خبرنگار خانه ندارد خبرنگار نان ندارد...
«نیکنام خشنودی» هم نیک نام است و هم خشنود، نیکنام خشنودی! شاگرد خشکشویی او را روزنامه خوان کرده و نتیجه اولین روزنامه خوانی اش، برخورد به تیر چراغ برق با کله بوده! او عادت دارد بعد از هر سوال شیـــرازه علاوه بر پاسخ یک دعا هم بکند. خدایا دعاهای نیکنام را برآورده کن؛ آمین!
خشنودی اعتراف می کند؛ تحقیر و تطمیع و تشویق لازمه کار اوست و فقط باید هوای خدا را داشت چون خدا هوایمان را دارد و به هر حال یک روز تلقین هم باید شد. حرف آخر خشنودی به شیـــرازه هم پر است از...
- آقای خشنودی خودتان را معرفی کنید.
نیکنام خشنودی اول تیرماه سال 1345 صبح اول وقت همراه با سپیده دم صبحگاهی متولد شدم ...
- کار خبری را از کی شروع کردید و سوابق کاری شما؟
کار رسمی خبرنگاری را از سال 1371 شروع کردم. البته قبل از آن در دوران دانشگاه و دبیرستان توی کارهای فرهنگی و تولید نشریه و آفرینش های فرهنگی و هنری برای مطبوعات دستی بر آتش داشتم. یادم میاد کلاس پنجم دبستان بودم رفتم خشکشویی که یه لباس بگیرم و ببرم خونه. شاگرد خشکشویی لباس را گذاشت لای یه ورق روزنامه و داد دستم و من غرق ستون حوادث روزنامه شدم. اونقدر غرق خوندن بودم که با کله رفتم تو ستون برق. خدا کمک کرد ضربه مغزی نشدم!
- اولین دریافتی شما از خبرنگاری چقدر بود؟
وقتی پای دریافتی وسط میاد دست و دل آدم می لرزه. اگه بگیم خوب بوده اهل و عیال و خانواده دلخور می شن و میگن کجاش خوب بوده تو شرایطی که هشتمون که نه یک و دو و سه مون رو هم هنوز به گرو گذاشته ایم کجاش خوب بوده. اما اگه بگیم خوب نبوده ناشکری کردیم. قرار نشد سووالات سخت سخت از ما بپرسید! در مجموع خدا را سپاس...
- تاثیرگذارترین خبری که تا حالا نوشتید چه بوده است، لطفا توضیح دهید؟
خیلی از مطالب و تولیدات خبری که داشتم تاثیر گذار بودند اما به یکی که مال خیلی سال های قبل هست اشاره میکنم. موضوع مربوط به سال 1371 هست که من در استان بوشهر خبرنگار بودم. اونجا یه منطقه داره به اسم خواجه ای، منطقه خواجه ای منطقه ای محروم است با مردم صمیمی و خونگرم. مدتی بود که توی این منطقه آب بالا اومده بود و حتی کف ساختمان ها را هم گرفته بود. اغلب دیوارها نم کشیده بود و شوره زده بود. باغچه های خونه ها مملو از آب و نم بود و مردم و اقعا در رنج بودند. مردم محل بارها به استانداری و فرمانداری مراجعه کرده و نتیجه ای نگرفته بودند. در کل زندگی همراه با رنج و مشقت در جریان بود تا اینکه من که اون وقتها خبرنگاری قبراق و چالاک بودم تصمیم گرفتم گزارشی از موضوع تهیه کنم. با چاشنی توصیف و با استناد به صحبت هایی که با اهالی داشتیم گزارشم تهیه و منتشر شد. اون وقت ها مثل آلان سایت های خبری فراوان نبود و معمولا روزنامه ها و رادیو تلویزیون مشتری اصلی خبرها بودند. خبر شد تیتر اول روزنامه ها!
فردای اون روز لودرها و بلودزرها افتادن به جون منطقه خواجه ای. از استانداری گرفته تا شرکت آب؛ از اداره بندر تا گمرک. فقط مونده بود آموزش و پرورش یه لودر اجاره کنه و بیاره منطقه و زهکش آب بزنن! دهها زنگ داشتیم زنگ تشویق. زنگ تهدید. زنگ تکریم. زنگ ترغیب. زنگ دوباره دوباره ...
- خبرنگار موفق کیست؟
الحمدلله خبرنگاران خوبی داریم. اغلب هم توی کارشون موفق هستند؛ اما به نظرم خبرنگار موفق کسی هست که عاقبت به خیر باشد! یعنی بعد از هر کار خبری بنشیند و با خودش یه حساب دودوتا چارتا انجام بده و بگه این کاری که من کردم چه نفعی برای جامعه داشت؟ چه نفعی برای مردم داشت؟ چه نفعی برای آرامش وجدان خودم داشت؟ اصلا نفعی داشت یا نداشت!
- بهترین هدیهای که میتوان به خبرنگار داد چیست؟
این هدیه دادن و هدیه گرفتن هم شده دستاویزی برای حاشیه سازی های روز و هفته خبرنگار... بهترین هدیه برای خبرنگار رضایت خداوند است. خدایا از ما راضی باش.
- مهمترین انگیزه و دغدغه شما برای حضور در عرصه خبر و خبرنگاری چیست؟
اولش با عشق و علاقه این کار را شروع کردم؛ این مهمترین انگیزه ام بود. با امید ادامه دادم. سکندری خوردم. افتادم و بلند شدم. اینک بعد از 22 سال کار خبرنگاری خوشبختانه یا متاسفانه با حسرت و رنج از دانسته ها و ندانسته ها دارم ادامه می دهم. خوشحالم برای کارهایی که کردم و خوشحال تر برای کارهایی که نکردم؛ خدایا کمکم کن.
- خط قرمز خبرنگاری را کجا میدانید؟
خط قرمز برای کار رسانه ای قانون است و وجدان بصیر! خط قرمز برای من خدایی است که در همین نزدیکی ها است و به چیزهایی که می نویسم می نگرد. خط قرمز برای من خدایی است که لای همین سطرها است و از بین پاراگراف ها به من می نگرد!
- به عنوان یک خبرنگار باسابقه آیا تا کنون تهدید یا تطمیع شده اید؟چرا؟ چه کردید؟ و آیا تا حالا خبرفروشی کرده اید؟
هم تهدید شدم؛ هم تحدید شدم؛ هم تطمیع شدم؛ هم تجلیل شدم؛ هم تفتیش شدم؛ هم تحقیر شدم؛ هم تمجید شدم؛ هم تطهیر شدم؛ هم تلطیف شدم؛ هم ترغیب شدم؛ هم تنبیه شدم؛ هم تکذیب شدم و روزی هم تلقین خواهم شد! همین جا برای آن روز خودم طلب مغفرت و آمرزش می کنم و هم منظورتون رو از خبرفروشی خوب متوجه نمی شوم!
- بهترین و بدترین برخوردی که در مدت کار خبری با شما شده، چه بوده است؟
بهترین برخورد را یه روز تلخ کسی با من کرد که خودش در سخت ترین شرایط و تلخ ترین روزهای زندگی اش قرار داشت و مربوط به روزی هست که حادثه سایت برمشور اتفاق افتاد. (سقوط زباله های سایت برمشور شیراز و مرگ کارگران شهرداری) تقریبا جزو اولین خبرنگارانی بودم که از موضوع مطلع شدم و اولین خبرنگارانی بودم که رسیدم اونجا.
البته قبل از من خیلی ها اومده بودند جمعیت هجوم آورده بود به سمت سایت. خانواده های کسانی که زیر آوار زباله ها بودن گریه و شیون می کردند. توصیف اون شرایط برایم زیاد آسون نیست. نشستم ترک یک موتورسیکلت و خودم را به برمشور رساندم. همه نگاهها به سمت آسمان بود و چشم ها پر از اشک. هر جا پا می ذاشتیم تا زانو توی لجن و زباله فرو می رفت. در مقابل شیون و زاری خانواده ها نتوانستم خودم را کنترل کنم و یه گوشه ای نشستم و زدم زیر گریه. مثل یک بچه یتیم گریه می کردم؛ باد همه برگه های کاغذ را که همراه داشتم پراکنده کرد و با خود برد. من نسبت به آن بی تفاوت بودم و چمپاتمه زده بودم. یه لحظه یکی از بچه هایی که از خانواده های آتش نشانان زیر آوار بود دستش گذاشت روی شونه هام و کاغذهام را برام جمع کرده بود. توی شرایطی که خودش نیاز به دلداری داشت و نیاز به کمک داشت به من دلداری می داد و یه لیوان آب به من تعارف کرد. اون روز تلخ ترین روز کاری ام بود و در عین حال احساس کردم آن کودک چه برخورد بزرگ منشانه و مردانه ای با من کرده است.
بدترین برخوردها را توی سفرهای سیاسی مسوولان کلان کشور دیده ام. بارها چنان به تخت سینه ام کوبیده اند که تا وسط باغچه و جدول پرت شده ام. خشنودی است دیگه دوباره بلند می شه و از یه جای دیگه نفوذ میکنه! و بدتر از آن روزی بود که دانش آموزان مدرسه درود ن در آتش سوختند. زنگ زدم به یکی از مدیران وقت و گفتم انگشت بچه ها سوخته، دستشون سوخته، پوستشون سوخته، یه استعفا بدین... حتی اگه شده استعفای صوری... و پاسخی که شنیدم این بود که آقای خشنودی شما خیلی احساسی برخورد نکن! این برایم سنگین ترین برخورد بود.
- اگر خبرنگار نبود...؟
اگر خبرنگار نبود خیلی ها زندگی راحتی داشتند!
- و سخن آخر...
روی سخن آخرم با کسانی هست که اگر خبرنگار نبود زندگی راحتی داشتند. دوستان؛ آقایون محترم؛ عزیزان؛ سروران؛ عالی مقامان، اگر خبرنگار نبود ممکن بود شما زندگی راحتی داشته باشین و کسی موی دماغ شما نشود. شما که نه یک متر نه دو متر نه ده متر؛ چهل متر از پلی فرو می ریزد، پلی که پولش با عوارض پیرزن و پیرمرد این شهر جمع شده فرو می ریزد؛ بعد دریغ از یک عذر خواهی، دریغ از یک مسوولیت پذیری، دریغ از یک رفتار دلسوزانه، دریغ از اینکه کسی بگوید من بودم من اشتباه کردم، دریغ از یک مدیر بالغ و رشید که مردانه پای مسوولیتش بایستد...
اما اگر خبرنگار نیست، خدا که هست! وجدان که هست، نهیب درونی که هست... مرگ که هست!
«فرزانه فاضلی» جزو کم سن و سال ترین فعالان این حرفه است اما بزرگ فکر می کند و بلند می اندیشد. فرزانه فاضلی دهه هفتادی است. 28 اردیبهشت 75 به دنیا آمده و برای کارش اهمیت قایل است.
فاضلی آرمان را برای شعار نمی خواهد و معتقد است کار و عمل باید در همان چارچوب و قاعده باشد. او ترجیح داده سوالات شیــرازه را کوتاه و مختصر جواب دهد.
- خانم فاضلی کی به جرگه خبرنگاران پیوستید؟ الان کجا مشغول هستید؟
از سال 91 در خبرگزاری پانا آغاز به کار کرده ام و هم اکنون با خبرگزاری دانشجو و سایت تحلیلی نگاه فارس همکاری دارم.
- موضوع اولین کار خبری شما چه بود؟
اولین گزارش خود را با مشکلات دارویی یک جانباز شیمیایی70 درصد شروع کردم که الحمدلله با همکاری بنیاد جانبازان این مشکل برطرف شد.
- الگوی شما در کشور و استان فارس برای خبرنگاری کیست و چرا؟
در کشور آقای کامران نجف زاده مجری و خبرنگار صداوسیما و در استان می توان گفت خانم مریم زوبین؛ سرپرست سابق خبرگزاری پانا به دلیل کار حرفه ای و اخلاق مدار بودن ایشان.
