کد خبر: ۴۶۶۸۸
تاریخ انتشار: ۰۹:۳۰ - ۱۹ آبان ۱۳۹۲
وصیت‌نامه شهید تازه شناسایی شده

در تشییع جنازه من فریاد بزنید: مرگ بر ضد ولایت فقیه، مرگ بر آمریکا

در وصیت نامه شهید مجید ابوطالبی یکی از شهدای مدفون در کهف‌الشهدا که به تازگی هویتش شناسایی شده آمده است: وای بر شما اگر باکمکاری و بی‌تفاوت بودن خود خون شهیدان را به هدر دهید. سعی کنید راه شهیدان را در عمل پیاده کنید.
شهید مجید ابوطالبی یکی از شهدای مدفون در کهف‌الشهدای ولنجک تهران پس از گذشت بیش از ۳۱ سال از شهادتش شناسایی شد. شهید مجید ابوطالبی متولد ۱۳۳۴ است و در سال ۱۳۶۱ در عملیات مسلم بن عقیل در منطقه عملیاتی سومار به شهادت رسیده است.پیکر مطهر این شهید در ایام فاطمیه سال ۱۳۸۶ به همراه چند شهید دیگر با هماهنگی بنیاد حفظ و نشر آثار دفاع مقدس در خیابان ولنجک تهران مدفون شده بود.
به گزارش شیرازه به نقل از تسنیم شناسایی این شهید گمنام حکایت غریبی دارد. قریب یک ماه پیش با توجه به رؤیایی که مادر شهید می‌بیند، پس از نمونه‌گیری و آزمایش خون و مطابقت آن با نمونه DNA ذخیره شده از استخوانهای شهید، پیکر شهید مجید ابوطالبی شناسایی می‌شود. فرید ابوطالبی بردار کوچک شهید نیز در سال ۱۳۶۷ در تک عملیاتی دشمن در منطقه شلمچه به شهادت رسیده بود.

قبلا منتخبی از وصیت نامه شهید تازه شناسایی شده مجید ابوطالبی منتشر شده بود. متن کامل این وصیت نامه ۳۲ صفحه‌ای به شرح زیر است:

ولاتحسبن‌الذین قتلوا فی‌سبیل‌الله امواتاً بل احیاء عندربّهم یرزقون

بسم‌الله الرحمن الرحیم

و این است وصیت‌نامه بنده‌خدا «مجید ابوطالبی» که در کمال هوشیاری و آگاهی نوشته شده است. باشد که مرگم حرکتی نو و خدائی را به دنبال داشته باشد و ریخته‌شدن خونم هشداری باشد بر آنان که هنوز در خواب هستند و جوششی در تداوم خونین شهیدان و پویشی در مسیر سالکان راه الله. إن‌شاءالله

به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان

فَوقَ کُلُّ ذِی بَرِ بِرُّ حَتّی یُقتَلُ فی سَبیلِِ‌اللهِ

بالادست هر نیکوکاری نیکوکار دیگری است تا اینکه در راه خدا شهید شود، همین که شهید شد دیگر بالادست ندارد.

ما باهم پیمان بسته‌ایم آنقدر شهید بدهیم تا سرانجام کربلا را آزاد کنیم

با نام خدا سخن را آغاز می‌کنم؛ چون نام اوست که به ما حرکت و برکت می‌دهد، چون اوست خالق ما و چون اوست رازق ما و برماست که در همه حال به یاد او باشیم و شکر نعمت‌های او را به جا بیاوریم. باسلام بر پیغمبر اسلام و ائمه معصومین(علیه‌السلام) و باسلام بر امام زمانِمان امام دوازدهم و نائب بر حقّش امام خمینی(رحمه‌الله‌علیه) و باسلام بر یاران و بازُوان پرتوان و پیروان راستین ولایت فقیه آیت‌الله‌العظمی منتظری و آیت‌الله مشکینی و باسلام بر رئیس‌جمهور مکتبی‌مان آیت‌الله خامنه‌ای و باسلام بر رئیس مجلسِمان و نماینده امامِمان در شورای عالی دفاع و باسلام بر دولت مکتبی و وزراء و نمایندگان مجلس و رئیس قوه قضائیه و همه دولت‌مردان در خط امام.

و باسلام بر همه دوستان و آشنایان و همکاران چه در سپاه و چه در بسیج و چه در محله خودمان و چه یاران و همسنگران قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب و باسلام بر پدر و مادر و خواهران و برادران عزیزم. و باسلام و درود بر همه شهدای اسلام و معلولین و مجروحین جنگی و باسلام بر همه امّت حزب‌الله و باسلام بر همه آزادی‌خواهان و مظلومان جهان، چه شیعه و چه سنی و چه ادیان دیگر. سخن را آغاز می‌کنم.

شاید این آخرین نوشته‌های من و به‌قولی وصیت‌نامه من باشد. آری کسانی که مرا می‌شناسید، شاید این مطالب که می‌نویسم به گوش همه آشنا باشد، ولی مِن‌باب تذکر می‌گویم و سرانجام این فکر و ذکر من و آخرین حرف‌ها و سخنان من قبل از حرکت به سوی کربلا و زیارت قبر شش گوش امام‌حسین(علیه‌السلام) است.

اکنون که این وصیت‌نامه را می‌نویسم درست ۲۹شهریور است؛ یعنی سالروز تولد من و سالروز ورود من به سپاه و سالروز جنگ تحمیلی و بالاخره اولین روز وصیت‌نامه من. که به خواست خدا یا شهید می‌شوم و یا این شهادت‌نامه را برای امام‌حسین(علیه‌السلام) در کربلا خواهم خواند. چرا که ما باهم پیمان بسته‌ایم آنقدر شهید بدهیم تا سرانجام کربلا را آزاد کنیم و اکنون پس از ۷۰روز انتظار سرانجام اولین مرحله عملیات یعنی تصرف ارتفاعات مشرف به سومار و گیلانغرب فرا می‌رسد و در پایان دومین سالگرد جنگ تحمیلی، امیدوارم موفّق به دریافت خبرهای خوشی شوید. البته این سالگرد مصادف شده است با ماه ذی‌الحجه؛ درست در ماهی که حسین‌بن‌علی(علیه‌السلام) حج را رها و به سوی کربلا حرکت می‌کند و من این تقارن را به فال نیک می‌گیرم و امیدوارم هرچه زودتر دل شما ای امت حزب‌الله که در پشت جبهه یار و پشتیبان رزمندگان هستید شاد شود و خانواده‌های شهدا و مجروحین و معلولین نایل به زیارت کربلا شوند.

بیش از هزار وصیت‌نامه و زندگینامه شهدا را خوانده‌ام و روی آن کار کرده‌ام

در طول دو سالی که من در سپاه بوده‌ام؛ کارم در واحد روابط عمومی در قسمت‌های فرهنگی، سیاسی و تبلیغاتی بوده و یکی از مسئولیت‌های آن زمان نیز رسیدگی به وضع فرهنگی و تبلیغاتی خانواده شهدا. و چون امام امّت خمینی کبیر رسیدگی به کارهای خانواده شهدا را خیلی بالا و واجب می‌دانستند در این قسمت باتوجه به تمام نواقص به خدمت مشغول بوده‌ام و در طول این مدّت شاید بیش از هزار وصیت‌نامه و زندگینامه شهدا را خوانده‌ام و روی آن کار کرده‌ام و اینک که در مقام نوشتن وصیت‌نامه‌ای برای خود برآمده‌ام، بسیار مشکل می‌توان قلم را برداشت و بر روی کاغذ آورد و نامه شهادت نوشت؛ چرا که من وصیتی ندارم.

