آمد بهار جانها؛ به بهانه دوازدهمین سالگرد سفر رهبر معظم انقلاب به استان فارس
11 اردیبهشت سالروز سفر پر خير و بركت رهبر فرزانه انقلاب به استان فارس در سال 87 بهعنوان نقطه عطفي در تاريخ سرو قامتان اين دیار است كه در اذهان مردمان آن همچنان پرمهر و ماندگار نقش بسته است.
به گزارش" شیرازه" 11 اردیبهشت سالروز سفر پر خير و بركت رهبر فرزانه انقلاب به استان فارس در سال 87 بهعنوان نقطه عطفي در تاريخ سرو قامتان اين دیار است كه در اذهان مردمان آن همچنان نقش بسته است. به همین مناسبت مروری دا شته ایم به خاطرات آن روزهای استان فارس:
19 فروردین 1387: اخبار مختلفی از احتمال سفر حضرت آیت الله سیدعلی خامنه ای مدظله عالی به استان فارس گفته می شود. 19 فروردین برای اولین بار خبر سفر معظم له به استان فارس منتشر می شود.
25 فروردین 1387: متاسفانه حادثه ای عجیب و برنامه ریزی شده تروریستی در حسینیه سیدالشهدا شیراز (وابسته به کانون رهپویان وصال) به وقوع پیوست که موجب شهادت 14 نفر و زخمی شدن 210 نفر از هم استانی ها شد، اما در سفر معظم له هیچ گونه خللی وارد نشد بلکه بر حساسیت مردم و نیروهای امنیتی افزوده شد.
31 فروردین 1387: مقاصد سفر رهبری در استان فارس مشخص می شود، در این میان نام چهار شهر به چشم می خورد؛ شهرهای شیراز (به عنوان مرکز استان)، کازرون (به عنوان دومین شهر بزرگ فارس و سوابق تاریخی)، نورآباد (به عنوان شهر عشایری فارس) و لار (به عنوان مرکز جنوب فارس و شهر اهل تسنن فارس)
زمان سفر نه روزه حضرت آقا به دیار تاریخی فارس از 11 تا 19 اردیبهشت تعیین می شود.
09 ارديبهشت 1387 : به مناسبت سفر مقام معظم رهبری به استان فارس برای سلامتی و طول عمر معظم له در مساجد شهرستان شيراز دعای توسل برگزار میشود.
چهارشنبه 11 اردیبهشت 1387: سفر نه روزه ی مقام معظم رهبری به استان فارس با تمام شکوه از 11 اردیبهشت با سفر به شهر شعر و ادب شیراز زیبا آغاز شد. فاصله بیست دقیقه ای فرودگاه شیراز تا استادیوم حافظیه شیراز چند ساعت طول کشید.
در این مراسم باشکوه بیش از 200 کیلوگرم گل محمدی برای استقبال فراهم شده بود پس از آن حضرت امام خامنه ای در ورزشگاه حافظیه در جمع دهها هزار نفری مردم فارس و شیراز به سخنرانی پرداختند، جمع کثیری از مردم به علت کمبود جا در کنار آرامگاه حافظ مراسم را از طریق ویدئو کنفرانس تماشا کردند.
اردیبهشت شیراز
رهبر معظم انقلاب در تاریخ 11 اردیبهشت در جمع صدها هزار نفری مردم این شهر فرمودند: «شيراز در طول قرنهاى گذشته، استعداد انسانى خود را تقريباً در همهى زمينه هاى علمى به اثبات رسانده است؛ همچنين در زمينه هاى اجتماعى و دينى و آن چيزى كه به سرنوشت ملتها مربوط مى شودهم - يعنى تصميم و عزم ملى - استان فارس و شهر شيراز يك تاريخ برازنده و برجسته اى دارند. هرچه انسان به تاريخ شما بيشتر دقت مىكند، اوج فرزانگى اين مرز و بوم و مردم اين منطقه را بيشتر درمى يابد؛ از جنبه ى دينى - كه من باز هم روى اين مسئله تأكيد خواهم كرد - مرقد جناب احمدبن موسى و برادران بزرگوارش و ديگر امامزاده هاى خاندان پيغمبر، يك نشانه ى بسيار مهمى است».
ایشان ادامه دادند: «در باب ادبيات و هنر، سعدى و حافظ دو گوهر درخشان بر پيشانى زبان فارسى و ادبيات فارسى هستند؛ اين چيزى نيست كه كسى بخواهد آن را معرفى كند. در دانشهاى مختلف هم شخصيت هاى عظيمى از اين استان برخاسته اند كه هر كدامى در دورهى خود و عصر خود يگانه بوده اند: چه در فلسفه، چه در فقه، چه در ادبيات و نحو، چه در هنر، چه در تفسير و لغت، چه در رشته هايى مانند ستاره شناسى و فيزيك و پزشكى».
