تفاوت های امروز و دیروز جامعه در مناسبتها؛
چه شد به عید نوین آغاز امامت امام عصر(عج) رسیدیم؟!
وقتی متوجه این دانش مغفول شدیم، در تقویم خاطرات سالیانه ما عید نوینی شکل گرفت و آن عید آغاز امامت امام حاضرمان بود!
بسم الله الرحمان الرحیم
«إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيداً...
در زمان کودکی ما (دهه60)، رسانه ملی دو شبکه با زمان پخش محدود داشت و شخصا با اینکه متأسفانه وقت نسبتا زیادی صرف تماشای تلویزیون میکردم، هیچ به یاد ندارم که از مناسبت 8 ربیعالاول بهعنوان سالروز آغاز امامت امام دوازدهم و حجت خدا یاد شود!
هرچند بسیاری میدانستند و از طریق رسانه درمییافتیم که 8 ربیع سالروز شهادت امام حسن عسکری «علیهالسلام» است و منطقا روز شهادت امام پیشین، همزمان است با آغاز امامت امام بعد «سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْراً» (طلاق،7).
با این حال، هیچ ذهنیتی نداشتیم که شام 8 ربیع میتواند شام عید و جشن و سرور باشد. اکنون این توجه وجود دارد و آن را مدیون رسانه و ذوق مبلغان دینی هستیم. وقتی متوجه این دانش مغفول شدیم، در تقویم خاطرات سالیانه ما عید نوینی شکل گرفت و آن عید آغاز امامت امام حاضرمان بود!
هرچند بسیاری میدانستند و از طریق رسانه درمییافتیم که 8 ربیع سالروز شهادت امام حسن عسکری «علیهالسلام» است و منطقا روز شهادت امام پیشین، همزمان است با آغاز امامت امام بعد «سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْراً» (طلاق،7).
با این حال، هیچ ذهنیتی نداشتیم که شام 8 ربیع میتواند شام عید و جشن و سرور باشد. اکنون این توجه وجود دارد و آن را مدیون رسانه و ذوق مبلغان دینی هستیم. وقتی متوجه این دانش مغفول شدیم، در تقویم خاطرات سالیانه ما عید نوینی شکل گرفت و آن عید آغاز امامت امام حاضرمان بود!
چه میخواهم بگویم؟ میخواهم فرصت تبیین و تبلیغ حقایق دین را به خودمان یادآوری کنم. شام 8 ربیع، شام عید و سرور قلب حضرت زهراء «سلاماللهعلیها» است؛ زیرا آغازی است بر پایان انتظار فاطمه در پشت در خانه غربتش!
چه ما میدانستیم چه نمیدانستیم، این روز عید بود اما این روز وقتی برای جامعه ما کارآیی داشت که به آن توجه کردیم و این توجه را مدیون رسانههای دینی بودیم. اما آیا فقط تبلیغ کافی است؟
باید گفت: نه! برای شکلگیری یک رفتار جمعی قلبی و مستمر در جامعه که مبتنی بر ارزشهای اسلامی باشد، تبلیغ شرط لازم است اما شرط کافی نیست.
چه ما میدانستیم چه نمیدانستیم، این روز عید بود اما این روز وقتی برای جامعه ما کارآیی داشت که به آن توجه کردیم و این توجه را مدیون رسانههای دینی بودیم. اما آیا فقط تبلیغ کافی است؟
باید گفت: نه! برای شکلگیری یک رفتار جمعی قلبی و مستمر در جامعه که مبتنی بر ارزشهای اسلامی باشد، تبلیغ شرط لازم است اما شرط کافی نیست.
خاصیت تبلیغ هنرمندانه، ایجاد «شناخت» و «گرایش» نسبت به یک هنجار اسلامی است اما برای تحقق رفتار اختیاری از انسان علاوه بر «دانش» و «گرایش» رکن سومی ضرورت دارد و آن «قدرت» است. لابد شنیدهاید که «قدرت» در کنار «عقل» و «بلوغ» از شرایط عمومی هر تکلیف شرعی است.
