کد خبر: ۱۶۱۱۸۲
تاریخ انتشار: ۰۳:۵۸ - ۱۵ مهر ۱۴۰۲
وصیت شهيد «محمدشفيع فروردين»؛

حجابتان مشتی محكم بر دهان دشمنان

شهيد «محمدشفيع فروردين» در وصیت خود می‌نویسد: «خواهرانم مى‌خواهم كه من با خون ناچيز خود و شما با حجابتان مشت محكم بر دهان دشمنان اسلام باشيم...»
به گزارش خبرنگار گروه اجتماعی پایگاه تحلیلی خبری شیرازه، یکم مهرماه سال ۱۳۴۹ در خانواده‌ای مذهبی در روستای اسلام‌آباد از توابع شهرستان فيروزآباد دیده به جهان گشود. 

او دومين فرزند خانواده و ۷ ساله بود که راهی مدرسه شد. دوران ابتدايی و راهنمايی را در روستای بايگان و موشگان با موفقيت پشت سرگذاشت. پس از اتمام دوره راهنمايی به دانش‌سرای تربيت معلم شهيد دستغيب فيروزآباد رفت. ۲۴ فروردین ۱۳۶۵ به همراه برادر و عموی خود به مناطق جنگی جنوب اعزام شد. 

وی سرانجام صبحگاه ۳۱ خرداد ۱۳۶۶ در عمليات نصر ۴ منطقه "ماووت" عراق به وسيله اصابت تير مستقيم به شهادت رسید. 

پیکر پاکش در گلزار شهدای روستای اسلام آباد در جوار تربت شهيد پرويز فروردين به خاک سپرده شد.

متن وصیت‌نامه:

بسم رب الشهدا مِنَ المُؤمِنينَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيهِ ۖ فَمِنهُم مَن قَضىٰ نَحبَهُ وَمِنهُم مَن يَنتَظِرُ ۖ وَما بَدَّلوا تَبديلًا﴿﴾ از مومنان مردانى كه راست گفتند آنچه را با خدا پيمان برآن بستند پس از ايشان است آن كس كه گذارند پيمان خويش را و از ايشان است آنكه انتظار كشد و تبديل نكردند تبديلى، با درود بيكران به رهبر مستضعفين، خمينى كبير كه با رهنمودهايش ما را يارى كرد تا به پيروزى دست يابيم و سلام بر شهيدان از صدر اسلام تاكنون. وصيت‌نامه‌ام را آغاز مى‌كنم.

خدايا: هم اكنون كه مى‌بينم دشمنان اسلام و قرآن را مورد تهاجم قرار داده‌اند به عنوان يك دانش‌آموز وظيفه خود دانستم كه به فرمان رهبر خود لبيك گويم تا شايد بتوانم با ريختن قطره‌اى از خونم مشتى محكم بر دهان ياوه گويان و دشمنان اسلام بزنم.

هم اكنون كه به جبهه آمده از خداوند تشكر مى‌كنم كه مرا يارى فرمود تا اولين گام را در راه اسلام بردارم تا به خداوند نزديكتر شوم.

ولايت فقيه را پشتيبان باشيد

خدمت پدر عزيزم: پدر عزيزم همانگونه كه گفتم وظيفه‌ام بود كه به جبهه بروم و به نداى هل من ناصر ينصرنى امام لبيك گويم. پدر عزيزم اميدوارم كه پس از شهادتم ناراحتى به خود راه ندهيد چون دشمن با مشاهده كردن ناراحتى شما خوشحال مى‌شود و بايد اين‌چنين فكر كرده باشيد كه آيا ما از بهشتی‌ها، دستغيب‌ها عزيزتر بوديم.

پدر جان خوشحال بودم كه پدرى بزرگوار چون شما را داشتم كه به نحو احسن مرا تربيت نموديد و وظيفه شرعى و اسلامى يك پدر نسبت به فرزند خود، انجام داديد و اين حقير به‌عنوان يك فرزند در اين مدت نتوانستم حتى كمى از زحمات شما را جبران كنم و اميدوارم كه مرا حلال كنيد و مرا ببخشيد و از شما مى‌خواهم كه هميشه مانند قبل ولايت فقيه را پشتيبان باشيد.

مادر عزيزم، از شما مى‌خواهم كه در اول مرا ببخشيد و اين‌را مى‌دانم كه نتوانستم حتى يك درصد از زحمات شما را جبران كنم و مادر مهربانم اميدوارم كه بعد از شهادتم ناراحت نباشيد و گريه نكنيد و پرچمى سبز بر خانه زنيد و از كشيدن پرچم سياه بر خانه خوددارى كنيد؛ چون دشمن وقتى مى‌بيند شما عزادار هستيد خوشحال مى‌شود و مى‌خواهم صبرى چون زينب داشته باشيد.

 ولايت فقيه استمرار حركت انبياء ست

خدمت برادرانم، از برادران عزيزم مى‌خواهم كه مرا ببخشند چون نتوانستم به‌عنوان يك برادر وظيفه خود را به انجام رسانم و از آنها مى‌خواهم كه مرا ببخشند و هر كدامشان كه علاقه داشتند به حوزه علميه بروند و مشغول درس در حوزه علميه شوند البته با اجازه پدرم.

از خواهرانم مى خواهم كه هميشه دنباله رو اسلام باشند و به سخنان پدر و مادرم توجه نموده و آن‌ها را قبول كنند و هميشه اسلام را يارى كنند و مى‌خواهم كه من با خون ناچيز خود و شما با حجابتان مشت محكم بر دهان دشمنان اسلام باشيم.

و در پايان از مردم مبارز اسلام آباد و فيروزآباد مى‌خواهم كه هيچگاه امام را تنها نگذارند و نمايندگان آنها پشتيبان باشند و هميشه امور خود را به دست وليان فقيه بسپاريد چون ولايت فقيه استمرار حركت انبياء است و از برادران دانشسرا مى‌خواهم كه به شغل خود ارزش بدهند و فرزندان جامعه را در راه اسلام هدايت كنند. 
والسلام.

انتهای پیام/

نظرات بینندگان