کد خبر: ۷۹۸۴۱
تاریخ انتشار: ۱۰:۳۵ - ۰۳ آذر ۱۳۹۴
نفوذ به عمق جماران؛

برادر میثم کجاست؟!

نفوذ، جدیست. مسأله ای نیست که به راحتی و به تساهل و تسامح بتوان از آن گذشت و چشم ها را به روی آن بست؛ آن هم با تاریخ روشن و شفافی که در کشور زخم خورده از استکبارمان داریم.

به گزارش سرویس شهرستان های شیرازه به نقل از لامرود، نفوذ، جدی است. مسأله ای نیست که به راحتی و به تساهل و تسامح بتوان از آن گذشت و چشم ها را به روی آن بست؛ آن هم با تاریخ روشن و شفافی که در کشور زخم خورده از استکبارمان داریم.
آنکه قصد نفوذ دارد در ابتدای امر نمی آید در بزند و خودش را معرفی کند و برنامه هایش را برای ما شرح دهد؛ هر چند که با محاسبات دقیق و برنامه های پیچیده آمده باشد.
آنکه نفوذ می کند از راهی نمی آید که کارهایش در همان خان اول! امنیتی نامیده شود و دستش را «همگان» بخوانند و طومارش را فوراً بپیچند! بلکه خیلی مودیانه، آرام و از کوچه پس کوچه های خاکی می آید.
آری نفوذ را باید باور کرد همانطور که جنگ نرم و تمام عیار استکبار را باید باور کرد. روایت زیر برش کوتاهی از نفوذ حزب توده در اوایل دهه 60 است از اعماق خاطرات «غلام»، محافظ لامردی بیت امام راحل در جماران.


اواخر سال 1361 بود. بحبوحه جنگ تحمیلی با حزب بعث عراق و درگیری های عمیق و زمانگیر با کوموله، دموکرات و منافقین و ترورهای زشت داخلی آنان. روزانه جماران و بیت حضرت امام (ره) محل آمد و شد و جلسات مکرر مسئولین  نظام و فرماندهان ارشد جنگ می شد و این ، کار ما را بسیار سنگین می کرد. حضرت دیدارها و سخنرانی های عمومی نیز داشتند. در بین محافظان، برادری داشتیم به نام میثم که او را «برادر میثم» صدا می زدیم. شخصی با قد کوتاه، جذاب، زیبا و بسیار متواضع. قریب 6 ماه نماز را با اقتدا به او به جماعت اقامه می کردیم. مسئولیت نظم و سازماندهی درون حسینیه جماران برعهده او بود. «تنها کسی که مسلح بود و سلاح کمری داشت.» حتی محسن رضایی، فرمانده سپاه و شهید صیاد شیرازی نیز بدون سلاح وارد می شدند.


با شرایط سخت جنگ، فعالیت های حزب توده، اوج گرفته بود . سپاه ضمن اینکه در بین توده ای ها نفوذی گذاشته بود از اقدامات منافقین بویژه از ترور شهیدان رجایی و باهنر ، شهید بهشتی و یارانش و... تجربه لازم را جهت جلوگیری از تکرار هر گونه ترور و عملیات خرابکارانه ای کسب کرده بود.


پس از جمع آوری اطلاعات لازم و شناسایی مهره ها و اعضاء حزب توده توسط اطلاعات سپاه (فکر کنم اردیبهشت ماه 62) ، شبانه دفتر مرکزی حزب توده محاصره و به تصرف نیروهای بیدار سپاه درآمد و به محض تصرف، اسناد و مدارک و پرونده ها بررسی شده و مشاهده شده بود که «برادر میثم» عضو رسمی حزب توده است و در آنجا پرونده دارد. شبانه و به سرعت دستگیر می شود به طوری که ما تا یک هفته نمی دانستیم « برادر میثم کجاست!»
تا فردا عصر قریب 1500 نفر از فرمانداران، استانداران، مدیران کل و بخشداران و... که در حزب عضویت داشته و به نوعی توده ای بودند توسط اطلاعات سپاه دستگیر شدند. این حرکت به قدری سریع و غافلگیر کننده بود که همه تا مدت ها متحیر و مبهوت مانده بودند.
«برادر میثم» که توده ای تمام عیار بود و ما فکر می کردیم سینه چاک ولایت و محافظ حضرت امام (ره) است در راستای اهداف حزب مرکزی توده منتظر دستور سران حزب و «احسان طبری» که در شوروی حضور داشت و جلسه نهایی شان را 24 ساعت قبل گرفته بودند، مانده بود تا امام بزرگوار را ترور و بمباران جماران و مراکز سپاه و مجلس توسط هواپیماهایشان در شوروی آغاز شود و نظام و انقلاب نوپای اسلامی از هر طرف از پا در آید اما غافل از اینکه «ید الله فوق ایدیهم»

نظرات بینندگان