کد خبر: ۳۰۷۵۲
تاریخ انتشار: ۱۲:۴۰ - ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۱

کادرسازی اپوزیسیون داخلی در خارج‌ از کشور

کادرسازی اپوزیسیون داخلی در خارج‌ از کشور برنامه‌ای است که تحت عنوان راه اندازی شاخه برون مرزی برخی از احزاب اصلاح طلب پس از فتنه 88 با شدت بیشتری دنبال شد.

از همان روزهای نخست، ارتباط بسیاری از اظهارنظرها، طراحی‌ها و برنامه‌ریزی‌های داخلی با خارج از کشور پیدا بود که سرنخ آنها را البته می‌بایست در خارج از کشور یافت. عده‌ای در داخل فریفته غرب شدند و عده‌ای دیگر فریب غرب را خوردند و خواه ناخواه در پازل دشمنان اسلام و ایران بازی کردند.


فتنه 88 پروژه و سناریویی بود که طی 20 سال طراحی شده بود و بخشی از برنامه‌ریزی آن را اپوزیسیون خارج نشین دنبال کرد و با استفاده از فرصت انتخابات و ادعاهای متوهمانه عده‌ای از بازندگان سیاسی در انتخابات دهم ریاست‌جمهوری، آنچنان روی احساسات مردم موج‌سواری کردند که تصورشان در آن زمان بر این بود که جمهوری اسلامی تا چند روز دیگر ساقط خواهد شد.

در میان این دسته از اپوزیسیون که ارتباط تنگاتنگی با سازمان‌‌های اطلاعاتی و جاسوسی و مسئولان بلندپایه دولتی در غرب داشتند، کسانی حاضر بودند که روزگاری در خاک ایران حضور داشتند و حتی برخی از آنان در اوایل پیروزی انقلاب به قدری سنگ انقلاب را به سینه می‌زدند که از لحاظ افراط و تندروی و انجام حرکات رادیکال به اصطلاح در دفاع از انقلاب، شهره عام و خاص بودند. اما رفته رفته نقاب‌ها از روی صورت‌شان کنار رفت و سیرت واقعی آنان پیدا شد. در پی حوادث زمانه و انجام رفتارهای ناشی از تخیل روشنفکری یا روشنفکری تخیلی خود، به جرگه‌ای وارد شدند که سرانجام آرام و قرار خود را در منجلاب غرب یافتند؛ منجلابی که البته اکنون برای آنان تبدیل به باتلاقی عریض و طویل شده است که راه نجات به هیچ سمت و سویی نمی‌یابند.


عبدالکریم سروش، اکبر گنجی، محسن کدیور، عطاءالله مهاجرانی، شیرین عبادی، فریبا داوودی مهاجر، فاطمه حقیقت‌جو، جمیله کدیور و علی افشاری از جمله افرادی بودند که با وقوع حوادث پس از انتخابات، هر کدام به سهم خود هدایت خارجی این حوادث را در دست گرفتند. علاوه بر این عده، افراد دیگری هم از جمع روزنامه‌نگاران و نویسندگان بودند که اپوزیسیون خارج‌نشین را تشکیل می‌دادند و علیه نظامی نقشه خیانت می‌کشیدند که روزگاری ارتزاق خود را در حمایت از آن نظام می‌دیدند. اینان که تنها از بابت هوای نفس و گرسنه نماندن به فکر ساقط کردن نظام جمهوری اسلامی و فرمانبری از سردمداران غرب بودند، به مرور زمان بر کادرسازی خود افزودند و در هیاهوی حوادث فتنه 88 و سال‌های پس از آن تا زمان حاضر کوشیدند با فریب عده‌ای از هواداران فتنه سبز، بدنه اپوزیسیون خارج‌نشین را تنومند کنند.


خروج افرادی همچون اردشیر امیرارجمند، ابوالفضل فاتح، مجتبی واحدی، رجبعلی مزروعی، تقی رحمانی و عده‌ای دیگر از اعضای حزبی و جناحی فعال در فتنه که گروه‌هایی نظیر مشارکت و ملی‌گرایان و نهضت آزادی را شامل می‌شود، باعث شده است تا بحث کادرسازی اپوزیسیون در خارج‌ از کشور با سرعت بیشتری دنبال شود.


این کادرسازی در شرایطی که گروه‌های اپوزیسیون در داخل کشور با ضعف شدید تشکیلاتی و از هم گسیختگی مواجه هستند و به اختلافات گسترده‌ای گرفتار شده‌اند، با اهداف خاصی دنبال می‌شود از جمله:


1- تشکیل حلقه واسط میان اپوزیسیون داخلی و دشمنان قسم‌خورده نظام جمهوری اسلامی و سازمان‌های جاسوسی و اطلاعاتی غرب برای رد و بدل تسهیلات و تحقق ایران بدون اسلام.


2- استفاده از موقعیت موجود خارج از کشور برای انجام هرگونه فعالیتی علیه جمهوری اسلامی ایران، بدون دغدغه قانون و مجازات.


3- راه‌اندازی شبکه‌های ماهواره‌ای و اجتماعی و تشکیل اتاق فکر و حضور در جلسات محفلی برای ارائه مشاوره به اپوزیسیون داخلی در هر زمان به فراخور شرایط داخلی و خارجی ایران.


4- تامین مالی و پشتیبانی معنوی و تئوریک اپوزیسیون داخلی به واسطه ارتباط‌گیری با سردمداران غرب و روسای تشکیلات فعال در براندازی نظام جمهوری اسلامی.


5- انتقال نرم و آهسته و تدریجی تشکیلات از هم گسیخته خود در داخل کشور به خارج از کشور برای بازیابی و حرکت سریع و بدون بازدارنده در مسیر اهداف کینه‌توزانه خود علیه ایران اسلامی.


