کد خبر: ۱۳۳۱۱۸
تاریخ انتشار: ۱۴:۱۲ - ۰۷ مهر ۱۳۹۸

ماجرای آرزوی کودکی رهبر انقلاب که برآورده نشد

در این مطلب متن مصاحبه‌ای غیرحضوری با رهبر انقلاب در باب پرهیز از اشرافی‌گری و تجمل آورده شده است.

صفحه‌ای که اکنون مهمان چشمان شماست، در هیاهوی بوق‌هایی که هر روز تلاش می‌کنند با هزاران ترفند از کاه، کوه بسازند و به زور انتشار شایعات هم که شده در شهر فرنگشان همه مسئولان کشورمان را فاسد نشان دهند، با هزاران سختی منتشر شد تا ضمن معرفی و تقدیر از خدمتگزارانی که تلاش کردند دامنشان به نجاست کاخ‌نشینی آلوده نشود، به دل‌های روشن، گوش‌های شنوا و چشم‌های بینا بفهماند به قول امام بزرگوارمان عظمت و قدرت نه به کاسه و بشقاب نقره بلکه به حقیقت انسان است که اگر بروز کند شرافتمند است.

ماجرای آرزوی کودکی رهبر  معظم انقلاب که هنوز هم برآورده نشده است



 در این شماره گوشه‌های از دفتر زندگانی آیت‌الله خامنه‌ای را ورق زده‌ایم. همان که پس از فوت امام خمینی (ره) شاید نتوان هیچ‌کس را جز او یافت که نسل امام ندیده با نگاه به سیره و صورتش روح خدا را با تمام وجود درک کند. به اذعان هرکه او را دیده و شناخته و حتی به اعتراف دشمنانش چه در زندگی شخصی و چه در زندگی اجتماعی پا جای پای امام (ره) نهاده است؛ اصلاً شاید رازش همین است که امت پس از کوچ روح خدا مسیر رسیدن به یار را گم نکرد.
 
ساده‌زیستی در روزگار ما مفهوم غریبی است. این مفهوم وقتی درک‌ناپذیرتر می‌شود که بخواهیم مصداقش را در بین رهبران و رؤسای تراز اول جهان بیابیم. زرق و برق کاخ‌ها و لباس‌ها آنچنان کورکننده است که هر امیدی را ناامید می‌کند. در این میان، اما رهبر انقلاب اسلامی، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای (حفظه الله) همچنان محکم و استوار در برابر بلای تجمل‌گرایی و اشرافی‌گری ایستاده و نه تنها نگذاشته سطح زندگی شخصی‌اش از زندگی مستضعفین جامعه فاصله گیرد، بلکه مرتباً نسبت به آتش فراگیر شدن این آفت در بین مسئولان و دولتمردان تذکر می‌دهد. آنچه در ادامه می‌خوانید مصاحبه‌ای غیرحضوری با معظم‌له در باب پرهیز از اشرافی‌گری و تجمل است که مطابق بیانات گوهربار ایشان تنظیم و در برخی موارد با حفظ شاکله اصلی خلاصه شده است:

به عنوان رهبر انقلاب و ولی فقیه امت اسلامی سبک زندگی شما برای بسیاری از مسلمانان حائز اهمیت است و دوستدارانتان مشتاقند بدانند سطح زندگی مقتدایشان به چه نوع است.
اگر شما بخواهید زندگی مرا نشان بدهید می‌ترسم خیلی‌ها باور نکنند. (۱)

همسر شما مخالفتی با این نوع سبک زندگی ندارند؟
هیچ وقت اظهار نگرانی و گله‌مندی از دست من نکرده، حتی مشوق من در قضایای عدیده‌ای هم بوده [است]. (۲)

قطعاً زی ساده شما از شخصیت درونی‌تان که از کودکی شکل گرفته، نشئت می‌گیرد. برای مثال شنیده‌ایم که شما در کودکی به خاطر نداری‌های پدر و خوی زاهدانه و گوشه‌گیرانه ایشان زندگی سختی داشته‌اید به طوری که برخی از شب‌ها غذایی برای خوردن نداشتید. لطفاً کمی از دوران کودکی خود بفرمایید.
منزل پدرى من که در آن متولد شده‌ام -تا چهار، پنج سالگى من- یک خانه ۷۰-۶۰ مترى در محله فقیرنشین مشهد بود که فقط یک اتاق داشت و یک زیرزمین تاریک و خفه‌اى! هنگامى که براى پدرم مهمان مى‌آمد همه ما باید به زیرزمین مى‌رفتیم تا مهمان برود. بعد عده‌اى که به پدر ارادتى داشتند، زمین کوچکى را کنار این منزل خریده به آن اضافه کردند و ما داراى سه اتاق شدیم. من شب‌هایی را از کودکی به یاد می‌آورم که در منزل شام نداشتیم و مادر با پول خردی که بعضی‌وقت‌ها مادربزرگم به من یا یکی از برادران و خواهرم می‌داد، قدری کشمش یا شیر می‌خرید تا با نان بخوریم؛ گاهی اتفاق می‌افتاد که نفری دو لقمه می‌رسید باقی را باید با نان و پنیری، چیزی، خودمان را سیر می‌کردیم. (۳)

