بنی صدر از صعود تا سقوط/هدایت تا آخرین حد ممکن
اولین انتخابات ریاست جمهوری نظام جمهوری اسلامی ایران، 3 ماه بعد از استعفای بازرگان در پنجم بهمن ماه 1358 برگزار شد که حدود 21 میلیون نفر واجد شرایط شرکت در این انتخابات بودند که از این میزان 14 میلیون نفر معادل 42/67 درصد از واجدین شرایط در اولین انتخابات ریاست جمهوری، رأی های خود را به صندوق ریختند.
در این انتخابات، 124 نامزد ریاست جمهوری بودند که در این بین، ابوالحسن بنی صدر توانست با کسب 11 میلیون رأی بر رقبای خود پیروز شود، و بدین ترتیب وی از 15 بهمن 58 لغایت 1 تیر 60 به مدت 16 ماه مسئولیت اداره کشور را به دست گرفت.
تنفیذ حکم ریاست جمهوری توسط امام خمینی (ره)
رهبر کبیر انقلاب در تاریخ 15 بهمن 1358 طی حکمی، ریاست جمهوری را به بنی صدر تنفیذ فرمودند که قسمتهایی از این حکم امام خمینی(ره) قابل تامل است: تنفیذ و نصب اینجانب و رای ملت مسلمان ایران محدود است به عدم تخلف ایشان از احکام مقدسه اسلام و تبعیت از قانون اساسی اسلامی ایران... از قشرهای مختلف ، خصوصا متفکران و اندیشمندان و احزاب اسلامی و سیاسی و قوای نظامی می خواهم با حسن نیت از ایشان و دولت اسلامی پشتیبانی نمایند و از تفرقه و اختلاف و کارشکنی بپرهیزند و تا ایشان بر محور عدل اسلامی عمل می کند و جانبدار مستمندان و مستضعفان هستند و از اعمال شبه طاغوت اجتناب می کند از همکاری و معاونت دریغ ننمایند.
سخنرانی
امام خمینی (ره) در روز تنفیذ حکم ریاست جمهوری که با حدیث «حبالدنیا رأس
کل خطیئه» آغاز شد از همان اول کار، نشان از اخطار و هشدار داشت و سرشار
از معنا بود؛ متن حکم تنفیذ نیز حاکی از این بود که امام چند مورد را
درباره بنی صدر از جمله تخلف بنی صدر از احکام اسلامی و قانون اساسی، وجود
حس بد بینی بین متفکران و اندیشمندان نسبت به بنی صدر، ایجاد تفرقه و
اختلاف، نزدیک شدن عملکرد بنی صدر به اعمال طاغوت، پیش بینی می کردند.
اغتشاشات داخلی و حمایت امام از دولت به همراه انتقاد و گله
17 شهریور 59 بنی صدر به مناسبت سالگرد فاجعه جمعه خونین در میدان شهدای تهران سخنرانی کرد و روند بحران و تشنج را به طور علنی و آشکار پی گرفت؛ روندی که از ابتدای تابستان 59 با افزایش تهاجم به شخصیتهای محوری حزب جمهوری اسلامی و متهم کردن آیت به طرح توطئه براندازی رئیسجمهور و نسبت دادن این ماجرا به حزب جمهوری اسلامی و مانع تراشی در کار معرفی نخست وزیر و پافشاری در ممانعت از نخستوزیری «محمدعلی رجایی» تا سرحد امکان و انتشار مطالب تحریکآمیز و جوسازی و پروندهبازی و افشاگری های بیامان در روزنامه «انقلاباسلامی» شتاب و شدت گرفت.
در این روز، بنیصدر جبههگیری و صفآرایی علنی خود را در مقابل مجلس، دولت، حزب جمهوری اسلامی و در یک کلمه خط امام، به میان توده مردم کشاند و همه را دشمن خود قلمداد کرد.
امام در یک سخنرانی بسیار مهم برای اولین بار، صریحتر از پیش به بررسی مسائل داخلی، جنگهای جناحی و صفبندی گروهها پرداختند و با لحنی گله آمیز، ضرورت حیاتی وحدت را در وضعیت خطیر و پرالتهاب آن روز یادآور شدند.
28 آبان 59 روز عاشورا بود؛ سیل جمعیت به میدان آزادی ریخته تا بشنود که این بار بنیصدر بعد از بیانات دو روز پیش امام و تعیین دقیق مرزها و معیارها در آن چه میگوید؛ امام هم گفته بود که در مراسم فقط نام امام حسین(ع) باشد و بس، اما ناگاه بنی صدر پیدایش شد و هوادارانش هم از جلوی جایگاه سر و دست جنباندند و همچون پیش، سوت و کف زدند و حرمت این روز را شکستند.