در تهران که بودم قصد داشتم یک چنین کاری بکنم و با توجه به کلیه وصیت‌نامه‌های شهدا(البته شهدای سپاه و بسیج)، یک شهادت‌نامه که وجه مشترک کلیه وصیت‌نامه‌ها و نکات عمیق آن‌ها باشد چاپ کنم که بالاخره هم موفق شدم و زندگینامه شهدای کردستان به چاپ رسید که البته اگر زنده ماندیم و به تهران بازگشتیم سعی خواهیم کرد که زندگی‌نامه تمامی شهدا را که تاحدودی نیز آماده چاپ شده به طور مسلسل‌وار برای استفاده امّت حزب‌الله و درصورت موافقت مسئولین سپاه به چاپ برسانیم؛ تا بدینوسیله بتوانیم سطح فرهنگ شهادت را در جامعه بالا ببریم.

و امّا ببینیم که وصیت‌نامه شامل چه چیزهایی می‌شود؟ که به‌نظرم امور شخصی و مادّی و مسائل دیگری از قبیل نماز و روزه و ارث و… یک قسمت ساده و عادّی است و قسمت اساسی وصیت‌نامه که فکر می‌کنم از قسمت اوّل مهم‌تر و اصولی‌تر می‌باشد، امور دینی – فرهنگی – اجتماعی – سیاسی – معنوی – و اخلاقی است که در واقع همان خط مشی شهید و رساندن پیام شهید می‌باشد.

زیرا با اولین قطره خون شهید که به زمین می‌ریزد گناهان او آمرزیده می‌شود، و به ملکوت اعلی می‌پیوندد، ولی مسئله دیگر که همان پیام خون شهید است به قوّت خود باقی است که توسط وصیت‌نامه و یا شهادت‌نامه و یا از طریق دوستان و آشنایان شهید و فامیل و پدر و مادر و… باید رسانده شود و این تأثیر و این پیام است که خون شهدا است تا نه تنها خون شهید به هدر نرود، بلکه هر قطره آن به هزاران قطره تبدیل شده و در جامعه روح شهادت‌طلبی اوج بگیرد.

این من در این نوشتار قصد ندارم که پیرامون شهادت و شهید و ارج و مقام او بنویسم؛ زیرا که این را به همه پویندگان راه شهادت واگذار نموده‌ام و در این مورد می‌توانید از قرآن و نهج‌البلاغه و صحیفه سجادیه و… کمک بگیرید و نیز در عصر خود، می‌توانید از کلمات روح‌پرور امام و آیت‌الله‌العظمی منتظری و آیت‌الله مشکینی و آیت‌الله شهید مطهری و شهید مظلوم بهشتی و رئیس‌جمهور شهید رجائی و نخست‌وزیر شهید باهنر و برادر رفسنجانی و… بهره گیرید. من در اینجا فقط می‌خواهم از نکاتی صحبت کنم که ماهیت وجودی یک شهید به آن بسته است و آن هدف، نیّت شهید است و جزءی هم از مسائل پست مادی و… خواهم نوشت.

۱- خط‌مَشی شهیدی که برای آن به میدان شهادت رفته و از همه امور دنیوی دست کشیده و شهادت را برگزیده است.

۲- پیام شهید به امام زمانش و نائب او امام خمینی(رحمه‌الله‌علیه) و اعلام پشتیبانی از اصل ولایت‌فقیه که اگر این پیروی نباشد و به میدان جنگ برود، خود را با دست خود هلاک کرده است.

۳- پیام به روحانیت مبارز و پیرو خط امام و شخصیت‌ها و مسئولین مملکتی اعم از قوه مجریه و قضائیه و مقننه و شورای نگهبان.

۴- پیام به ارگان‌ها و سازمان‌های در خط امام.

۵- پیام به دوستان و آشنایان و همکاران و بچه‌های محل و پدر و مادر و برادر و خواهر و فامیل .

۶- پیام به کشورهای خارجی و ابرقدرت‌ها و کلیه کسانی که در زمین فساد می‌کنند (آمریکا _ شوروی _ انگلیس _ فرانسه _ اسرائیل _ کشورهای مرتجع عرب و…) .

۷- پیام به ضدّ انقلاب و گروهک‌های وابسته داخلی و خارجی.

۸- و بالاخره یک نتیجه‌گیری کلی و… .

تا اینجا مطالب را به‌طور فهرست‌وار نوشتم، چرا که اصولاً یک وصیت‌نامه که در حقیقت می‌تواند دستور زندگی و ادامه راه برای بازماندگان شهید و دوستان و… باشد، باید به‌دور از هرگونه نوشته و یا مطالبی گردد که این هدف را در بر نداشته باشد.

آیا رساندن پیام شهید در حجله گذاشتن و پیراهن مشکی به تن کردن است یا رساندن پیام شهید؟

زمانی که امام حسین(علیه‌السلام) شهید شد زینب(سلام‌الله‌علیها) بود که پیام حسین(علیه‌السلام) و راه حسین(علیه‌السلام) را زنده نگه‌داشت و اگر نبود خطابه‌ها و نطق‌های آتشین زینب(سلام‌الله‌علیها) شاید خون حسین(علیه‌السلام) به هدر می‌رفت و اینک در زمان ما و در کشور اسلامی ما شما بازماندگان شهدا و دوستان و آشنایان شهید هستید که پیام شهید را فریاد می‌زنید و پیام اور را می‌رسانید و جهان را به لرزه در می‌آورید.

امّا چگونه می‌شود پیام شهید را رساند؟ و آیا رساندن پیام شهید در حجله گذاشتن و سر کوچه ایستادن و پیراهن مشکی به تن کردن و بر سر و سینه زدن است، یا رساندن پیام شهید با ادامه دادن راه شهید میسر است. باید دید شهید در طول زندگی چه ویژگی‌های برجسته‌ای داشته است و چگونه باید به آن‌ها عمل کرد و امربه‌معروف و نهی‌از منکر نمود. به عنوان مثال اگر شهید زیاد قرآن می‌خواند، بازماندگان شهید و دیگر دوستان و آشنایان او زیاد قرآن بخوانند و دیگران را نیز به این کار تشویق نمایند و یا مثلا شهید نیمه‌های شب برمی‌خواست، وضو می‌گرفت و به نیایش می‌پرداخت و یا شهید در زندگی اسراف نمی‌کرد، همیشه لبخند بر لب داشت، کم صحبت می‌کرد و… و اگر چنین کاری را بازماندگان شهید انجام دادند، به راه شهید ادامه داده‌اند وگرنه راه او را نه تنها ادامه نداده‌اند، بلکه باعث به هدر رفتن خون شهید شده‌اند. بنابراین اگر بازماندگان شهید این راه را رفتند و شهادت بر آن‌ها اثر دائمی گذاشت، زهی سعادت وگرنه…
***

اگر موفّق به زیارت کربلا شدید، بدانید که در راه بازشدن کربلا ما زیاد شهید داده‌ایم و شهیدان را هرگز فراموش نکنید

من این راه را آگاهانه انتخاب کرده‌ام و در این راه فقط هدفم پیشبرد اسلام و فرمان برداری از امر ولایت فقیه است و اگر در این راه کشته شویم و یا بکشیم پیروزیم. من بر خلاف بعضی‌ها که پیروزی را فقط در شهادت می‌دانند، ضمن اینکه شهادت را حدّ نهایی تکامل انسان می‌دانم ولی شهادت را نیز وسیله‌ای برای رسیدن به لقاءالله به حساب می‌آورم و هدفم همواره درطول زندگی این بوده که راه خدا را ادامه دهم.