«عقل»، ابزاری است که انسان با کمک آن، شناختهای خود را تجزیه و ترکیب میکند و با این کار بر دانش خود میافزاید «تِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَ مَا يَعْقِلُهَا إِلاَّ الْعَالِمُونَ» (عنکبوت،43). «بلوغ»، وضعیتی از رشد جسمی است که در آن وضعیت معمولا قدرت بر انجام عمده تکالیف شرعی را دارند. بنابراین، «بلوغ» حاکی از تحقق «قدرت» در متوسط مردم است.
اما از آنجا که همواره عوارض گوناگونی برای افراد پیش میآید که میتواند مانع عملی شدن «قدرت» در فرد خاصی یا در وضعیت خاصی شود، دین علاوه بر شرط «بلوغ» بهطور خاص بر تحقق شرط «قدرت» در وقتی که تکلیفی بر عهده شخص بالغ عاقل میآید، تأکید کرده است.
«عقل»، ابزاری است که انسان با کمک آن، شناختهای خود را تجزیه و ترکیب میکند و با این کار بر دانش خود میافزاید «تِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَ مَا يَعْقِلُهَا إِلاَّ الْعَالِمُونَ» (عنکبوت،43). «بلوغ»، وضعیتی از رشد جسمی است که در آن وضعیت معمولا قدرت بر انجام عمده تکالیف شرعی را دارند. بنابراین، «بلوغ» حاکی از تحقق «قدرت» در متوسط مردم است.
اما از آنجا که همواره عوارض گوناگونی برای افراد پیش میآید که میتواند مانع عملی شدن «قدرت» در فرد خاصی یا در وضعیت خاصی شود، دین علاوه بر شرط «بلوغ» بهطور خاص بر تحقق شرط «قدرت» در وقتی که تکلیفی بر عهده شخص بالغ عاقل میآید، تأکید کرده است.
«قدرت»، «عقل» و «بلوغ»، شرط تکلیف، یعنی شرط «احکام تکلیفی» است اما شرط «احکام وضعی» نیست!
ارائه توضیح مختصری درباره تفکیک احکام تکلیفی از احکام وضعی، میتواند معرفت مخاطبین را نسبت به ظرافتهای احکام شرعی افزایش دهد. احکام شرعی، دو دسته است:
1. احکام تکلیفی، پنج تا است و شامل واجب، مستحب، مباح، مکروه و حرام میشود و درباره انجام یا ترک رفتاری توسط مکلفین قضاوت میکند.
2. احکام وضعی، از واقعیتی در خارج خبر میدهد و در متن خود مستقیما از تکالیف مکلف صحبت نمیکند. و شامل اموری چون «طهارت»، «نجاست»، «صحت»، «بطلان»، «زوجیت»، «مالکیت» و «ولایت» است؛ مثلا وقتی گفته میشود: «خون انسان، نجس است» یک حکم وضعی است؛ زیرا درباره وضعیت خاص خون صحبت میکند اما تا اینجا ربطی به عمل مکلفین ندارد اما وقتی گفته میشود: «چیزهای نجس مثل خون را نباید خورد» که صحبت از رفتار اختیاری انسان است، حکم تکلیفی است.
یا مثلا «تحقق رابطه زوجیت» با خواندن صیغه عقد بین زن و مرد، حکم وضعی است اما وقتی گفته میشود: «مرد باید هزینههای معمولی زندگی همسرش را تأمین کند»، که تکلیفی برای مرد تعیین میکند، حکم تکلیفی است.
هر حکم وضعی، منشأ شکلگیری یک یا چند حکم تکلیفی است؛ مثلا وقتی گفته میشود: «علی، مالک خانه است» که یک حکم وضعی است و از وجود رابطهای (هرچند قراردادی) بین «علی» و «خانه» حکایت میکند که بهدنبال آن چندین حکم تکلیفی میآید: «علی، حق دارد از خانهاش استفاده کند!»، «علی، حق دارد خانهاش را بفروشد!»، «دیگران، برای استفاده از خانه علی، باید از علی اجازه بگیرند!»، «علی، حق دارد مانع ورود دیگران به خانهاش شود!» و ... اگر به هر دلیلی فرد قدرت بر انجام تکلیفی را نداشته باشد، حکم تکلیفی ساقط میشود اما حکم وضعی به قوت خود باقی است.