نماز جمعه روز 7 آذر 59، زیر رگبار تند باران برگزار شد؛ بیانات آقای خامنه ای امام جمعه تهران آن روزها عطر و بوی جبهههای جنوب را میداد که از آنجا باز آمده بودند که این بیانات در تهران آلوده به سیاستزدگیها، طراوات میافشاند.
این بار ایشان سکوت چند ماهه را شکستند و دردمندانه از حقایق ناگفته سیاسی و نظامی پرده برداشتند؛ از اهمال کاری ها و بیتدبیری هایی که سرانجام به سقوط خرمشهر منجر شد، رویه مشکوک و غیرقابل توجیه رئیسجمهور در جایگاه فرماندهی کل قوا و اداره و سازماندهی جنگ که به نیروهای داوطلب سپاه و بسیج سلاح واگذار نمی شد، و آن گاه در برابر انبوه نمازگزاران از استخوان در گلو گفتند و صبری که شاید یک روز به انتها برسد.
میتینگ نهضت آزادی روز 18 اسفند 59 برگزار شد؛ این میتینگ به منزله یکی از نقاط عطف در آشکار شدن پیوند لیبرالها و منافقین پشت سر بنیصدر در مقابل جریان اصیل خط امام بود؛ این تجمع در استادیوم امجدیه و با سخنرانی چهرههای شاخص نهضت آزادی مانند مهندس بازرگان، دکتر یزدی، دکتر سحابی و مهندس صباغیان برگزار شد؛ اعتراض به عملکرد اکثریت خط امامی مجلس، یکی از محورهای صحبت هر سه نماینده نهضت آزادی بود.
22 بهمن 59، تهران و دیگر شهرها رفته رفته صحنه آشوب و درگیریهای خیابانی میشود و عرصه سیاسی رو به تشنج و بحران می رود؛ خشونت چماق به دستان ضد چماق داری و ارتجاع! در روز 18 بهمن در میدان آزادی 1 کشته و 1مجروح به جا گذاشت؛ عناصر گروهک فدائیان اقلیت با پنجهبکس و چماق و چاقو به جان مردم افتادند.
میتینگی در دانشگاه تهران، روز 14 اسفند 59 به مناسب سالروز وفات دکتر مصدق، به صحنه بزرگ و بیسابقهای از صفآرایی و رودررویی جبهه ائتلافی ضد انقلاب، چپهای آمریکایی و گارد شبه نظامی بنیصدر با مردم و تودههای انقلاب و مدافع خط امام تبدیل شد.
جمعیتی عظیم سراسر دانشگاه، زمین چمن و خیابانهای اطراف را در بیرون فرا گرفته بود؛ جمعیت مثل انبار باروتی بود و هر لحظه امکان داشت با یک جرقه مشتعل شود؛ در جلوی پایگاه سخنرانی، دختر و پسر جوانانی حضور داشتند که نظم و هماهنگی در شعارها و همه حرکات و به خصوص لباسهای متحدالشکل شان نشانگر یک انسجام تشکیلاتی از پیش سازماندهی شده بود و به نظر میآمد که غالب آنان از اعضای شبه نظامی مجاهدین خلق(منافقین) هستند؛ در وسط زمین چمن پلاکاردهایی با این نوشتهها به چشم میخورد، «چوب، چماق، شکنجه، دیگر اثر ندارد.»، «مسلمان به پا خیز، حزب شده رستاخیز»
پوسترهایی از دکترمصدق در میان جمعیت خودنمایی میکرد؛ در خارج از دانشگاه و خیابانهای جنوبی و شرقی زمین، گروه مخالف بنی صدر و معتقدان به خط امام شعارهایی با این عناوین سر میدادند، «ابوالحسن پینوشه، ایران شیلی نمیشه»، « مرگ بر لیبرال»، «تا مرگ شاه دوم، نهضت ادامه دارد» و پلاکاردهایی از تصاویر و بیانات امام خمینی بر ضد ملیگرایان، به دست آنها بود؛ ناگهان جوانی در میان جمعیت به سوی چند دختر چادری که عکسهای امام را به دست داشتند یورش برد و این عکس ها را پاره پاره و به هوا پرتاب کرد و جمعیتی که شاهد صحنه بود، با کف زدن از این هتاکی او تجلیل به عمل آورد؛ دیگر، کار از دشمنی با حزب جمهوری و دکتر بهشتی و یاران امام گذشته بود و خفاشها مستقیماً پنجه بر آفتاب کشیدند؛ ساعت 15:40 بنیصدر در میان سوت و کف زدن جمعیت به جایگاه آمد و خانمی یک حلقه گل به گردنش انداخت و شعارهای ضد حزب به اوج رسید؛ ناگاه با اصابت یک نارنجک و پرتاب سنگ، وضعیت بحرانی شد و با هدایت نیروهای شبه نظامی مجاهدین خلق(منافقین)، جمعیت داخل زمین چمن نیز به دادن شعارهای جهتدار پرداختند، «بنی صدر افشا کن، بهشتی رو رسوا کن»، «بهشتی، بهشتی، طالقانی رو تو کشتی!» و ... ؛ در این روز، شعار مرگ بر بهشتی ترجیعبند هیاهوی منافقان بود.
