کد خبر: ۳۱۷۳۳
تاریخ انتشار: ۰۸:۲۲ - ۱۱ خرداد ۱۳۹۱

پايان جهان در تنگه هرمز رخ می دهد

جنگ آرماگدون طبق روايات صهيونيستي حدود دو سوم جمعيت دنيا را از بين خواهد برد؛ جنگي که در آن صهيونيست ها به عنوان قواي خير از بقيه انسان ها به عنوان قواي شرّ انتقام مي گيرند و آن مقدمه ظهور مسيح بني اسرائيل است که بر جهان حکمفرما خواهد شد.

به گزارش شیرازه به نقل ازشیعه آنلاین، «مصطفي حامد» معروف به "أبوالوليد المصری" از اعضای سابق شبکه تروریستی القاعده بود اما پس از سال ها فعالیت در این شبکه، به رغم اینکه به رهبران این شبکه از جمله «أسامه بن لادن» نزدیک بود، از القاعده جدا شد.

او اکنون در مصر است و دیگر هیچ گونه فعالیت سیاسی یا نظامی ندارد و تنها به نوشتن خاطرات خود و یا مقاله های سیاسی و تحلیل از وضعیت جهان می پردازد.

او در یکی از جدید ترین مقالات خود تحت عنوان «پایان جهان در تنگه هرمز»، آینده منطقه خاورمیانه و حوزه خلیج فارس را پیش بینی کرده است. به رغم اینکه برخی از بخش های این مقاله تحلیلی با دیدگاه و سیاست های پایگاه خبری شیعه آنلاین، تفاوت دارد، اما متن کامل مقاله که بدون هیچ تغییری توسط خانم «فاطمه محمدی» خبرنگار افتخاری ما ترجمه شده را منتشر می کنیم:

تحولات منطقه خاورميانه مي گويد که آمريکا بيش از پيش به لبه پرتگاه سقوط رانده شده و به تدريج آشکار مي شود که گزينه جنگ با ايران را ترجيح خواهد داد.

معمولاً آمريکا نمي خواهد آشکارا مشعل جنگ را در دست گيرد، لذا قربانيانش را به شليک اولين گلوله وادار مي کند و سپس وارد جنگي مي شود که نتايجش از قبل مشخص است، شليک گلوله بعدي ساخت آمريکا، صفحه جديدي از ثبات و پايداري را فقط براي منافع آمريکايي محقق مي سازد، در حالي که در اين ميان، تنها اندکي ظاهرسازي در موضوعاتي خيالي همچون دموکراسي و پيشرفت و حفوق بشر نصيب قربانيان مي شود، سپس شرکت هاي آمريکايي در مسابقه دزدي و قماري به اسم عمران و بازسازي وارد صحنه مي شوند.

همه مي دانند که مشکل حقيقي آمريکا با ايران در نوع رابطه با اسرائيل است، و نه برنامه هسته اي ايران که به نسبت برنامه هاي ساير کشورها، تحت نظارت بين المللي شديدتري است. پس اگر ايران قبول کند که سفارت اسرائيل را در تهران بازکند، آمريکا هم ساخت سلاح هسته اي ايران را خواهد پذيرفت.

جنگ يا تسليم
آمريکا قرباني خود را بين دو انتخاب قرار مي دهد: يا تسليم بي قيد و شرط، يا مقاومت نااميد کننده که همان نتيجه اول را در پي دارد. بعضي انتخاب اولي را ترجيح مي هند؛ زيرا آسان تر است، در حالي که عدّه اي هم به سمت گزينه دوم مي روند.

بارزترين نمونه براي اين مسأله، در جنگ جهاني دوم بود. وقتي اتّحاد نظامي - صنعتي در داخل آمريکا تصميم ايجاد جنگ جهاني دوم در اروپا را اتخاذ کرد، در حالي که اين کاملاً با تمايل ملّت آمريکا و تعهدات رئيس جمهور روزولت تعارض داشت.

راه حلّ مسأله اين بود که به تدريج ژاپن را وادار کنند تا يک ضربه نظامي به آمريکا بزند، تا بهانه ورود آمريکا به تنور جنگ در صحنه اروپا و آسيا فراهم شود. برحسب اعتقاد تحليلگران اقتصادي، اين امر، راهکاري حقيقي براي خروج از رکود اقتصادي است که آمريکا و جهان را در برگرفته است.