بنابراین، اگر فقیری، خسارتی به دیگری وارد کند، هرچند بهسبب عدم قدرت مالی تکلیفی ندارد، اما «ذِمِّه»ی او مشغول است، یعنی باری بر دوش او قرار گرفته است. بنابراین، ضامن است و هر وقت که دارا شد، باید بدهیاش را بپردازد.
ارائه توضیح مختصری درباره تفکیک احکام تکلیفی از احکام وضعی، میتواند معرفت مخاطبین را نسبت به ظرافتهای احکام شرعی افزایش دهد. احکام شرعی، دو دسته است:
1. احکام تکلیفی، پنج تا است و شامل واجب، مستحب، مباح، مکروه و حرام میشود و درباره انجام یا ترک رفتاری توسط مکلفین قضاوت میکند.
2. احکام وضعی، از واقعیتی در خارج خبر میدهد و در متن خود مستقیما از تکالیف مکلف صحبت نمیکند. و شامل اموری چون «طهارت»، «نجاست»، «صحت»، «بطلان»، «زوجیت»، «مالکیت» و «ولایت» است؛ مثلا وقتی گفته میشود: «خون انسان، نجس است» یک حکم وضعی است؛ زیرا درباره وضعیت خاص خون صحبت میکند اما تا اینجا ربطی به عمل مکلفین ندارد اما وقتی گفته میشود: «چیزهای نجس مثل خون را نباید خورد» که صحبت از رفتار اختیاری انسان است، حکم تکلیفی است.
یا مثلا «تحقق رابطه زوجیت» با خواندن صیغه عقد بین زن و مرد، حکم وضعی است اما وقتی گفته میشود: «مرد باید هزینههای معمولی زندگی همسرش را تأمین کند»، که تکلیفی برای مرد تعیین میکند، حکم تکلیفی است.
هر حکم وضعی، منشأ شکلگیری یک یا چند حکم تکلیفی است؛ مثلا وقتی گفته میشود: «علی، مالک خانه است» که یک حکم وضعی است و از وجود رابطهای (هرچند قراردادی) بین «علی» و «خانه» حکایت میکند که بهدنبال آن چندین حکم تکلیفی میآید: «علی، حق دارد از خانهاش استفاده کند!»، «علی، حق دارد خانهاش را بفروشد!»، «دیگران، برای استفاده از خانه علی، باید از علی اجازه بگیرند!»، «علی، حق دارد مانع ورود دیگران به خانهاش شود!» و ... اگر به هر دلیلی فرد قدرت بر انجام تکلیفی را نداشته باشد، حکم تکلیفی ساقط میشود اما حکم وضعی به قوت خود باقی است.
بنابراین، اگر فقیری، خسارتی به دیگری وارد کند، هرچند بهسبب عدم قدرت مالی تکلیفی ندارد، اما «ذِمِّه»ی او مشغول است، یعنی باری بر دوش او قرار گرفته است. بنابراین، ضامن است و هر وقت که دارا شد، باید بدهیاش را بپردازد.
موانع تحقق «قدرت»، یا در درون فرد است یا در خارج از فرد. قدرت درونی، یعنی فرد در خود توان انجام آن کار را داشته باشد؛ مثلا جهل یا مشکل جسمی نداشته باشد. قدرت بیرونی، یعنی در محیط بیرونی، امکانات کافی برای انجام تکلیف وجود داشته باشد. قدرت بیرونی، از دو منشأ بهوجود میآید:
1. امکانات مادی؛ مثل سطح ثروت، دانش وفنآوری موجود در جامعه.
2. امکانات قانونی؛ مثل اینکه قدرتی که بر سر کار است تا چه حد مکلفین را در انجام تکالیف شرعی کمک میکند یا دستگاهی طاغوتی حاکم است که سر راه زندگی سالم و پاک مردم سنگاندازی میکند.
1. امکانات مادی؛ مثل سطح ثروت، دانش وفنآوری موجود در جامعه.