- دوست دارید در کدام رسانه فارس و کشور کار کنید؟
خبرگزاری دانشجو یک رسانه ارزشی بوده و می تواند مرا در مسیر رسیدن به اهداف و آرمان هایم کمک کند و آینده کاری خود را در چنین رسانه های ارزشی که به آرمان هایم نزدیکتر باشند، می بینم.
- خبرنگار موفق کیست؟
خبرنگار موفق کسی است که بتواند از سوژه های اطراف بهترین استفاده را داشته باشد و باعث تغییر و تحول در نگاه افراد به مسائل مختلف شود. خبرنگار، میرزا بنویس نیست. کسی است که با درد و مشکلات مردم دسته و پنجه نرم می کند و حامل رساندن پیام مردم به مسئولین است.
- مهمترین چالش و مشکل پیش روی خبرنگاران چیست؟
مهم ترین مشکل پیش روی یک خبرنگار بی اعتمادی مسئولین و داشتن نگاه میرزا بنویسی به آنهاست.
- مهمترین انگیزه و دغدغه شما برای حضور در عرصه خبر و خبرنگاری را بیان کنید.
با توجه به اینکه دنیای امروز ما بر پایه اطلاعات و ارتباطات می چرخد و تمام اطلاعاتی که به مردم می رسد از طریق خبر و خبرنگار است این دغدغه را در خود احساس کردم که در این حوزه فعالیت داشته باشم و با استفاده از ابزار خبر و خبرنگاری، رسالت آگاه کردن مردم جامعه نسبت به اتفاقات اطرافشان را به دوش بکشم.
- آیا می توان خبرنگاری را شغل محسوب کرد و به آینده کاری آن امیدوار بود؟
برای افرادی که به دنبال درآمد هستند خیر؛ ولی برای آن دسته از افراد که با عشق و علاقه به رسالت آگاه کردن مردم جامعه پا به این عرصه نهاده اند آینده شغلی مطرح نیست اما مسئولین هم باید به نیازهای طبیعی یک خبرنگار توجه کنند.
- بهترین و بدترین برخوردی که در مدت کار خبری با شما شده چه بوده است؟
در اوایل روزهای کاری خود با یکی از مسولین استانی در رابطه با یک مسئله مهم تماس گرفتم، ایشان بلافاصله بعد از شنیدن سوال من پرسیدند آیا از شما بزرگتر کسی نبود که با من مصاحبه کند؟!
پس از رفع شدن مشکل جانباز شیمیایی 70 دصد ایشان با من تماس گرفتند و از حل شدن مشکلشان توسط مسئولین به واسطه پیگیری یک دانش آموز راضی و خوشحال بودند و این به عنوان اولین تجربه ی کاری من انگیزه مضاعفی به من داد.
و سخن پایانی شما با شیـــرازه و مردم ...
خبرنگاران شغل و وظیفه خود را دست کم نگیرند و بدانند قلم آنها قدمی بزرگ در مسیر تغییر آگاهی مردم جهان است. بدانند قلم و قدمشان تا آن روز که در مسیر ظهور سبز مسیحایی حضرت یار با درستی و درستکاری همراه است، ماجور درگاه الهی است.
حسین امیری، متولد بیستم فروردین 1362و خبرنگار روزنامه نیم نگاه است. او ورزشی نویس روزنامه روز ورزش بوده و این روزها از برخوردهای دوگانه آنها که دوست دارند فقط تعریف و تمجیدشان بکنی گلایه دارد. شیـــرازه از این همکار خبرنگار سوالاتی پرسیده که در ادامه می خوانید:
- کی خبرنگار شدید؟
کار خبرنگاری را از سال 80 با روزنامه ورزشی روز ورزش آغاز کردم و پس از آن در روزنامه های هدف ورزشی و ایران ورزشی و از سال 84 نیز در خدمت روزنامه نیم نگاه بوده ام.
- موضوع اولین کارتان یادتان هست؟
گزارش مسابقات لیگ برتر فوتبال بود.
- الگوی خاصی هم داشته اید؟
در کشور مرحوم ناصر احمدپور به خاطر جدیت و پشتکارشان اما در فارس ازکسی تا کنون الگوبرداری نکرده ام و همواره سعی کرده ام ایده های نو داشته باشم و مطالبی به رشته تحریر در آورم که برای خواننده ارزش وقت گذاشتن داشته باشد.
- دوست دارید در کدام رسانه فارس و کشور کار کنید؟
جو روزنامه نیم نگاه را بر هر روزنامه یا رسانه ای ترجیح می دهم.
- خبرنگار موفق کیست؟
خبرنگار موفق به خبرنگاری گفته می شود که با اتکا به ذوق و استعداد ذاتی خود کوشش کند تا اخباری که در اختیار عموم میگذارد درست، دقیق و معتبر باشد و نباید حقیقتی را عمداً تحریف یا خراب کند و نیز هیچ گونه مطلبی را نباید از دید مردم پنهان نگهدارد.
مهارت ارتباطی از دیگر ویژگی های خبرنگار است. ارتباط با همه چیز و همه کس، تقریباً بدون محدودیت نیز یکی دیگر از ویژگی های یک خبرنگار خوب و موفق می باشد و معتقدم موفقیت یا عدم موفقیت یک رسانه در گرو عملکرد درست خبرنگاران آن رسانه است.
- مهمترین چالش و مشکل پیش روی خبرنگاران چیست؟
عدم نقدپذیری برخی از مدیران و پایین بودن آستانه تحمل آنها در برابر انتقادات را می توان به عنوان چالش مهم پیش روی خبرنگاران عنوان کرد. متاسفانه امروز اگر خبرنگاری از دستگاهی انتقاد کند از فردا رفتارها و برخوردها با او تغییر می کند و به گونه ای با او رفتار می شود که انگار در درگاه خدا مرتکب معصیت شده است!
وقتی بحث پوشش خبر دستگاه ها در میان است ما رسالت مطبوعاتی مان را انجام می دهیم اما زمانی که انتقادی انجام می شود ؛ سیاه نمایی و تشویش اذهان عمومی کرده ایم!
- مهمترین انگیزه و دغدغه شما برای حضور در عرصه خبر و خبرنگاری چیست؟
دلیل حضورم در عرصه خبرنگاری به خاطر علاقه ای است که از بچگی به این حرفه داشتم؛ واقعا به شغلم افتخار می کنم و از اینکه در حرفه ای فعایت می کنم که مورد اطمینان جامعه است، خوشحالم چرا که مردم به خبرنگار و خبری که از سوی او عنوان می شود ایمان دارند. در واقع شغل ما همانند پزشکی است و همانگونه که مردم به پزشک اطمینان دارند ما را نیز باور دارند و حرفمان برای آنها سندیت دارد. از طرفی همانند دکترهای خوبی هستیم که در هر بیمارستان یا کلینیکی برای او کارا ست، خبرنگار خوب نیز در همه رسانه ها جا برای او هست. البته در کل از نگاه بیرونی، شغل پرطمطراقی است اما از درون از این خبرها نیست.
- آیا می توان خبرنگاری را شغل محسوب کرد و به آینده کاری آن امیدوار بود؟
برای امثال بنده که از ابتدا شغلمان این حرفه بوده آن را به عنوان شغل اصلی حساب می کنیم اما آینده کاری مطمئنی ندارد.
- بهترین و بدترین برخوردی که در مدت کار خبری با شما شده چه بوده است؟
الحمدالله تا به امروز برخورد بدی در هیچ مجموعه ای با بنده نشده و همواره دوستان در دستگاهایی که حوزه کاری ام بوده رفتار و برخورد مناسب داشته اند.
- حرف آخر حسین امیری، که می خواهد شیـــرازه آن را منتشر کند چیست؟
و سخن پایانی اینکه با تبریک روز خبرنگار به همکاران زحمتکشم امیدوارم روزی فرا برسد، بعضی ها متوجه شوند ما آینه گویای مردم هستیم نه تریبون مطرح شدن آنها!
«جوان بودم و هنوز دانشجو، سال 73، آخرين روزهاي سال، اوايل كه روزنامه عصر، همان عصر مردم امروز، شروع به كار كرده بود، من علی محمد پشوتن متولد 1347 آمدم و شروع کردم.» شیـــرازه این جملات را برای معرفی کسی که کوله خبرنگاری به دوش و به همه جا و همه کس سر زده تا شاید هم از کارشان سر در بیاورد و هم سری در سرها، از قول خودش می گوید؛ علی محمد پشوتن.
پشوتن می گوید: يكدوره كوتاه رفتم براي ادامه درس و باز برگشتم، آقاي اسماعيل عسلي آزموني ازم گرفت، پنج شش تا روزنامه بهم داد و گفت خلاصهاي از تمام خبرهاي مهم اين روزنامهها را جدا كن و بنويس و قبول شدم.
سال 79 از عصر رفتم، سبحان و سال 81 هم خبرجنوب تا انتهاي 82 و بعد هم مجله باشما را درآورديم و بعدش هم رفتم تهران، البته از اواخر 82 چند روزي را تهران بودم، چند روزي شيراز، بعد هم از نيمه 83 با خبرگزاري فارس همكاري داشتم تا 87، آذر آن سال، اتفاقات خوبي را تجربه نكردم، توي اون سال، اما تمام اين سالها، آدمهاي بزرگي را در رسانههاي فارس تجربه كردم و البته كوتوله هم بود، اما در سايه آدمهاي بزرگ ماندند تا 87، بماند. بعد از آن هم به ايسنا آمدم و تا امروز و بايد به انتظار نشست كه فردا آبستن چه حوادث تازهاي هست و...
اولین پولی که او برای کارش گرفته دقیق یادش نیست اما می گوید: فكر كنم كمي بيشتر از 30 هزار تومان، اگر اشتباه نكنم، اما بركتي داشت، اعتقاد دارم كار در روزنامه و رسانه و درآمد حلالي كه از اين مسير كسب ميكنم، خيلي بركت داره و به همين خاطر شاكرم، تا جايي كه يادم بمونه، مدام شكر ميكنم.
عسلی هایی که پشوتن مدیونشان است...
«تاثیرگذارترین خبری که تا حالا نوشتید چه بوده است؟» این سوال شیرازه را پشوتن اینگونه پاسخ می دهد: باور كنيد سخته، خيلي خبرها بوده كه در جاي خودش تاثير داشته، گاهي عميق و ماندگار، گاهي سطحي و مقطعي.
من بهعنوان خبرنگار- گزارشگر، با روزنامه عصر شروع كردم، اين را مديون عسليها هستم، اينكه خوب استعدادم را فهميدند و درست هم هدايت كردند. باور دارم كه محيط روزنامه عصر آن زمان و عصرمردم فعلي، فرهنگيترين محيط در ميان رسانهها بود. الآن هم برداشتم همين است البته اين يك نظر شخصيه و شايد ديگران نظرات ديگری داشته باشند.
بههرحال حرف اين بود كه بيشتر از آنكه خبر بنويسم، گزارش كار ميكردم، يك رويه بود، اينكه رويداد محور بودم، مثلا زمان احداث زيرگذر زند، يادم هست كه يكي از تاثيرگذارترين دورههای عصر را شاهد بوديم، سرمقاله مديرمسئول، گزارشي كه من كار كردم و البته عكسهاي مهدي آراسته، خيلي تاثيرگذار بود.
جا دارد كه تاكيد كنم روزنامه خبرجنوب هم بهواسطه تيراژ و مخاطبان زيادش به مراتب، خبرها تاثير زيادي داشت، اگرچه در خبر دبير بودم و كمتر كار خبري كردم اما يك گزارش در مورد بچههاي خياباني داشتم كه خودم لذت بردم و حس كردم خوب شده.
اما چند گزارش را در زماني كه خبرگزاري فارس بودم كار كردم و يكي دو خبر، يك همكار خوب داشتم بهنام خانم اوليايي، يكي از گزارشها را او خميرمايهاش و اصل مصاحبههاش را گرفت كه درست مصادف شد با ابتداي كار آقاي عزيزي در پست فرمانداري، تيتر را درست بهخاطر ندارم اما فكر كنم "زني كه با هفت فرزندش در يك اتوبوس زندگي ميكند" بود يا شبيه به همين، عكسها را هم با سختي، رضا عسكري گرفته بود، خب خيلي تاثيرگذار بود.
