یادداشت/ حسین قدیانی
امنیت صددرصدی و اقتصاد 4 درصدی!
خوب است مدیران اقتصاد 4 درصدی، به جای طعنهزدن به رزمندگانی که ناظر بر حفظ امنیت، مشغول غریبانهترین جنگ با وحشیترین حرامیان هستند، این پرسش را با خود مطرح کنند که متأثر از کدام تفکر، این همه در حوزه نظامی موفق بودهایم؟! و متأثر از کدام تفکر، این همه در حوزه اقتصاد، ناموفق؟!
به گزارش شیرازه، «حسین قدیانی» در روزنامه «جوان» نوشت:
دولت یازدهم که آخرین روزهای خود را سپری میکند، اگرچه گیروگور زیاد دارد لیکن جز این نیست که در حوزه اقتصاد، از همه حوزهها ضعیفتر ظاهر شده، اما همین اول بسماللهی جا دارد بگویم که ما هرگز مدعی نبودهایم که از صفر تا صد معضلات اقتصادی، تقصیر دولت فعلی است! بلاشک معایب و البته محاسن دولتهای قبل، بهخصوص دولت نهم و دهم، برای دولت فعلی، چیزهایی به یادگار گذاشته، اما عمده نقد ما به این دولت در حوزه اقتصاد، متمرکز روی رها کردن ظرفیتهای داخلی و معطل نگه داشتن نگاه کشور به صدقه خیالی دشمن بوده است! و دیگر اینکه دولت فعلی، اصرار دارد معضلی که هست را بگوید نیست! و گل و بلبل و نشاطی که نیست را بگوید هست! چند روز پیش، در سرمقاله فلان روزنامه زنجیرهای میخواندم که در باب مهمترین علت رکود نوشته بود: «اشتباه بزرگ روحانی آنجا بود که یک میل بزرگ و یک امید بزرگتر را آنچنان گره به نتایج برجام زد که ناخواسته همگان متوقع و منتظر معجزه در فردای برجام بودند! اما موش
زاییدن کوه برجام، همانا و متأثر از ضدحال بزرگ به اقتصاد معطل نتایج توافق، رکود بزرگتر همانا! اساساً رکود، آنجایی اپیدمی و عمومی و همهگیر میشود که به امید یک غذای چرب و شیرین، آشپز محترم بیاید و مدام اشتهای جمع را تحریک کند و در نهایت، به قول آقای سیف، معلوم شود که عایدی مردم از برجام «تقریباً هیچ» بوده! و این یعنی، اشتهای اقتصاد، بیخود و بیجهت داشته تحریک میشده! در آستانه برجام، فروشنده نمیفروخت و خریدار نمیخرید و کارخانهدار به جای چشم دوختن به کارخانه خود، مدام اخبار را بالا و پایین میکرد و خلاصه، هم معطل و علاف رؤیت معجزه بودند به امید سود بیشتر، که در نهایت، معلوم شد هیچ معجزهای هم در کار نیست! این شد که «رکود» تبدیل شد به «معضل اول اقتصاد کشور!» تا همه آن امیال و آرزوها و اشتهاها، به راحتی ترکیدن یک حباب، بترکد و خلاص!» طرفه حکایت اینجاست که این فقط آقای روحانی نبود که با وعده و وعیدهای خود، مدام این بادکنک را باد کند! روزنامههای زنجیرهای هم کم تیتر درشت نزدند که «صبح بدون تحریم!» و «خداحافظ تحریم!» اگر در مقوله اقتصاد، دیوار کشیدن دور مرزهای کشور و نگاه صرف به داخل، نه کاری عقلانی و نه اساساً کاری شدنی است، از آن بدتر این است که تو برداری همه اقتصاد کشور را لنگ در هوا نگه داری، به امید لطف و کرم کاخ سفید! در این صورت، معلوم است که متأثر از بدعهدی کاملاً قابل پیشبینی دشمن واضع تحریم، چه ضدحال بزرگی و چه رکود بزرگتری، دامنگیر اقتصاد مملکت میشود! من اما در این یادداشت، بیش از این قصد باز کردن روضه تحریم و توافق را ندارم، بلکه میخواهم رونمایی کنم از مهمترین نقد ما به دولت فعلی، آنجا که آقای روحانی مدعی است جز در بخش مسکن، اقتصاد ما رکود ندارد! بیماری را در نظر بگیرید که همه پزشکان، متفقالقول بر بیماری مثلاً سرطان او صحه گذاشتهاند؛ او اما معتقد است جز به یک حساسیت فصلی دچار نیامده! وقتی آقای روحانی، اصل و اساس مهمترین معضل اقتصادی مملکت را منکر است، کاملاً حق دارد اگر تلویحاً بگوید 40 سال و 100 سال هم، از من یکی حل مشکلات را نخواهید! این عین سخن رئیس فعلی قوه مجریه است: «100 سال هم برای حل مشکلات کشور کافی نیست!»