بنیصدر در قسمتی از سخنانش در حالی که چند برگ و کارت شناسایی را به جمعیت نشان میداد، آنها را متعلق به افرادی از کمیته انقلاباسلامی و حزب جمهوری اسلامی خواند که به عنوان چماقدار دستگیر شده اند؛ پس از اعلام این مطلب، وی با شعار «سردسته چماقداران، بهشتی» مورد تشویق قرار گرفت؛ در این هنگام از ضلع و جلوی جایگاه، جماعتی پا به زمین کوبیدند و فریاد زدند «بنیصدر بنیصدر، حکم تهاجم بده» و «بنیصدر بنیصدر، اذن جهادم بده!» و سرانجام جواز حمله را از مجتهد اعلم خویش این گونه دریافت کردند که «مردم! اینها را از اینجا بیرون کنید. اینان را بیرون کنید.» و بعد پشت سرهم افرادی که صورتشان با ضربههایی شکافته و خونین شده بود، در حالی که همچنان بر سر و صورتشان مشت و لگد کوفته میشد، از دیوار شرقی به پایین پرتاب شدند؛ مهاجمین حالتی وحشیانه به خود گرفته بودند و با شعارهایی که به وسیله دوستانشان داده میشد، بیشتر تحریک میشدند و با حرص و ولع، هرازگاهی یکی از مردم را صید میکردند و تا جا داشت میزدند؛ حقیقتاً دیوانگی و درندهخویی به اوج خود رسیده بود؛ هرکس ریش داشت و اورکت آبی و سبز به تن داشت، به نشانه مرتجع بودن به باد کتک گرفته شد.
سرانجام در تاریخ 16 اسفند 59 ، از سوی امام امت در پاسخ به تلگرام بسیار مهم آیتالله العظمی گلپایگانی درباره حادثه پنجشنبه گذشته دانشگاه تهران که در آن «خواستار اقدام فوری و سریع ایشان، قبل از بروز فتنههای خطرناک و حوادث غیرقابل پیشبینی» شده بودند، فرمان تاریخی شناسایی و مجازات عاملان حادثه پنجشنبه صادر شد؛ امام فرمودند، «باید گروهها و دستههای منحرف بدانند که من با احساس تکلیف با آنان برخورد میکنم و به شرارتهای ضد اسلامی خاتمه میدهم.»
انتقاد از عدم پایبندی به قانون
سرانجام امام خمینی(ره) در پاسخ به تمام این تحرکات در سخنرانی خود فرمودند: «این مردم اسلام را می خواهند؛ اگر پایتان را از اسلام کنار بگذارید این طلبه که اینجا نشسته با کمال قوا با شما مخالفت می کند، من اول سال به آقایان عرض کردم که این سال خوب است، سال قانون باشد باید حدود معلوم بشود، آقای رییس جمهور حدودش در قانون اساسی چه هست، یک قدم آن ور بگذارد من با او مخالفت می کنم، اگر همه مردم هم موافق باشند من مخالفت می کنم، نمی شود از شما پذیرفت که ما قانون را قبول نداریم، غلط می کنی قانون را قبول نداری ! قانون تو را قبول ندارد، نباید از مردم پذیرفت، از کسی پذیرفت ، که ما شورای نگهبان را قبول نداریم، نمی توانی قبول نداشته باشی، مردم رای دادند به این ها.»
اتمام حجت
بنیانگذار انقلاب اسلامی در سخنرانی دیگری با توجه به اینکه بنی صدر روش خود را تغییر نداده بود، فرمودند: «اینکه من همیشه نصیحت می کنم به آقایان و می خواهم کاملا روی روش صحیح عمل بشود، روی قوانین عمل بشود و تخلف می شود و مع ذلک من نصیحت می کنم به آقایان این نه از باب این است که در ملت ما یک ضعفی پیدا شده و ملت ما دیگر به احکام اسلام اعتنایی ندارند من تا آنجایی که اخلاق اسلامی اقتضا می کند همه این ها را به آرامش دعوت خواهم کرد، نصیحت خاضعانه خواهم کرد، لکن آن روزی که من احساس خطر برای جمهوری اسلامی بکنم آن روز این طور نیست که باز بنشینم نصیحت کنم دست همه را قطع خواهم کرد. آن شخص هر که می خواهد باشد هر مقامی که می خواهد باشد قبل از اینکه شورش پیدا بشود من او را به جای خودش می نشانم.»