و تیتری که برای دانش آموزان سوخته دورد زدنی زدم: علاء الدین به جای جادو می سوزاند ...
اما بهتر از همه خبر سوختن دانشآموزان درودزني بود، يك خبر بسيار بسيار تاثيرگذار و بعدش هم يك گزارش كه دوسهتا جايزه برد، در استان و كشور، تيتري كه من زدم، وقتي علاءالدين بهجاي جادو ميسوزاند.
نكته مهم اينكه در خبرگزاري يادگرفتم كه خبر و گزارش را بعد از اينكه منتشر شد، رها نكنم، دنبالش را بگيرم تا نتيجهاش را ببينم و اينكه هر بار اشكهام با كلمات گزارشم آميخت... خوب از كار درآمد!
پشوتن با یادآوری این که دادن هديه به خبرنگاران، به شكلي كه امروز باب هست، در گذشته نبود و اصولا تفاوتهاي عميقي داشت، می گوید: بهترين هديه كه نه، اما بهترین جايزهاي كه گرفتم برای دو مورد بود؛ عنوان اول، گزارش براي كبوتران سوخته بال درودزني و مصاحبهاي دلچسب با عبدالعلي دستغيب.
مجلس فراکسیون رسانه راه بیندازد
خبرنگار ایسنا معتقد است، مشکلات خبرنگاران زیاد است. پشوتن به شیرازه می گوید: بارها هم گفتهام، اصل مشكل ما به نبود قوانين جامع باز ميگردد. اگر نمايندگان محترم مجلس قانع بشوند كه نياز به تشكيل يك فراكسيون بهنام فراكسيون رسانه، امروز و امسال كه سال فرهنگ ناميده شده، بيش از هر زماني حس ميشود و بهدنبال آن، نياز به بازنگري در قوانين رسانهاي، قوانيني كه نيست، البته قوانين بازدارنده هست، اينكه اگر خبرنگار يا فعال رسانهاي خطا كرد چطور پوستش را بكنيم! قانون هست، اما اينكه خبرنگار كيه، مديرمسئول و صاحبامتياز چه جايگاهي داره، اينكه رسانه يك كارگاه مثل كارگاه بلوكزني نيست و خبرنگار هم كارگر ساده ملات چاق كن، اون وقت ميشود گامهاي بلندي براي حل يك يك مشكلات برداشت، مشكلاتي كه يك بخش مهم آن به درآمد خبرنگاران باز ميگردد.
دين، قانون اساسي، مردم، كشور، بدون آنكه اولويتي براي هر كدام تعيين شود خطوط قرمز یک خبرنگار از نگاه علی محمد پشوتن است.
پشوتن به سوال "آیا تا حالا تهدید یا تطمیع شده اید؟ چرا؟ چه کردید؟ و آیا خبرفروشی هم کرده اید؟" پاسخ جالبی داده است:
تهديد آره، براي خيلي از خبرها، خصوصا اونهايي كه ذكرشون رفت. پيشنهاد تطميع كه به شكل واضح نه، اما بودند كساني كه از مسئول تا مردم، در ازاي خبري قول ميدادند كه جبران كنند!!! خدا ميداند، خداوند بهترين قاضي است و اميدوارم كه پاهاي ناتوانم از لغزش مصون مانده باشد و مصون بماند، هميشه به خدا پناه ميبرم. خبر فروشي هم كردم، اما در قالب رپرتاژ، ولي... بگذريم؛ خداوند عالم است.
پشوتن که با سوالهای شیرازه سر مخزن درد و دلهایش باز شده می گوید: بهترين برخورد را زماني كه آقاي همافر، مديركل فرهنگ و ارشاد فارس بود، شاهد بودم، از شخص همافر. البته بين مسئولان، بدترين برخورد هم دو سه بار در مواجهه با مردم كه يكبار منتهي به يك كتك جانانه شد و ... و بارها و بارها از مسئولان، خصوصا زمان درج خبر بچههاي درودزني كه آيتالله حائري به مسئولي كه تهديد ميكرد تشر زده بود، قصه.... بماند.
اما قسم ميخورم كه بهترين روزهاي زندگيم را در عصر، عصر مردم، خبرجنوب، خصوصا بخش ورزشي خبرجنوب و بخش فني، با بچههايي كه خيلي خوب بودند و هستند. تمام روزهايي كه با همه همكاران خبرنگارم بودم، روزهاي خوب زندگيم بوده.
من در طي هفده، هجده سال گذشته، بيشترين ساعتهاي عمرم را در عرصه خبر، در كنار همكاراني خوب، گذراندم و تلاشم اين بوده كه از هر كدامشان ياد بگيرم آموختنيها را.
از دوربین بیشتر حساب می بریم تا خدا!در آخر گفتگوی شیرازه با پشوتن با تجربه، او می گوید: نميدونم، تا به حال تصور نكردم كه چه اتفاقي ميتونست بيفته اگر خبرنگار نبود. اما كار گره ميخورد، امروز كه خبرنگار و رسانه هست، گاهي اوقات، اتفاقات بدي را شاهديم، حالا اگر نبود... واي، ميدونيد علتش هم اينه كه ما عادت كرديم، از تابلوي "اين محل به دوربين مداربسته مجهز هست"، بيشتر از جمله "عالم محضر خداست" حساب ببريم...
وی در گفتگو با خبرنگار شیرازه، درخصوص «سوابق کاری» توضیح داد: کار خبری را از 12 سالگی با راهاندازی روزنامه دیواری دبستان فرهنگ با عنوان « فرهنگ و زندگی» واقع در هسته اصلی شهر شیراز آغاز و با همکاری با مجله کیهان بچهها از 13 سالگی ادامه دادم اما طولانیترین مدت همکاری من با رسانههایی که در آنها مشغول به فعالیت بوده و هستم، روزنامه رسالت از سال 1371، روزنامه جوان از ابتدای تاسیس و راهاندازی و خبرگزاری فارس بوده است.
قهرمانی در پاسخ به این سوال که «اولین دریافتی شما از خبرنگاری چقدر بود»، خاطرنشان کرد: نخستین دریافتی من از کار خبرنگاری در واقع یک سیلی آبدار بود که از دست معلم کلاس پنجم خود نوش جان کردم آن هم به این دلیل که نقدی بر عملکرد مدیر و ناظم مدرسه نوشته بودم اما جالب آن بود که خود مدیر نهتنها از آن نقد برآشفته نشد بلکه مرا تشویق کرد تا مشکلات دبستان فرهنگ را در هر شماره از روزنامه دیواری این مدرسه بنویسم و به من یقین داد که پشتیبانم باشد و چهره دوستداشتنی این مدیر مهربان و فرهیخته را هرگز فراموش نکرده و نمیکنم. اما دستمزدی را که نخستینبار در قبال تهیه یک گزارش از وضعیت نظافت شهر شیراز در سال ششم دبستان از مجله هفتگی کیهان بچهها دریافت کردم پنج تومان بود که با آن دو جلد کتاب نفیس اشعار حافظ و گلستان سعدی خریدم که البته چاپ گزارش من هزاران بار برایم با ارزشتر از حقالتحریر آن بود.
وی «تاثیرگذارترین خبرهایی» که نوشته است را مربوط به فتنه 88 دانست و افزود: با انتشار خبرها چندبار تهدید به قتل و آتش زدن دفتر خبرگزاری شدم اما وقتی اثرات افشاگریهایم را ملموس و عینی مشاهده میکردم در کارم مصممتر میشدم.
این فعال رسانه «شیرینترین خاطره« خود را اینگونه شرح داد: شیرینترین خاطرهام از تمام دوران کار خبری و نویسندگی بوسه غیرقابل وصف و شیرین مرحوم پدرم بر پیشانیم بود که پس از خواندن مقاله من که با عنوان «قیام خونین کربلا و حسینیها و یزیدیهای زمان» در سال 1350نوشته بودم و به دنبال آن احساس کردم کوهی پرعظمت و استوار پشتیبان من است و قوت قلبی را خدای منان در این بوسه عارفانه و عاشقانه نهفته و به بنده خود عطا کرده که با هیچ قیمت و ارزش مادی دستیافتنی نیست.
وی درمورد بهترین هدیهای که به عنوان یک خبرنگار دریافت کرده است، خاطرنشان کرد: بهترین هدیه کارت تقدیر و تشکری بود که کودک زیبای یتیمی در نخستین سال برگزاری روز خبرنگار پس از پایان مراسم ویژه آن روز و در بازدید جمعی از خبرنگاران و اهالی رسانه از محل نگهداری کودکان یتیم داشتیم به من هدیه داد و مرا بابا خطاب کرد! که بهراستی اینگونه هدایا از بهترینها و بهیادماندیترینها است.
قهرمانی «مهمترین دغدغه خبرنگاران» را نداشتن امنیت شغلی دانست و اظهار تاسف کرد که تاکنون هیچیک از وزاری فرهنگ و ارشاد اسلامی در این زمینه کوچکترین گامی را برنداشتهاند و تنها به مشتی وعده بسنده کردهاند.
این خبرنگار پیشکسوت شیرازی درخصوص «خط قرمز خبرنگاری» تاکید کرد: خط قرمز هر خبرنگار شرافتمندی که دغدغه ارزشها و عشق به میهن را دارد، تنها و تنها ستون و پایه اصلی نظام و محور سربلندی و پیشرفت و تعالی ایران مقدس ما «ولایت مطلقه فقیه» و میثاق ملی ما «قانون اساسی» است که هر سلیقه و دیدگاهی نباید اجازه دهد ذرهای خدشه به اقتدار و عظمت این چشمه همیشه جوشان و نعمت بیمانند الهی وارد شود.
دعا کنید رب جلیل، ما را از شر انواع تطمیعها حفظ کند
قهرمانی با بیان اینکه تاکنون صدها بار با انواع و اقسام تهدیدها مواجه شدهام، گفت: خدای منان قدرت رودررویی با آنها را داده و میدهد، دعا کنید که رب جلیل ما را از شر انواع تطمیعها که هر روز با رنگ و نیرنگ جدیدی سر از چنته بیرون میآورند، حفظ کند و شرافت خود را که بالاترین قیمتها را دارد به اندکهای دنیای دون نفروشیم چراکه خبرفروشی از بیمقدار هرزه و زبونی که شاید بهناچار تن به فروش خود میدهد بسیار ننگآورتر و زشتتر است.
این خبرنگار پیشکشوت در پاسخ به سوال خبرنگار شیرازه اظهار کرد: بدترین برخوردی که در طول سالهای دراز کار رسانهای و خبری با من شده و با کمال تاسف همچنان ادامه دارد، پاسخگو نبودن برخی از مسئولان است که به بهانههای گوناگون از سوال فرار میکنند و لباس عافیت و حفظ میز، اوجب واجب آنان شده است.
وی جمله «اگر خبرنگار نبود ...» را اینگونه تکمیل کرد: اگر خبرنگار نبود، روشنی و جنگ با تاریکیها و خفقانها نیز نبود و دنیا به زندانی مبدل میشد که مردمان در آتش ندانستهها میسوختند و دم فرو میبستند.
قهرمانی در پایان ابراز تاسف کرد که چند سالی است روز تجلیل از خبرنگاران به روز تحقیر آنان مبدل شده و برخی تصور میکنند کسی عملکردشان را رصد نمیکند و به خیال خام خود زرنگی کرده و با تفرقهاندازی بر خر مراد سوار شدهاند!هفتاد هزار تومان حقوق ماهانه روزهای ابتدایی آغاز به کار احمدرضا سهرابی بوده که حالا برای خودش در روزنامه عصر مردم برو بیایی دارد. او متولد فروردین 55 است و از سال 74 کارش را با روزنامه جنوب در زمینه کاریکاتور شروع کرده است. شش سال بعد وقتی به عصر مردم آمد برای کار خبری هم آستین بالا زد.