6- رفع اتهام از خود به منظور براندازی با بیان این نکته که شاخه برون مرزی ارتباطی به آنان ندارد.


این اهدافی است که بر اساس واقعیات مشهود طی سالهای اخیر ذکر شد. برای هر کدام از این موارد مصادیقی وجود دارد که بارها در اخبار و گزارشات مختلف به آنها اشاره شده است. حال ممکن است عده‌ای معتقد باشند که دلیل خروج این افراد از کشور، اجازه نداشتن و محدودیت آنان برای انجام فعالیت‌های سیاسی در داخل کشور است. این اعتقادی است که البته با چند استدلال سلسله‌وار به راحتی نفی می‌شود:


1- این افراد کسانی هستند که سالها در جمهوری اسلامی ایران فعالیت سیاسی داشته‌اند و با تشکیل حزب، گروه‌ و شاخه‌های سیاسی، به فعالیت ‌می‌پرداخته‌اند و با آنکه در برخی از شرایط مواضعی کاملا برخلاف مواضع اصولی نظام گرفته‌اند، اما با آنان برخوردی نشد.


2- قانون‌گریزی و قدرت‌طلبی عده‌ای خارج از چارچوب منطقی کسب آن که به آشوب و اغتشاش پس از انتخابات دهم ریاست‌جمهوری کشیده شد، اتفاقی بود که اگر در هر کشوری رخ می‌داد، با عوامل آن برخورد می‌شد و در جمهوری اسلامی نیز همین اتفاق افتاد.


3- به رغم تذکرات مکرر و گذشت فراوان نظام در برابر برهم‌زنندگان نظم عمومی و امنیت ملی، اما آنان به انجام خطاهای خود، اصرار ورزیدند و در هر فرصتی که به دست آوردند، به قانون‌گریزی در راستای قدرت‌طلبی نامشروع پرداختند.
4- این افراد اگر پس از شکست در انتخابات، در چارچوب قانون، فعالیت حزبی و سیاسی خود را ادامه می‌دادند، کسی با آنان کاری نداشت؛ چنانکه پیش از آن کسی با آنان کاری نداشت. اما بر اساس توهمات خود مسیر دیگری را انتخاب کردند که با انقلاب‌های مخملی و رنگی شباهت داشت.
با توجه به این چهار مورد می‌توان مدعی بود که جریان برانداز پس از انتخابات دهم ریاست‌جمهوری که شامل برخی از شکست‌خوردگان عرصه سیاست بود، پس از آنکه در داخل کشور به ایجاد آشوب و اغتشاش دست زدند، قانون‌گریزی و انجام هرگونه حرکات افراطی و رادیکالی خارج از عرف و قانون را بر انجام هرگونه فعالیت قانونی سیاسی ترجیح دادند، زیرا تصورشان بر این بود که در این مسیر به مقصود خود دست خواهند یافت. اما برخلاف تصورشان، بسیار سریعتر از آنچه فکر می‌کردند، ملت به دسیسه‌ها و توطئه‌های آنان پی برد و با کنار رفتن غبارها از فضای سیاسی کشور، عرصه برای انجام تحرکات غیرقانونی آنان تنگ شد. در این زمان بود که آنان فرار را بر قرار ترجیح دادند و با پناه بردن به دامان بیگانه و کسانی که بعضا روزگاری علیه آنان شعار می‌دادند، در راستای عقده‌گشایی و کینه‌توزی علیه نظام جمهوری اسلامی قدم برداشتند و همچنان برمی‌دارند. اکنون می‌توان دریافت که آنان برای انجام فعالیت‌های سیاسی در کشور، در مضیقه و تنگنا نبودند و نیستند، اما آنان نه برای انجام فعالیت‌های سیاسی که برای پیگیری براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران به دامان غرب پناهنده شده‌اند و در این ارتباط هر روز به یک دروغ تازه‌ تمسک می‌جویند.

آنان در مسیر تاریک خود گاها حرف‌هایی را به زبان می‌آورند و در راهرویی ورود پیدا می‌کنند که دست آنان بیشتر برای ملت رو می‌شود. به عنوان مثال در شرایط فعلی که جهان برنامه‌های صلح‌آمیز هسته‌ای ایران را پذیرفته است، آنان می‌کوشند تا هرگونه تحقیقات در عرصه هسته‌ای در ایران را با ساخت بمب اتمی ارتباط دهند و یا از طرف دیگر به هر دری می‌کوبند تا همه را متقاعد کنند که ایران به انرژی هسته‌ای هیچ نیازی ندارد! دشمنی آنان با ملت و دولت ایران به قدری روشن است که اکنون حتی برخی از سردمداران اصلاحات نیز از اپوزیسیون خارج‌نشین به بدی یاد می‌کنند و با آنکه روزگاری در کنار برخی از آنان، در تشت و تنور و ظرف روشنفکری مغز جوانان را می‌شستند و می‌پختند و می‌خوردند، اما اینک از همانها فاصله گرفته‌اند و حتی یکی از عوامل اصلی بدبختی‌ و گرفتاری‌های داخلی خود را تحرکات رادیکالی همسنگران سابق خود که امروز در خارج از کشور سکنی گزیده‌اند، می‌دانند. دیگر همه می‌دانند که تراوش دروغ و توهم، کار «پناهندگان سکه‌ای» شده است که هیچ قدمی در فعالیت سیاسی سالم برنمی‌دارند و فقط به میزانی که اربابان سفیدپوستشان در جیب آنان سکه بیاندازند، به نفع بیگانه و به زیان هموطنان خود، سواری می‌دهند.

 

نگاه فارس

نظرات بینندگان