در جایی فرموده‌اید در بچگی آرزوی کفش بنددار داشتید.
بله؛ آرزوی کفش بنددار به دلمان بود؛ تا الان هم من کفش بنددار نپوشیده‌ام. یعنی این آرزو برآورده نشده است. یادم هست یک بار [پدر]کفش میرزایی خریده بود که تنگ بود و دیگر قادر نبود عوض کند یا کفش دیگری بخرد. گفتند کفش‌ها را می‌شکافیم و اندازه می‌کنیم. بعد بند می‌گذاریم. از اینکه کفش بنددار خواهم داشت خیلی خوشحال بودم، ولی وقتی شکافتند و بند گذاشتند، خیلی زشت شد و چقدر غصه خوردم، ولی چاره دیگری نداشتیم. (۴)

چرا اینطور به ساده‌زیستی مقید هستید که هنوز سعی دارید هم خودتان این سبک زندگی را رعایت کنید و هم مرتباً نگران اشرافی‌گری مسئولان هستید؟
نظام‌های دنیا سه گونه اداره می‌شوند: یا با زور، مثل نظام‌های پلیسی دنیا؛ نوع دوم، با تزویر و تبلیغات اداره می‌شوند و یک نوع نظام هم نظامى است که با محبت و عطوفت مردم اداره مى‌شود. باید مردم را مورد محبت و احترام قرار داد و به آن‌ها اعتنا کرد، تا به دستگاه حاکمه وصل باشند و پشت سرش قرار گیرند. شما چگونه مى‌خواهید محبت و اطمینان مردم را جلب کنید؟ اگر ما دنبال مسائل خودمان رفتیم، به فکر زندگى شخصى خودمان افتادیم، دنبال تجملات و تشریفاتمان رفتیم، در خرج کردن بیت‌المال هیچ حدى براى خودمان قائل نشدیم و هرچه توانستیم خرج کردیم، مگر اعتماد مردم باقى مى‌ماند؟ مگر مردم کورند؟ آن وقتى که جوان حزب‌اللهى ما به جهاد یا به سپاه یا به فلان وزارتخانه مى‌رفت و به او مى‌گفتند که چقدر حقوق مى‌خواهى، مى‌گفت این حرف‌ها چیست، مگر من براى حقوق آمده‌ام؟ اصرار مى‌کردند که بالاخره زندگى خودت و زن و بچه‌ات باید بگردد؛ یک چیزى بگیر. به نظر شما این‌ها افسانه است؟ این رویداد، در همین ایران و در همین تهران و در همین وزارتخانه‌هاى ما اتفاق افتاد؛ یکى، دو مورد هم نبود. نماینده مجلس وقتى اول بار به او حقوق دادند، خجالت کشید حقوق را بگیرد! ما داریم از آن ذخیره مى‌خوریم؛ فراموش نکنید، آن را مردم دیدند. نمى‌شود ما در زندگى مادى مثل حیوان بچریم و بغلتیم و بخواهیم مردم به ما به شکل یک اسوه نگاه کنند؛ در این راه، از خیلى چیز‌ها باید گذشت. نه فقط از شهوات حرام، از شهوات حلال نیز باید گذشت. (۲۳ /۵/ ۱۳۷۰) افراد مسئول در این نظام، باید دندان لذایذ بی‌شماری را بکنند. از خیلی لذت‌ها باید بگذرند. (۲۶ /۳/ ۱۳۷۲)

