آمریکاییهای ایرانیتبار چگونه کانال نفوذ نامرئی در ایران شدند+ اسامی
با روی کار آمدن دولت یازدهم که طبق تحلیلهای اندیشکدههای آمریکایی مشابه زمان روی کارآمدن دولت اصلاحات که به غربیها به ویژه آمریکاییها گرایش داشتند، مذاکرات هستهای ادامه پیدا کرد که به صورت بیسابقه و علنی منجر به گفتوگوی مستقیم در سطح وزرای امورخارجه دو کشور ایران و آمریکا گردید که این اتفاق در بدو شروع به کار دولت جدید ایران، امید زیادی را در دل سیاستمداران آمریکایی برای نفوذ در ارکان مختلف جمهوری اسلامی از جمله امنیتی، سیاسی، فرهنگی و سیاسی زنده کرد.
نفوذ به هر کشوری به ابزاری نیاز دارد که یکی از بهترین ابزار برای نفوذ به سطوح مختلف جمهوری اسلامی، استفاده از ایرانیهای آمریکاییتبار است؛ زیرا بسیاری از این افراد با توجه به اصالت ایرانی خود و با توجه به رابطههای خانوادگی، ورزشی، علمی، هنری، فناوری، اقتصادی، تجاری و... که با ایران دارند، به راحتی میتوانند شرایط ورود مستقیم و غیرمستقیم آمریکاییها را در حوزههای مختلف فراهم کنند. همچنین این افراد میتوانند اطلاعات استراتژیکی از قسمتهای گوناگون جمهوری اسلامی در اختیار نهادهای مختلف آمریکا قرار دهند.
امید زیادی را در دل سیاستمداران آمریکایی برای نفوذ دوباره به ایران زنده کرد
بعضی از این افراد دو ملیتی یعنی ایرانیهای آمریکایی، با دولت ایالات متحده در ارتباط هستند و در آنجا با تشکیل نهادهای مختلف فناوری-اقتصادی و سیاسی، برنامه برقراری اتصال میان آمریکا و ایران را دنبال میکنند تا در کنار منفعت آمریکا از نفوذ به ایران، سود خود را نیز ببرند. برای شفافتر شدن موضوع، این گزارش به معرفی نسبی از جمعیت ایرانیهای آمریکایی و بعضی نهادهای تاسیس شده به دست آنها و نوع فعالیتشان پرداخته است:
معرفی جمعیت ایرانی – آمریکایی
ایرانیهای مقیم آمریکا با جمعیتی بیش از یک میلیون نفر از جمله جوامع پرجمعیت و تاثیرگذار در آمریکا هستند که به عنوان یک پل ارتباطی میان ایالات متحده و ایران به حساب میآیند. یکی از علتهای تاثیرگذاری، سطح تحصیلات و مشارکت اقتصادی-سیاسی ایرانیان در این کشور میباشد؛ بیش از یک چهارم جمعیت ايرانىتبارهاى آمريکا دارای مدارک فوقلیسانس و دکترا هستند و این بالاترین نرخ در میان 67 گروه نژادی در آمریکا است و همچنین بر اساس فهرستى که گروه مطالعات ايرانى در آمريکا منتشر کرده، بيش از 500 پروفسور ايرانى – آمريکايى در این کشور به سر مىبرند.
علاوه بر اساتید علمی ایرانی و مدیران شرکتهای بزرگ فناوری و تجاری که اصالت ایرانی دارند، نهادهای فناوری- اقتصادی، و سیاسی مختلفی در ایالات متحده توسط ایرانیهای مقیم این کشور یا آمریکاییهایی که از پدر یا مادر ایرانی متولد شدهاند، تاسیس گردیده که پتانسیل بسیار بالایی را برای دولتمردان آمریکایی جهت اخذ تماس با دولت و مردم ایران جهت نفوذ فراهم آورده است.
معرفی بعضی نهادهای ایرانی - آمریکایی
فناوری- اقتصادی
فعالان ایرانی صنعت تکنولوژی در Silicon Valley نزدیک به دو سال است که گرد یکدیگر آمدهاند و دو کنفرانس در سال 2014 و 2015 به نام «Bridge» نیز با مشارکت تعداد قابل توجهی از کارآفرینان ایرانی و مدیران شرکتهای بزرگ «آیتی» در ایران تشکیل دادهاند. «دره سیلیکون» (Silicon Valley) نام رایج و غیررسمی منطقهای در ایالت کالیفرنیای آمریکا است که بسیاری از شرکتهای مطرح فنآوری اطلاعات مانند گوگل، اپل، اینتل، یاهو، اچپی، ادوبی سیستمز، و... در آنجا قرار دارند و به نوعی قطب فناوری آمریکا محسوب میشود.