دیدار با اقشار مختلف مردم از جمله عشایر نورآباد ممسنی، بسیجیان، اساتید و دانشگاهیان، جانبازان،ایثارگران و خانواده شهدا، دیدار با معلمان و شرکت در مراسم نظامی مشترک یگان های نیروهای مسلح از دیگر برنامه های این سفر 9 روزه معظم له بود که متن سخنان ایشان را در این دیدارها ادامه می خوانید:
متن کامل سخنان رهبری در دیدار مردم شیراز:
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
الحمدللَّه ربّ العالمین والصّلاة والسّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی القاسم المصطفی محمّد و علی اله الأطیبین الأطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین المعصومین سیّما بقیّة اللَّه فیالأرضین.
پروردگار متعال را خیلی شکرگزارم که توفیق زیارت شما مردم عزیز شیراز را - اگرچه بصورت دیرهنگام - به اینجانب عنایت کرد. این دیدار بعد از مدتهایی که دوستان شیرازی و برادران استان فارس، بارها گلایه میکردند از اینکه سفر به این استان طول کشیده است، انجام میگیرد.
باید عرض کنم که اشتیاق من به دیدار شما مردم عزیز و شهر زیبا و استان پر برکت و پر افتخارتان کمتر از شما برادران و عزیزان نبوده است. اینجا شهر فرزانگان و شهر علم و ذوق و فرزانگی و شهر چهرههای تاریخی و بینالمللی است. شیراز و استان فارس در میان شهرها و استانهای کشور از رتبهی بالایی برخوردارند.
بنده معمولاً در سفر به شهرها و در ملاقات با مردم عزیز شهرهای گوناگون، این رسم را دارم که برخی از برجستگیها و خصوصیات آن شهرها را - چه از لحاظ تاریخی و چه از جهات گوناگون دیگر - مطرح کنم؛ و غرض از بیان این مطالب با مردم آن شهرها، این بوده است که بخصوص جوانها - در هر نقطهای از این کشور بزرگ و کهن و پر افتخار که زندگی میکنند - شناسنامهی روشنی از شهر خود و گذشتهی خود و تاریخ خود دردست داشته باشند. لکن این معنا در مورد شهر شیراز و استان فارس، در واقع بیمورد به نظر میرسد؛ چون مفاخر شیراز و استان شما به قدری زیاد است و به قدری شهر شما در همهجای جهان شهره است که نیازی نیست کسی برای معرفی شیراز و گذشتهی آن، مطلبی بیان کند. لکن یک استنتاجی مورد نظر من قرار دارد که به خاطر آن استنتاج، به مطالبی اشاره میکنم.
شیراز در طول قرنهای گذشته، استعداد انسانی خود را تقریباً در همهی زمینههای علمی به اثبات رسانده است؛ همچنین در زمینههای اجتماعی و دینی و آن چیزی که به سرنوشت ملتها مربوط میشود هم - یعنی تصمیم و عزم ملی - استان فارس و شهر شیراز یک تاریخ برازنده و برجستهای دارند. هرچه انسان به تاریخ شما بیشتر دقت میکند، اوج فرزانگی این مرز و بوم و مردم این منطقه را بیشتر درمییابد.
از جنبهی دینی - که من باز هم روی این مسئله تأکید خواهم کرد - مرقد جناب احمدبنموسی و برادران بزرگوارش و دیگر امامزادههای خاندان پیغمبر، یک نشانهی بسیار مهمی است. این که پیغمبرزادگان محترم و معتبر، مردم فارس را مخاطب خود و منطقه و منزل آنها را مأمن خود قرار بدهند، بسیار چیز پرمعنا و مضمونداری است؛ بخصوص شخصیت برجستهی جناب احمدبنموسی که در میان امامزادگان شناختهشدهی خاندان پیغمبر، جزو برجستگان محسوب میشود. دربارهی او اینجور نوشتهاند که: «و کان احمدبنموسی کریما جلیلا ورعا و کان ابوالحسن... (علیهالسّلام) یحبّه و یقدّمه»؛ مردی بخشنده و کریم و باورع و دارای جلالت مقام و منزلت بود و پدرش - حضرت موسیبنجعفر - این بزرگوار را بر فرزندان و خویشاوندان دیگر خود مقدم میداشت و به او محبت ویژهای داشت. شیراز هدف توجه این امامزادهی عزیز و دیگر امامزادگان قرار گرفت؛ آمدند و از سوی این مردم هم پشتیبانی شدند! تا امروز هم برکات این بزرگوار بر سرتاسر استان و بر بخش مهمی از این کشور، جاری و ساری است.