مرز ساده‌زیستی و دوری از اشرافیت با دنیاگریزی چیست؟ اینکه شما تأکید می‌کنید باید ساده زندگی کرد معنایش این است که هیچ وقت نباید پیشرفت و رفاهی ایجاد کرد؟
این که دارم می‌گویم، معنایش این نیست که دنیا را آباد نکنید. این‌ها همیشه، تخلیه‌ها و شبهه‌افکنی‌های مخالفین اسلام بوده؛ می‌گفتند که اسلام با دنیا مخالف است؛ یعنی دنیا را آباد نکنیم! نه، آن دنیایی که گفته می‌شود، دنیای شخصی است؛ یعنی خود شما دنبال تکیّف زندگی دنیایی نباشید و زندگی را ساده بگذرانید. امیرالمؤمنین (ع)، شخصاً زاهدانه‌ترین زندگی‌ها را داشت؛ اما در عین حال، مرتب هم کار می‌کرد، مزرعه را آباد و چاه آب جاری می‌کرد؛ جهاد می‌کرد و کشور را اداره می‌کرد. غرض و مراد ما، دل سپردن به دنیاست که مقدار زیادی از مشکلات ما ناشی از این مسئله است! (۱۵ /۱۲/ ۷۷) روش انقلاب و انقلابیون به تبع آموزش اسلام، اعراض از زندگی رفاه‌طلبانه برای خود [است]؛ [اما مسئولان باید]برای مردم هرچه می‌توانند، رفاه ایجاد کنند؛ هرچه می‌توانند، درآمد ملی را زیاد کنند؛ هرچه می‌توانند، در کشور ثروت تولید کنند؛ اما خودشان نه. مسئولان لااقل تا وقتی مسئولند، به زندگی رفاه‌طلبی رو نکنند. (۱۶ /۵/ ۱۳۹۰)
 
ماجرای آرزوی کودکی رهبر  معظم انقلاب که هنوز هم برآورده نشده است

با این همه تأکید اگر باز مسئولانی پیدا شدند که گوش نکردند و بساط اشرافی‌گری به راه انداختند چه اتفاقی خواهد افتاد؟ و چه تبعاتی برای کشور و جامعه خواهد داشت؟
ازجمله چیز‌هایی که روند حرکت به سمت عدالت را در جامعه کند می‌کند، نمود اشرافی‌گری در مسئولان بالای کشور است؛ اشرافی‌گری دو عیب دارد؛ عیب دومش از عیب اولش بزرگ‌تر است. عیب اولِ اشرافی‌گری، اسراف است –اشرافی‌گری حلال را می‌گوییم؛ یعنی آن چیزی که پولش از راه حلال و بحق به دست آمده-، اما عیب دوم بدتر است و آن این است که فرهنگ‌سازی می‌کند؛ یعنی چیزی برای مسابقه دادن همه درست می‌کند. اشرافی‌گری بلای کشور است. وقتی اشرافی‌گری در قله‌های جامعه به‌وجود آمد، سرریز خواهد شد به بدنه؛ [آن‌وقت]شما می‌بینید فلان خانواده‌ای که وضع معیشتی خوبی هم ندارد، وقتی می‌خواهد پسرش را داماد کند یا دخترش را عروس کند یا فرض کنید مهمانی بگیرد، مجبور است به سبک اشرافی حرکت بکند. (۵ /۶/ ۱۳۸۰) ما نباید مردم را به این کار تشویق کنیم. ممکن است در داخل جامعه کسانی پولدار باشند و ریخت‌وپاش کنند -البته این کار بدی است، ولی به خودشان مربوط است-، اما ریخت‌وپاش ما اولاً از جیبمان نیست، از بیت‌المال است؛ ثانیاً ریخت‌وپاش ما مشوق ریخت‌وپاش دیگران است. واقعاً «النّاس علی دین ملوکهم». ملوک در اینجا به معنی پادشاهان نیست که بگوییم ما پادشاه نداریم؛ نه، ملوک شما‌ها هستید؛ النّاس علی دین ماها.» (۸/ ۶/ ۸۴) این‌ها وقتی نگاه می‌کنند می‌بینند من و شما اسراف می‌کنیم، می‌گویند خب، ما از این‌ها که بالاتر نیستیم؛ این‌ها که رؤسای ما هستند. (۱۶ /۵ /۱۳۹۰)

