرم از همسرم جدا شوم اما همسرم حاضر به جدايي نيست چرا كه هويت خانوادگي و اجتماعي اش زير سؤال مي رود و از طرفي حاضر نيست رابطه اش را با آن دختر جوان كه حالا 28 ساله است تمام كند.

 نمي دانم چند سال ديگر بايد از عمرش بگذرد تا به اشتباهش پي ببرد و تاوان  اعمالش را بدهد. اين اتفاق مي توانست نيفتد. بچه هاي من مي توانستند دست نوازشگر پدر را بر سرشان احساس كنند و من مي توانستم لذت داشتن همسري خوب را بچشم و
 حالا پس از گذشت ده سال از این ماجرا دیگر طاقت اینهمه بی اعتنایی را ندارم و آمده ام از شما کمک بگیرم.

نظر مشاور : 

 مرضيه خداهمتي كارشناس ارشد روان شناسي و کارشناس مرکز مشاوره پلیس فارس در این باره گفت: نوع تعاملات و عملكرد اعضاي خانواده بسيار حائز اهميت است. دستيابي به جامعه سالم در گرو سلامت خانواده و تحقق خانواده سالم، مشروط به برخورداري افراد آن از سلامت روان و داشتن رابطه هاي مطلوب با يكديگر است. 

وی افزود: از طرفي انسان موجودي است كه گرايش به تك همسري دارد و دوست ندارد زماني كه براي يك رابطه طرفيني سرمايه گذاري مي كند، آن را به اشتراك بگذرد و زماني كه روابط فرازناشويي اتفاق مي افتد، بيشتر از همه زوجي كه مورد خيانت واقع شده آسيب مي بيند و مهمتر از همه فرزندان در اين رابطه دچار آسيب مي شوند.

این روانشناس ادامه داد: پس، رابطه عاطفی ضعیف همواره یکی از اصلی ترین دلایل خیانت در ازدواج است، زوج ها برای تقویت رابطه عاطفی میان خود تلاش کنند و آگاهی های خود را در رابطه با رفتار صحیح با همسر افزایش دهند، زوجین لازم است برای پیشگیری از خیانت، کیفیت رابطه را به صورت روز افزون بالاتر ببرند و هرچه رضایت زناشویی بالاتر برود، افراد بیشتر می توانند تعارضات را تحمل کنند.

وی در پایان تصریح کرد: همچنین نداشتن قهرهای طولانی با همسر، مسئولیت پذیری و خوش خلقی در زندگی، در پیشگیری از خیانت بسیار تاثیرگذار می باشند.

سامانه تلفنی مرکز مشاوره آرامش پلیس فارس با شماره 096580 ، آماده ارائه خدمات مشاوره تلفنی در زمینه های مختلف خانوادگی، اجتماعی، ازدواج، تربیتی و... مي باشد. شهروندان عزيز مي توانند در صورت تمايل شماره 96580 را شماره گيري نموده و از خدمات مشاوره تلفنی استفاده نمایند. 

انتهای پیام/س
نظرات بینندگان