در باب ادبیات و هنر، سعدی و حافظ دو گوهر درخشان بر پیشانی زبان فارسی و ادبیات فارسی هستند؛ این چیزی نیست که کسی بخواهد آن را معرفی کند. در دانشهای مختلف هم شخصیتهای عظیمی از این استان برخاستهاند که هر کدامی در دورهی خود و عصر خود یگانه بودهاند: چه در فلسفه، چه در فقه، چه در ادبیات و نحو، چه در هنر، چه در تفسیر و لغت، چه در رشتههایی مانند ستارهشناسی و فیزیک و پزشکی؛ نام بردن شخصیتهایی که در این علوم متنوع، هر کدامی به قله رسیدند و جزو سرآمدان زمان خود بودند و معرفی یکایک این بزرگان، در یک محفل دیگر و نوع دیگری از دیدار اقتضاء دارد. اینجا همین اندازه اشاره کافیست. دربارهی مسائل اجتماعی و گرایش شما مردم عزیز به غیرت دینی و جرأتِ اقدام، باز تاریخ در درون خود صفحات بسیار مهم و باارزشی را نگاشته دارد.
علمای مبارزی که از این استان به تاریخ دانش دین در کشور معرفی شدند، در کمتر نقطهای از نقاط ایران نظیر دارند. میرزای شیرازی را که همه میشناسند. مرحوم سیدعلیاکبر فالاسیری - عالم بزرگ - که در همین شهر شیراز قیام کرد و با نفوذ انگلیسها و نفوذ خارجیها مخالفت کرد، بعد هم آمدند و او را گرفتند و تبعید کردند؛ لکن اثر کار او ماند. نوشتهاند که سیدعلیاکبر فالاسیری در نزدیک حافظیه - شاید در همین نقاطی که الان شما حضور دارید - مشغول زیارت عاشورا بود که ریختند و او را گرفتند و تبعید کردند. میرزای دوم - میرزا محمدتقی شیرازی - که در سالهای بعد از جنگ جهانی اول، رهبر مبارزهی ملت عراق در مقابل تهاجم انگلیسها و اشغال انگلیسها بود. مرحوم سید عبدالحسین لاری چهرهی برجسته و ممتازی بود که در حدود صد سال قبل، در همین استان و به کمک عشایر غیور و دلیر استان فارس، مبارزات خودش را شروع کرد؛ با سلطهی انگلیسها مبارزه کرد؛ برای استقرار نظام قانونی و مشروطیت مبارزه کرد؛ برای تشکیل حکومت اسلامی مبارزه کرد. روحانیت استان از این نمونهها بسیار دارد که همه هم به کمک مردم مؤمن و غیور استان فارس - چه عشایر و چه مردم شهرها و چه بخصوص شهر شیراز - مستظهر بودهاند. مرحوم سیدنورالدین حسینی، در همین شهر شیراز عضو سفارت بیگانه را - که به مقدسات مردم اهانت کرده بود - خواباند و با دست خودش به او شلاق زد و حدّ الهی را جاری کرد و با دستگاه جبار، با شجاعت تمام به مبارزهی سیاسی و اجتماعی برخاست. بعد هم در دوران شروع مبارزات روحانیت، مرحوم آیتاللَّه شهید دستغیب و مرحوم آیتاللَّه محلاتی و دیگر علما، مسجد جامع عتیق شیراز را مرکز مبارزات خودشان قرار دادند و آوازهی مبارزات علمای شیراز و سخنرانیهای مرحوم آیتاللَّه دستغیب - به عنوان سخنگوی آن روحانیت - در همان روزها در اکناف ایران منتشر شد. بنده خودم در آن وقت در قم بودم، نوار سخنرانی مرحوم شهید دستغیب دست به دست میان طلاب میگشت! ما همآن وقت شنیدیم. این موضع روحانیت مبارز شیراز بود که با پشتیبانی مردم هم همراه بود.
بعد از انقلاب و در دوران کنونی هم - چه در دوران جنگ تحمیلی و دفاع مقدس و چه بعد از آن تا امروز - شما مردم، شما جوانان، شما فرزانگان و شما زن و مرد مؤمن، توانستهاید جایگاه ممتازی را در اختیار بگیرید و هویت مردم استان فارس و مردم شیراز را با عمل خود - نه فقط با ادعا - نشان بدهید.
امروز در این استان، دانش و فناوری و عمق تحقیق و نوآورىِ علمی، در رشتههای متعددی زبانزد است و دانشمندانی از شهر شما و استان شما، جزو چهرههای بینالمللىِ دانش محسوب میشوند. این استان در پزشکی، در صنایع الکترونیک، در پتروشیمی، در رشتههای علوم و در رشتههای مهندسی، پیشقدم است. دانشگاه شیراز در راهاندازی رشتهها و تخصصهای متعددی پیشقدم است. حضور شما مردم و جوانانتان در میدانهای گوناگون، حضور چشمگیری بوده است. یگانهای نظامی شما - چه یگانهای سپاه و چه یگانهای ارتش که در این شهر مستقرند - در دوران دفاع مقدس نقشهای برجستهای را ایفا کردند.