2. امکانات قانونی؛ مثل اینکه قدرتی که بر سر کار است تا چه حد مکلفین را در انجام تکالیف شرعی کمک میکند یا دستگاهی طاغوتی حاکم است که سر راه زندگی سالم و پاک مردم سنگاندازی میکند.
مثلا، زیارت اربعین، طبق روایات، از نشانههای مومن شمرده شده است و مورد تأکید بسیار است اما چرا طی نزدیک به ده سال اخیر تا این حد گسترش یافته است؟ آیا پیش از این، «زیارت اربعین» راهی برای عمل به واجب شرعی «مودّت به اهلبیت و ذویالقربای پیامبر» نبود؟ آیا تا پیش از این، مردم ثواب زیارت اربعین را نمیدانستند؟ آیا مشکل عقلی یا جسمی داشتند؟ نه!
زیارت اربعین همیشه مصداق «مودّت» به ذویالقربای پیامبر و یک عمل مطلوب شرعی بوده است. مردم مشکل عقلی نیز نداشتند بلکه شاید عقل مردم فعالتر هم بود؛ زیرا به سبب کمبود امکانات رفاهی مصرفی، برای حل مشکلاتشان بیشتر تعقل میکردند و بهخاطر نبود سرگرمیهای کاذبی که ساعتها وقتشان را پای آن هدر بدهند، بهطور طبیعی عقلشان را بیشتر از چشمشان بهکار میگرفتند. قدرت بدنی مردم نیز بیشتر از اکنون بود؛ زیرا فعالیت جسمی زیادی داشتند و مثل بسیاری از ما پشت میزنشین نبودند!
پس تفاوت امروز و دیروز در چیست که امروز ایام اربعین دهها میلیون نفر راهی کربلا میشوند؟ اما آن روزها، اربعین میآمد و میگذشت اما آب از آب تکان نمیخورد!
زیارت اربعین همیشه مصداق «مودّت» به ذویالقربای پیامبر و یک عمل مطلوب شرعی بوده است. مردم مشکل عقلی نیز نداشتند بلکه شاید عقل مردم فعالتر هم بود؛ زیرا به سبب کمبود امکانات رفاهی مصرفی، برای حل مشکلاتشان بیشتر تعقل میکردند و بهخاطر نبود سرگرمیهای کاذبی که ساعتها وقتشان را پای آن هدر بدهند، بهطور طبیعی عقلشان را بیشتر از چشمشان بهکار میگرفتند. قدرت بدنی مردم نیز بیشتر از اکنون بود؛ زیرا فعالیت جسمی زیادی داشتند و مثل بسیاری از ما پشت میزنشین نبودند!
پس تفاوت امروز و دیروز در چیست که امروز ایام اربعین دهها میلیون نفر راهی کربلا میشوند؟ اما آن روزها، اربعین میآمد و میگذشت اما آب از آب تکان نمیخورد!
پاسخ را میتوان از مطالب پیشین دریافت: دو عامل در این تحول رفتاری (یعنی راهپیمایی هماهنگ و پرمعنای اربعین) در سطح امت اسلامی (فعلا عمدتا شیعه) موثر بوده که دومی از اولی مهمتر است:
1. امکانات مادی در جامعه پیشرفت قابل توجهی کرده است. امکانات زیرساختی مثل افزایش وسائل نقلیه پیشرفته نسبت به گذشته، زمینه را برای تحقق این رفتار مطلوب و پرفایده اسلامی هرچه بیشتر فراهم کرده است. این، یعنی دانش به خدمت دین آمده است!
از رشد قدرت اقتصادی نوع مردم نسبت به گذشته نیز نباید غفلت کرد؛ زیرا مردمی که از تأمین اولیات زندگی خود درمانده باشند، فرصتی برای رسیدگی به نیازهای معنوی خود نخواهند داشت.
این، یعنی ثروت و اقتصاد به خدمت دین آمده است.
شرط کارآیی دانش و ثروت در خدمت به دین، این است که دستگاه تبلیغی که در اول یادداشت از آن صحبت کردیم، معرفت و اشتیاق به رفتارهای اسلامی مثل زیارت اربعین را در مردم نهادینه کرده باشند.