نوشتن از مشکلات یک دختر بچه روستایی کاری بوده که به دل سهرابی نشسته و خاطره بهترین کارش را برای شیـــرازه اینگونه روایت می کند:
برای یک دختر بچه روستایی نوشتم که برای معالجه به شیراز آمده بود. انگشتانش یکی پس از دیگری عفونت کرده بود و می افتاد. بسیار فقیر بود. گزارش که در روزنامه منتشر شد حضرت آیت الله حائری که آن موقع نمایندگی مقام معظم رهبری در فارس بود، با خواندن گزارش و تحت تاثیر قرار گرفتن دستور پیگیری دادند. از طرفی خیری که هنوز او را نمی شناسم چهار میلیون تومان در پاکتی در بسته به دفتر روزنامه آورد و گفت این پاکت را بدهید به فلانی برای معالجه دختر بچه. چیزی نداشتم بگویم فقط در خلوت گریه کردم...
این گزارش شیرین ترین خاطره سهرابی است. کاریکاتوریست روزنامه عصرمردم، قرآنی که از کمیته امداد گرفته را بهترین هدیه می داند و به شیـــرازه توصیه کرده در توصیف دغدغه ها و مشکلات خبرنگاران بنویسیم: خبرنگار خانه ندارد، خبرنگار نان ندارد، خبرنگار امنیت شغلی ندارد...
احمدرضا سهرابی «ارزش های دینی و انسانی» را خط قرمز خبرنگار می داند و معتقد است: خبر اگر تاثیرگزار نباشد خبر نیست. این هنرمند استان فارسی که قلمش نمکین و کاریکاتورهایش نیش دارد، رک و پوس کنده می گوید: فکر کنم خبر فروشی کرده ام! سهرابی برای بیان خاطراتش از برخوردهای سرد و تلخ و گرم و خطرناک دوران کاری به یک جمله بسنده می کند و خطاب به شیــرازه می گوید: خدایا سینه ای ده تا بنالیم!
«اگر خبرنگار نبود، خبری هم نبود» و این عبارت از جملات نغز جناب سهرابی است. سهرابی به دو کاریکاتوری که از او در جشنواره های جهانی حائز رتبه شده اشاره می کند و می گوید: اگر از کاریکاتورهای مطبوعاتم صرف نظر کنم، دو تا کاریکاتورهایم در جشنواره جهانی بسیار تاثیرگذار بودند. کاریکاتورهایی که در کتاب سال جشنواره بین اللملی کاریکاتور lm چین در سال 2003 به چاپ رسید. موشکی که یک تیر و کمان را هدف قرار داده بود. تیر و کمان در آن کاریکاتور نماد مقاومت بود و از آنجا که این در کتاب سال جشنواره یک کشورکمونیستی انتخاب شد برایم جالب بود و کاریکاتور دیگر در کتاب سال جشنواره بین اللملی اپن در سال 1994 به چاپ رسید که در آن کاریکاتور سازمان ملل با حرکتی لاک پشتی به مسلمانان بوسینایی امدادرسانی می کرد آن موقع جنگ نابرابر صربستان و بوسنی در جریان بود.
سوابق و افتخارات خبرنگار، عکاس و کاریکاتوریست روزنامه های همشهری، جام جم، اعتماد، فرهیختگان و عصرمردم شیراز را در زیر می بینید:
برنده تندیس و جایزه اول کاریکاتور نخستین جشنواره روزنامهنگاران جوان ایران/ تهران- 1375
جایزه دوم عکس پانزدهمین جشنواره سراسری مطبوعات و خبرگزاریهای کشور/ تهران- 1387
چاپ اثر در کاتالوگ جشنواره بینالمللی کاریکاتور اومیا/ ژاپن- 1994
لوح تقدیر از جشنواره بینالمللی کاریکاتور lm / چین-2003
لوح تقدیر از جشنواره بینالمللی کاریکاتور lm / چین-2004
برگزیده جشنواره سراسری ترافیک، مطبوعات و خبرگزاریها در بخش کاریکاتور/ تهران- 1388
جایزه سوم کاریکاتور جشنواره سراسری رسانه و محیط زیست/ تهران- 1389
دریافت سه تندیس عکس خبر و کاریکاتور در جشنواره منابع طبیعی و رسانه ها/ تهران- 1389
برنده تندیس و جایزه سوم کاریکاتور سومین جشنواره سراسری ترافیک و رسانه/ تهران- 1389
جایزه اول عکس نخستین جشنواره مطبوعات خلیج فارس/ بندرعباس- 1390
برنده تندیس و جایزه سوم کاریکاتور پنجمین جشنواره سراسری ترافیک رسانه/ تهران- 1391
برگزیده بخش کاریکاتور نوزدهمین جشنواره سراسری مطبوعات و خبرگزاری های کشور/ تهران – 1391
جایزه دوم کاریکاتور نخستین جشنواره ملی طنز مطبوعات و خبرگزاری های ایران/ خرمآباد – 1391
جایزه دوم کاریکاتور و جایزه دوم عکس نخستین جشنواره مطبوعات استان فارس/شیراز- 1392
برنده تندیس وجایزه سوم کاریکاتور جشنواره سراسری ترافیک و رسانه/ تهران- 1392
راهیابی و انتشار آثار در نمایشگاههای نخستین جشنواره بینالمللی عکس رژان/تهران91، چهارمین مسابقه بینالمللی کارتون برلین/ آلمان 2013، مسابقه بین المللی بازگشت به خانه/ تهران 91، پنجمین جشنواره بین المللی هنرهای تجسمی فجر/ تهران91، جشنواره بین المللی کارتون مازاتلان/ مکزیک2013- دهمین دوسالانه بین المللی کاریکاتور تهران/92
«محمد عسلی» از قدیمی های عرصه اطلاع رسانی به حساب می آید. متولد هفتمین روز آبان ماه 1328 است. کارشناسی ارشد علوم تربیتی و کارشناسی حقوق قضایی از دانشگاه تهران دارد.
سال 1354 اولین مقاله اش تحت عنوان "چرا معلم خوب حکم کیمیا دارد؟" را در روزنامههای کشور منتشر کرد. خودش از آن روزها اینگونه می گوید:
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در دبیرستان های ملاصدرا «سلطانی جدید» و حاج قوام دانش آموزان را به تهیه روزنامه دیواری تشویق کردم. در سال 1366 که مسئولیت آموزشکده تربیت معلم شهید مطهری شیراز را عهده دار بودم نشریه داخلی معلم را برای آموزش و پرورش تهیه و شخصاً طراحی کردم. از سال 1365 تا 1375 با سمت خبرنگار و سرپرست روزنامه کیهان در فارس به فعالیت مطبوعاتی مشغول شدم و از سال 1374 که مجوز انتشار روزنامه عصر با گستره استانی با مدیرمسئولی و صاحب امتیازی اینجانب صادر شد. همزمان با تدریس در آموزشکده های تربیت معلم شیراز روزنامه نگاری را تاکنون ادامه داده ام و از آن تاریخ تا به امروز هفت نشریه مطبوعاتی منتشر کرده ام که به جز یکی از آنها همگی در حال انتشارند به شرح زیر:
1-روزنامه عصر از 1374 تا 1382 با گستره استانی
2-روزنامه عصرمردم از 1382 تاکنون با گستره سراسری
3-هفته نامه عصر پنجشنبه که بعدها با گستره بین المللی به ماهنامه تغییر یافت.
4-هفته نامه عصر نیریز از سال 82 تاکنون با گستره استانی
5-هفته نامه عصر اوز از سال 82 تاکنون با گستره بین المللی
6-هفته نامه عصر مرودشت از سال 84 تا کنون با گستره استانی
7-ماهنامه ادبی- هنری هنگام از سال 93 تاکنون که در سراسر کشور توزیع می شود.
ضمناً هر ماه بین 22 تا 27 ویژهنامه شهرستانی ضمیمه روزنامه عصرمردم منتشر شده است.
مدیر مسئول روزنامه عصرمردم به شیرازه می گوید: اولین دریافتی من از شغل خبرنگاری در سمپوزیم تعلیم و تربیت که در مشهد برگزار شد یک ساعت رومیزی ژاپنی بود. وی گزارش هایی که از ارگ کریمخانی و خانه نصره الملوک در کیهان منتشر کرده و منجر به تعمیر و بازسازی این دو بنای تاریخی شود را از تاثیرگذارترین خبرهایش می داند.
این پیشکسوت عالم خبر به خبرنگار ما می گوید: شیرین ترین خاطره کاری من تأسیس چاپخانه ای بود که بعد از ده سال دربدری برای چاپ روزنامه متحمل شده بودیم البته تبرئه شدن در یکی از دادگاههایی که به خاطر افشاگری علیه فردی فرصت طلب و سودجو محاکمه شدم نیز شیرینی خودش را دارد.
عسلی به بهترین هدیه ای که گرفته اشاره می کند و می گوید: بعد از چاپ مقاله ای که درخصوص کشور مالزی و ویژگی های توریستی آنجا نوشتم با دعوت سفیر مالزی به مدت یک هفته به صورت رایگان به کشور مالزی رفتم که در آن دو سفر مطالب بسیاری آموختم و به حوزه کار خبری به صورت حرفه ای بیشتر آشنا شدم. این بهترین هدیه بود که منجر به سفرهای دیگری به کشورهای اروپایی شد و توانستم از امکانات و تجهیزات روزنامه نگاری کشورهای ترکیه، آلمان، انگلستان، اتریش، هلند، ایتالیا، سوریه و امارات مطلع شوم.
عسلی که می گوید بارها تهدید شده و با پیشنهادهای مختلف قصد تطمیع او را داشته اند، معتقد است: آزادی عمل باید مهمترین دغدغه خبرنگاران باشد، اما فعلاً آب و نان و مسکن است که البته نه برای همه، چون بعضی از آن ها از تأمین آن برخوردارند. او می گوید خط قرمز خبرنگاری در قانون مطبوعات آمده اما مهمترین خط قرمز، سوء استفاده استعمارگران و دشمنان ملت ایران از انعکاس مطالبی است که وحدت ملی را خدشه دار می کند.
مدیرمسئول عصر مردم به شیـــرازه می گوید: تاکنون خبرفروشی نکرده ام؛ اگر منظور این باشد که برای چاپ خبری یا عدم چاپ پول گرفته باشم اما چاپ رپورتاژ آگهی مرسوم است که نمی توان آن را خبرفروشی گفت.
عسلی به خاطره تلخی هم اشاره می کند و بدترین برخوردی که با او شده را اینگونه روایت می کند: برای پنج ساعت در اتاق مجاور یکی از استاندارهای فارس تحت الحفظ بلاتکلیف بودم و استاندار وقت با عصبانیت به من توهین کرد و من هم به او پاسخ دادم. علت آن هم مقالههایی بود که در آن آمده بود با رسیدن 25 اسفندماه هنوز تکلیف حقوق، اضافه کاری و مطالبات معلمان فارس معلوم نیست. هر چند بعد از 24 ساعت از چاپ آن مقاله حقوق و مطالبات فرهنگیان تأمین شد.
قاطی شدن دوغ و دوشاب یکی از نتایج نبودن خبرنگار است. این را عسلی می گوید و معتقد است: اگر خبرنگار نبود در آن صورت پلی بین مردم و مسئولین نبود و مردم فهمی از حاکمیت نداشتند و حاکمیت هم از خواسته های مردم بی اطلاع می ماند. اگر خبرنگار نبود تمامی کودکان غزه زیر آوارها می ماندند و کسی از آن همه جنایت مطلع نمی شد. اگر خبرنگار نبود، دزدی ها، اختلاس ها، سوءاستفاده ها علنی نمی شد و راه برای فرصت طلبان و خائنین به ملت و حاکمیت باز می شد. اگر خبرنگار نبود فجایع صدام در 8 سال دفاع مقدس افکار عمومی مردم جهان را تحت تأثیر قرار نمی داد.