پس در گذشتهی تاریخ، در جنبهی دین و عمق ایمان مذهبی، در جنبهی تلاش علمی، در جنبهی مبارزات، در جنبهی دفاع از دستاورد عظیم انقلابِ ملت ایران و در جنبههای گوناگون دیگر، این استان و این شهر یک استعدادی را از خود بُروز داده است که درخور تحسین و ستایش است. این، هم باید مورد توجه مسئولین کشور قرار بگیرد که بدانند اینجا منبع عظیم و جوشان استعدادهای انسانی است، و هم از ناحیهی خود مردم - و بخصوص جوانان و مربیان جوانان - مورد توجه قرار بگیرد که بدانند هر کدام از آنها مثل یک چشمهی جوشانی، میتوانند این سرزمین و سراسر کشور را با وجود خود و با فیضان خود سیراب کنند. این شرح برای خاطر این است.
من به شما عرض بکنم، عمق ایمان مردم استان فارس - و بخصوص شهر شیراز - یک ادعا نیست؛ این سخن با مطالعه و دقت به همهی جوانب گفته میشود. در این شهر، با آن سوابق مذهبی، با بُروز آن علما و روحانیونی که اشاره کردم و حرکاتی که در طول سالهای گذشته انجام داده بودند، از دو سو برای غلبهکردن بر ایمان دینی سرمایهگذاری شد:
یک جریان از سوی دربار طاغوت بود که از سالهای اول دههی سی شروع شد و تا نزدیک پیروزی انقلاب به مدت بیست و چند سال ادامه داشت؛ با همهی تلاششان در این زمینه فعالیت کردند و سعی کردند شیراز را با یک هویت صددرصد غربیشده به دنیا معرفی کنند. بنده خودم در سالهای آخر دههی سی - شاید حدود سالهای 39 یا 40 - در همین شهر و توی همین خیابان زند و مراکز گوناگون دیگر، شاهد نمونهها و مظاهر فسادی که آن روز به عمد ترویج میشد، بودم. عمداً کوشش میشد جوانها به سمت منکرات اخلاقی و به سمت بیمبالاتی نسبت به دین، سوق داده بشوند. این همینطور ادامه پیدا کرد تا دههی پنجاه و جشن هنر شیراز و قضایائی که شاید همه میدانید؛ شاید هم بعضی جوانها نشنیده باشند و ندانند. این یک جریان بود.
یک جریان دیگر که باز علیه دین و دین باوری و دینداری، بیشتر از بسیاری از شهرها در این شهر ترویج میشد، جریان الحاد مکتبی از سوی حزب تودهای بود که در اینجا لانهی عمیقی داشتند و فعالیت عمیقی میکردند. وقتی میدیدند زمینهی نفوذ روحانیت و دین در این شهر زیاد است، بخصوص در آن سالهائی که مرحوم سید نورالدین - روحانی شجاع، سازمانده، فعال و زمانشناس - وارد میدان بود، شاید حزب توده را برای پنجه انداختن با این روحانی، تشویق هم کردند.
هم آن جریان هدایت شدهی از سوی دربار و هم آن جریان ترویج شدهی از سوی مارکسیستهای آن روز - جریان حزب توده - مثل دو تیغهی یک قیچی، به جان ایمان این مردم و این جوانها افتاده بودند. اما این مردم و این جوانها، همان کسانی بودند که در سال 41 و 42 - در قضایای شروع نهضت اسلامی و نهضت روحانیت - یکی از برجستهترین کارها را توی این شهر انجام دادند؛ یعنی در سطح کشور، شهرهای قم و تهران و شیراز و تبریز و مشهد در درجهی اول بودند و شیراز جزو شهرهای درجهی اول بود. لذا عدهای از برجستگان علمای شیراز در همان قضایا دستگیر شدند و به تهران برده شدند.
آن همه برای دور کردن مردم از دین تلاش کردند، اما پاسخ مردم این بود: سرمایهگذاری آنها را با عمل خودشان و با ایستادگی خودشان باطل کردند. بعد هم در سالهای آخر دوران طاغوت - یعنی در سالهای 56 و 57 - باز مردم شیراز و مردم استان فارس، برای بسیاری از شهرهای این کشور به عنوان یک الگو شناخته میشدند.