از رشد قدرت اقتصادی نوع مردم نسبت به گذشته نیز نباید غفلت کرد؛ زیرا مردمی که از تأمین اولیات زندگی خود درمانده باشند، فرصتی برای رسیدگی به نیازهای معنوی خود نخواهند داشت.
این، یعنی ثروت و اقتصاد به خدمت دین آمده است.
شرط کارآیی دانش و ثروت در خدمت به دین، این است که دستگاه تبلیغی که در اول یادداشت از آن صحبت کردیم، معرفت و اشتیاق به رفتارهای اسلامی مثل زیارت اربعین را در مردم نهادینه کرده باشند.
2. امکانات قانونی جامعه در خدمت تحقق رفتارهای اسلامی درآمده است. یادتان نرفته که پدربزرگها و پدران ما حسرت زیارت کربلا به دل داشتند و برخی با همین حسرت سر به تیره خاک نهادند! چرا؟
خیلی ساده و در یک کلمه چون: «صدّام!» صدّام، کاری کرد که ایرانیها که جای خود دارد، خود عراقیها جرأت زیارت اربعین را نداشتند و با خوف و خفا به زیارت میرفتند. قدرت سیاسی ناسازگار با ارزشهای اسلامی، توان این را دارد که تحولات در قواعد رفتاری حاکم بر جامعه اسلامی را به سوی هرچه کمرنگتر شدن ارزشها و نمادهای اسلامی سوق دهد. این واقعیت، حاکی از اهمیت و اولویت اصلاح حاکمان در مسیر اصلاح جامعه اسلامی است.
اصلاح حاکمان، منشأ اصلاح قوانین، اصلاح قوانین، بهتدریج منشأ اصلاح رفتارها، و اصلاح رفتارها در جامعه، بهتدریج منشأ اصلاح ذهنیتهای افراد، یعنی باورها، خُلقیات، ارزشها و احساسات آنها میشود.
بنابراین، اصلاح قواعد رفتاری در جامعه، تابع نحوهی تعامل ساختارهای رسمی قانونی با ساختارهای ذهنی افراد است؛ تعاملی که میتواند سوزنده و واگرا یا سازنده و همگرا باشد!
خیلی ساده و در یک کلمه چون: «صدّام!» صدّام، کاری کرد که ایرانیها که جای خود دارد، خود عراقیها جرأت زیارت اربعین را نداشتند و با خوف و خفا به زیارت میرفتند. قدرت سیاسی ناسازگار با ارزشهای اسلامی، توان این را دارد که تحولات در قواعد رفتاری حاکم بر جامعه اسلامی را به سوی هرچه کمرنگتر شدن ارزشها و نمادهای اسلامی سوق دهد. این واقعیت، حاکی از اهمیت و اولویت اصلاح حاکمان در مسیر اصلاح جامعه اسلامی است.
اصلاح حاکمان، منشأ اصلاح قوانین، اصلاح قوانین، بهتدریج منشأ اصلاح رفتارها، و اصلاح رفتارها در جامعه، بهتدریج منشأ اصلاح ذهنیتهای افراد، یعنی باورها، خُلقیات، ارزشها و احساسات آنها میشود.
بنابراین، اصلاح قواعد رفتاری در جامعه، تابع نحوهی تعامل ساختارهای رسمی قانونی با ساختارهای ذهنی افراد است؛ تعاملی که میتواند سوزنده و واگرا یا سازنده و همگرا باشد!
فهم این روند و طی کردن این مسیر، هرچند بهصورت محدود، زمینه را برای ظهور خورشید امامت فراهم میکند؛ زیرا پیششرط ظهور امام زمان «ارواحنافداه»، تربیت شدن افراد صالحی است که برای مدیریت، یعنی ایجادِ تغییرات در قواعد رفتاری در جامعه اسلامی، ورزیده شده باشند؛ از جنس آن 313 نفر!
...وَ نَرَاهُ قَرِيباً!»
محمد جواد قاسمی
نظرات بینندگان