اگر من شهید شدم «ببخشید من لیاقت شهادت را ندارم» مردم به راه شهیدان ادامه دهید و اگر موفّق به زیارت کربلا شدید، بدانید که در راه بازشدن کربلا ما زیاد شهید داده‌ایم و شهیدان را هرگز فراموش نکنید. در عراق قبر شش گوشه امام هست که هم‌اکنون غریب و تنها است، اگر موفق به زیارت آن‌ها شدید به امام حسین(علیه‌السلام) سلام مرا برسانید و بگوئید که ما نیز آرزوی زیارت ایشان را داشتیم و در این راه شربت شهادت نوشیدیم. برای من مراسم پرتجمل برگزار نکنید.

به جای لعنت و نفرین بر یزید، لعنت و نفرین بر بنی‌صدر و رجوی و سردسته آن‌ها آمریکا نمائید

اگر جنازه من به دستتان رسید، درصورت امکان از دم مسجد بنی‌هاشمی(مسجد بنی‌هاشمی در خیابان سرتیپ نامجو که مرکز فعالیت شهید عزیز می‌باشد واقع است) یا از محل نماز جمعه تشییع کنید. اختیار با خود شماست در مراسم ختم من گریه نکنید و اگر خواستید گریه کنید برای حسین زمانِمان شهید مظلوم بهشتی و ۷۲تن از یارانش گریه کنید. برای رجائی و باهنر گریه کنید که در آتش خشم منافقین سوختند. برای شهید مطهری – مدنی – دستغیب – صدوقی که همه به دست این منافقین ضد بشریت و ضد اسلام شهید شدند گریه کنید و به جای لعنت و نفرین بر یزید، لعنت و نفرین بر بنی‌صدر و رجوی بنیان‌گزاران این گروه و سردسته آن‌ها آمریکا نمائید.

دوست ندارم که در مراسم کفن و دفن من کسانی که حتی یک ذره برخلاف خط امام گام برمی‌دارند شرکت کنند و خودشان را به من نزدیک بدانند و اگر دوستان ناآگاه من نیز شرکت کردند بر آن‌ها است که دیگر از خواب غفلت بیدار شوند و با تمام وجود کارهای فرهنگی و تبلیغاتی را دنبال کنند.

در اینجا نیز چند جمله‌ای خطاب به برادران مسجدی خودم می‌گویم. بر شماست تا آنجاکه در توان دارید با هر وسیله از قبیل کمک مالی و فرهنگی و انسانی و هرگونه کمک دیگر در راه تبلیغات اسلامی گام بردارید تا نه تنها فرزندان خودتان از آن‌ها استفاده کنند، بلکه همه اهالی محل و به خصوص فرزندان آن‌ها از آن استفاده نمایند و اگر چنین نکنید خیانتی بزرگ مرتکب شده‌اید و آن خیانت کتمان اسلام و حقایق الهی. برشما است ای دوستان سپاهی و بسیجی و مسجدی و ای بزرگان قوم و ریش‌سفیدان محل که تا آنجاکه در توان دارید کارهای فرهنگی و تبلیغاتی کنید و سعی کنید که اسلام را در همه ابعاد به نونهالان بیاموزید که اینان سربازان و لشگریان آینده امام زمان(عج) هستند. سعی کنید کارهایتان فقط و فقط برای رضای خدا باشد و خدا را در همه حال ناظر بر اعمال خویش بدانید و وصیت‌نامه شهدا را همان‌طور که امام فرموده‌اند زیاد بخوانید.

بکوشید که فرهنگ شهادت را در جامعه بالا برده و به خارج از مرزها انتقال دهید

امّا خطابم به شما برادران سپاهی؛ همان‌طور که می‌دانید سپاه یک ارگان و یک نهاد سیاسی، نظامی و فرهنگی است. بر شماست ای برادران روابط عمومی سپاه منطقه ده کشوری که من نیز عضو کوچکی از شما بودم که با شدّت بیشتری و تا آن‌جاکه در توان دارید کارهای فرهنگی، آموزشی، تبلیغاتی و اسلامی کنید و راه امام را نه تنها خود ادامه دهید بلکه آموزش دهید تا نونهالان و جوانان ما به غلط راه دیگری جز خط امام نروند.

سعی کنید اگر یکی از مسئولین مملکتی خدای ناکرده از راه خدا و پیروی از ولایت فقیه منحرف شود و به خون شهدای جمهوری اسلامی خیانت کند او را با شمشیر عدالت علی(علیه‌السلام) راست کنید. از هرگونه گروه بازی و دسته و فرقه‌گرایی دست بردارید و تنها و تنها برای خدا گام بردارید و از غلبه هوای نفس بر خود خودداری کنید که بزرگ‌تر از جهاد اصغر، جهاد اکبر که مبارزه با نفس است می‌باشد.

بار دیگر تأکید می‌کنم ای برادران روابط عمومی سپاه منطقه ده کشوری سعی کنید راه شهیدان و خدمت به شهیدان و خانواده‌های آن‌ها را ارج نهید، سعی کنید کارهای فرهنگی و تبلیغاتی زیاد انجام دهید؛ به خصوص درمورد خانواده شهدا. شما ای برادران بدانید که امام خدمت به خانواده شهدا را بسیار ارج نهاده است لذا برشماست که تا آنجا که توان دارید از این خدمت کوتاهی نکنید و بکوشید که فرهنگ شهادت را در جامعه بالا برده و به خارج از مرزها انتقال دهید.

شما ای برادران روابط عمومی سپاه منطقه ده، مسئولیت‌تان بس سنگین است. شما همچون زینب(سلام‌الله‌علیها) و امام سجاد(علیه‌السلام) که پیام امام حسین(علیه‌السلام) را فریاد زدند، باید پیام شهید مظلوم بهشتی حسین زمانِمان و ۷۲تن از یارانش را و شهیدانی چون مطهری – مفتح – رجائی – باهنر – مدنی – دستغیب – صدوقی و سایر شهیدان را نه‌تنها به گوش امّت شهیدپرور که آن‌ها راه خود را یافته‌اند، بلکه به گوش جهانیان برسانید.