خب، این مطالب را که عرض کردیم، صِرف یک مقدمه به حساب نیاورید؛ هیچکدام از اینها تعارف هم نیست، برای خوشامدگوئی نیست، برای نتیجهگیری است. من حالا یک مطلبی را که دربارهی مسائل کلىِ انقلاب است و با این مطالبی که تا حالا عرض کردم ارتباط پیدا میکند، با شما درمیان میگذارم.
در تاریخ کشور ما، هرچه که نگاه میکنیم و هرچه عقب میرویم، هیچ نمونهی دیگری برای انقلاب اسلامی پیدا نمیکنیم. من این را یک قدری روشن کنم: در طول تاریخ، همیشه در کشور ما جابجائی قدرت بوسیلهی قدرتطلبان نظامی و با لشکرکشی و رویاروئی قدرتها با یکدیگر، یا با چیزی که امروز به آن کودتا میگویند همراه بوده است؛ سلسلههای متعددی در این کشور آمدهاند و رفتهاند؛ اما در هیچکدام از این نقل و انتقالها مردم هیچ دخالتی نداشتهاند. فرض بفرمائید در همین شیراز شما و در استان فارس، سلسلهی زندیه بر سر کار بود؛ بعد قاجاریها آمدند و قدرت را از دست خاندان زند گرفتند! جنگ بین دو قدرتطلب، دو سپاه و دو نیروی نظامی بود؛ مردم نقشی نداشتند. در همهی طول تاریخ کشور ما - چه قبل از اسلام و چه بعد از اسلام تا امروز - هر چه نگاه میکنیم، جابجائی قدرتها همه از همین قبیل بوده است؛ فقط یک استثناء در دوران قدیم دارد - که آن را عرض خواهم کرد - و در غیر آن مورد، همیشه جابجائی قدرت با لشکرکشی و با حملهی نظامی و بدون دخالت مردم بوده است؛ مردم انگیزهای نداشتهاند؛ چه آنجائی که یک سلسله، قدرت را به یک سلسلهی دیگری میداده و چه آنجائی که در درون یک سلسله کشمکش قدرت بوده است؛ که باز اگر مثالش را از شیراز شما بخواهم بزنم، در دوران قاجاریه و بعد از مرگ فتحعلیشاه قاجار، در همین شیراز یکی از پسرهای بزرگ فتحعلیشاه به نام حسینعلیمیرزا حاکم بود و حکومت را برای خودش میخواست؛ اما در تهران محمدشاه - که نوهی فتحعلی شاه بود - به پادشاهی رسیده بود؛ جنگ شد. در همین بیرون دروازههای شهر شیراز، بین دو نیرو جنگ اتفاق افتاد! البته مردم در این جنگها لگدمال میشدند؛ به آنها خسارت وارد میشد و مزرعهشان، مالشان، ملکشان و جانشان تهدید میشد، اما هیچ دخالتی در این درگیریها نمیکردند. در طول تاریخ اینجوری بوده است.
البته عرض کردم، فقط یک مورد استثناء وجود دارد - که آن هم از لحاظ تاریخی مورد تردید است و با افسانهها مخلوط است - و آن داستان کاوهی آهنگر است؛ که میگویند این آهنگر به کمک مردم حرکت کردند و سلطنت ضحاک ماردوش را از بین بردند. اگر واقعیت داشته باشد و راست باشد، در تاریخ همین یک مورد است و دیگر نمونهای ندارد. البته در تاریخی که اروپائیها برای کشور ما از دوران پهلوی به این طرف نوشتهاند، اسمی از فریدون و ضحاک و کاوهی آهنگر وجود ندارد؛ آنها جور دیگری تاریخ را نوشتهاند که آن مقولهی دیگری است و حالا نمیخواهیم وارد آن بشویم.
انقلاب اسلامی که بزرگترین تحول و تغییر قدرت در طول تاریخ ما بود و اساس سلطنت و حکومت فردی را به حکومت مردمی تبدیل کرد، با نیروی مردم انجام گرفت؛ اینجا دیگر رویاروئی دو قدرت و جنگ قدرت و این حرفها نبود. مردم آمدند و وارد عرصه شدند و روحانیت هم پیشگام و پیشتازشان واقع شد؛ مردم بودند که با قدرت عظیم و خدائىِ خود توانستند قدرت را از دست خودکامگان و پادشاهان و طاغوتها و مستبدان فردگرا خارج کنند و به دست مردم بدهند؛ حکومت شد مردمی. تا آن جائی که ما شناختیم و فهمیدیم، این تنها حادثهای است که در طول تاریخِ کشور ما اتفاق افتاده است.
