پاسخ به شبهات دفاع مقدس:
چرا ایران قطع نامه 514 را رد کرد؟
در 21 تير 1361 يعنى در آستانه عمليات رمضان، شوراى امنيت قطع نامه 514 را تصويب كرد. چرا ايران اين قطع نامه را رد كرد. حال آن كه عراق پذيرفت و اقدامات عملى براى آن انجام داد؟
به گزارش شیرازه، یکی از پرسش هایی که در مورد دفاع مقدس مطرح می شود این است در 21 تير 1361 يعنى در آستانه عمليات رمضان، شوراى امنيت قطع نامه 514 را تصويب كرد. چرا ايران اين قطع نامه را رد كرد. حال آن كه عراق پذيرفت و اقدامات عملى براى آن انجام داد؟
در پاسخ به این شبهه می توان گفت:
ايران به دنبال يك صلح پايدار در منطقه بود در حالى كه قطع نامه 524 شوراى امنيت هيچ نگاه جدى به صلح و لوازم صلح نداشت. در موارد پنج گانه اين قطع نامه هيچ اشاره اى به تعيين متجاوز، تنبيه متجاوز و پرداخت غرامت نشده بود و تنها به آتش بس اكتفا شده بود كه بر ابهامات موجود در راه صلح مى افزود. گذشته از آن، اين قطع نامه از نظر سياسى براى تأمين نظرات عراق و با پيشنهاد اردن و حمايت آمريكا تصويب شد و قبل از آن و زمانى كه بخش بزرگى از خاك ايران در اشغال عراق بود، شوراى امنيت هيچ گاه فراتر از آتش بس حرفى نزده بود، اما در اين قطع نامه خواستار عقب نشينى به مرزهاى بين المللى شده بود كه درخواستى لغو بود و با پيروزى هاى ايران بخش عمده اين موضع قبلا حاصل شده بود.
بخش دوم سؤال كه گفته شده است عراق اقدامات عملى براى پذيرش قطع نامه 514 انجام داد، صحيح نيست. زيرا عقب نشينى به مرزهاى بين المللى از جمله بندهاى اين قطع نامه بود در حالى كه عراق پس از قطع نامه نيز همچنان ارتفاعات آق داغ، ميمك، قلاويزان و... و شهر نفت شهر را در اشغال خود نگاه داشته بود. اگر منظور، عقب نشينى عراق پس از عمليات بيت المقدس و قبل از قطع نامه 514 باشد بايد گفت كه اين كشور ناچار به عقب نشينى شد.
20- با فرض اين كه ايران مجبور به ادامه جنگ بوده است، آيا حصول پيروزى كامل نظامى در جهان امروز (به ويژه با توجه به نقش سازمان ملل و قدرت هاى بزرگ) امكان وقوع خارجى داشت يا تنها يك آرمان بود؟
پيروزى كامل نظامى داراى مفهوم محدود و كاملا مشخص نيست. جنگ ما در راستاى اهداف سياسى و در خدمت آن بود. هر موقع اين اهداف سياسى تأمين مى شد لاجرم جنگ نيز پايان مى يافت.
كشورى كه دشمن شعار تصرف پايتخت آن را مى داد و تصميم داشت حداقل يك استان آن را پس از اشغال به عنوان يك كشور مستقل از خام آن جدا كند و تمامى قوانين و مقررات بين المللى را زير پا بگذارد، چنين كشورى اگر خواسته خود را مبنى بر تعيين و تنبيه متجاوز و دريافت غرامت مطرح كند آيا اين يك آرمان خواهى بلند پروازانه است؟ مگر نظام بين الملل هيتلر را به دليل اقدامات مشابه صدام حسين به محاكمه نكشيد؟ مگر يوگسلاوى به خاطر تجاوز به حقوق مردم بوسنى تنبيه نشد؟ و مگر عراق در تجاوز خود به كويت مجبور به پرداخت غرامت نشد؟ پس چرا اين خواسته كه طبق مقررات بين المللى است و روش جارى در حقوق بين المللى و عرف ديپلماتيك است وقتى ايران مطرح مى كند «آرمان» تلقى شود؟
در پاسخ به این شبهه می توان گفت:
ايران به دنبال يك صلح پايدار در منطقه بود در حالى كه قطع نامه 524 شوراى امنيت هيچ نگاه جدى به صلح و لوازم صلح نداشت. در موارد پنج گانه اين قطع نامه هيچ اشاره اى به تعيين متجاوز، تنبيه متجاوز و پرداخت غرامت نشده بود و تنها به آتش بس اكتفا شده بود كه بر ابهامات موجود در راه صلح مى افزود. گذشته از آن، اين قطع نامه از نظر سياسى براى تأمين نظرات عراق و با پيشنهاد اردن و حمايت آمريكا تصويب شد و قبل از آن و زمانى كه بخش بزرگى از خاك ايران در اشغال عراق بود، شوراى امنيت هيچ گاه فراتر از آتش بس حرفى نزده بود، اما در اين قطع نامه خواستار عقب نشينى به مرزهاى بين المللى شده بود كه درخواستى لغو بود و با پيروزى هاى ايران بخش عمده اين موضع قبلا حاصل شده بود.
بخش دوم سؤال كه گفته شده است عراق اقدامات عملى براى پذيرش قطع نامه 514 انجام داد، صحيح نيست. زيرا عقب نشينى به مرزهاى بين المللى از جمله بندهاى اين قطع نامه بود در حالى كه عراق پس از قطع نامه نيز همچنان ارتفاعات آق داغ، ميمك، قلاويزان و... و شهر نفت شهر را در اشغال خود نگاه داشته بود. اگر منظور، عقب نشينى عراق پس از عمليات بيت المقدس و قبل از قطع نامه 514 باشد بايد گفت كه اين كشور ناچار به عقب نشينى شد.
20- با فرض اين كه ايران مجبور به ادامه جنگ بوده است، آيا حصول پيروزى كامل نظامى در جهان امروز (به ويژه با توجه به نقش سازمان ملل و قدرت هاى بزرگ) امكان وقوع خارجى داشت يا تنها يك آرمان بود؟
پيروزى كامل نظامى داراى مفهوم محدود و كاملا مشخص نيست. جنگ ما در راستاى اهداف سياسى و در خدمت آن بود. هر موقع اين اهداف سياسى تأمين مى شد لاجرم جنگ نيز پايان مى يافت.
كشورى كه دشمن شعار تصرف پايتخت آن را مى داد و تصميم داشت حداقل يك استان آن را پس از اشغال به عنوان يك كشور مستقل از خام آن جدا كند و تمامى قوانين و مقررات بين المللى را زير پا بگذارد، چنين كشورى اگر خواسته خود را مبنى بر تعيين و تنبيه متجاوز و دريافت غرامت مطرح كند آيا اين يك آرمان خواهى بلند پروازانه است؟ مگر نظام بين الملل هيتلر را به دليل اقدامات مشابه صدام حسين به محاكمه نكشيد؟ مگر يوگسلاوى به خاطر تجاوز به حقوق مردم بوسنى تنبيه نشد؟ و مگر عراق در تجاوز خود به كويت مجبور به پرداخت غرامت نشد؟ پس چرا اين خواسته كه طبق مقررات بين المللى است و روش جارى در حقوق بين المللى و عرف ديپلماتيك است وقتى ايران مطرح مى كند «آرمان» تلقى شود؟
نظرات بینندگان