کنفرانس اول در در دانشگاه برکلی کالیفرنیا و کنفرانس دوم نیز در برلین آلمان برگزار گردید؛ ایجاد «پلی» میان ایرانیان موفق در Silicon Valley با جوانانی که در ایران در عرصه تکنولوژی و اینترنت دست به کارآفرینی زدند، هدف این کنفرانس عنوان شده بود.
ایرانیان مقیم آمریکا که در حوزه تکنولوژی فعالیت دارند، کنفرانسهای Bridge را برای جذب و ارتباط گرفتن با نخبگان و شرکتهای ایرانی فعال در عرصه تکنولوژی کارآفرینی برگزار کردند
در واقع فعالان ایرانی صنعت تکنولوژی در Silicon Valley با برگزاری کنفرانس «Bridge» یا «پل»، بستری برای شناسایی، دریافت اطلاعات و در صورت امکان جذب نخبگان ایرانی برای نهادهایی مانند (YGL) Young global leaders فراهم کردند. آمریکاییها در چند سال اخیر تمرکز خود را بر سوءاستفاده از نهادهاي دولتي و سازمانهاي به ظاهر مردمنهاد معطوف کردهاند و يک شيوه بسيار خلاقانه را براي نفوذ، هدايت و ايجاد تنش در داخل کشور دنبال ميکنند. شبکه جهاني متشکل از نخبگان موسوم به (YGL (Young global leaders به معناي «رهبران جوان جهاني»، زير نظر «مجمع جهاني اقتصادي داووس» شکل گرفته که بهدنبال شبکهسازي بينالمللي با اهداف مورد نظر دولت آمريکا است. برای آشنایی بیشتر با (YGL) این گزارش را بخوانید.
سیاسی
نهادهای سیاسی تشکیل شده توسط ایرانیهای آمریکایی بیشتر از نهادهای فناوری- اقتصادی است که از جملۀ آنها میتوان به «شورای آمریکا-ایران» (American-Iranian Council) یا به اختصار AIC اشاره کرد که یک موسسه غیرانتفاعی در کشور ایالات متحده آمریکا است و مرکز آن در پرینستون، نیوجرسی قرار دارد. به گفته موسسان این شورا، این سازمان با هدف «توسعه و تاسیس گفتگو و تفاهم بین ایران و آمریکا» تشکیل شده است.
یکی دیگر از نهادهای سیاسی، «اتحادیه روابط عمومی آمریکاییهای ایرانیتبار» (Public Affairs Alliance of Iranian Americans) به اختصار پایا، نام یک گروه لابی در ایالات متحده است که مرکز آن در «واشنگتن دیسی» پایتخت آمریکا قرار دارد. به گفته موسسان پایا، این سازمان لابیگری، با هدف «دفاع از منافع مشترک کل جامعه ایرانی در آمریکا» تشکیل شده است.
هوشنگ امير احمدی از اعضای هیات مدیره پایا است که
برای نامزدی انتخابات ریاست جمهوری سال 92 ثبت نام کرد
اما یکی از مهمترین این نهادها، «شورای ملی ایرانیان آمریکا» (نایاک) (National Iranian-American Council) یک سازمان غیرانتفاعی و عامالمنفعه است که در جهت حمایت از حقوق سیاسی ایرانیان آمریکا در چارچوب قوانین در آمریکا تشکیل گردیده و مدیریت این شورا را «تریتا پارسی» بر عهده داشته و مقر آن در شهر «واشینگتن دیسی» است. تریتا پارسی که یک ایرانی – سوئدی به حساب میآید، دکترای خود را از دانشگاه «جانز هاپکینز» با موضوع رابطه ایران و رژیم صهیونیستی دریافت کرده است؛ وی نزد فرانسیس فوکویاما یکی از ایدهپردازهای نئوکان درس خوانده و سپس تجربه با ارزشی را در کنگره با کار برای یک نماینده به نام «باب نی» بهدست آورد، اما او این رابطه را در رزومه خود و سایت شخصیاش ذکر نمیکند («باب نی» به خاطر پذیرفتن رشوه از مشتریان سرخپوست یک لابیگر به نام جک آبراموف در سال ۲۰۰۷ به زندان افتاد).
