تأملی در اندیشه بسیج
امروز با این پرسش مواجهیم که در دنیای زر و زور و قدرت سرمایهداری که حاصل و نتیجه «زندگی اومانیستی منهای نگاه الهی» غرب به انسان بوده است، بحث «سود بیشتر»، «تولید بیشتر برای مصرف بیشتر» و در نهایت «کسب پول و درآمد بیشتر برای یک عده خاص» و «فقر مطلق برای عده بیشمار دیگر»، آیا هدف یک حیات طیبه بوده یا صرفاً برای بزرگ کردن نفس انسانی است؟ به نظر میرسد پاسخ این پرسش نیاز به تعمق بیشتری دارد.
این روزها پس از گذشت 40 سال از انقلاب اسلامی و تغییر و تحولات شگرفی که این رویداد نه در منطقه بلکه در تمام عالم ایجاد کرد، باریکاندیشان و نکتهبینان در پی این مهم هستند که آیا این تحول ساختارشکن موفق به اثبات خود در جامعه و اذهان مردمان شده است یا نه؟ آیا مبانی انقلاب اسلامی که برگرفته از تعالیم وحی و سیره معصومان است بهاندازه این 4 دهه در جامعه ساری و جاری شده است؟ بهتر است کمی سادهتر به موضوع پرداخته و ملموستر به قضیه نگاه کنیم.
فضای تفکر سرمایهداری و تلاش برای پول بیشتر با بهرهگیری از نیروی کار ارزان که درواقع بهتر است بگوییم «استخدام افراد برای استثمار آنان» است، پس از انقلاب صنعتی اروپا در این 100 ساله اخیر، تمام ابعادش برای بشر امروز هویدا شد؛ با این پیشزمینه فکری که پس از رنسانس، «ترویج اومانیسم» مادر تمام این بدعتهای ساخت «بشر منهای خدا» بود، بدعتهایی که نتیجه خود را امروز در تخاصم ملتها و تهدید هرروزشان به جنگ و خونریزی، خود را نشان میدهد و دنیایی سرشار از اضطراب و بیگانگی را برای بشر فراهم کرده است.
انقلاب اسلامی در چنین ظلماتی 40 سال پیش به پیشوایی امام خمینی (ره) پا به عرصه جهانی گذاشت و شاهبیت این منظومه ازنظر نگارنده «بازگشت به زندگی الهی» و هشدار به بشر اومانیستی بود که بیش از این در چاهی که برای نابودی انسانیت خویش کنده است، فرو نرود.
ارزشهای والایی همچون «ساده زیستی»، «بهرهگیری از امکانات مادی در حد نیاز»، «توجه به حیات الهی با نظر به سیره پیامبران» و در کل «در امتداد مسیر الهی حرکت کردن»، مواردی بود که برای بشر قبل از موج اومانیسم، هدایتگر بهسوی حیات طیبه بود و انسان را به سرمنزل مقصود میرسانید.
اما داستان امروز ما با «رواج تفکر مادیگری صرف» و «تشویق به مصرفگرایی دیوانهوار» از سوی همان کمپانیهای زر و زور و قدرت، ابعاد جدیدتر و دهشتناکتری به خود گرفته، بهطوریکه ارزشها ضد ارزش جلوه میکند و در این هیاهوی رسانههای وابسته به زرمداران و زورمداران عالم، کسی جرئت نمیکند که دم برآورد که ایها الناس راه این است و چاه آن! بهواقع داستان بشر گرفتار در دست قلدرمآبانه پولپرست بی مرومت، همان داستان خیاط و پادشاه و لباسی است که خیاط فریبکار برای پادشاه دوخت که تنها حلال زادگان قادر به دیدنش بودند! یعنی اصلاً لباسی در کار نبود اما کسی جرئت نمیکرد که بگوید لباسی بر تن پادشاه نیست از ترس اینکه مبادا حرامزاده بخوانندش!