به عنوان مثال وقتی صدام به حلبچه حمله شیمیایی کرد در روزنامه کیهان یادداشتی نوشتم با این عنوان «صدام آئینه آیشمن و ایوان مخوف» که در آن پیشبینی کردم صدام رئیس جمهور عراق در دادگاهی محاکمه و به دار مجازات آویخته خواهد شد و این اتفاق بعد از چند سال افتاد.
حرف آخر عسلی با شیرازه هم این است: آنچه در طول بیش از 30 سال کار خبری و روزنامه نگاری آموخته ام این است که خبرنگار حرفه ای و واقعی و نه خبرناهار، چشم و گوش حاکمیت و زبان مردمند.
این فعال رسانه که چاپ بیش از 150 داستان کودک و نوجوان و بیش از ده رمان و داستان بلند را در کارنامه رسانهای خود دارد از چاپ آنها در قالب کتاب در آینده نزدیک خبر داد و در گفتگو با خبرنگار شیرازه درخصوص آخرین آثار خود اینچنین توضیح داد: بیست و هفتمین کتابم، زندگینامه داستانی نصراله منشی با عنوان «کلیله و دمنه در خورچین» است که ظرف یکی دو ماه آینده از سوی انتشارات سوره مهر به دوستداران کتاب و بهویژه نوجوانان عرضه میشود.
وی مبلغ اولین حقوق دریافتی خود در سال 58 را هزار و دویست تومان اعلام کرد که ارزش آن در مقابل پول امروز با میلیون برابری میکرد!
خبرنگار روزنامه خبرجنوب در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه «تاثیرگذارترین خبری که تاکنون نوشتید، چه بوده است»، خاطرنشان کرد: خبر و گزارشی در رابطه با اولین پیوند قلب باز بود که توسط دکتر سنجریان در بیمارستان نمازی تحت عنوان «اکنون قلب دیگری در بدن من میتپد» تأثیر زیادی در آن زمان داشت و حتی چندین مجله و روزنامه در سطح کشور این خبر و گزارش را بدون ذکر نام من و تنها با عکسی که میکروفن را جلو دهان بیمار پیوند شده برده بودم، به چاپ رسانده بودند.
وی «شیرینترین خاطره» را چاپ اولین کتاب خود به نام «پوتینهای جادویی آقای فرازیان» عنوان و اظهار کرد: ناشر 25 جلد کتاب به عنوان هدیه برایم فرستاده بود و من با دریافت کتابها از سرشوق همه آنها را روی قالی پخش کردم و نمیدانستم و همه را بین دوستانم توزیع کردم و امروز حتی یک جلد از این کتاب را در کتابخانه کوچک خانه ندارم!
پگاهراد درمورد «بهترین هدیه ای که گرفته است» به خبرنگار ما گفت: هدایا و جوایز زیادی گرفتهام از جمله جایزه پنجمین جشنواره مطبوعات کشور، جشنواره مطبوعات در سال 75، جشن فرهنگ فارس به خاطر کتاب «همهمههای زیر شیروانی»، جشن فرهنگ بوشهر به خاطر چاپ داستان نبرد رئیس علی دلواری، کتاب «مثل رود پر خروش» در ژانر ادبیات پایداری در سال 82 و دهها هدیه و جایزه دیگر که برایم در زمان خود جزو بهترین ها بوده است.
این پیشکسوت عرصه خبر در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه «بهترین هدیهای که میتوان به خبرنگار داد، چیست» تصریح کرد: این سوال شما مرا یاد نهادی میاندازد که بعد از انجام مصاحبه مبلغ ده هزار تومان داخل پاکتی میگذاشت و تقدیم میکرد؛ متأسفانه این نوع هدایا، توهینی به خبرنگاران است. چه خوب است شأن و منزلت جمع فرهیخته خبرنگار حفظ شود و به آنها کتاب و آن هم از نوع رمان و داستان و دیوان شاعران بزرگ چون حافظ، سعدی و فردوسی هدیه داده شود.
وی دغدغههای خبرنگاران را فراوان و مشکلات آنها را زیاد دانست و افزود: مشکلات بسیاری از مسکن گرفته تا امور معیشتی وجود دارد؛ یک خبرنگار پویا و جریان ساز به ابزار و وسایل زیادی نیاز دارد اما در هیچ مقطعی کسی به یاری این جمع نمیآید و همیشه همه درها بر روی خبرنگاران بسته است.
این نویسنده و خبرنگار پیشکسوت در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه «خط قرمز خبرنگاری را کجا میدانید»، گفت: در حیطه کاری خودم، خط قرمز را خود ترسیم میکنم و چشم به جای دیگری ندارم و تقریباً به جز مواردی اندک، کسی به کارهایم اعتراضی نداشته است. البته دوستان خبرنگار در انجام امور خود این آموزه دنیای خبررسانی را به یاد داشته باشند که آنچه میبینند و میشنوند منعکس کنند، نه آنچه که خود و سر دبیران مایلند به زبان فرد مصاحبه شونده گذاشته شود. این غلط است و معنی گذشتن از خطوط قرمز را میدهد.
پگاهراد در پاسخ به این سوال که «به عنوان یک خبرنگار باسابقه آیا تا حالا تهدید یا تطمیع شده و یا خبرفروشی کرده اید؟»، گفت: رفتار و سکنات هر فرد، نشان دهنده شخصیت روحی اوست. من در حیطه کاری به کسی اجازه تهدید و تطمیع به خود را ندادهام. بدهکار هیچ کس و هیچ جریانی نیز نبودهام. خبرفروشی را نیز بلد نیستم و همه اینها را مربوط به مسیری می دانم که سی و پنج سال است طی میکنم؛ این میسر این است: چهار راه دوم هدایت!
این فعال رسانه درمورد «بهترین و بدترین برخوردها در مدت کار خبری»، خاطرنشان کرد: برخوردهای بد را زیاد به دل نمیگیرم. آدم درونگرایی هستم و اگرچه ضررش متوجه خودم بوده، اغلب میگویم این نیز بگذرد اما بهترین برخوردها از یکی از مدیران دیدم که هم خود را میدید و هم دیگران را به عنوان مثال آن زمان که در شیراز بود هر سال در اول بهمن ماه سالگرد تولدم را تبریک میگفت و این زمانی بود که هنوز «همراه اول»ی در کار نبود که به طور اتوماتیک و ماشینوار تولد مشتریان گرامی را تبریک و تهنیت بگوید!
خبرنگار روزنامه خبرجنوب جمله «اگر خبرنگار نبود ...» را اینگونه تکمیل کرد: اگر خبرنگار نبود، خیال خیلیها راحت بود. هم خیال آدمکشهای صهیون و هم همه چپاولگران اموال بیتالمال.
اگر خبرنگار نبود، خیال همه نامردها راحت بود که میتوانستند در همه عرصه ها یکه تازی کنند و حتی قرص نان یتیمی را بربایند و اگر به علت ماندگی نتوانند بخورند، لااقل آن را به دهان نیازمند از سکه بیندازند! اگر خبرنگار نبود دیگر صفحه حوادث هم نبود و حتی روز خبرنگار هم نبود تا بعضیها که چشم دیدن خبرنگاران را ندارند، آسودهخاطر باشند و دیگر نخواهند زحمت خشک و خالی مثلاً گفتن روزت مبارک را هم داشته باشند.
راستی وقتی میگویند اولین خبرنگار خداوند است و دومین آن پیامبر و ائمه پس باید خبرنگاران باشند چراکه اگر خبرنگار نبود، چه کسی خبرها را مینوشت؟!
«پارسا بهمنی»، گزارشگر روزنامه «خبرجنوب» که فعالیت در این روزنامه را نقطه عطف فعالیت حرفه ای خود میداند در اولین ماه تابستان 1370به دنیا آمد. وی از همان سنین نوجوانی فعالیت رسانهای خود را به صورت پراکنده آغاز و کار حرفهای را هم در سن 15 سالگی با فعالیت در خبرگزاری پانا شروع و تقریبا نیمی از روز را در خبرگزاری به تولید و پوشش برنامه های خبری سپری میکرد.
وی درگفتگو با خبرنگار شیرازه
با اشاره به «سوابق کاری» خود ادامه داد: اواخر سال 86 وارد روزنامه افسانه شدم و این
همکاری تا سال 88 ادامه داشت و در واقع خیلی از مباحث روزنامه نگاری مانند چگونگی
گزارشگری و مصاحبه را از بزرگانی یاد گرفتم که در این روزنامه فعال بودند. سپس در
روزنامه همشهری مشغول شدم و از سال 92 با روزنامه «خبرجنوب» همکاری می کنم که فعالیت
در این حوزه، دریافت آموزش و راهنمایی از بزرگان قدیمیترین روزنامه استان را
افتخار خودم می دانم. فعالیت در این روزنامه نقطه عطف فعالیت حرفهای من است زیرا نوع
نگاهم به موضوعات و اهمیت آنها را تغییر داد و برای کسی که می خواهد بقیه عمرش را
در همین حرفه مشغول باشد، «خبرجنوب» فرصت گرانقدری است. از بزرگانی که مدیونشان
هستم و کلامی به من آموخته اند نام نمی برم چون شاید نام کسی را از قلم بیندازم.
امیدوارم اگر کسی را در مطالبم طی این سال
ها رنجاندم، مرا ببخشند
بهمنی درخصوص موضوع «اولین کار خبری» خود یادآور شد: در سال 85 مصاحبه ای با یکی از مسئولان صدا و سیما انجام دادم ولی درست خاطرم نیست موضوع آن چه بود. راستش را بخواهید چون کم سن و سال بودم بیشتر دلم می خواست بدانم داخل ساختمان صدا و سیما چه شکلی است و مصاحبه بیشتر بهانه بود.
این فعال رسانه در پاسخ به سوال خبرنگار ما درخصوص «الگوی خود در کار خبرنگاری» ضمن تصریح اینکه هیچ کس الگوی من نیست چون می خواهم خودم باشم نه مثل فرد دیگری، گفت: در حوزه حرفه و گزارشگری و خبرنگاری مدیون اشخاص مختلفی هستم و همیشه آقای واحدی پور، مدیرمسئول و سردبیر روزنامه «خبرجنوب» را ستایش می کنم چون ایشان توانسته اند مدت 36 سال یک روزنامه را با تیراژ بالا و آن هم در بخش خصوصی بدون یک روز وقفه منتشر کنند و همانطور که می دانید این کار در کشور ما از هر کسی ساخته نیست.
وی در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه «دوست دارید در کدام رسانه فعالیت خود را ادامه دهید»، گفت: با احترام به همه روزنامه ها و رسانه های فارس باید بگویم در استان روزنامه «خبرجنوب» را بیش از همه دوست دارم.
بهمنی تعریف «خبرنگار موفق» را سلیقهای دانست و درعین حال یکی از شروط موفقیت خبرنگار را بیطرفی عنوان و اظهار عقیده کرد: ما مانند جراحی هستیم که فارغ از اینکه بیمار کیست باید او را درمان کنید یا به عبارت دیگر هر عقیده ای داشته باشیم، باید نظرات مختلف را به خوانندگان منتقل کنیم و به هر دو طرف فرصت اظهار نظر بدهیم.
خبرنگار روزنامه خبرجنوب در پاسخ به این سوال که «مهمترین چالش فراروی خبرنگاران چیست»، خاطرنشان کرد: گرچه در ویژه نامه روز خبرنگار روزنامه خبرجنوب این سوال را از همکاران پرسیدهام اما باید اعتراف کنم که پاسخ به این پرسش آسان نیست. معتقدم نداشتن تشکیلات خبرنگاری یکی از معضل های اساسی حوزه رسانه است؛ در کشور به جز موسسه خبر، رسانه قدرتمند خصوصی و مستقل که وابسته به ارگانی نباشد، نداریم. دیگر اینکه ما خبرنگاران، سنگرسازان بی سنگر هستیم؛ همیشه مشکلات همه مردم را بازتاب می دهیم ولی خودمان فراموش می شویم. ما نیازمند تشکیلاتی هستیم که برای بیمه، مسکن، امنیت شغلی، دوران بازنشستگی و از کارافتادگی مان فعالانه کار کند.