نایاک، محصول کنفرانس آمریکاییها در قبرس برای نفوذ نرم به ایران
حداقل از دو دهه پیش یعنی از زمانی که دولت اصلاحات در ایران بر سر کار آمد، اتاقهای فکر دولت آمریکا سناریوهای مختلف نفوذ نرم در ساختارهای تصمیمگیری ایران را به طور جدی مورد بررسی قرار دارند و در این رابطه در نوامبر ۱۹۹۹ (۱۳۷۸) در قبرس کنفرانسی موسوم به «گفتمان و اقدام میان مردم ایران و آمریکا» Dialogue and Action Between the People of Iran and America برگزار کردند؛ این کنفرانس توسط مرکز گفتمان جهانی Centre of World Dialogue (مستقر در قبرس) و یک ان.جی.او به نام همیاران Hamyaran Iran NGO Resource Center که توسط محمدباقر نمازی تاسیس شده، برگزار گردید. هدف از برگزاری کنفرانس مذکور، پیشبرد راههای بهبود روابط میان ایران و آمریکا اعلام شده بود.
پژوهشی در این کنفرانس توسط سیامک نمازی (پسر محمدباقر نمازی) و تریتا پاریسی تدوین شده بود و عنوان آن «ایرانی-آمریکاییها: پلی میان دو ملت» (Iran-Americans: The bridge between two nations) نام داشت؛ در این پژوهش انجام سه مرحله برای بازگشت رابطه میان ایران و آمریکا پیشنهاد شده بود.
پژوهش مذکور با جملاتی از سخنرانی رئیس دولت اصلاحات در جمع ایرانیان مقیم آمریکا در سپتامبر 1998 در نیویورک شروع میشود که وی به اهمیت مهاجران در بهبود روابط میان تمدنها اشاره میکند. نویسندگان در این پژوهش با اشاره به فرصت روی کار آمدن دولت اصلاحات در ایران و رویکردهای غربگرایانه آن، به اهمیت استفاده از ایرانیان مقیم آمریکا در یک فرآیند سیاسی با هدف کاهش اختلافات و رفع سوءتفاهمات میان دو کشور ایران و آمریکا تاکید کرده بودند. در این گزارش، به ویژگیهای جمعیتشناختی ایرانیان مقیم آمریکا پرداخته شده و راههای استفاده از آنان به عنوان سفیران فرهنگی میان دو کشور تصریح شده بود.
نویسندگان ضمن ابراز مخالفت با تحریمهای آمریکا، پیشنهاد کرده بودند
مشابه گروههای لابی صهیونیستی در آمریکا مثل آیپک، ایرانیان مقیم آمریکا نیز سازمانهایی
در داخل آمریکا تشکیل دهند. به اعتقاد آنها، ایرانیان مقیم آمریکا باید وارد موضوع
بحث آینده روابط ایران و آمریکا به عنوان یک رویکرد منطقی نسبت به ایران شوند، البته
به گونهای که از آن حمایت از نظام جمهوری اسلامی برداشت نشود. نویسندگان در ادامه میان ایرانیان مهاجر به آمریکا
پس از انقلاب با فرزندان آنها برای پیشبرد این راهبرد، تفاوت قائل شدهاند. به گفته
آنها، ایرانیان مهاجر به آمریکا پس از انقلاب هنوز هم نگاه منفی نسبت به جمهوری اسلامی
دارند، اما فرزندان آنها که در خاک آمریکا و در سیستم آموزشی آن بزرگ شدهاند چنین
نگاهی به ایران ندارند و به همین دلیل این فرزندان، قابلیت بیشتری برای پیشبرد سناریوی
بهبود روابط میان ایران و آمریکا دارند.
تریتا پارسی دکترای خود را از دانشگاه «جانز هاپکینز»
با موضوع رابطه ایران و رژیم صهیونیستی دریافت کرده است
نویسندگان این پژوهش بر ضرورت طرد گروههایی همچون منافقین تاکید کردهاند زیرا هدف منافقین در تغییر نظام ایران، غیرقابل دسترسی است. نمازی و پارسی توصیه کردهاند دولت آمریکا از این پس به جای منافقین، از ظرفیت ایرانیان مقیم آمریکا برای پیشبرد سیاستهای نفوذ در ایران استفاده کند. در این گزارش بر استفاده از ابزار اینترنت، برای ارتقاء تعاملات میان ایرانیان مقیم آمریکا و دولت و ملت ایران تاکید شده است.
بعد از این کنفرانس بود که نایاک در واشینگتن از سوی پارسی و با همکاری خانواده نمازی تشکیل شد و بنا بر ادعای آنان نایاک اکنون 5000 عضو که حق عضویت میپردازند، دارد که تقریبا ۱٪ کل جمعیت رسمی ایرانی-آمریکاییها را شامل میشود.