در مراسم تشییع جنازه من فریاد بزنید: راه قدس از کربلا می‌گذرد – مرگ بر ضد ولایت فقیه – مرگ بر آمریکا

بخش روابط عمومی قسمت تبلیغات باید تراکت‌ها و کارهای تبلیغی زیاد به خصوص در بالا بردن فرهنگ شهادت در جامعه انجام دهد. بخش فرهنگی و به خصوص برادران بخش ارتباطات که مسئولیتی بس سنگین به‌عهده دارند. در اینجا این نکته را تذکر می‌دهم که سعی کنید با مردم در تماس باشید و بهر وسیله‌ای که دارید بکوشید تا از طریق نیروهای موجود این کار را انجام دهید، سعی کنید از نیروهای بسیجی و امّت حرب‌الله در این مورد کمک بگیرید.

بخش کارخانجات و ادارات بکوشند که واقعاً به کارگران آگاهی‌های اسلامی بدهند. بخش ارتش بکوشند که آگاهی‌ها و روحیه شهادت‌طلبی را در ارتش بالا ببرند. در خاتمه اگر در این مدّت خطائی از من دیده‌اید، از من بگذرید و بدانید که کارهای فرهنگی و تبلیغاتی در سطح منطقه خودتان و سایر مناطق و درصورت امکان تبلیغات خارج از کشور؛ که البته به عهده وزارت خارجه و وزارت ارشاد می‌باشد، از جمله واجبات است.

بار دیگر از شما ای برادران روابط عمومی می‌خواهم که مرا از دعا کردن فراموش نکنید و از همه برادران سپاهی می‌خواهم که سعی کنند که هر قدمی که برمی‌دارند، فقط و فقط رضای خدا را درنظر بگیرند. از برادران سپاهی می‌خواهم که اگر امکان داشت در مراسم تشییع جنازه و ختم من شرکت کنند و در آن‌جا فریاد بزنند: راه قدس از کربلا می‌گذرد – مرگ بر ضد ولایت فقیه – مرگ بر آمریکا – مرگ بر شوروی.

وصیت‌نامه من را تکثیر کرده و بین مردم پخش کنید/در چاپ اطلاعیه‌های ختم سعی کنید یک تکه از وصیت نامه من انتخاب شود

برادران بخش خبری موظف هستند که این مطلب را اعلام کنند و این وصیت‌نامه را تکثیر کرده و بین برادران سپاهی و مردم پخش کنید. نه تنها درمورد من بلکه در مورد سایر شهدا حتماً و حتماً در چاپ و تکثیر زندگی‌نامه و وصیت‌نامه آن‌ها بکوشید و بار دیگر تأکید می‌کنم که سعی شود فرهنگ شهادت در جامعه بالا برود.

درمورد اطلاعیه اگر خواستید چاپ کنید از چاپ اطلاعیه‌های تکراری خودداری کرده و سعی کنید یک تکه از وصیت نامه من انتخاب شود(انتخاب آن با شماست) و در اطلاعیه چاپ گردد. همگی شما را به خدا می‌سپارم و از شما می‌خواهم برای من دعا کنید که محتاج هستم به دعا هستم. در دعای کمیل و شب‌های جمعه و نماز شب مرا دعا کنید.

خداحافظ ای برادران سپاهی، خداحافظ ای برادران روابط‌عمومی، خداحافظ ای برادران ارتباطات و سرانجام خداحافظ ای برادران بخش مرکز خبری که من علاقه خاصّی به این بخش داشتم و به‌خصوص به افراد این بخش و بالاخص آن‌هایی که در موقع خداحافظی تا کنار آسانسور سپاه مرا بدرقه کردند. خداحافظ، امیدوارم که بتوانید تا آنجاکه در توان دارید از عهده مسئولیتی که بر دوش شماست برآیید.

چگونه تحمل کنم که کسی خودسازی و کارهای فرهنگی نکند، و تنها اسلحه به دست بگیرد و به عضویت خود در بسیج افتخار کند

و اما شما ای دوستان مسجدی و ای همسنگران بسیجی من و ای اهالی محل؛ شاید در طول مدتی که با شما دوست بوده‌ام و همکاری داشته‌ام سعی خودم را تنها و تنها تا آن‌جاکه در توان داشته‌ام در بالا بردن سطح فکری و فرهنگی شما و شناخت اسلام واقعی و پیشبرد آن به کار برده‌ام و در این امر به جز رضای خدا هدفی نداشته‌ام. (البته این نکته را تذکر بدهم که قبل از پیروزی انقلاب، من دوستان دیگری داشته‌ام که بدینوسیله یادشان را گرامی می‌داریم و از آن‌ها که سال‌های خفقان با هم همکاری می‌کردیم تشکر می‌کنیم.)

ای دوستان مسجدی من که همیشه سعی من بر این بوده تا تمامی افراد از کارهای خوش‌گذر و کم‌استفاده و یا احیاناً بلااستفاده به کارهای ریشه‌ای و اصیل روی آورند و شاید با شما ساعت‌ها صحبت کرده‌ام و این مطلب را با شما درمیان گذاشته‌ام. برادران من بعد از شهادت «قربان مرادی» که یکی‌ از هم‌محلی‌های ما بود مشاهده کردم که این شهادت روی شما تا چه حدی تأثیر گذاشت و این تأثیر به حدی بود که حتی خود من در شهادت «قربان» یک مقاله خواندم که اگر امکان داشت در ختم و در شب هفت و هرگونه مراسمی که برای من گرفتید این نوار را بگذارید.

آری من چگونه می‌توانستم تحمل کنم که کسی خودسازی نکند و بچه‌های محل و مسجد مبارزه با نفس نکنند. کارهای فرهنگی و فکری نکنند، اخلاق خود را اسلامی نکنند و تنها و تنها اسلحه به دست بگیرند و به عضویت خود در بسیج افتخار کنند و اگر من انتقادی کرده‌ام فقط و فقط این بوده که بچه‌ها را در همه زمینه‌ها چه فکری – چه سیاسی و چه نظامی بسازید و اگر چنین نکنید و فقط آن‌ها را با اسلحه سرگرم کنید به اسلام خیانت کرده‌اید.

وای بر شما اگر باکمکاری و بی‌تفاوت بودن خود خون شهیدان را به هدر دهید

من همه قصدم این بود که به بچه‌ها احترام بگذارید. به فکر و عقیده آن‌ها احترام بگذارید. سعی کنید سطح معلومات آن‌ها را بالا ببرید. من رنج می‌بردم وقتی می‌دیدم که در شهادت بچّه‌های محل، کم به راه شهید فکر می‌شد و پیام شهید در نوشتن یک پلاکارد و یا گذاشتن حجله و پوشیدن پیراهن مشکی و رفتن به خانه شهید خلاصه می‌شد. من از شما راضی نخواهم بود ای دوستان و ای بچه‌های مسجدی، اگر کار فرهنگی نکنید، اگر خود را نسازید – اگر جهاد اکبر نکنید یعنی مبارزه با نفس نکنید و وقت خود را بیهوده تلف نمائید… مرا ببخشید همه خوبان رفتند و شهید شدند و به لقاءالله پیوستند و من نیز مردم زیرا لیاقت شهادت را ندارم ولی وای بر شما اگر باکمکاری و بی‌تفاوت بودن خود خون شهیدان را به هدر دهید. سعی کنید راه شهیدان را در عمل پیاده کنید.