خب، این حادثه، شایستهی آن هست که از ابعاد گوناگون مورد توجه و مورد عنایت قرار بگیرد. من امروز عرض میکنم، ما با گذشت نزدیک به سی سال از حادثهی انقلاب اسلامی، جا دارد که یک نگاه کلان و یک نگاه فراگیر به این حادثه بیندازیم. نگاههای جزئی، نگاه به حوادث میانهی راه و نگاه به افت و خیزها، خیلی گویا نیست؛ باید نگاه کلان و فراگیر به انقلاب اسلامی - که البته بسیاری از مردم خود ما، برجستگان خود ما و بیگانگان، اینگونه کلان نگاه کردهاند - در سطح افکار عمومی زنده بشود و به آن توجه پیدا بشود.
در همهی حوادث عالم چند عنصر را باید در کنار هم دید: یکی نگاه به عوامل اولی، یعنی عوامل بالادستی حادثه است: انگیزهها، هدفها، زمینههای تاریخی، زمینههای جغرافیائی و جغرافیای سیاسی؛ اینها چیزهائی است که در شناخت حادثه تأثیر دارد. در حادثهی انقلاب ما، آن عنصر اول عبارت است از همان ایمان مردم، مبارزات آزادیخواهانه و جرقههای این مبارزات - که در مشروطیت و در تحریم تنباکو به وسیلهی میرزای شیرازی و در نهضت ملی شدن صنعت نفت و در حوادث گوناگون دیگر، این زمینههای تاریخی وجود پیدا کرد - و بیداری روحانیت مبارز و شخص امام بزرگوار که از این زمینهها بهترین استفاده را کرد و این حرکت به راه افتاد. این، آن پیشزمینه است.
عنصر دوم نگاه کردن به میداندار و صاحب حادثه است. عنصر میاندار و میداندار در این حادثه مردم بودند؛ مردم! حادثهی عظیمِ بینظیرِ تاریخىِ انقلاب اسلامی را مردم رقم زدند. انکار نقش مردم و بیاعتنائی به حضور مردمی - که متأسفانه امروز در بعضی از نگاههای شبهروشنفکرانه، انسان مشاهده میکند - خطاست. وقتی مردم به یک سمتی گرایش پیدا میکنند، کسانی که از این گرایش خود را منتفع نمیبینند، اسمش را میگذارند حرکت پوپولیستی و حرکت عوامگرائی! این خطاست. انقلاب را همین ارادههای مردمی و همین حضور مردمی - که متکی به ایمان آنها بود - توانست بوجود بیاورد و به پیروزی برساند. ملت ایران با ایمانش، با احساساتش، با غرور ملیاش، با افتخار به گذشتهی تاریخی و مواریث عظیم فرهنگیاش، توانست این حرکت عظیم را بوجود بیاورد.
هدف ملت ایران - که از هر کسی که سؤال میکردیم، به زبانهای گوناگون این هدف را میگفت - این بود که بتواند در سایهی اسلام، استقلال و آزادی به دست بیاورد. این شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» که در دوران انقلاب رائج بود، حرف دل مردم بود و مردم این را میخواستند. مردم میدیدند که این کشورِ با این عظمت، حکامش و زمامدارانش استقلال رأی ندارند؛ تابع بیگانه و تابع قدرتهای مستکبرند و طوق اطاعتِ آنها را به گردن انداختهاند؛ در مقابلِ آنها ضعیف و غیر مستقل، اما نسبت به مردم خودشان سختگیر، متفرعن و با آنها با فشار و سختگیری و زور رفتار میکردند؛ شلاق را بر گُردهی این مردم میکوبیدند و به آنها اجازهی انتخاب نمیدادند. در طول سالهای مشروطیت و تا قبل از انقلاب اسلامی، هرگز اتفاق نیفتاد که این مردم با شوق، با رغبت و با معرفت به پای صندوق رأی بروند و کسی را انتخاب کنند. انتخاب معنی نداشت: حکومت، حکومت موروثی؛ مسئولان و زمامداران، سفارششدهی قدرتهای بیگانه؛ مجلسی که به نام مجلس شورا از مشروطیت بوجود آمده بود، مجلس دست نشانده و غیر منتخب مردم! مردم هم اسیر و دستخوش تصمیمهائی بودند که این مجموعهی غیر مسئول و غیر متعهد برای آنها میگرفتند. مردم خواستند استقلال بدست بیاورند، آزادی داشته باشند، عزت ملیشان را تأمین کنند، سعادت و رفاه دنیوی و سربلندی معنوی و اخروی را بدست بیاورند؛ این آرزوی مردم بود و وارد این میدان شدند. این هم عنصر دوم.