چه پیشنهادی دارید تا اشرافیت در میان مسئولان کم شود؟
از جمله جا‌هایی که تقوا باید خودش را نشان بدهد اینجاست؛ یکی مسئله رعایت بیت‌المال است، یکی مسئله خویشتن‌داری در برابر طغیان نفْس است؛ مال‌اندوزی، مشکلات اخلاقی، میل به زندگی تجملاتی و اشرافیت؛ این‌ها چیز‌هایی است که ما مسئولان جمهوری اسلامی باید خیلی مراقب باشیم. وَ سَکنتُم فی مَساکنِ الَّذینَ ظَلَموِا؛ خب، اینکه ما در همان ساختمانی که آن طاغوت حکمرانی می‌کرد حکمرانی کنیم، مثل او هم عمل بکنیم که نشد، [در این صورت]ما با او فرقی نداریم. روشمان بایستی با روش بندگان شیطان و اَتباع شیطان متفاوت باشد. دو جور مشی و مسلک وجود دارد در رسیدن به قدرت. در همه کسانی که به قدرت دست پیدا می‌کنند این معنا وجود دارد: یک جور مال اهل دنیا است، که منتظرند به قدرت دست پیدا کنند، به حکومت دست پیدا کنند تا به مطامع شخصی خودشان برسند. یکی هم نحوه مشی انبیا است: درباره پیغمبر [نقل شده]نشستنش روی زمین مثل نشستن برده‌ها، مثل غلام‌ها [بود]؛ یعنی با آن عظمتی که مقام او دارد، هیچ‌گونه تعینی برای خودش قائل نبود در غذا خوردنش، رفاقت کردنش؛ البته معنایش این نیست که من و شما مثل پیغمبر یا مثل امیرالمؤمنین عمل کنیم؛ [اصلاً]ما قادر نیستیم؛ [اما]تلاش کنید؛ خط اصحاب قدرت دنیوی را دنبال نکنید. (۲۴ /۲/ ۱۳۹۸)

رسانه‌ها و جنبش دانشجویی چه کار‌هایی می‌توانند برای مقابله با این آفت کنند؟
اشرافی‌گری، آن چیزی نیست که بشود با قانون و با دادگاه و با بازجویی و با امثال این‌ها علاجش کرد؛ خیلی سخت‌تر از این حرف‌هاست. این از جمله مقولاتی است که بایستی فضای عمومی کشور -احساسات مردم، خواست مردم و به تعبیر رساتر، فرهنگ عمومی مردم- آن را دفع کند تا این علاج شود. آن کسانی که به اشرافی‌گری گرایش دارند یکی از کار‌هایی که می‌کنند، این است که این دید و ذهنیت را در مردم به‌وجود آورند که این چیز خوبی است و ارزش است؛ کمااین‌که قبل از انقلاب اینگونه بود. قبل از انقلاب، مسئولان حکومت، هرچه بیشتر با تشریفات و جاه و جلال و تکبر و تفرعن و لباس‌های فاخر ظاهر می‌شدند، یک عده از عوام مردم بیشتر خوششان می‌آمد! فرهنگ عمومی را اینگونه شکل داده بودند. بعد از انقلاب به‌عکس شد؛ لذا کسانی هم که اهل کار‌های اشرافی‌گری بودند، از ترس گرایش مردم، اجتناب می‌کردند؛ اما امروز به‌تدریج می‌خواهند کار را به‌عکس کنند. این اشرافی‌گری، با احساس عمومی مردم، با نوشتن، با گفتن و با ترویج این فکر، درست خواهد شد. این باید به یک فرهنگ تبدیل شود. (۱ /۹/ ۱۳۸۷)

چه راهکار و توصیه‌ای برای مقابله با اشرافیت و رواج ساده‌زیستی در میان آحاد جامعه دارید؟
عیوب اساسی در سبک زندگی ما است؛ این دیگر مربوط به مسئولان نیست، مربوط به خود ما و آحاد مردم است. ما در سبک زندگی مشکلاتی داریم: یکی از مشکلات ما، مصرف‌گرایی است؛ یکی از مشکلات ما، اسراف و زیاده‌روی و زیاد خرج کردن است؛ یکی از مشکلات ما رفاه‌طلبی افراطی است؛ یکی از مشکلات ما اشرافی‌گری است. (۱/ ۱ /۱۳۹۷) ما اگر بخواهیم تجمل و اشرافی‌گری و اسراف و زیاده‌روی را -که واقعاً بلای بزرگی است- از جامعه‌مان ریشه‌کن کنیم، با حرف و گفتن نمی‌شود؛ که از یک طرف بگوییم و از طرف دیگر مردم نگاه کنند و ببینند عملمان جور دیگر است! باید عمل کنیم. عمل ما بایستی مؤید و دلیل و شاهد بر حرف‌های ما باشد تا اینکه اثر بکند. (۲/ ۶/ ۱۳۸۷) ما باید مراقب کار خودمان باشیم! از مردم معمولی تا مسئولان؛ و به‌خصوص مسئولان مراقب باشند از سهل‌انگاری، از غفلت، از تنبلی، از اشرافی‌گری، اگر این [طور]شد، خدای متعال توفیقات خود را همچنان‌که تا امروز به شما ملت ایران مرحمت فرموده است، بعد از این [هم]عطا خواهد کرد. (۹/ ۴/ ۱۳۹۷)
 
"منابع در دفتر روزنامه موجود است"
 
منبع: جوان

نظرات بینندگان