«قربان» خیلی فعالیت می‌کرد، حتی مثل خود من در عروسی برادرش شرکت نداشت و من زمان عروسی برادرم در جبهه نبرد. «عباس» خیلی فعالیت می‌کرد، شب‌ها تا ساعت‌ها بعد از شب و حتی نزدیک صبح روی دیوارها را رنگ می‌کرد، و می‌نوشت. شما ای دوستان مسجدی من سعی کنید، سعی کنید که یک صدم آن‌ها فعالیت کنید. با نفس خود مبارزه کنید. از دوستی دنیا دست بردارید. از مقام‌پرستی بپرهیزید. سعی کنید زیاد فکر کنید. «تفکرالساعه افضل من صبعین سنه» یک ساعت تفکر بهتر از هفتاد سال عبادت است.

خاک بر سر من اگر در طول این مدّتی که با شما دوست بوده‌ام، خواسته باشم قدمی و قلمی و کلامی جز پیروی از اسلام و از ولایت فقیه و امام برداشته باشم. اگر در خیابان کتاب فروشی و تبلیغات می‌کردم اگر ساعت‌ها با این گروهک‌ها در خیابان مبارزه و افشاگری می‌کردیم، اگر ساعت‌ها با شما صحبت می‌کردیم و اگر هرگونه کاری انجام داده‌ام، فقط و فقط هدفم آگاهی دادن بوده. مرا ببخشید اگر به شما گفته‌ام درس بخوانید، اگر گفته‌ام کتاب بخوانید، اگر گفتم مطالعه کنید، اخلاق اسلامی داشته‌ باشید، به اسلحه در دست گرفتن کار درست نمی‌شود، وقت خود را بیهوده هدر ندهید. تنها و تنها هدفم رضای خدا بوده و بس. با این وجود از همگی شما معذرت می‌خواهم و امیدوارم که مرا ببخشید.

خداحافظ ای نونهالان کتابخانه اسلامی شهید، ای بچه‌های گروه سرود، خداحافظ ای برادران بسیجی و خداحافظ ای بزرگان مسجد و خداحافظ ای حاج آقا روحانی. مرا ببخشید و از دعای خیر فراموش نکنید و سلام سعید و محمد و حامد و ایرج و حسن… . شما را بسیار دوست دارم، سلام مرا بپذیرید و دعا کنید.

شما ای فامیل، ای دایی‌ها و خاله‌ها و…، ای پدر و مادر عزیز و ای برادران و خواهران و ای…

… من در اینجا به خدا عشق می‌ورزم و به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و دوست دارم روحم از این قفس بدن رها شود و به خدا بپیوندم.

من به دنیا علاقه‌ای ندارم. البته «الدنیا مزرعه‌الاخره». من شما را به تقوا و تقوا و تقوا توصیه می‌کنم و توصیه می‌کنم که احیاناً غرور و خودبزرگ‌بینی و خود را پیشگام انقلاب نشان‌دادن به خاطر اینکه شهید داده‌اید و خانواده شهید هستید شما را نگیرد. فقط و فقط برای رضای خدا گام بردارید.

و امّا تو ای مادر، ای غمخوار و تو ای همه چیز من، مرا حلال کن که اگر حلال نکنی کارم سخت می‌شود. اگر از من بدی دیده‌ای به خاطر خدا حلالم کن. از همه فامیل می‌خواهم مرا حلال کنند. خواهرانم: تا آن‌جا که در توان دارید در راه اسلام بکوشید و هرجمعه و هرشب جمعه که به نماز جمعه و دعای کمیل می‌روید مرا دعا کنید. و امّا برادرانم، همان گونه که به پاسداری از دست‌آوردهای انقلاب مشغول هستید مشغول باشید و هرگز ذره‌ای سُستی به خود راه مدهید. هرگز سپاه و کمیته را رها نکنید که این‌ها بازُوان انقلاب و امام‌اند. هرشب به مسجد برو ای برادر کوچک من و مرا به یاد بچه‌های مسجد بینداز و به آن‌ها بگو مجید ناظر بر اعمال شما است و هرگونه عمل شما را درنظر دارد. به آن‌ها بگو بکوشید و هرگز از کوشش و فعالیت نایستید که اسلام امروز احتیاج به کوشش و فعالیت دارد.

و امّا تو ای پدر؛ مرا حلال کن و شب‌ها که به نماز شب می‌ایستی مرا دعا کن. از زحماتی که برای من کشیده‌ای تشکر می‌کنم. من دیگر نیستم که آن‌ها را جبران کنم. امیدوارم خدا به همه شما صبر بدهد. سعی کنید یک خانواده نمونه بعد از من باشید که هستید. برای از دست‌ دادن من نگرانی نکنید، درست است که من شاید لیاقت شهادت و یا شهید شدن را نداشته باشم ولی شما بکوشید پیام شهیدان را به دیگران برسانید.
آری ما امانتی بودیم بر روی زمین که سرانجام به لقاءالله پیوستیم:

من ملک بودم و فردوس برین جایم بود
آدم آورد بدین دیر خراب‌آبادم

مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
چندروزی قفسی ساخته‌اند از بدنم

***
مرگ اگر مرد است گو نزد من آی
تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ

***
یاران همه سوی مرگ رفتند
بشتاب که تا ز ره نمائیم

ای خون حماسه در رگ دین
برخیز نماز خون بخوانیم

***
ای ابرقدرت‌ها! دست از درندگی بردارید/ ما پیروان ولایت فقیه اخطار می‌کنیم تا زمانی که پرچم اسلام در مسجدُالاقصی به اهتزاز در نیاید از پای نخواهیم نشست

و امّا خطاب به شما کشورهای خارجی و ابرقدرت‌ها، شیطان بزرگ آمریکا و شوروی و کشورهای مرتجع عرب که با سکوت و خیانت خود اسرائیل را در انجام جنایاتش در جنوب لبنان آزاد گذاشته‌اند و روزی هزاران نفر از مردم مسلمان و بی‌گناه لبنان توسط هواپیماها و بمب‌های اسرائیلی از بین می‌روند، ولی کشورهای عرب با کمال بی‌شرمی کنفرانس فاس تشکیل می‌دهند و اسرائیل را به رسمیت می‌شناسند.
پیغمبر اکرم(صلوات‌الله‌علیه) می‌فرماید «مسلمان نیست کسی که شب را به روز آورد و در انجام امور مسلمین اهتمام نورزد.»

گر مسلمانی از این است که حافظ دارد
وای اگر از پس امروز بُود فردایی

و درست مصادف با بمباران مناطق جنوب لبنان، کشور عربستان سعودی که قبله‌گاه مسلمین در آنجا قرار دارد، مسلمانان ایرانی را در مدینه در حال تظاهرات و شعار مرگ بر اسرائیل مصدوم و مضروب می‌کند.