رئیسجمهور اگر شما باشی که رکود را منکر شوی و بیکاری را هم شعار بخوانی، 100 سال که هیچ، من قول میدهم هزار سال دیگر هم وضع ما همین است! جناب آقای روحانی! چهار سال پیش، حضرتعالی به ما وعده دادی که ظرف 100 روز، تحول اقتصادی ایجاد میکنی! بعد گفتی من نگفتم و روزنامهها را متهم کردی به دروغ بزرگ! بعد گفتی آدم مگر عقل نداشته باشد که همچین وعدهای بدهد! بعد گفتی 40 سال و 100 سال هم مشکلات حل نمیشود! بعد دوباره گفتی برنامه 100 روزه دارم! واقعاً آنی درنگ کنید! خروجی این حرفها یعنی چه؟! و عاقبت، تکلیف ما در مواجهه با این همه حرف متضاد چیست؟! خنده؟! گریه؟! سکوت؟! یا عزم برای تغییر حضرتعالی؟! ما گیرم منتقد شما هستیم! جریان اصلاحات چه که آخر هم مصلحت ندید شما را به تنهایی وارد کارزار انتخابات کند؟! باورم نیست که اسحاق جهانگیری از حق شهروندی خود استفاده کرده باشد! او سوءاستفاده کرد از ضعف مدیریت شما! و عدم تسلط شما بر آمار و امور! منتهای مراتب، معاون اول شما، هرگز نمیتواند آلترناتیو وضع موجود باشد، چراکه معاون اول شماست! و منصوب شماست! این وضع را، اما یکی باید تغییر دهد که نه شما را قبول داشته باشد، نه معاون اولتان را و نه اساساً مدیریت 4 درصدی دولت اعتدال را!
از جاده اقتصاد، گریزی بزنیم به جاده جنگ! 35 سال پیش در چنین روزهایی، قاسم سلیمانی و دیگر رزمندگان، به خط زده بودند تا با توکل بر خدا، خرمشهر را آزاد کنند! از اردیبهشت 61 تا اردیبهشت 96 و در همه این 35 سال، ما اما در حوزه نظامی، آنقدر پیشرفت کردهایم که اصلاً و اساساً به دشمن اجازه ورود به خاکمان را ندهیم! خوب است مدیران اقتصاد 4 درصدی، به جای طعنهزدن به رزمندگانی که ناظر بر حفظ امنیت، مشغول غریبانهترین جنگ با وحشیترین حرامیان هستند، این پرسش را با خود مطرح کنند که متأثر از کدام تفکر، این همه در حوزه نظامی موفق بودهایم؟! و متأثر از کدام تفکر، این همه در حوزه اقتصاد، ناموفق؟! آیا اگر در مقوله اقتصاد هم، امور به جای نجومیبگیرهای 4 درصدی، دست «مدیران جهادی» بود، این بود وضع؟! اینکه آقای روحانی مدعی هستند «رکود نداریم»، همانقدر خندهدار است که قاسم سلیمانی مدعی شود «داعش نیست!» حاجقاسم اما بدین منوال حرف نمیزند! خودش را هم «ذخیره و امانتدار» نمیداند! الغرض! برای یاری رساندن به امن و امان میهن عزیز، سردار و سرهنگ و سرباز و امیر، به خوبی دارند وظیفه خود را انجام میدهند، اما کیست اقتصاد را یاری کند؟!