وی درخصوص «مهمترین انگیزه حضور در عرصه خبر» صادقانه بیان کرد: ابتدا به خاطر علاقه وارد این حوزه شدم ولی حالا دیگر مجبورم بمانم زیرا کار دیگری بلد نیستم.
این فعال رسانه ضمن اینکه خبرنگاری را شغل محسوب میکند و به آینده کاری آن امیدوار است، تصریح کرد: اگر فردی روزنامه نگاری را شغل اصلی خود تلقی نکند، نمی تواند روزنامه نگار موفقی باشد و بعد از مدتی از گردونه کار حرفه ای به صورت طبیعی خارج خواهد شد.
بهمنی در پاسخ به سوال خبرنگار شیرازه درخصوص «بهترین و بدترین برخوردی» که در مدت کار خبری با وی شده است، گفت: امروز روز خبرنگار است و برایمان روز شیرینی است پس بگذارید از بدی ها صحبت نکنیم. از برخوردهای خوب که خیلی شاخص باشند الان چیزی در ذهنم نیست ولی کلا زمانی که از مسئولان گزارش های انتقادی نوشته ام و آنها نقد را پذیرفته اند و رفتارشان منفی نشده برایم حس خوبی داشته است. البته معنای حرفم این نیست که آنها که از گزارش ها راضی نبوده اند لزوما نقدپذیر نیستند چون شاید گاهی هم ما اشتباه کنیم بالاخره انسانیم و خداوند می فرماید انسان جایزالخطا است.
این خبرنگار جوان شیرازی در پایان تاکید کرد: خدا کند در این حوزه یک وقت حق الناس نکنیم چون خدا هرگناهی را ببخشد، حق الناس را نمی بخشد. همچنین امیدوارم اگر کسی را در مطالبم طی این سال ها رنجاندم، مرا ببخشند.
«لیلا رحمانستایش» در آخرین روز شهریور سال 53 متولد شد و فعالیت رسانهای خود را با ترجمه متون صفحه بین الملل و صفحه سینما از سال 81 در روزنامه نیم نگاه آغاز کرده است. وی از سال 83 تا کنون در سمتهای مترجم، خبرنگار، گزارشگر هنری، دبیرصفحه و دبیر سرویس خبر در روزنامه سبحان فعالیت میکند.
رحمانستایش در گفتگو با خبرنگار شیرازه، اولین دریافتی خود در حرفه خبرنگاری را حدود 60 هزار تومان اعلام کرد و در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه «تاثیرگذارترین خبری که تاکنون نوشتید، چه بوده است»، خاطرنشان کرد: متاسفانه درباره تاثیرگذار بودن خبر حضور ذهن ندارم اما پوشش کامل اخبار به همراه نقد و بررسی فیلم های جشنواره های هنری به ویژه جشنواره فیلم فجر شیراز به مدت چند سال پیاپی شاید توانسته باشد سهمی هر چند جزیی در معرفی آثار هنری و علاقهمندی بیشتر مخاطبان به این نوع آثار داشته باشد.
وی یکی از بهترین خاطرات دوران خبرنگاری خود را مربوط به چاپ خبر برگزاری یک جشنواره هنری عنوان کرد و افزود: برای پوشش این جریان هنری به سالن رفته و مطابق عادت همیشگی در ردیف جلو نشستم. فیلم به نمایش درآمد و زمان نقد و بررسی با حضور چند کارشناس هنری شد. برخلاف همیشه یکی از کارشناسان از مسئولان سالن خواست تا سالن را دوباره تاریک کنند تا او بتواند برای اثرگذاری بیشتر از روی سکانسهای فیلم به نقد و بررسی بپردازد. من که غافلگیر شده بودم در تاریکی شروع به نوشتن کردم تا انتهای جلسه همین وضع ادامه داشت. در پایان جلسه هنگام ترک سالن، یکی از کارشناسان پرسید در طول جلسه حواسم به شما بود که در این تاریکی چی می نویسید؟ وقتی نوشته های خود را به ایشان نشان دادم بسیار تعجب کرد زیرا تمام سخنان آنها بر کاغذ نقش بسته بود!
رحمانستایش با بیان اینکه بهترین هدیهها را از مادر و خواهرم در سالهای نخست وارد شدن به حرفه خبرنگاری دریافت کردم، خاطرنشان کرد: کسب مقام اول ترجمه در جشنواره چند سال قبل مطبوعات فارس هم برایم بسیار دلنشین بود.
وی «مهمترین دغدغه خبرنگاران» را موضوع عدم امنیت شغلی و کافی نبودن حقوق دریافتی آنها دانست و افزود: این دغدغه نگرانی خبرنگاران متاهل را بیشتر کرده است و متاسفانه دیده شده که یک خبرنگار و یا عکاس خبری مدام در میان روزنامهها و خبرگزاریهای مختلف مشغول به کار میشود بدون آنکه به جایگاه ثابتی رسیده باشد.
این فعال رسانه «خط قرمز خبرنگاری» را نشر اکاذیب وتشویش اذهان عمومی عنوان و اظهار کرد: یک خبرنگار می تواند با قلم خود به جامعه و محیط آرامش دهد و از وظایف خطیر یک خبرنگار ارزشی، وفادار ماندن به اصل خبر و پرهیز از هرگونه سیاهنمایی، سلب اعتماد و بزرگنمایی بی دلیل است.
دبیر سرویس خبر روزنامه سبحان با بیان اینکه صرفا علاقه عامل و انگیزه اصلی من برای انجام کارهای خبری بوده است، در پاسخ به سوالی گفت: خدا را شکر میکنم که خوشبختانه تاکنون با رفتارها یا افراد «تهدید و تطمیعکننده» روبرو نشدهام.
رحمانستایش معتقد است: اگر خبرنگار نبود خبر، هیجان، اطلاع رسانی دقیق و سریع و منتقدان سازنده هم نداشتیم.
این فعال رسانه در پایان ضمن تبریک این ایام به همه فعالان حوزه رسانه از مسئولین سایت شیرازه هم که از وی برای حضور در ویژه نامه روز خبرنگار دعوت کردند، قدردانی کرد.
«لیلا غضنفری» در آخرین روزهای بهاری سال ۶۴ متولد شد و کار خبرنگاری را از سال ۸۵ با فعالیت در هفته نامه دانشجویی آغاز کرد، در روزنامه طلوع ادامه فعالیت داشته و هماکنون خبرنگار روزنامه «سبحان» است.وی که آروزی هر خبرنگار را حفظ قداست قلم خود در تندباد امیال و خواستهها
میداند
درخصوص موضوع «اولین کار
خبری» خود اینچنین توضیح داد: اولین کار خبریام حضور
در برنامه سمنهای فعال از فرزندان شهدا و موفقیت آنان در زمینههای مختلف بود که در
تالار جهاد دانشگاهی برگزار شد و حاضرین ۳۰ نفر بودند
اما در این جلسه هیچ خبرنگار دیگری جز من حضور نداشت و جالب بود که مسئول برنامه از
حضور من با وجود دعوت تعجب کرده بود و این باعث شد که احساس کنم یا جامعه خبری ما پویا
نیست یا من خیلی علاقمند کار هستم که در این مکان حضور یافتهام.
نگاههای بازاریاب بودن
به خبرنگار مرا آزار می دهد
غضنفری فضای رسانهای فارس را تک بعدی توصیف کرد و گفت: مسئولین نسبت به کار مطبوعات نگاه و برخوردی سلیقهای دارند بهطوری که فضای رسانه را که در روند رشد و پیشرفت جامعه تاثیرگذار است به جای رسالت کاری، خواستهها و امیال افراد هدایت میکنند که البته این فضا مختص فارس نیست.
وی ضمن تصریح اینکه داشتن الگو یکی از رمزهای پیشرفت و موفقیت هر فرد با هر حرفهای است درعین حال گفت: شخص خاصی را الگوی خود قرار ندادهام چرا که داشتن پیشرفت کاری در رسانهها الگوی ثابتی ندارد اما باید همین روز را که بهانهای برای بزرگداشت افرادی است که تمام هم و غمشان مردم و بیان مشکلاتشان را هم مدیون شهید صارمی دانست.
این فعال رسانه خبرنگار موفق را شخصی باسواد و مشرف به مسایل مختلف دانست و افزود: خبرنگار باید جرأت بیان مطالب با زبان قلم را داشته و بدون قضاوت درمورد شخص یا حادثهای مطلبی را درج کند و قضاوت را به خواننده بسپارد. در واقع کار خبرنگار باید باعث تفکر و تعامل افراد جامعه نسبت به موضوع گزارش یا خبر درج شده باشد. خبرنگار باید بتواند احساسات شخصی خود را در بیان واقعیتها و حوادث لحاظ نکند. موفقیت یک خبرنگار تنها به مطرح کردن سوال از مسئولین نیست بلکه آنجایی باید حس رضایت و موفقیت کند که ابتدای گزارش خود بنویسید نتیجه پیگیریهای خبرنگار باعث رفع این مشکل شد.
غضنفری در پاسخ به سوالی مبنی بر «تاثیرگذارترین خبری که تا کنون نوشتهاید چه بوده است، توضیح داد: سوال آسان است اما جوابش جایی سخت است که گزارش یا خبر توانسته باشد خاک ناشی از فراموشی پرونده خاک خورده در گوشه میز مسئولین را بتکاند و آن را احیا کند یا بیان موفقیت یک دانش آموز در یک روستایی دور افتاده یا نشان دادن تمام احساس و محبت یک زن روستایی که با دوختن لیف و کیسه خرج کودکان بیسرپرست خود را تامین میکند یا گزارش مرگ کودکان غزه که باعث بروز احساسات و همدردی تو با آنها میشود را در پی داشته باشد که این از قدرتهای بیبدیل رسانهها است. من گزارش تخریب منقلخانهها در بافت تاریخی که سال گذشته کار شد را بیتاثیر نمیدانم چرا که همزمان تمام رسانهها به این موضوع پرداختند و باعث تحول در این منطقه شد.
خبرنگار روزنامه سبحان درمورد «شیرینترین خاطره خود» به خبرنگار شیرازه گفت: در مراسم افطاری یکی از ارگانها بودم و برای پیگیری یک خبر سراغ معاون آن ارگان رفتم این فرد که ظاهرا تنها با یک رسانه آشنایی داشت از ابتدای مصاحبه به اشتباه نام رسانه دیگری را میبرد و مدام میگفت از این رسانه و شما به عنوان خبرنگار آن که فعال هستید و دلسوز تشکر میکنم در ابتدا من چندین مرتبه سعی کردم که وی را متوجه اشتباهش کنم اما فایده نداشت و حتی با نشان دادن سربرگ روزنامه که بر روی آن خبر را مینوشتم این کار را کردم اما تاثیری نداشت و در پایان مصاحبه این مقام مسئول برای تاکید بر صحبتهای خود مبنی بر شناخت کامل خود از رسانهها گفت نتیجه پیگیریها را برای شما فاکس میکنم و زمانی که خواستم شماره فکس را بدهم گفت من شخصی کاملا رسانهای هستم و شماره فکس شما را دارم و نیازی به دادن شماره فکس این روزنامه پر مخاطب نیست!
غضنفری با بیان اینکه تعریف بهترین هدیه از نظر هر شخص تفاوت دارد و یکی پول و دیگری رفع مشکل مسکن را بهترین هدیه میداند، معتقد است: بهترین هدیه داشتن مرجع و تشکیلاتی مشخص برای مطالبات به حق خبرنگاران و ایجاد قانونی برای ثبات شغلی و دفاع رسانهها از کار خبرنگار خود در مقابل خط و نشان مسئولین است و بهترین هدیهای که گرفتم و جزو بزرگترین آرزوهایم و دست یابی به آن برایم شبیه رویا بود سفر به کربلا و نجف از طرف سازمان عتبات عالیات بود.
این فعال رسانه «مهمترین دغدغه و مشکلات خبرنگاران» را نداشتن امنیت شغلی
و تبدیل خبرنگاران به بازاریاب تنها به دلیل تامین منابع مالی رسانهها و گسترش این
افراد در بین جامعه حرفهای خبرنگاران عنوان کرد.