و درست چندی قبل در روز قدس هم‌زمان با بمباران جنوب لبنان توسط اسرائیل، جنوب ایران نیز توسط صدام بمباران می‌شود. ما از آمریکا و شوروی و انگلیس و فرانسه توقع دوستی با مسلمین را نداریم. ولی از کشورهای مسلمان عرب نیز توقع خیانت و جنایت نداریم. اگر این‌ها صدور نفت خود را به‌آمریکا قطع می‌کردند، آمریکا و اسرائیل با چه‌سوختی جنوب لبنان را بمباران می‌کرد. اگر موقعیت کشورهای اسلامی را از روی نقشه بررسی کنیم می‌بینیم چه از نظر سوقُ‌الجیشی و چه ازنظر ثروت و چه از نظر معادن، اگر مسلمان‌ها با هم متّحد شوند هیچ قدرتی نمی‌تواند آن‌ها را شکست دهد. ولی به امید خدا و امام زمان(عجل‌الله‌ تعالی فرجه‌الشریف) و نائب برحقّش امام‌خمینی(رحمه‌الله علیه) در آینده نزدیک پس از سقوط صدام به نجات کشورهای دیگر خواهیم رفت.

ای ابرقدرت‌ها: دست از جنایت بردارید، دست از درندگی بردارید و به جای ساختن این همه وسائل تخریبی به سازندگی بپردازید. مگر شما روزانه چقدر می‌توانید از دنیا استفاده ببرید و عیش و نوش کنید. بیائید به جای ویرانگری به سازندگی بپردازید و اِلا توسط قیام مردم دنیا نابود خواهید شد. ما مسلمانان ایران و ما پیروان ولایت فقیه به شما اخطار می‌کنیم تا زمانی که پرچم اسلام در مسجدُالاقصی به اهتزاز در نیاید و حکومت امام خمینی(رحمه‌الله علیه) را به حکومت مهدی(عجل‌الله تعالی فرجه‌الشریف) متصل نگردانیم از پای نخواهیم نشست. سلام بر همه مسلمانان جهان – سلام بر همه مستضعفان جهان.

مرگ بر آمریکا – مرگ بر شوروی – مرگ بر اسرائیل – مرگ بر ضد ولایت‌فقیه.

خطاب به گروهک‌ها! دیگر دوران شما به سر آمده است/اگر توبه نکنید به دست امّت حزب‌الله نابود خواهید شد
اما خطاب به شما گروهک‌ها، از همان آغاز پیدایش بعضی از بنیان‌گذاران شما ممکن است با خلوص نیت دست به تشکیل شما زده باشند. ولی اکنون به مرور زمان همه به این فاجعه پی برده‌اند و شما به جای طرف‌داری از خلق به ضدیت با خلق پرداخته‌اید و در جنایات خود افراد بی‌گناه بسیاری را شهید کرده‌اید و بدینوسیله وحشی‌گری خود را به گوش صهیونیست‌های اسرائیلی که در ۱۷شهریور مردم را در میدان شهدا به شهادت رساندند رسانده و ثابت کردید که چقدر از مردم دورید.

ولی بدانید که دیگر دوران شما به سر آمده است. اگر روزی راهپیمایی راه می‌انداختید، سخنرانی برگزار می‌کردید، مراسم می‌گرفتید و خیابان‌ها را محل تضعیف دولت جمهوری اسلامی می‌کردید. ولی دیگر «آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت» و اگر توبه نکنید به دست همین امّت حزب‌الله نابود خواهید شد. مرگ و نفرین تمام مستضعفان بر شما باد.

و امّا شما مسئولین مملکتی: ضمن تشکر و ارج نهادن به تلاش‌های شما در بعد از انقلاب که واقعاً ره صد ساله رفته‌اید و با وجود جنگ، مملکت را به این صورت نگه داشته‌اید و امید این که خدا شما را ارج دهد، یک نکته را می‌خواهم تذکر بدهم که اگر خدای نکرده در سطح ادارات و بعضی از ارگان‌ها و یا کارخانجات و هر جای مملکت کسی باشد که به این انقلاب اعتقاد نداشته باشد «و به قول امام در سخنرانی خود خطاب به مسئولین مخابرات که فرمودند: بعضی‌ها خود را به مسلمانی می‌زنند و ممکن است در شرکت مخابرات استراقِ سمع کنند» از شما می‌خواهیم که آن‌ها تصفیه کنید. از شما می‌خواهیم که مواظبت بیشتری از جان خود بنمائید و از شما می‌خواهیم با این گروهک‌ها با شدّت بیشتری مبارزه کنید. همان‌طور که امت چهل میلیونی پشتیبان شماست، مسائل خود را با مردم در میان گذارید و بدانید که امّت حزب‌الله هرگونه مشکلی را به مدد خدا حل می‌کند. خدانگهدار شما باشد که شما پیروان اسلام و ولایت فقیه هستید. درود بر شما باد و امام زمان(عجل‌الله تعالی فرجه‌الشریف) حافظ و نگهدارتان.

و اما ای امام، ما زندگی کردن و انسان بودن و شناخت واقعی اسلام را از تو آموختیم و تو بودی که به ما درس شهادت و ایثار و گذشت آموختی و این تو بودی که از آن جوانان بیکار و بی‌مسئولیت محلّه‌ها، بسیجی ساختی و به جبهه جنگ فرستادی. ای امام، ما چگونه از از زحمات تو تشکر کنیم که تشکر از زحمات تو را هرگز نتوان. ای امام، تو ما را از لجن‌زار به گلزار هدایت کردی.

ای امام تو بودی که شب و روز با دعا و شناساندن راه به ما انقلاب را به پیروزی رساندی و هم اکنون به یاری خدا و با مدد امام زمان(عجل‌الله تعالی فرجه‌الشریف) آمریکا را به زانو درآوردی. توصیف تو که در روز چون شیر بر ضالمان فریاد می‌کشی و شب به نیایش با خدا می‌پردازی چگونه ممکن است. ای امام، ما اهل کوفه نیستیم تا تو را تنها بگذاریم. ما تا خون در بدن داریم از دین خدا و از پیروی از دین تو دست بر نخواهیم داشت.

ای امام، سخنان تو هرکدام دنیایی از درس است. زندگانی تو و هرکار تو منبعی از الهام و انقلاب و اسلام است. ای امام، ما را دعا کن که بتوانیم بر نفس خود پیروز شویم و هم جهاد اصغر و هم جهاد اکبر هر دو را توأم باهم انجام دهیم.

خدایا – خدایا – تا انقلاب مهدی، خمینی را نگهدار

از عمر ما بکاه و بر عمر او بیفزای

خدایا – خدایا – رزمندگان ما را نصرت عطا بفرما

یک تکه ابر به صورت فِلشی بزرگ و به رنگ خون کربلا را نشان می‌دهد/همین ابر را در عملیات فتحُ‌المبین دیدم
در خاتمه از تمام دوستان و آشنایان و امت حزب‌الله می‌خواهم که پس از پایان نمازها و مخصوصاً نماز جمعه که به جز دو هفته انتخابات و سه ماهی که در سیستان وبلوچستان در جهاد بودم و چهل و پنج روز عملیات فتحُ‌المبین و هفتاد روزی که در جنوب و غرب هستم در تمامی آن‌ها شرکت کرده‌ام. برای سلامت امام و طول عمر امام دعا کنید و در خاتمه از خدا بخواهید که از گناهان ما درگذرد.