اکنون اين صحنه ها با بحران اقتصادي تکرار مي شود، آمريکا و اروپا در معرض تهديد سقوط اقتصادهايشان هستند که بدون شک عواقب رنج آوري براي جايگاه بين المللي و بلکه تمدّن آنها دارد که چندين قرن متوالي بر جهان سيطره داشته اند. بار ديگر آمريکا مي خواهد سناريوي ژاپن را تکرار کند و ايران را مجبور به شليک اولين گلوله براي آغاز جنگ در شمال آبهاي خليج فارس نمايد.

محاصره اقتصادي و تحريم، ژاپن را واردار به جنگ افروزي عليه آمريکا کرد و در ابتدا ژاپن جنگنده بمب افکن هايي را براي ضربه غافلگيرانه به جنگنده هاي آمريکايي در بندر پرل هاربر در اقيانوس آرام فرستاد.

نفت دليل مستقيم ورود ژاپن به آن جنگ بود. همينطور نفت دليل مستقيم براي ورود ايران به اين جنگ خواهد بود؛ زيرا آمريکا تصميم گرفته همکاري بين المللي با نفت ايران را تحريم کند و در اين شرايط ايران هم به خاطر تحريم نفتي، آشکارا تهديد به بستن تنگه هرمز کرده و اين يعني اعلان جنگي که نه ايران و نه آمريکا هرگز مي توانند در موردش قطعيت داشته باشند. ولي ترجيح داده مي شود که گزينه سامسون* خود را بر تمام گزينه ها تحميل کند تا در نتيجه منطقه بر سر موافقان و مخالفان به طور يکسان خراب شود.

اولين شليک هاي ژاپن در پرل هاربر خدمت بزرگي به آمريکا کرد؛  زيرا در آن زمان مردم آمريکا و کنگره قانع شدند که اعلان جنگ عليه ژاپن و ورود به جنگ جهاني دوم با تمام قوا ضرورت دفاعي براي حفظ امنيت ملّي آمريکاست.

شليک در شرف پرتاب ايران نيز در تنگه هرمز و خليج فارس نيز همين کارکرد را در داخل آمريکا خواهد داشت؛ تا زماني که اين تنگه بيشترين ميزان نفت جهان را حمل مي کند و چرخ اقتصادي جهان به آنجا وابسته است.

در شرايط مذکور، رسانه ها و دولت هاي جهان –همانند هميشه- در پشت سر آمريکا پنهان مي شوند و نيروهايشان را که وارد جنگ با ايران مي شوند را با شاخه گل بدرقه مي کنند و براي آمريکا نيز به خاطر اينکه تنگه هرمز را باز کرده و از دولتي که سه دهه متوالي عمليات هاي شيطنت آميز در جهان مرتکب شده، انتقام مي گيرد، کف و سوت مي زنند.

ولي به احتمال قوي، امور به اين سادگي نخواهد بود و کار به همان گزينه سامسون خواهد انجاميد که احتمالاً کلّ جهان را ويران خواهد کرد و همان مدخل حقيقي براي جنگ آرماگدون است که صهيونيست ها به سمت آن پيش مي روند و رئيس جمهور پيشين آمريکا "رونالد ريگان" نيز پيش بيني کرده بود که نسل معاصر آن را خواهند ديد.

جنگ آرماگدون طبق روايات صهيونيستي حدود دو سوم جمعيت دنيا را از بين خواهد برد؛ جنگي که در آن صهيونيست ها به عنوان قواي خير از بقيه انسان ها به عنوان قواي شرّ انتقام مي گيرند و آن مقدمه ظهور مسيح بني اسرائيل است که بر جهان حکمفرما خواهد شد.

امّا مصيبت زماني خواهد بود که زمام امور از دست آمريکا در برود و آمريکا به جاي ايستادن در کنار پرتگاه (سياست وزير خارجه سابق آمريکا فاستر دالاس در مواجهه با شوروي سابق) به قعر دره سقوط کند و به همراه خود تمام جهان پشت سرش را نيز با خود فرو ببرد.