قدر مسلم، آقای روحانی و مکملش، یاریدهندههای خوبی برای اقتصاد نیستند، چراکه چهار سال تمام، فقط حرف زدند و حرف و حرف و حرف! بگذریم که اساساً معتقدند رکود نداریم! اگر قاسم سلیمانی و نیروهایش، امنیت را صددرصدی اجرا میکنند و اگر رزمنده مدافع حرم، سختی جنگ در بلاد غربت را بر تن خود هموار میکند که همه با هر گرایشی، روز انتخابات در نهایت امنیت، رأی خود را درون صندوق بیندازند، چرا اقتصاد، تنها باید به 4 درصد سود برساند؟! آن هم کدام 4 درصد؟! 4 درصدی که از همه بیشتر میخورد و از همه بیشتر مینالد! از همه بیشتر حقوق میگیرد و از همه بیشتر اپوزیسیون است! از همه بیشتر مسافرت میرود و از همه بیشتر شاکی است! از همه بیشتر خرج میکند و از همه بیشتر متوقع است! برجام نباشد؛ با «تحریم» کاسبی میکند! برجام باشد؛ با «توافق» کاسبی میکند! و بعد، شگفتا! با وجود این همه کاسبی دونبش، زبانش هم علیه حافظان امنیت کشور، دراز است! اقتصاد، با زبان دراز مدیران 4 درصدی، درست نمیشود! همت بالا میخواهد! مقابله با رکود، از نبرد تن و تانک در عملیات «الیبیتالمقدس» سختتر نیست! ولی باوری هست مرا!
اگر قرار بود «10 اردیبهشت 61» به جای جگرگوشههای این ملت، همین 4 درصدیها به خط بزنند، خرمشهر هنوز هم آزاد نشده بود! ولی خب! هر روز داشتیم شبیه این حرافیها را میشنیدیم که «من خرمشهر را 100 روزه آزاد میکنم! من کی گفتم خرمشهر را 100 روزه آزاد میکنم! مگر آدم، اون را نداشته باشد! حرف من این بود که بعد از 100 روز، میگویم کی خرمشهر را آزاد میکنم! 40 سال و 100 سال هم خرمشهر آزاد نمیشود! برای آزادی خرمشهر، برنامه 100 روزه دارم! جز 10 کیلومتر از خاک شلمچه، اصلا هیچ کجای کشور، دست دشمن نیست!» آقای روحانی! خوب شد شما سرهنگ نیستی والا همچنان که در وادی اقتصاد، رکود را منکر شدی، در میدان جنگ هم لابد لعین تکفیری را منکر میشدی! رکود اما از داعش هم وحشیتر است! نیستی شما در بین مردم که ببینی! ادعای «رکود نداریم» محصول پریدن 24 ساعته شما با 4 درصدیهاست! و البته واضح است مدیری که با وجود این همه بیکار، از دولت شما ماهی 150 میلیون تومان حقوق میگیرد، رکود ندارد! آقای روحانی! دنیای 4 درصدیها با دنیای این مردم فرق میکند! نیستی شما در بین مردم که ببینی!
منبع: روزنامه جوان
دولت یازدهم که آخرین روزهای خود را سپری میکند، اگرچه گیروگور زیاد دارد لیکن جز این نیست که در حوزه اقتصاد، از همه حوزهها ضعیفتر ظاهر شده، اما همین اول بسماللهی جا دارد بگویم که ما هرگز مدعی نبودهایم که از صفر تا صد معضلات اقتصادی، تقصیر دولت فعلی است! بلاشک معایب و البته محاسن دولتهای قبل، بهخصوص دولت نهم و دهم، برای دولت فعلی، چیزهایی به یادگار گذاشته، اما عمده نقد ما به این دولت در حوزه اقتصاد، متمرکز روی رها کردن ظرفیتهای داخلی و معطل نگه داشتن نگاه کشور به صدقه خیالی دشمن بوده است! و دیگر اینکه دولت فعلی، اصرار دارد معضلی که هست را بگوید نیست! و گل و بلبل و نشاطی که نیست را بگوید هست! چند روز پیش، در سرمقاله فلان روزنامه زنجیرهای میخواندم که در باب مهمترین علت رکود نوشته بود: «اشتباه بزرگ روحانی آنجا بود که یک میل بزرگ و یک امید بزرگتر را آنچنان گره به نتایج برجام زد که ناخواسته همگان متوقع و منتظر معجزه در فردای برجام بودند! اما موش