گاهی جز سکوت راهی پیش رویت باقی نمیماند
غضنفری در پاسخ به سوال دیگر خبرنگار شیرازه، مبنی بر اینکه خط قرمز خبرنگاری را کجا میدانید، تصریح کرد: اگر خط قرمز را محدودیت بدانیم بهنظرم داشتن خط قرمز برای خبرنگار معنا ندارد چرا که در برخی مواقع باید برای حفظ منافع ملی و حرمتها با رسانههای پر قدرت خارجی مقابله کند پس نباید دچار سانسور خبری شود در حالی که خبر را در رسانههای خارجی پخش میکنند.
وی در پاسخ به این سوال که «آیا تاکنون تهدید یا تطمیع شده و چه کردهاید؟»، گفت: گاهی جایی که خبرنگار دست بر روی کم کاری مسئول در قبال مسئولیتش و بهوجود آمدن مشکل بگذارد، تهدید می شود که اولین مرحله اجرایی این تهدید حذف خبرنگار یا عدم دعوت از وی برای حضور در جلسات خبری آن سازمان است که برای من هم رخ داده است و من سعی کردم تا جایی که رسانه به من اجازه داده، گزارش اینگونه اقدامات را منعکس کنم اما گاهی جز سکوت راهی پیش رویت باقی نمیگذارند.
غضنفری درمورد «خبرفروشی» هم گفت: تاکنون حاضر به زدن تیتر سفارشی برای یک گزارش یا خبر نشدهام که در مقابل وجهی دریافت کنم یا قول انجام کاری را بگیریم و بخواهم با خبر یا گزارشم پله صعودی برای رسیدن به مقاصد اقتصادی یا سیاسی شخصی شوم.
وی علاقه به کار رسانهای را مهمترین انگیزه ورود به عرصه خبر عنوان کرد و افزود: برای ادامه کار خبرنگاری تنها با علاقه و توجه به هدف و تحمل خیلی ناملایمتها امکانپذیر است.
خبرنگار روزنامه سبحان در پاسخ به سوال خبرنگار شیرازه مبنی بر اینکه «آیا میتوان خبرنگاری را شغل محسوب کرد و به آینده کاری آن امیدوار بود»، خاطرنشان کرد: خبرنگار واقعی بودن شغلی است که نه نان دارد و نه آب و تا زمانی که امنیت شغلی نداریم هیچ آیندهای هم نداریم که بخواهیم درمورد آن فکر کنیم.
این فعال رسانه «بهترین و بدترین برخوردی» که در مدت کار خبری با وی شده است را اینگونه شرح داد: بهترین برخوردی که به من احساس آرامش منتقل کرده باشد را در ذهن ندارم اما از سر دواندن مسئولین و روابط عمومیها برای پیگیری یک خبر و نوع نگاه به خبرنگار بهعنوان بازاریاب توسط مدیران و روابط عمومیها و از همه مهمتر نگاههای تبلیغاتی به رسانهها و بازاریابی به خبرنگار مرا آزار داده است.
غضنفری در پایان اظهار امیدواری کرد که روزی همه رسانهها تیتر بزنند «مهدی (عج) آمد».
مائده تدینی یکی از جوانان خبرنگار شیرازی است که در آخرین ماه تابستان سال 72 متولد شد. پوشش خبری حضور استاد جمال میرصادقی، یکی از بزرگترین داستاننویسان ایران در دانشکده ادبیات دانشگاه شیراز به عنوان اولین کار خبری و حرفهای وی در پاییز 91 بر روی خروجی خبرگزاری فارس قرار گرفت.
وی در گفتگو با خبرنگار شیرازه درمورد «سوابق کاری خود» چنین گفت: اکنون در پایگاه خبری تحلیلی «نگاه فارس» مشغول به کار هستم؛ با خبرگزاریهای نسیم و دانشجو همکاری داشتهام و هر از گاهی هم مزاحم برخی سایتها و نشریات هم میشوم!
آرزوهای من فقط پیش خودم میماند!/ موفقترین، خوشبختترین و تاثیرگذارترین خبرنگار فردی است که مردم به
کمک او امید داشته باشند
تدینی درخصوص «الگوی خود در خبرنگاری»، خاطرنشان کرد:به یک الگو اکتفا نمی کنم چرا که در هر زمینه نیاز به الگوهایی هست اما کدام خبرنگار و فعال رسانهای در ایران است که از شهید مرتضی آوینی الگوبرداری نداشته باشد؟
وی در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه «دوست دارید در کدام رسانه فارس و کشور کار کنید» تصریح کرد: آرزوهای من فقط پیش خودم میماند! اما فکر کنم در آینده فعالیت رسانهای، اولویت اول کاری من نباشد.
سردبیر پایگاه خبری تحلیلی نگاه فارس خبر ضمن تعریف خبر به عنوان چیزی که گرهی از کار مردم و جامعه برطرف کند در تعریف «خبرنگار موفق» گفت: موفقترین، خوشبختترین و تاثیرگذارترین خبرنگار فردی است که مردم به کمک او، امید داشته با او در ارتباط باشند بهگونهای که بتوانند درد دلهایشان را با او بازگو کنند.
وی درخصوص «مهمترین چالش و مشکل فراروی خبرنگاران» خاطرنشان کرد: با همکاران قدیمیتر که صحبت میکنم، از تفکری که در سالهای گذشته بین مسئولان وجود داشت میگویند. از اینکه پیش از این مسئولان برای جایگاه خبرنگار و رسانه، ارزش آنچنانی قائل نبودند. اهمیت به جایگاه رسانه در سالهای اخیر لااقل با ایجاد جایگاه خبرنگاران در صحن علنی سالن جلسات سازمانها، ارتقا پیدا کرده!!! اما به عقیده من آنگونه که باید به جایگاه رسانه و فعالان این عرصه، اهمیت داده نمیشود از جمله اینکه میتوان به برخی کنشها ازسوی برخی مسئولان و همچنین حق الزحمههای کم فعالان رسانه اشاره داشت. متاسفانه عدم توجه به معیشت فعالان رسانهای گاه باعث شده که خبرنگاران، تمرکز و علاقه کافی برای انجام کار بهتر نداشته باشند. این مشکل در رسانهها که به عنوان ستون تقویتکننده نظام به شمار میروند، می تواند ایجاد مشکل کند اما درعین حال اغلب فعالان رسانه بدون توجه به بسیاری از مسائل به رسالت کاری خود عمل می کنند.
خبرنگار پایگاه تحلیلی خبری نگاه فارس درمورد «انگیزه و دغدغه حضور در عرصه خبر و خبرنگاری» ضمن بیان اینکه اولین انگیزه ورود هر فردی به گروهها و عرصهها، رشد و تعالی خودش است، توضیح داد: معتقدم رسانه به عنوان یکی ازسریعترین عرصهها برای رشد فعالانش، میتواند افرادی آگاه و دغدغهمند را تربیت کند. آگاهی از مسائل روز، ارتباط با اقشار مختلف مردم و اطلاع از مشکلات آنها از جمله مولفه های رشد برای هر فردی است تا بتواند نقشی در بهبود وضعیت جامعه ایفا کند؛ یک فعال رسانهای پس از آنکه توانست به شناختی از خود و محیط پیرامونش برسد، حتما دغدغه مردم و کشورش را پیدا میکند.
تدینی در پاسخ به این سوال که «آیا می توان خبرنگاری را شغل محسوب کرد و به آینده کاری آن امیدوار بود»، تصریح کرد: نه، اصلا! حداقل در ایران نمیتوان به خبرنگاری به عنوان شغل دل بست؛ یکی از دوستان خارجی من که در تهران زندگی میکند و در یکی از رسانههای ایران مشغول به کار است، با وجود اینکه درآمدی چند برابر درآمد معمول خبرنگاران دارد اما همیشه از حیرتش به خاطر میزان حقالزحمه خبرنگاران در ایران برایم میگوید! به نظرم کار رسانهای تنها برای رشد فکری و اجتماعی فرد به منظور ایفای نقشی موثرتر در جامعه، مناسب است. فرد از مشکلات جامعه آگاه و پس از آنکه خود را در رسانه رشد داده و ارتباط لازم با مردم و مسئولان را برقرار کرده است، نوبت به کار برای مردم و کشورش میرسد.
این فعال رسانه درمورد «بهترین و بدترین برخوردی» که در مدت کار خبری با وی شده است به خبرنگار ما گفت: بهترین خاطرهها را از مردم برخی از مناطق محروم شیراز دارم. گاهی مرا به عنوان خبرنگاری که شاید جایی به درد بخورد به یکدیگر معرفی میکنند. واقعا لذت بخش است که مردم منت بیان مشکلات خود را بر سر من می گذارند و بدون کلیشه بگویم باعث افتخارم است. بدترین هم باید بگویم که موارد ناراحتکننده بسیاری بوده اما یادم هست که یک بار فردی کار خبرنگاری را در شان و شخصیت خودش و اطرافیانش نمیدانست و نگاهی تحقیرآمیز به این حرفه داشت و حتی به من پشنهاد رها کردن این عرصه را میداد که البته خاطرات بد ارزش فکر کردن ندارند.
«هژیر فتحی» 27 ساله یکی از فعالان رسانهای شیراز است که کار خود را در نشریه همگام شروع کرد. او از خدشهدار شدن اخلاق خبرنگاری نگران است و هیچ اعتقادی به خبر فروشی ندارد. وی سوالات شیرازه را اینگونه پاسخ داد:
خودتان را معرفی کنید و لطفا تاریخ تولدتان را بفرمایید؟ هژیرفتحی متولد 12مهر ماه سال 1364
کار خبرنگاری را از کی شروع کردید و سوابق کاری شما؟ کار خبرنگاری را از دومین سال دانشجویی ام از سال 84 شروع کردم. ابتدا در هفته نام همگام از شماره شش تا 30 با این نشریه همکاری داشتم بعد از آن به روزنامه افسانه رفتم و چند سالی را در این روزنامه کار کردم و پس از آن خبرگزاری مهر را انتخاب کردم و تا کنون در این خبرگزاری مشغول کار خبرنگاری هستم.
موضوع اولین کار خبری شما چه بود؟ اولین موضوعی که کار کردم یک گزارش مردمی و گفتگو با جوانان موفق شیرازی بود.
اولین دریافتی شما از خبرنگاری چقدر بود؟ 30 هزار تومان.
الگوی شما در کشور و فارس برای خبرنگاری کیست و چرا؟ من از الگوی کاری خاصی پیروی نمی کنم، در سطح کشور و استان فارس و خبرنگاران بین المللی هر فردی که مطلب موفقیت آمیزی را منتشر کرده یا الگوی کاری خلاقی را معرفی کرده باشد حتما مورد مطالعه قرار می دهم و از آن یاد می گیرم حال چه یه خبرنگار تازه کار باشد چه خبرنگار پیشکوست و حرفه ای.
خبرنگار موفق کیست؟ به نظر من کسی را باید خبرنگار موفق نامید که در جغرافیای کاری خودش بتواند اثری مثبت بر روند زندگی مردم و محیط خود برجای گذارد. خبرنگار موفق تمام دغدغه هایش نوشتن خبری است که یک خیر عمومی در جامعه ایجاد کند.
تاثیرگذارترین خبری که تا حالا نوشتید چه بوده است، لطفا توضیح دهید؟
یکی از خبرهایی که تاکنون کار کردم تهیه گزارش از وضعیت یه دختر بچه بیمار بود که خانواده اش برای درمان بیماری وی تلاشهای بسیاری کرده بودند و من نیز با انتشار وضعیت بیماری دختر موفق شدم موج مثبتی برای کمک رسانی مردم جامعه به این دختر بچه بیمار ایجاد کنم.
شیرینترین خاطره شما؟ شیرین ترین لحظات و خاطرات من زمانی رقم می خورد که با انتشار گزارش یا خبری توانسته باشم موجب ایحاد اثری در جامعه و رفع نقص شوم. هر وقت که خبری را از یک مشکل منتشر می کنم و پس از آن می بینم مسئولان امر یا متولیان موضوع برای رفع آن گام بر می دارند شیرین ترین لحظات زندگی حرفه ای ام را تجربه می کنم.