در جنگ آينده دو طرف به سلاح هاي متعارف و يا حتّي بمب هاي هدايت شونده يا بمبهاي اورانيوم غني شده  ده تني بسنده نخواهند کرد، اينها کافي نخواهد بود، بلکه همه اينها از طرف اسرائيل مردود است؛ زيرا بلافاصله در معرض اصابت موشکهاي زمين به زمين قرار خواهد گرفت؛ چه از سوي ايران و چه از سوي جنوب لبنان، جايي که حزب الله مستقر است و حوادث منطقه بخصوص سوريه و ايران آن را به سمت جنگ با اسرائيل مي کشاند، حتّي جنگ از نوع شرايط گزينه سامسون.. زيرا فروپاشي نظام اين دو کشور (سوريه و ايران) چه با محاصره و چه با جنگ نرم، يا با ايجاد انقلاب هاي مخملي يا سخت، به معناي پايان حزب الله است، و اين امر به حکم شرايط سياسي منطقه و افزايش توان نيروهاي ملّي، پاياني غير نرم و غير مخملي در پي خواهد بود و به سبب ملاحظات ژئواستراتژيک حزب الله –و نه ايران و نه سوريه- خطر تهديد کننده اسرائيل است. در واقع؛ توان نظامي و ايدئولوژيکي حزب الله خطر وجودي براي اسرائيل است و بر اين اساس، مي بينيم که تهديدات مدير کلّ حزب الله سيد حسن نصر الله حتّي در داخل اسرائيل نيزمورد  پذيرش و باور واقع شده است.

آغاز جنگ در شرف وقوع آرماگدون به صورت شديد و سريع، خواسته اسرائيل است و آمريکا توان نقض يا ردّ آن را ندارد، بلکه ترجيح مي دهد که اين جنگ از همان لحظه اول هسته اي باشد. حال ، کداميک از طرفين درگير ابزار جنگ هسته اي را در اختيار دارند؟

- البته ايالات متحده آمريکا بزرگترين مخزن هسته اي بر روي کره زمين است و ذخاير هسته اي آن براي 10 بار تخريب کلّ زمين کافيست. (12000 سلاح هسته اي آماده پرتاب)
- اسرائيل نيز قطعاً بين 200 تا 400 کلاهک هسته اي در اختيار دارد.
- همپيمانان فعّال آمريکا مانند انگليس و فرانسه نيز سلاح هسته اي دارند.

- امّا ايران هنوز به مرحله ساخت  سلاح هسته اي نرسيده و چند سالي زمان نياز دارد تا به سطح مطلوب اورانيوم غني شده 98% برسد و اکنون از 20% تجاوز نکرده است. ولي اين امر، منافي اين فرضيه نيست که ايران از پاکستان سلاح هسته اي وارد نکرده باشد يا آن را در بازار سياه بخصوص در 5-6 سال بعد از فروپاشي شوروي بدست نياورده باشد.

برخي معتقدند حداقل يک دولت در خليج فارس به احتمال زياد از پاکستان سلاح هسته اي وارد کرده باشد و چه بسا اگر پرتاب اولين گلوله جنگ آرماگدون از يک سلاح هسته اي عربي باشد، باز به مذاق آمريکا و اسرائيل خوشايند خواهد بود؛ و برافروختن آتش جنگ هاي مستمر در جهان اسلام و انتشار آن در گستره وسيع اين امر را تقويت مي نمايد.

دخالت اخلاقي آمريکا و اسرائيل  در سناريوي جنگ هسته اي بين کشورهاي همسايه خليج فارس، نيز مطلوب آنان خواهد بود تا بتوانند بر اين جنگ هسته اي عربي -که به گفته بن گوريون خود اعراب درکي از فلسفه سپر هسته اي ندارند- سيطره و کنترل داشته باشند.

همانگونه که آمريکا بعد از تخريب دو شهر ناکازاکي و هيروشيماي ژاپن با بمب هاي هسته اي، به خود باليد و اظهار شادماني کرد و گفت اين کار براي پايان دادن سريع به جنگ ضروري بود و تنها از اين راه مي شد جان هزاران سرباز آمريکايي را نجات داد، به همين گونه، در جنگ آرماگدون نيز اين صحنه ها قابل تکرار خواهد بود و بعد از تخريب زيرساخت هاي ايران توسط آمريکا کسي از او انتظار عذرخواهي نخواهد داشت. در اين جنگ تنها بخش نفتي ايران مصون خواهد ماند؛ زيرا اين بخش، جايزه اي است که آمريکا به دنبالش آن است و با بدست آوردن آن سيطره اش بر نفت خليج فارس و خاورميانه کامل مي شود.

* سامسون: پیگیری سیاست ابهام هسته ‌ای از سوي اسرائيل (يعني نه اعلام مي کند که سلاح هسته اي داد و نه ندارد) باعث شده است که عملاً یک نوع توان خارق‌العاده نهایی تحت عنوان «گزینه سامسون» در اختیار رژیم صهیونیستی قرار گیرد. ‌در واقع گزینه سامسون عبارت از گزینه نهایی اسراییل برای دفاع از موجودیت خود در صورت به خطر افتادن موجودیت این رژیم ازسوی دشمنان آن است.

انتهای پیام/20

نظرات بینندگان