زاییدن کوه برجام، همانا و متأثر از ضدحال بزرگ به اقتصاد معطل نتایج توافق، رکود بزرگتر همانا! اساساً رکود، آنجایی اپیدمی و عمومی و همهگیر میشود که به امید یک غذای چرب و شیرین، آشپز محترم بیاید و مدام اشتهای جمع را تحریک کند و در نهایت، به قول آقای سیف، معلوم شود که عایدی مردم از برجام «تقریباً هیچ» بوده! و این یعنی، اشتهای اقتصاد، بیخود و بیجهت داشته تحریک میشده! در آستانه برجام، فروشنده نمیفروخت و خریدار نمیخرید و کارخانهدار به جای چشم دوختن به کارخانه خود، مدام اخبار را بالا و پایین میکرد و خلاصه، هم معطل و علاف رؤیت معجزه بودند به امید سود بیشتر، که در نهایت، معلوم شد هیچ معجزهای هم در کار نیست! این شد که «رکود» تبدیل شد به «معضل اول اقتصاد کشور!» تا همه آن امیال و آرزوها و اشتهاها، به راحتی ترکیدن یک حباب، بترکد و خلاص!» طرفه حکایت اینجاست که این فقط آقای روحانی نبود که با وعده و وعیدهای خود، مدام این بادکنک را باد کند! روزنامههای زنجیرهای هم کم تیتر درشت نزدند که «صبح بدون تحریم!» و «خداحافظ تحریم!» اگر در مقوله اقتصاد، دیوار کشیدن دور مرزهای کشور و نگاه صرف به داخل، نه کاری عقلانی و نه اساساً کاری شدنی است، از آن بدتر این است که تو برداری همه اقتصاد کشور را لنگ در هوا نگه داری، به امید لطف و کرم کاخ سفید! در این صورت، معلوم است که متأثر از بدعهدی کاملاً قابل پیشبینی دشمن واضع تحریم، چه ضدحال بزرگی و چه رکود بزرگتری، دامنگیر اقتصاد مملکت میشود! من اما در این یادداشت، بیش از این قصد باز کردن روضه تحریم و توافق را ندارم، بلکه میخواهم رونمایی کنم از مهمترین نقد ما به دولت فعلی، آنجا که آقای روحانی مدعی است جز در بخش مسکن، اقتصاد ما رکود ندارد! بیماری را در نظر بگیرید که همه پزشکان، متفقالقول بر بیماری مثلاً سرطان او صحه گذاشتهاند؛ او اما معتقد است جز به یک حساسیت فصلی دچار نیامده! وقتی آقای روحانی، اصل و اساس مهمترین معضل اقتصادی مملکت را منکر است، کاملاً حق دارد اگر تلویحاً بگوید 40 سال و 100 سال هم، از من یکی حل مشکلات را نخواهید! این عین سخن رئیس فعلی قوه مجریه است: «100 سال هم برای حل مشکلات کشور کافی نیست!»
رئیسجمهور اگر شما باشی که رکود را منکر شوی و بیکاری را هم شعار بخوانی، 100 سال که هیچ، من قول میدهم هزار سال دیگر هم وضع ما همین است! جناب آقای روحانی! چهار سال پیش، حضرتعالی به ما وعده دادی که ظرف 100 روز، تحول اقتصادی ایجاد میکنی! بعد گفتی من نگفتم و روزنامهها را متهم کردی به دروغ بزرگ! بعد گفتی آدم مگر عقل نداشته باشد که همچین وعدهای بدهد! بعد گفتی 40 سال و 100 سال هم مشکلات حل نمیشود! بعد دوباره گفتی برنامه 100 روزه دارم! واقعاً آنی درنگ کنید! خروجی این حرفها یعنی چه؟! و عاقبت، تکلیف ما در مواجهه با این همه حرف متضاد چیست؟! خنده؟! گریه؟! سکوت؟! یا عزم برای تغییر حضرتعالی؟! ما گیرم منتقد شما هستیم! جریان اصلاحات چه که آخر هم مصلحت ندید شما را به تنهایی وارد کارزار انتخابات کند؟! باورم نیست که اسحاق جهانگیری از حق شهروندی خود استفاده کرده باشد! او سوءاستفاده کرد از ضعف مدیریت شما! و عدم تسلط شما بر آمار و امور! منتهای مراتب، معاون اول شما، هرگز نمیتواند آلترناتیو وضع موجود باشد، چراکه معاون اول شماست! و منصوب شماست! این وضع را، اما یکی باید تغییر دهد که نه شما را قبول داشته باشد، نه معاون اولتان را و نه اساساً مدیریت 4 درصدی دولت اعتدال را!
