کد خبر: ۸۲۴۷
تاریخ انتشار: ۰۰:۲۶ - ۱۰ بهمن ۱۳۸۹

روايت دست اول از دايي جان ناپلئون هاي خارج نشين!

طنزنويس فراري نشريات زنجيره اي كه با حلقه لندن همكاري مي كند، بسياري از عناصر ضدانقلاب مقيم خارج را كلاهبردار و دروغگو توصيف كرد.ابراهيم نبوي بدون اشاره به شارلاتان بازي هاي متعدد خود درباره ديگر عناصر فراري نوشت: وقتي مهاجر مي شوي، زمان برايت روي لحظه اي كه رفته اي صفر مي شود، منجمد مي شود. يك مشكل بزرگ مهاجر اين است كه محكوم زمان صفر است اما توهم مي كند كه با چيدن پاره ها ي خبر و واقعه مي تواند خود را به روز برساند، معمولا مهاجر زمان بعد از خروج خود را به سختي مي فهمد. گاهي سعي مي كند نفهمد و زمان را چنان كه دوست دارد تعريف كند

طنزنويس فراري نشريات زنجيره اي كه با حلقه لندن همكاري مي كند، بسياري از عناصر ضدانقلاب مقيم خارج را كلاهبردار و دروغگو توصيف كرد.
ابراهيم نبوي بدون اشاره به شارلاتان بازي هاي متعدد خود درباره ديگر عناصر فراري نوشت: وقتي مهاجر مي شوي، زمان برايت روي لحظه اي كه رفته اي صفر مي شود، منجمد مي شود. يك مشكل بزرگ مهاجر اين است كه محكوم زمان صفر است اما توهم مي كند كه با چيدن پاره ها ي خبر و واقعه مي تواند خود را به روز برساند، معمولا مهاجر زمان بعد از خروج خود را به سختي مي فهمد. گاهي سعي مي كند نفهمد و زمان را چنان كه دوست دارد تعريف كند.
او اضافه مي كند: بسياري از مهاجران را ديده ام كه سال 1356 را چنان تعريف مي كنند، انگار كه سال 2005 سوئيس است">![ يا ديده ام دوستان چپ را كه از انبوه ميليوني هواداران شان در سال 59 چنان تعريف مي كنند انگار رژه ارتش سرخ در 1927 مسكو بوده، يا مردماني كه از روزهاي جنگ در تهران چنان تعريف مي كنند انگار هر روز يك تانك به خانه شان شليك مي كرده، يا بچه هايي كه از دوران خاتمي چنان تعريف مي كنند كه انگار ملت هر روز كف خيابان روزنامه مي خواندند و شب ها پارتي مي رفتند. واقعيت اين است كه ما در گذشته دخالت مي كنيم. يادمان مي رود كه تا آخرين روز هم دست به سينه ارباب قدرت بوديم و حالا همان ها را كه مثل خودمان بودند، مزدور مي خوانيم. دوست من چنان از رنج هاي دهه 60 سخن مي گويد كه يادم مي رود كه سال 1356 به فرنگ آمده است">![ واقعيت اين است كه هر مهاجري براي اثبات خود نياز به دستكاري در واقعيت دارد. گاه اين كار را چنان مي كند كه تبديل مي شود به يكي از هزاران دائي جان ناپلئوني كه تمام سخنان شان نواري دو ساعته است كه هر روز يك ساعتش را مي گويند و هر روز تغييرش مي دهند.
ابراهيم نبوي مي نويسد: «در تعيين مبدا تاريخي، خودمان و حقانيت خودمان را پنهان مي كنيم. با رفتن من در سال 57، ايران زباله داني شد و همه چيز از بين رفت، هر كس در آنجا بود يا كشته شد يا كشتار كرد. يكباره كاشف فروتن گوادالوپ مي شويم و چنان انقلاب را تفسير مي كنيم انگار فرانسوا ميتران خلبان آيت الله خميني بود و جيمي كارتر قاتل شاه. اگر مهاجر دهه شصت باشيم، رژيم سابق را بكلي خائن مي دانيم و رژيم بعد از 67 را مزدور. تنها «قبيله من» مي شوند همان اعدامي هاي 67 كه جز آزادي هيچ نمي خواستند، هيچ ربطي هم به حمله مجاهدين خلق نداشتند و تمام شان بيگناهاني بودند كه جابرانه و ستمگرانه كشته شدند. يك نفر هم پيدا نمي شود كه محض رضاي خدا به ما نشان بدهد كه اين زندانيان بخاطر دفاع از آزادي زنداني شدند. پيش از اين پذيرفته ايم كه زندانبانان و قاتلان جنايتكار بودند. ولي آيا واقعاً مجاهدين خلق و چريكهاي فدائي خلق و حزب توده در طول مبارزات چندين و چند ساله شان، يك روز از آزادي همه مردم ايران و از دموكراسي دفاع كرده اند؟ يك شاهد مثال بياوريد تا همه دست پشيماني از بي خردي و جبن مان بگزيم كه چقدر احمق بوديم كه اين جنايت را نفهميديم و چقدر احمق تر كه براي اعتراض به آن تا پاي اعدام نرفتيم همه و همه و همه آنها كه قبل از سال 1367 از ايران خارج شدند يا در معرض اعدام بودند يا حداقل يك بار كشته شده بودند؟
وي در ادامه اين مطلب هجوآميز يادآور مي شود: اگر سال 1378 از ايران خارج شده باشيم، قرباني بي كفايتي و ترس خاتمي هستيم. من نمي فهمم در روز هجده تير كلا هزار نفر در دانشگاه تهران معترض بودند، اين خيل ده هزار نفري رهبران جنبش دانشجويي در فرنگ چه مي كنند؟ داغ دل جنبش سبزي ها را تازه نمي كنم كه هنوز از گرد راه نرسيده اند و وقت براي گفتن از آنان بسيار است. بگذار تكرار كنم كه من پشت دفاع از اين قربانيان 57 و 67 و 78 و 88 الزاما خيرخواهي و عدالت جويي نمي بينم. دفاع مي كنيم چون مي خواهيم خودمان را اثبات كنيم. گاهي اوقات حتي تيزبازي درمي آوريم. مي شويم مدافع قربانيان 67 در حالي كه اصلا روح مان تا پس از پناهنده شدن از اين ماجرا خبر نداشت و راي مان را پس مي خواهيم بگيريم، در حالي كه اصلاً رايي نداده بوديم.
يادآور مي شود نوشته كنايه آميز نبوي كه از سوي سايت مهاجراني و كديور (جرس) منتشر مي شود، در واقع پاسخي است به جريان هاي ضدانقلاب و نفاق قديمي تر كه با لحني تحقيرآميز و انباشته از سرزنش با كساني چون نبوي و مهاجراني و ساير شبه اصلاح طلبان برخورد مي كنند و سوابق حضور آنها در جمهوري اسلامي را به رخشان مي كشند و سمبل فرصت طلبي، كاسبكاري و بي ثباتي شخصيت معرفي مي كنند.

انتهای پیام/10

نظرات بینندگان