عنصر سوم در هر حادثهای عوامل معارض و مزاحم با آن حادثه یا با آن حرکت است که هزینههائی را تحمیل میکند. در ماجرای انقلاب اسلامی هم همینجور است؛ از اول عنصر معارض وجود داشت. این معنایش این است که ملت ایران استقلال و آزادی را با سعی و تلاشِ خود بدست میآورَد؛ اما هزینهی آن را هم باید بپردازد و میپردازد. هر انسانی که بخواهد برای آن چیزی که به دنبال آن هست هزینهای نپردازد و زحمتی را بر دوش نگیرد، هرگز به آن هدف نخواهد رسید. با نشستن و عافیتطلبی و به دنبال تلاش و خطر نرفتن، هرگز انسان به آرزوهایش نمیرسد. ملتها هم همین جورند. آن ملتی به عزت و سربلندی دست پیدا میکند که با شجاعت وارد میدان بشود، کار را تعقیب کند و هزینههای آن را هم با رشادت تمام بپردازد و ملت ایران این کار را کرد.
هزینهای که ملت ایران پرداخت کرد هشت سال جنگ تحمیلی بود؛ این هزینهی استقلالطلبی و آزادیطلبی و عزتطلبی ملت ایران بود؛ ملت ایران آن را پرداخت کرد و خم به ابرو نیاورد. هشت سال جنگ را تحمل کرد، چون این هزینهی دست یافتن به استقلال ملت و قدرت ملی و افتخار ملی بود. قربانیان تروریسم کور دههی شصت در این کشور، هزینهی دیگری بود که ملت ایران پرداخت کرد. از اول انقلاب تا امروز تحریمهای اقتصادی و محاصرهی اقتصادی که بر ملت ما تحمیل کردهاند، هزینههایی بود که ملت ایران پرداخت کرد. همین حالا که من با شما صحبت میکنم، دو سال است که قدرتهای استکباری مرتب تهدید میکنند که ما ملت ایران را تحریم میکنیم و محاصره میکنیم! انگار تا حالا این کار را نکردهاند.
اردوگاه سرمایهداری و استعماری با همهی توان سیاسی خود، با همهی قدرت مالی و اقتصادی خود و با همهی شبکههای تبلیغاتی خود، دارد فشار میآورد تا شاید بتواند ملت ایران را وادار به عقبنشینی و تسلیم بکند؛ نه فقط از حق هستهای - حق هستهای یکی از حقوق ملت ایران است - بلکه میخواهند ملت ایران را از حق عزتش، از حق استقلالش، از حق قدرت تصمیمگیریش و از حق پیشرفت علمیش، وادار به عقبنشینی کنند. ملت ایران امروز در جادهی پیشرفت علمی و پیشرفت فنّاوری افتاده و میخواهد دو قرن عقبافتادگی خود را در دوران طاغوتها، جبران کند. اینها دستپاچه شدهاند و نمیخواهند ملت ایران - که در این نقطهی حساس دنیا قرار گرفته است و به عنوان پرچمدار اسلام شناخته شده - به این توفیقات دست پیدا کند؛ لذا فشار میآورند. اما ملت ایران ایستاده است.
تهدید میکنند که شما را تحریم میکنیم و محاصرهی اقتصادی میکنیم! خب، در این سی سالی که ملت ایران را گاهی شدیدتر و گاهی ضعیفتر محاصرهی اقتصادی کردید، چه کسی ضرر کرد؟ ملت ایران ضرر کرد؟ ابدا! ما از تحریم به نفع پیشرفت خودمان استفاده کردیم. یک روزی بود که ما احتیاج به ابزارهای نظامی داشتیم؛ سادهترین ابزار نظامی را به ما نمیفروختند و میگفتند: تحریم! ما توانستیم از این تحریم استفاده کنیم؛ امروز ملت ایران توانائیهایی به دست آورده که همان تحریمکنندگان دیروز، امروز از اینکه ملت ایران دارد به قدرت اول نظامی منطقه تبدیل میشود، دارند دست و پا میزنند! خب، این بر اثر تحریم شما بود. این تحریم به ما ضرر نزد؛ ما از این تهدید توانستیم یک فرصت به وجود بیاوریم. امروز هم همینجور است. ما از تحریم غرب نمیترسیم. ملت ایران به حول و قوهی الهی در مقابل هر تحریمی و هر محاصرهی اقتصادیای آنچنان تلاشی از خود نشان خواهد داد که پیشرفت او را مضاعف و چند برابر خواهد کرد.
اینجور نگاه کلان به انقلاب - یعنی نگاه به انگیزهها و زمینهها و عوامل بالادستی انقلاب و تشکیل نظام، و نگاه به عاملِ محوری انقلاب یعنی مردم و ایمان دینی آنها، و نگاه به هزینهها - موجب میشود که ما در هر شأنی که هستیم و در هر جا که هستیم، به مسائل جزئی و کوچک خیلی اهمیت ندهیم؛ به عظمت انقلاب و حرکت عمومی انقلاب نگاه کنیم که بحمداللَّه در طول این سی سال، با قدرت و قوّت ادامه داشته است و ملت ایران هر روز بهتر از گذشته - با اینکه توطئهها و تلاش دشمن هم بیشتر شده - به پیش حرکت کرده است.