از جاده اقتصاد، گریزی بزنیم به جاده جنگ! 35 سال پیش در چنین روزهایی، قاسم سلیمانی و دیگر رزمندگان، به خط زده بودند تا با توکل بر خدا، خرمشهر را آزاد کنند! از اردیبهشت 61 تا اردیبهشت 96 و در همه این 35 سال، ما اما در حوزه نظامی، آنقدر پیشرفت کردهایم که اصلاً و اساساً به دشمن اجازه ورود به خاکمان را ندهیم! خوب است مدیران اقتصاد 4 درصدی، به جای طعنهزدن به رزمندگانی که ناظر بر حفظ امنیت، مشغول غریبانهترین جنگ با وحشیترین حرامیان هستند، این پرسش را با خود مطرح کنند که متأثر از کدام تفکر، این همه در حوزه نظامی موفق بودهایم؟! و متأثر از کدام تفکر، این همه در حوزه اقتصاد، ناموفق؟! آیا اگر در مقوله اقتصاد هم، امور به جای نجومیبگیرهای 4 درصدی، دست «مدیران جهادی» بود، این بود وضع؟! اینکه آقای روحانی مدعی هستند «رکود نداریم»، همانقدر خندهدار است که قاسم سلیمانی مدعی شود «داعش نیست!» حاجقاسم اما بدین منوال حرف نمیزند! خودش را هم «ذخیره و امانتدار» نمیداند! الغرض! برای یاری رساندن به امن و امان میهن عزیز، سردار و سرهنگ و سرباز و امیر، به خوبی دارند وظیفه خود را انجام میدهند، اما کیست اقتصاد را یاری کند؟!
قدر مسلم، آقای روحانی و مکملش، یاریدهندههای خوبی برای اقتصاد نیستند، چراکه چهار سال تمام، فقط حرف زدند و حرف و حرف و حرف! بگذریم که اساساً معتقدند رکود نداریم! اگر قاسم سلیمانی و نیروهایش، امنیت را صددرصدی اجرا میکنند و اگر رزمنده مدافع حرم، سختی جنگ در بلاد غربت را بر تن خود هموار میکند که همه با هر گرایشی، روز انتخابات در نهایت امنیت، رأی خود را درون صندوق بیندازند، چرا اقتصاد، تنها باید به 4 درصد سود برساند؟! آن هم کدام 4 درصد؟! 4 درصدی که از همه بیشتر میخورد و از همه بیشتر مینالد! از همه بیشتر حقوق میگیرد و از همه بیشتر اپوزیسیون است! از همه بیشتر مسافرت میرود و از همه بیشتر شاکی است! از همه بیشتر خرج میکند و از همه بیشتر متوقع است! برجام نباشد؛ با «تحریم» کاسبی میکند! برجام باشد؛ با «توافق» کاسبی میکند! و بعد، شگفتا! با وجود این همه کاسبی دونبش، زبانش هم علیه حافظان امنیت کشور، دراز است! اقتصاد، با زبان دراز مدیران 4 درصدی، درست نمیشود! همت بالا میخواهد! مقابله با رکود، از نبرد تن و تانک در عملیات «الیبیتالمقدس» سختتر نیست! ولی باوری هست مرا!
اگر قرار بود «10 اردیبهشت 61» به جای جگرگوشههای این ملت، همین 4 درصدیها به خط بزنند، خرمشهر هنوز هم آزاد نشده بود! ولی خب! هر روز داشتیم شبیه این حرافیها را میشنیدیم که «من خرمشهر را 100 روزه آزاد میکنم! من کی گفتم خرمشهر را 100 روزه آزاد میکنم! مگر آدم، اون را نداشته باشد! حرف من این بود که بعد از 100 روز، میگویم کی خرمشهر را آزاد میکنم! 40 سال و 100 سال هم خرمشهر آزاد نمیشود! برای آزادی خرمشهر، برنامه 100 روزه دارم! جز 10 کیلومتر از خاک شلمچه، اصلا هیچ کجای کشور، دست دشمن نیست!» آقای روحانی! خوب شد شما سرهنگ نیستی والا همچنان که در وادی اقتصاد، رکود را منکر شدی، در میدان جنگ هم لابد لعین تکفیری را منکر میشدی! رکود اما از داعش هم وحشیتر است! نیستی شما در بین مردم که ببینی! ادعای «رکود نداریم» محصول پریدن 24 ساعته شما با 4 درصدیهاست! و البته واضح است مدیری که با وجود این همه بیکار، از دولت شما ماهی 150 میلیون تومان حقوق میگیرد، رکود ندارد! آقای روحانی! دنیای 4 درصدیها با دنیای این مردم فرق میکند! نیستی شما در بین مردم که ببینی!
منبع: روزنامه جوان
نظرات بینندگان