بهترین هدیه ای که گرفتید چه بوده؟ و بهترین هدیهای که میتوان به خبرنگار داد چیست؟ پنج شش سال اول کارم بود که در یک جلسه تجلیل از خبرنگاران یک کتاب تخصصی در حوزه کار خبرنگاری هدیه گرفتم، کتابی که باعث شد بیش از پیش به کار خبرنگاری علاقمند شوم و تصمیم بگیرم کارم را به صورت علمی تر دنبال کنم و هر روز نیز اطلاعات کاریم را به روز کنم. به نظرم بهترین هدیه ای که می شود به خبرنگار داد این است که ماهیت کار رسانه ای از طرف مسئولان و مدیران درک شود.
مدیران باید خبرنگاران را اهرمی برای رسیدن به توسعه بدانند و از این ظرفیت بزرگ رسانه ای با روی باز استفاده کنند و هر وقت چنین اتفاقی افتاد بهترین هدیه به خبرنگاران اعطا شده است.
مهمترین دغدغه و مشکلات خبرنگاران چیست؟این روزها بیشترین دغدغه ای که دارم به فعالیت بدون تخصص و اخلاق همکارانم در این عرصه برمی گردد. این روزها اخلاق حرفه ای در میان عده ای از خبرنگاران به شدت نزول کرده و به جای پرداخت به حرفه اصلی خود به مسائل حاشیه روی آورده اند که هیچ نتیجه و خروجی برای مردم و جامعه ندارد.
خط قرمز خبرنگاری را کجا میدانید؟ به نظر من خط قرمز کار خبرنگاری را باید در آنجایی دانست که خبرنگار قلم و جایگاه خود را در جایی به غیر از حل مشکلات مردم و خیررسانی به جامعه استفاده کند. وقتی خبرنگار وارد خط قرمز این کار می شود که یادش می رود رسالتی که این حرفه داشته چه بوده و در مسیری اشتباه و به غیر از وظایف ذاتی کار خبرنگاری حرکت کند.
به عنوان یک خبرنگار باسابقه آیا تا حالا تهدید یا تطمیع شده اید؟چرا؟ چه کردید؟ و آیا تا حالا خبرفروشی کرده اید؟ به طور طبیعی هر خبرنگاری در طول عمر شغلی خود حتما در مواجه با خبری که منتشر کرده با عده ای مواجه می شوند که با تهدید یا تطمیع قصد دارند خبرنگار را از مسیر اصلی خود منحرف کنند و یا از وی به عنوان یک بلندگو استفاده کنند یا سعی کنند چشم خبرنگار را بر روی مشکلات موجود ببندند، اما من سعی کردم همیشه در مقابل تطمیع ها و تهدیدها با اقتدار و بدون لغزش، شرافت خبرنگاری را دچار خدشه نکنم و در مقابل اینجور مشکلات تمام قد از رسالت خبرنگاری خود محافظت کنم. اما در مورد خبرفروشی نیز معتقدم خبرنگاری که این کار بسیار ناشایست را انجام دهد ، از حرفه شریف خبرنگاری دور شده است و به همین خاطر به خود هیچگاه اجازه نخواهم داد که چنین عمل خطایی را انجام دهم.
مهمترین انگیزه و دغدغه شما برای حضور در عرصه خبر و خبرنگاری چیست؟ من همواره از وسائل ارتباط جمعی به عنوان ابزاری برای رشد و بالندگی جامعه یاد میکنم. وسائل ارتباط جمعی یکی از بزرگترین ابزارهای انتقال پیام در جامعه هستند تا افکار عمومی را سامان دهند. کارکردهای وسائل ارتباط جمعی اگر در مسیر توسعه و بالندگی جامعه مورد استفاده قرار گیرد یک ابزار شریف محسوب می شود و تاثیرگذاری آن را هیچ سازمان یا ابزار دیگری نخواهد داشت. این رویکرد مهمترین انگیزه من برای حضور در عرصه خبرنگاری است تا بتوانم از این ابزار قدرتمند برای بالندگی جامعه خود استفاده ببرم.
آیا می توان خبرنگاری را شغل محسوب کرد و به آینده کاری آن امیدوار بود؟ خبرنگاری را بالاتر از یک شغل باید دانست. کسی که خبرنگار می شود برای تمام ساعت های زندگی خود خبرنگار است حتی اگر خارج از محیط رسانه خود باشد. خبرنگار نمی تواند زمانی که پایش را از رسانه خود بیرون گذاشت مانند یک کارمند اداری مابقی اوقاف فراغت خود را سپری کند تا فردای آن روز که دوباره به محل کارش باز می گردد، از این رو کسی که خبرنگاری را انتخاب می کند یعنی وظیفه ای را بر عهده گرفته که در تمام ساعت ها و لحظات زندگی خود با آن سروکار دارد و بر این اساس خبرنگاری را باید یک مکتب بزرگ دانست برای خدمت به جامعه و مردمی که در آن زندگی می کنند. برای آینده این مکتب نیز باید امیدوار بود به شرطی که خبرنگارانی وارد آن شوند که بتوانند به این وظیفه فراتر از شغل بنگرند و هر روز نیز سعی کنند بر معلومات شغلی خود بیافزایند.
بهترین و بدترین برخوردی که در مدت کار خبری با شما شده چه بوده است؟ بدترین برخورد را زمانی با آن مواجه می شوم که در مقابل گزارش یا خبری که منتشر شد موضع گیری سخت یا به دور از منطقی ببینم. زمانی که خبر یا گزارشی را از کاستی های موجود منتشر می کنم و به جای اینکه به مسئله و مشکل پرداخته شود به چرایی طرح موضوع توجه می شود آن زمان را بدترین نوع برخورد می دانم و بهترین برخوردها نیز اغلب زمانی شاهد بودم که بابت مشکل یا نقصی را که مطرح کردم با من تماس می گیرند و عنوان می کنند که متوجه مشکل شده اند و در صدد رفع آن هستند.
سخن پایانی هم باید بابت فرصتی که بنده حقیر داده اید تشکر کنم و آرزو می کنم روزی فرا برسد که همه خبرنگارانی که وارد این عرصه می شوند پی به شرافت و رسالت حرفه ای خود ببرند و از این فرصت ارزشمند برای تعالی و اعتلای جامعه خود استفاده کنند.
شیرازه به معرفی چند تن از عکاسان جوان نیز پرداخته که به صورت زیر منتشر می شود. برای خواندن متن کامل مصاحبه به لینک زیر مراجعه کنید.
«امین فائضی»، یکی از جوانترین عکاسان شیرازی متولد آخرین ماه تابستان سال 1370 میباشد. کار عکاسی خبری را از سه سال پیش با پایگاه خبری شیرازنا آغاز کرده و اکنون در خبرگزاری فارس و هفته نامه شهر راز مشغول فعالیت است.
فائضی عکاس خبرگزاری فارس: دوربینم 20 کیلو وزن دارد!/ گزارش سبد کالا از تاثیرگذارترین عکسهایم است
دوربین عکاسی عکاس خبرگزاری فارس حدود 16 میلیون تومان قیمت دارد و به گفته وی البته با اغراق نزدیک 20 کیلو وزن دارد که البته سنگینی وزن دوربین هم از مشکلاتی است که تنها عاشقان عکاسی آن را احساس نمیکنند.
«محمدهادی خسروی» یکی دیگر از عکاسان جوان و مطرح شیراز است که خود را یک شیرازی نسبتا متفاوت میداند و میگوید که متولد سال 1362 است. خسروی که کارش را از سال 82 با عکاسی از مراسم اعتکاف آغاز کرده است، بر این باور است که هیچ وقت فکر نمیکرد واقعا روزی عکاس شود!
محمدهادی خسروی: زمانی ارزش تجهیزاتم
از قیمت پراید بالاتر بود!/ گزارش سفر رهبر انقلاب به فارس بهترین عکس من است
تداوم عکاسیها موجب شد تا او هم عکسهای بهتری بگیرد و هم کم کم شناخته شود. محمدهادی خسروی سال ۸۷ کار رسمی خود را با سایت خبری روایت شروع کرد. سپس با پیشنهاد و معرفی یکی از دوستانش به خبرگزاری برنا رفت. خبرگزاری مهر و خبرگزاری فارس مقصدهای بعدی کار او بود و اکنون عکاس خبرگزاری تسنیم است. در کنار کار خبری، عکاسی صنعتی و آموزش عکاسی هم انجام میدهد.
خسروی در پاسخ به سوال خبرنگار شیرازه که دوربین شما چقدر میارزد، گفت: مهمه؟! خب دوربینی که دست من هست ابزار یک کار حرفهای است و مسلما قیمت نسبتا بالایی داره. روزگاری ارزش تجهیزاتم از قیمت یک پراید هم بیشتر بود، امروز "پراید سواری” خیلی خاص شده و با توجه به قیمت، پراید جزو خودروهای لوکس به حساب میاد که در این مقایسه امروز دوربین و تجهیزاتم ارزش چندانی ندارند.«بهار
رزمی» از عکاسان جوانی است که چند سالی است وارد این عرصه شده و بهار کاری
خود را سپری میکند. او حرفه عکاسی را شغل میداند و معتقد است عکاسی
دومین شغل سخت جهان است.
وی در گفتگو با خبرنگار شیرازه خود را اینگونه معرفی کرد: بهار رزمی عکاس خبرگزاری پانا هستم، متولد شهریور ماه سال هفتاد و چهار. از سال هشتاد و هفت که وارد هنرستان شدم، رشته عکاسی را انتخاب کردم و از تابستان هشتاد و هشت در پانا که آن زمان با سرپرستی آقای مرتضی نوشاد اداره می شد به صورت افتخاری وارد عرصه خبر شدم، از سال گذشته که سرپرستی پانا به خانم مریم زوبین تغییر کرد به صورت فعال تر و تحت عنوان دبیر بخش عکس در پانا مشغول به کار شدم و در حال حاضر به عنوان عکاس این خبرگزاری به سرپرستی خانم ملیحه فرید فر مشغول هستم.
رزمی درباره قیمت دوربین عکاسیاش میگوید: من حدود چهار سال پیش دوربین خودم را خریداری کردم و در آن زمان حدود یک میلیون و نیم قیمت داشت، البته در حال حاضر دوربین عالی و قوی محسوب نمی شود و در بعضی وضعیت ها عکاسی را دشوار می کند ولی همچنان به من وفادار است.«هانیه حسینپور» یکی دیگر از عکاسان جوان و با انگیزه شیرازی است که چند سالی است در این عرصه حضور فعال دارد
حسین پور متولد اردیبهشتماه سال 1374 است و از سال 89 عکاسی را شروع کرده و اسفندماه سال 90 وارد خبرگزاری پانا شده است. او با دوربین عکاسی دو میلیونی خود درباره بهترین عکاس به شیرازه گفت: به نظر من هر عکاس و هنرمندی سبک و زاویه دید خاص خودش را
دارد و نمیتوانیم افراد را در سبک هایشان با هم مقایسه کنیم. هر کسی به نوبه خود بهترین
است.
حسینپور بهترین عکس را چنین توصیف کرد: از نظر من عکسی بهترین هست که علاوه بر داشتن نور، زاویه و کادربندی مناسب احساس رو به بیننده منتقل کند و کسی که عکسی با این خصوصیات بگیرد، می تواند شایسته دریافت جایزه باشد. فکر می کنم بهترین هدیه مادی که میتوان به یک عکاس داد تجهیزات عکاسی باشد.
امیدوارم کارت هدیه های یکی از نماینده های شیراز رسالت ما را تحت تاثیر قرار ندهد
من الله توفیق
این روز رو به همکاران رسانه ای خودم یعنی خبرنگار تبریک میگویم ولی باید اینو بگم که تو شهر مارسانه و سایت و خبرنگار مظلومتر از همه جاست.
خدا قوتتون بده
واقعا سخت هست....