امروز همگان باید بدانند که انقلاب اسلامی 57 تنها یک شعار توخالی و سیاسی بیهوده برای کسب قدرت نبود، بلکه «احیای یک تفکر الهی» بود که تمام لوازم سعادت انسان را در دنیا و عقبی مدنظر داشت و به قول رهبر فرزانه انقلاب اگر هنوز موفق به تشکیل یک دولت و نظام اسلامی با تمام شاخصههای مربوطه نشدهایم و راهی طولانی تا سرمنزل مقصود داریم، باید دست به یک آسیبشناسی جدی زد تا بیش از این، دستاوردهای عظیم انقلاب که بهجرئت میتوان گفت حاصل صدها سال مبارزه آزادی خواهان و عدالتخواهان بود، دستخوش آفات بیشمار قرار نگیرد.
اگر قرار است که انقلاب اسلامی نیز سقف آمال و آرزویش تولید بیشتر برای مصرف بیشتر و ایجاد دو طبقه اشرافی و فقیر که طبقه اشرافی با استثمار طبقه فقیر به سودهای کلان برسد، باشد، «اظهر من الشمس» است که راهی خطا را طی کرده چراکه دنیای غرب همین راه را در 200 سال گذشته رفت و چنان سرش به دیوار خورد که هنوز از پوچی و بیهویتی و بیگانگی و از خود رمیدگی مردمانش، حالوروز خوشی ندارد و گیج و سرگردان است.
بنابراین ذکر این نکته لازم است که سران و مدیران کشور ما باید بدانند که در منظومه فکری ناشی از انقلاب اسلامی، انسان برای یک زندگی الهی باید ساختهوپرداخته شود نه صرفاً یک زندگی مادی که در دنیای غرب به آن پرداخته شد و نتیجهای جز وحشت و تنفر بشر از خود و همنوعانش نداشت.
زندگی الهی نیز با توجه به نیازهای مادی انسان در حد ضرورت، با ایجاد عدالت و عدم زیادهخواهی امکانپذیر است نه اینکه با پرداختن به نفس مدام آن را بزرگ و بزرگتر ساخته به خیال اینکه نیازش را برآورده کردهایم.
وقتی صحبت از بسیج میشود، به نظر میرسد که این شجره طیبه در پی همین زندگانی باسعادت است که ذکر آن در مطالب بالا رفت و بسیجی خود نمونه کامل یک انسان رشد یافته در مکتب الهی است که برای شکلگیری یک حیات طیبه، به افقهای دوردست نظر دارد.
بسیج با نگاه به آینده و حیات طیبه اخروی، در پی ساخت دنیایی بهتر و قابلتحملتر است، دنیایی که در آن زورگویان و زیاده خواهان نخواهند توانست که به استثمار انسانها دست یازند و ثمره کار آنان را به یغما ببرند.
ترس دنیای استکبار از بسیج بیهوده نیست چراکه به یمن چراغی که خمینی کبیر 40 سال پیش در این مملکت روشن کرد، جوانانی پا به عرصه گذاشتهاند که بصیرت و نگاه عمیقشان تمام زوایای بسته فریبکاری دنیای زرمداران و زورمداران را افشا کرده و مانع جدی بر سر راه تحقق اهداف پول پرستانه و زیاده خواهانه آنان گشته است.
و سخن پایانی اینکه بسیج در دنیای ظلمانی، غفلت زده و بیمار امروز، شمعی در دست گرفته تا علیرغم تمام طعنههایی که خودی و غیرخودی نثارش میکنند، حافظ، پاسدار و مدافع ارزشهای انسانی و الهی انقلاب اسلامی باشد.
چه خوب است در پایان این یادداشت، نگاهی دوباره به تعریف بسیج از نگاه رهبر فرزانه انقلاب داشته باشیم که تمام حرفهایی که گفته شد در این فراز کوتاه اما بسیار پرمحتوا در تعریف از بسیج قابلدیدن است: «بسیج سیاسی است اما سیاستزده نیست، سیاسیکار نیست، جناحی نیست، بسیج مجاهد است اما بیانضباط نیست، افراطی نیست. بسیج متدین و متعبد است اما متحجر نیست، خرافی نیست. بسیج با بصیرت است اما ازخودراضی نیست، اهل جذب است، جذب حداکثری اما اهل تسامح نیست. بسیج غیور است، پاسدار خطوط فاصل است، طرفدار علم است اما علمزده نیست، متخلق به اخلاق اسلامی است، اما ریاکار نیست و در کار آباد کردن دنیاست اما خود اهل دنیا نیست».
منبع: فارس