لازم به تذکر است که این وصیت‌نامه را در تاریخ ۲۷/۰۶/۱۳۶۱ شروع به نوشتن کرده‌ام و امروز نزدیک غروب ۰۳/۰۷/۱۳۶۱ است و یک تکه ابر به صورت فِلشی بزرگ و به رنگ خون کربلا را نشان می‌دهد. همین ابر را من در عملیات فتحُ‌المبین دیدم.

از بلندگو صدای قرآن شنیده می‌شود: من المؤمنین رجال صدقوا ما عهدوالله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلو تبدیلا

فکر می‌کنم چه نیرویی این همه انسان را عاشق شهادت کرده/ به جماران فکر می‌کنم، به قلب تپنده انقلاب که این پیشرفت‌ها را مدیون او هستیم

در گردان تخریب در بالای تپه‌ای مشرف به گردان نشسته‌ام و حرکات بچه‌ها را زیر نظر دارم. یکی قرآن می‌خواند، یکی وصیت‌نامه می‌نویسد، دیگری دعا می‌خواند، چند نفر مشغول پاک‌کردن اسلحه هستند، چند نفر انگور می‌خورند، تعدادی مشغول بازی فوتبال هستند و سرانجام هرکس به کاری مشغول است. فکر می‌کنم بیش از هفتاد روز است، یعنی از تاریخ ۲۳ ماه رمضان که خود را برای حمله آماده می‌کنیم و روزشماری می‌کنیم. البته این آرزو را از عملیات فتح‌المبین در دل پروراندیم و از این تاریخ به بعد به اوج خود رسیده است.
فکر می‌کنم و می‌اندیشم چه نیرویی این جوانان و این همه نیروها را به این بیابان‌ها کشیده. فکر می‌کنم چه نیرویی این همه انسان را عاشق شهادت کرده… به جماران فکر می‌کنم، به قلب تپنده انقلاب، امام امّت که این پیشرفت‌ها و این دگرگونی‌ها یعنی از حیوانیت به انسانیت را مدیون راهنمایی‌های او هستیم. فکر می‌کنم از وقتی که خود را شناخته‌ام دوست داشته‌ام تنهایی را انتخاب کنم و فکر کنم و بنویسم.

دلا خون کن به تنهایی که از تنها بلا خیزد
سعادت آن کسی دارد که از تن‌ها بپرهیزد

به دوران دبیرستان می‌اندیشم، به انشاءهای آتشین و داغی که می‌نوشتم و اضطراب رژیم را از دل همه می‌برد و آن‌ها را به تعمق وا می‌داشت. یادم می‌آید که معلّم انشاءمان می‌گفت تو در آینده نویسنده می‌شوی. آری نویسنده شهادت با سرخی خون و رگبار گلوله. یادم می‌آید که دوران دبیرستان را سعی می‌کردم پیاده تا خانه طی کنم و در طول مسیر به جامعه‌ام فکر کنم. به مردم تحت ستم و غم به آوای حزین لبوفُروش زمستان و…

ای خدای بزرگ، من را به راه راست هدایت کن.
ای خدای بزرگ، من را قدردان نعمت‌های خود بگردان.

ای خدای بزرگ، اگر شهید نشوم و زنده ماندم به من نیرویی عطا کن که بتوانم راه امام را تا آن جا که در توان دارم، به دیگران نیز بشناسانم.

ای خدای بزرگ چگونه می‌توانم شکر یک دم و بازدم را نمایم.

ای خدای بزرگ من ضعیف هستم. ای خدای بزرگ تو خودت به من کمک کن که بتوانم در راهی که رضای تو در آن باشد گام بردارم.

خداحافظ ای رهبر و بنیان‌گذار انقلاب ای امام.

خداحافظ ای بازوان امام آیت‌الله منتظری و آیت‌الله مشکینی.

خداحافظ ای مسئولین مملکتی، ای رئیس مجلس و ای رئیس جمهور و دیگر مسئولین مملکتی.

خداحافظ ای پدر – مادر – برادران – خواهران و ای فامیل.

خداحافظ ای سپاه – ای بسیج – ای مسجد بنی‌هاشمی.

خداحافظ ای ارگان‌ها و نیروهای در خطّ امام و ای دوستان شهیدان، راه شهیدان که راه خداست ادامه دهید.

درود بر همه امّت حزب‌الله.

درود بر امام امّت و نیروهای در خط امام.

مرگ بر ضد ولایت فقیه.

روز شنبه ۰۳/۰۷/۱۳۶۱ مطابق با هفتم ذی‌الحجه ساعت ۶بعدازظهر

مجید ابوطالبی

من پاسدار لایقی نبودم ولی آرم سپاه و لباس سپاه مقدس است

دومین قسمت وصیت‌نامه که شامل مسائل شخصی می‌شود:

خانواده من می‌دانید که من از مال دنیا چیز فراوانی ندارم جز مشتی کتاب و پوستر و نوار.

… از حقوقم مقداری را به خرید هر هفته پیام انقلاب و امید انقلاب و سروش اختصاص دهید.

… کتاب‌های جدید را بخرید و از آن‌ها استفاده کنید، چون برای این کار ارزش خاصی قائل هستم. هرچقدر از حقوقم که ممکن بود بردارید و این کتاب‌ها را بخرید و حتماً بخوانید و به دیگران نیز توصیه کنید.

…از دارائی من که حدود ۵۰۰۰ تومان است، ۳۰۰۰ تومان آن را به کتابخانه مسجد بنی‌هاشمی اهدا کنید.

…ضمناً از ۲۳رمضان که به جبهه اعزام شده‌ام یک هفته روزه نگرفته‌ام، سعی کنید پول آن را به مستحق بدهید.

…اسلحه‌های مرا از جبهه بگیرید و تمیز کرده و در کنار قفسه کتاب‌ها نگهداری کنید و آماده باشید تا در صورت احتیاج از آن‌ها استفاده کنید. لباس‌ها و پوتین‌هایی را که از سپاه گرفته‌ام در کنار اسلحه‌هایم در قفسه کتاب‌ها بگذارید تا برای همه ثابت شود که سپاه یک ارگان فرهنگی – سیاسی – نظامی است که در کنار قرآن و کتاب، اسلحه و در کنار آن‌ها لباس سپاه و آرم سپاه است که من به آن عشق می‌ورزیدم. البته من پاسدار لایقی نبودم ولی آرم سپاه و لباس سپاه و آرم سپاه مقدس است.

از جنازه من عکس بگیرید و در نمایشگاهی به نمایش بگذارید

… در مورد جنازه شهدا و پوسترهای شهدا توصیه می‌کنم که یک نمایشگاه ترتیب دهید و این نمایشگاه را هر چند یک بار و به مناسبت‌های مختلف برگزار کنید و بدانید این عکس جنازه شهدا بیشترَش در طول انقلاب تهیه شده و سعی کنید شهدای بعد از انقلاب را از امور شهدای منطقه ۱۰، همراه پوسترهای کلیه شهدا تهیه کرده و در نمایشگاه از آن‌ها استفاده کنید.