نایاک، مزدور جمهوری اسلامی یا عامل نفوذ آمریکا؟
نایاک از زمان تاسیس، آموزشگاه مناسبی برای ایرانی-آمریکاییهایی بوده که به دنبال برقراری رابطه حسنه میان ایران و آمریکا بودهاند که یا از دولت آمریکا به نایاک پیوستهاند و یا وارد دولت شدهاند. مدیر تحقیقات فعلی نایاک، «ر.م» یک ایرانی-آمریکایی دو ملیتی است که تا سال ۱۳۸۵ برای شرکت ایرانی «آ.ب» که به شرکتهای غربی جهت ورود به ایران مشاوره میدهد، کار میکرد و سپس به مرکزملی تحقیقات استراتژیک دانشگاه ملی دفاع، متعلق به دولت آمریکا پیوست. وی سپس به دفتر ایران وزارت خارجه آمریکا منتقل شد که ناظر بر برنامههای گسترش حقوق بشر و دموکراسی در ایران بود. «سحر نوروززاده» نیز که هماکنون مسوول حوزه ایران در شورای امنیت ملی دولت اوباما است و عملا بالاترین رده دولتی در رابطه با سیاستهای مرتبط با ایران را دارد و کارش هدایت بخشهای مختلف دولت برای اعمال استراتژی آمریکا در مورد ایران است، از کارآموختههای نایاک است.
نایاک به دلیل اینکه شرایط نفوذ به ایران را در دوره اخیر برای خود سهل میبیند، به شدت دنبال برقراری رابطه ایران و آمریکا است و حتی با لابیگری در آمریکا به دنبال تصویب توافق هستهای با جمهوری اسلامی بوده که این تلاشها باعث شد در بعضی محافل از نایاک به عنوان عامل جمهوری اسلامی نام برده شود که این اتهام با توجه به برگزاری گردهمایی و نشستهای متعدد با سیاستمداران در واشنگتن در مورد وضعیت و سیاستگذاری روابط ایران با آمریکا و همچنین سوابق و فعالیتهای این گروه برای نفوذ بیشتر ایالات متحده به ایران بیشتر به شوخی شبیه است.
گروه نایاک در گزارشی تحت عنوان «دستهای دارز- مشتهای باز»
هفت پروژه برای نفوذ به ایران به دولت آمریکا پیشنهاد میدهد
نمونهای از همکاری این گروه با دولت آمریکا را میتوان در گزارشی تحت عنوان «دستهای دارز- مشتهای باز: جهتدهی مجدد چشمانداز ایران فراتر از توافق هستهای» که بعد از به روی کارآمدن دولت یازدهم و انجام توافق اولیه هستهای میان گروه 1+5 و ایران در سال 92 توسط این گروه منتشر شد، اشاره کرد. در این گزارش که پیشتر در مشرق با عنوان «هفت پروژه آمریکا برای نفوذ در ایران + تصاویر و سند» بررسی شده بود، برای نزدیک شدن آمریکا و متحدانش به دولت روحانی و در عین حال برای به حاشیه راندن تفکر مقاومت در برابر آمریکا در ایران، هفت استراتژی را به ایالات متحده پیشنهاد میدهد. مطالعه انجام شده در هفت پروژه پیشنهادی، توضیح میدهد که چگونه میتوان ذهن و قلب عموم مردم ایران و همچنین نخبگان آن را به تسخیر ایالات متحده در آورد. این گزارش علاوه بر پیشنهاد استفاده از ایرانیآمریکاییها برای برقراری رابطه جهت نفوذ، به انجام اقداماتی مانند برگزاری نشستهای علمی میان ایران و اروپا- آمریکا، همکاری در انرژی پاک، کمک به برطرفی آلودگی هوا در ایران، و.... توصیه میکند.
حضور ایرانی-آمریکاییها در ایران برای جاسوسی
ایالات متحده آمریکا
برای نفوذ و ضربه زدن به منافع جمهوری اسلامی ایران به اطلاعات درست و دقیق از داخل
ایران نیاز دارد. ایرانی-آمریکاییها یکی از ظرفیتهای آمریکا برای جمعآوری
اطلاعات هستند که در پوششهای مختلف مانند خبرنگاران در ایران حضور دارند. البته
نمیتوان به همه این نوع خبرنگارها مانند «کریستین امانپور» برچسب جاسوسی زد اما با دستگیری
افرادی مانند "جیسیون رضائیان" یا "رکسانا صابری" نمیتوان با
حسن ظن بالا به این افراد نگریست.