عزل از فرماندهی کل قوا
حضرت امام خمینی (ره) به دلیل خیانت های بنی صدر به رزمندگان اسلام و انقلاب طی حکمی به شرح ذیل بنی صدر را از فرماندهی کل قوا عزل نمودند:
بسم الله الرحمن الرحیم
ستاد مشترک نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران؛
آقای ابوالحسن بنی صدر از فرماندهی نیروهای مسلح برکنار شدند.
روح الله الموسوی الخمینی 20/ خرداد / 1360
پس از این حکم حضرت امام خمینی (ره) خود مسئولیت خطیر فرماندهی کل قوا را بر عهد گرفتند.
اعلام عدم کفایت سیاسی بنی صدر توسط مجلس
مجلس شورای اسلامی نیز 11 روز پس از برکناری بنی صدر از فرماندهی کل قوا، نظر خود مبنی بر نداشتن کفایت سیاسی او جهت ریاست جمهوری را به امام اعلام نمود.
متن نامه مجلس به شرح ذیل است:
بسم الله الرحمن الرحیم
محضر شریف حضرت آیت الله العظمی امام خمینی – ادام الله ظله- محترما به عرض می رساند رای مجلس شورای اسلامی در جلسه مورخ 31/3/1360 پس از بحث و بررسی با حضور 190 نفر به شرح زیر :
آرای موافق: 177
آرای مخالف: یک نفر
آرای ممتنع: دوازده نفر
در مورد آقای سید ابوالحسن بنی صدر بر این قرار گرفت که آقای ابوالحسن بنی صدر برای ریاست جمهوری ایران کفایت سیاسی ندارد به موجب اصل 110 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مراتب برای اتخاذ تصمیم به خدمت امام عظیم الشأن گزارش می گردد.
رییس مجلس شورای اسلامی 31/3/60
عزل بنی صدر از ریاست جمهوری
حضرت امام (ره) بعد از دریافت نظر مجلس، سریعا طی حکمی بنی صدر را از ریاست جمهوری عزل نمودند، متن حکم امام به شرح ذیل است:
بسم الله الرحمن الرحیم
پس از رای اکثریت قاطع نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی مبنی بر اینکه آقای ابوالحسن بنی صدر برای ریاست جمهوری ایران کفایت سیاسی ندارد، ایشان را از ریاست جمهوری اسلامی ایران عزل نمودم.
اول تیرماه 1360 روح الله الموسوی الخمینی
فرار بنی صدر
به فاصله چند روز، بنی صدر با لباس و آرایش زنانه در حالی که در توالت هواپیما مخفی شده بود به فرانسه گریخت.
هدایت تا آخرین حد ممکن
حضرت امام خمینی بعد از فرار بنی صدر به فرانسه در سخنرانی خود ضمن بیاناتی پدرانه، به نصیحت بنی صدر پرداختند: «من الان هم نصیحت می کنم آقای بنی صدر را به اینکه مبادا در دام این گرگ هایی که در خارج کشور نشستند و کمین کردند بیفتید و این آبرویی که از دست دادید بدتر بشود؛ من علاقه دارم که تو بیشتر از این خودت را تباه نکنی؛ من علاقه دارم که همه اشخاصی که در این مملکت زندگی می کنند یک زندگی انسانی – الهی داشته باشند؛ چنانچه توبه کنی و برگردی و علاقه خودت را از این گروه های مفسد، فاسد، جنایتکار، سلب کنی، و در یک کناری بنشینی مشغول تصنیف و تألیف بشوی، صلاح تو است، آن روز من در یکی از حرف ها تنبه دادم که "حب الدنیا راس کل خطیئه"؛ تمام خطاهایی که از ماها صادر می شود روی این حب نفس و جاه و مال و منال است، اگر این کلمه را گوش کرده بودید و هواهای نفسانی را زیر پا گذاشته بودید اینطور نمی شد.»
اهم رویدادهای و وقایع مهم دوران حاکمیت دولت بحران بنی صدر
- اختیارات ویژه بنی صدر: رییس شورای انقلاب / فرماندهی کل قوا
- اوج گیری اغتشاشات داخلی با حمایت دشمنان خارجی و عدم مقابله جدی با آن ها
- آغاز تجاوز صدام به اشغال بخش وسیعی از خاک ایران اسلامی
- ترور برخی شخصیت های درجه اول انقلاب
- ائتلاف جریان لیبرال، نهضت آزادی و منافقین با بیگانگان
- ایجاد فضای مسموم علیه روحانیت به خصوص شهید بهشتی
انتهای پیام/