…در این نمایشگاه از تکه‌های وصیت شهدا و جملات و مطالب راجع به شهید و شهادت و کلا هرگونه مطلب دیگری که بتواند فرهنگ شهادت را در جامعه بالا ببرد استفاده کنید.

… همانطور که می‌دانید من چیز دیگری جز این وسائل که از آن‌ها جهت کارهای تبلیغاتی استفاده می‌کردم نداشتم. بعضی از نوارهای من که در مراسم مسجد صحبت کرده‌ام نیز موجود می‌باشد، درضمن بعضی از نوشته‌های من موجود است، آن‌ها را نیز جمع‌آوری کرده و به چاپ برسانید.

… از جنازه من عکس بگیرید و در نمایشگاهی که گفتم به نمایش بگذارید (درصورت امکان نمایشگاه را در مراسمی که برایم برگزار می‌کنید به نمایش بگذارید.)

یکشنبه ۰۴/۰۷/۱۳۶۱ – ۸/ذی‌الحجه

آخرین توصیه‌های من:

(که همان گفتار خدا و رسول خدا و ائمه اطهار و امام امّت است.)

ای روحانیون! مساجد را به مکاتب تغذیه فکری تبدیل کنید

۱- توصیه می‌کنم شما اگر می‌خواهید با خدا صحبت کنید نماز را به پا دارید، نمازهایِتان را اول وقت بخوانید، نماز را سبک مَپندارید و نماز شب را حتما به جا آورید. لازم به تذکر است که سعی کنید مساجد را پر کنید و نماز را به جماعت بخوانید و حتما سعی شود که نماز را پر محتوا کنید، دعاهای بعد از نماز را بخوانید. متاسفانه در بعضی از مساجد هنوز حالت انقلابی و پویای اسلام به وجود نیامده است. در اینجا لازم است یک تذکر بدهم؛ ای روحانیون و همچنین شما ای امّت حزب‌الله مسئول هستید که مساجد را به مکاتب تغذیه فکری و معنوی و عبادی و سیاسی و نظامی؛ یعنی همه ابعاد تبدیل کنید. مسجد فقط محل نماز خواندن یا دریافت کوپن نفت و بنزین و برنج نیست. اگر امام می‌گوید مسجد سنگر است، مسجد قبا را می‌گوید و شهید مفتح را.

بیائید ای پیش نمازها و ای امّت حزب‌الله و ای جوانان، مساجد را مکانی برای تعلیم و تعلّم قرار دهید. مسجد باید مرکز فعالیت‌های سیاسی – نظامی – عبادی – فرهنگی – تبلیغاتی – آموزشی و… باشد.

از پشتیبانی مسئولین مملکتی که در خط امام هستند دست برندارید

۲- اگر می‌خواهید خدا با شما صحبت کند قرآن را زیاد بخوانید.

۳- دعاها را در همه طول روز بخوانید. به غیر از دعا شکرگزار نعمت‌های خدا باشید و همه کارها را برای رضای خدا و به یاد خدا انجام دهید و خدا را در همه حال ناظر بر اعمال خویش بدانید.

۴- نهج‌البلاغه را زیاد بخوانید. صحیفه سجادیه را، اصول کافی را، معراج السعاده و… کتب بزرگان اسلام؛ چون مطهری و… را زیاد بخوانید.

۵- اگر پستی یا مقامی به شما دادند سعی کنید به نحو احسن در انجام وظایف محوله بکوشید و اگر می‌دانید قادر نیستید از گرفتن این مقام خودداری کنید.

۶- سعی کنید در همه حال با کسانی که با شما همکاری می‌کنند قدرت فکر کردن و برنامه‌ریزی و قدرت تفکر بدهید و از یک‌دندگی و به کُرسی نشاندن حرف خود بپرهیزید.

۷- در مواقع بیکاری حتماً فکر کنید و سعی کنید ساعتی از روز را اختصاص به رسیدگی به اعمال روزانه و فکرکردن بدهید و دو روزتان باهم مساوی نباشد.

۸- از بیهوده هدر دادن وقت و بی‌برنامه بودن خودداری کرده و سعی کنید برنامه داشته باشید.

۹- از پیروی از ولایت‌فقیه و امام خمینی(رحمه‌الله علیه) هرگز دست برنداشته و گوش به فرمان اوامر ایشان باشید.

۱۰- از پرداختن به امور دنیوی خودداری کرده و دنیا و آخرت را توأم با هم داشته باشید که «الدنیا مزرعه‌الاخره»
۱۱- از پشتیبانی مسئولین مملکتی که در خط امام هستند دست برندارید.

۱۲- تا آنجا که در توان دارید به هیچ گروهی وابسته نباشید و هرگونه گروه و دسته که برخلاف اسلام و امام امّت خمینی کبیر گام برمی‌دارند به شدّت و با قاطعیت سرکوب نمائید.

۱۳- در همه حال این دعا را به خصوص در پایان نماز همراه با سینه زدن بخوانید:

خدایا – خدایا – تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار (۳مرتبه)

از عمر ما بکاه و به عمر او بیفزای (۳مرتبه)

خدایا – خدایا – رزمندگان اسلام نصرت عطا بفرما (۳مرتبه)

این آخرین نوشته‌ها و گفته‌های من است و فردا عید قربان و إن‌شاءالله روز موعود خواهد بود.

کربلا – کربلا آمدیم

حسین جان – حسین جان آمدیم

فرمانده ما در این عملیات امام زمان(عجل‌الله تعالی فرجه‌الشریف) است.

برمشامم می‌رسد هر لحظه بوی کربلا
بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا

تشنه آب فراتم آی اجل مهلت بده
تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا

سوی دیار عاشقان سوی خدا می‌رویم به کربلا می‌رویم
بهر ولای عشق او به کربلا می‌رویم به کربلا می‌رویم

نوحه‌ها و سرودهایی که از کربلا و حسین(علیه‌السلام) می‌گویند بخوانید و به یاد کسانی باشید که در کربلای ایران برای بازشدن کربلای حسین و زیارت حسین شهید شدند.

این دل تنگم عقده‌ها دارد گوئیا مِیل کربلا دارد
ای خدا ما را کربلائی کن امّت ما را نینوائی کن

در خاتمه به شما توصیه می‌کنم که این وصیت‌نامه را به دقت بخوانید و به مطالب آن به دقت عمل کنید. بر تک تک شما است چه از فامیل و چه از دوست و آشنا و چه از پدر و مادر و خواهر و برادر و چه از سپاه و خلاصه هر قسمت مربوط به هرکسی که می‌شود به آن عمل کند.

چهارشنبه ۱۱/ذی‌الحجه ۰۷/۰۷/۱۳۶۱

مجید ابوطالبی

و اما اکنون پنجشنبه است ۰۸/۰۷/۶۱ و شب‌جمعه و شب عملیات و خداحافظ.

نظرات بینندگان