جیسیون رضائیان که به اتهامات سنگین ضدامنیتی در بازداشت به سر میبرد،
از نزدیکان گروه نایاک است
از نکات جالب در رابطه با جیسیون رضائیان که به اتهاماتی ضدامنیتی نظیر نفوذ در اماکن مهم دولتی و افشای برنامههای ضدتحریمی ایران از جمله هویت واسطههای تجاری و ماهیت شرکتهای همکار ایران در پروسه دور زدن تحریمها و جاسوسی از برنامه هستهای کشورمان روبرو شده، دوستی و ارتباط وی با گروه نایاک و همچنین نزدیکی صمیمی به مالکان و موسسان قدیمی شرکت ایرانی «آ.ب» که پیشتر به آن اشاره شد، است. رکسانا صابری نیز به عنوان "مترجم" در مجمع تشخیص مصلحت نظام کار میکرد و برای جاسوسی به نفع ایالات متحده، توسط دادگاه به هشت سال زندان و پنج سال تعلیق از فعالیت خبرنگاری محکوم شده بود.
حضور ایرانی-آمریکاییها در ایران برای مشاوره و برقراری پیوند تجاری
بعد از توافقهای اولیه هستهای میان آمریکا و ایران، ورود افراد با تابعیت دوگانه به خصوص ایرانی-آمریکاییها برای دلالی و ورود شرکتهای غربی به ویژه آمریکایی در ایران افزایش یافت. البته پیشتر شرکتی مانند «آ.ب» که در دوره کارگزاران توسط خانواده نمازی تشکیل شده بود، به عنوان یک موسسه مشورتی رابط بسیاری از شرکتهای بینالمللی از جمله شرکتهای نفتی مانند کرسنت با ایران بوده است، اما اکنون تعداد افراد جدیدی برای این پیوندهای تجاری وارد رقابت با شرکتهایی مانند «آ.ب» شدهاند.
چندی پیش «والاستریت ژورنال» در گزارشی به معرفی یکی از این افراد پرداخت که واسطه از سرگیری تجارت غرب با ایران شدهاند.
«والاستریت ژورنال» در گزارشی تحت عنوان «ایرانیهای به وطن بازگشته واسطه پیوند تجاری میان ایران و غرب میشوند» به بررسی چگونگی ورود شرکتهای غربی به ایران در بعد از توافقهای اولیه هستهای پرداخته است
در این گزارش از فردی به نام «ع» نام برده میشود که دارای تابعیت دوگانه ایرانی – آمریکایی است و به اتفاق دو ایرانی دیگر به تهران برگشته و «والاستریت ژورنال» در رابطه با آنها مینویسد که این ایرانی - آمریکاییها به ایران آمدهاند تا به میهن خود خدمت کنند و همچون پُلی بین خانه آبا و اجدادی خود با غرب پیوندی ایجاد کنند. در این گزارش آمده که آقای «ع» هم به شرکتهای آمریکایی که برای ورود به بازار ایران تلاش میکنند، مشاوره میدهد و هم به شرکتهای ایرانی که سعی میکنند دامنه فعالیت خود را در حوزههایی همچون مواد غذایی، معدن و صنعت هوا – فضا به خارج از کشور گسترش دهند.
البته نمیتوان به همه این افراد برچسبهای ضدامنیتی زد اما میتوان مراقب لابیگری آنها و ارتباط با مسئولان دولتی ایران بود تا نتوانند در ارکان مختلف جمهوری اسلامی رسوخ کنند.
ایرانی-آمریکاییها به مثابه بستر مناسب نفوذ
ایرانی بودن گروه ایرانی-آمریکاییها و شناختی که از فضای فرهنگی، اجتماعی، اقتصای و... ایران به واسطه پیوندهایی که در این کشور دارند، باعث میشود که دولت ایالات متحده از تفکرات و نیروی انسانی آنها جهت بهرهبرداری و نفوذ در ساختار جمهوری اسلامی استفاده کند.
آمریکاییها در کنار دیپلماسی عمومی برای جمهوری اسلامی که برای تطهیر چهره خود برای ایجاد قرابت در اذهان و اعتقاد ایرانیها است، استفاده از ایرانی-آمریکاییها را در این ایام فرصت غنیمتی میداند تا بتواند پیادهنظام اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و حتی امنیتی خود را وارد جمهوری اسلامی کند تا شرایط برای حضور مستقیم هموار شود که بتواند مانند گذشته چتر استعمار سیاسی، اقتصادی، فرهنگی خود را بر ایران گسترش دهد و این موفقیت را با بازگشایی دفتر حافظ منافع یا سفارت خود در تهران جشن بگیرد.