دشمنان ملت ایران منتظرند که از هر مسئلهی کوچک یا بزرگی، برای شکستن عزم و همت ملت ایران استفاده کنند؛ حتّی از بلایای طبیعی مثل زلزله و خشکسالی، یا از چیزهائی که در دنیا عمومیت دارد مثل گرانی. الان شما اگر به تحلیلهای رادیوهای بیگانه نگاه کنید، میبینید یکی از محورهایی که دشمنان ما در تبلیغاتشان از آن استفاده میکنند، مسائل اقتصادی است؛ بلکه بتوانند در عزم ملت ایران خللی وارد کنند. مردم ایران، مسئولین خودشان را شناختهاند. اینی که اینجور وانمود بشود که اگر در وضع اقتصادی جامعه مسئلهی «گرانی» پیش میآید، به خاطر این است که مسئولین دولتی و مسئولین بخشهای مختلف توجه ندارند، این خطاست؛ آنها کاملاً توجه دارند و میدانند چه دارد اتفاق میافتد.
امروز دنیای غرب بیش از دیگران درگیر مشکلات اقتصادی است. خودشان اعلام میکنند بحران اقتصادیای که امروز از امریکا شروع شده است و بتدریج دارد گریبان اروپا را هم میگیرد و به بعضی از کشورهای دیگر هم سرایت میکند، در شصت سال گذشته - یعنی از بعد از جنگ بینالملل اول تا امروز - سابقه نداشته است. سازمان ملل در دنیا اعلام بحران غذائی کرده است. ملت ایران به فضل پروردگار و به لطف الهی مشکلاتش از بسیاری از همین کشورهای مدعی کمتر است و با همت مسئولین و همت مردم، باید بتوانند همین مشکلاتی را هم که وجود دارد، برطرف کنند؛ این همت همه را میطلبد.
مسئولین کشور اعم از دولت و قوهی مجریه یا مجلس شورای اسلامی و قوهی مقننه یا قوهی قضائیه، هرکدام یک مسئولیتی دارند. مردم هم به نوبهی خود مسئولیت دارند. آنچه که من از لحاظ ظرفیت انسانی استان شما و شهر شما گفتم، معنا و نتیجهاش این است که این ظرفیتِ استعداد انسانی این استان، باید برای آیندهی کشور و آیندهی انقلاب، مفید واقع بشود و احساس مسئولیت کند. ما هر کداممان در هر جائی که هستیم، باید برای سرنوشت کشور و برای آیندهی کشور، احساس مسئولیت و تعهد کنیم و بدانیم که میتوانیم نقش ایفا کنیم. یک دانشجو، یک استاد، یک معلم، یک دانشآموز، یک کشاورز، یک فعال صنعتی و یک سرمایهگذار در بخشهای گوناگون کشاورزی یا صنعتی، همه باید احساس مسئولیت کنند. با احساس مسئولیت همگانی و همهجانبه و با هدایت دستگاههای مسئول کشور - دستگاههای دولتی و مجلس شورای اسلامی و قوهی قضائیه - ملت ایران خواهد توانست بر همهی این موانع و مشکلاتی که دشمنان جهانی میخواهند بر او تحمیل کنند، فائق بیاید و با قدرت و با حکمت خود، جامعهی نمونهای را که اسلام برای مسلمانها خواسته است، تشکیل بدهد.
بنده عرض کردم امسال برای ملت ما سال «نوآوری» باشد؛ این نوآوری مخصوص یک عرصهی خاصی نیست؛ در آزمایشگاه و مرکز تحقیقات، در کلاس درس، در حوزهی علمیه، در دانشگاه، در کارگاه صنعتی، در محیط اداری، در منطقهی کشاورزی و باغی و در همهجا، ابتکارات انسانهای مبتکر و نوآور، میتواند هر کاری را یک گام پیش ببرد و در مجموع، کشور را از یک گذرگاه مهمی عبور بدهد.
دربارهی مسائل اقتصادی، من هم اولِ امسال و هم اولِ سال گذشته - هم به مسئولین، هم به مردم - تذکر دادم و گفتم: امروز دشمن چشمش به نقطهی حساس اقتصادی است تا بلکه بتوانند این کشور را از لحاظ اقتصادی دچار اختلال کنند. هرچه میتوانند اختلال ایجاد کنند و هرچه هم نمیتوانند، در تبلیغاتشان وانمود کنند که اختلال هست! این کاری است که امروز در تبلیغاتِ دشمنان ما، با قدرت و به شکلهای مختلف انجام میگیرد. راه مقابله هم انضباط مالی و صرفهجوئی و نگاه پرهیزگرانهی به مصرفگرائی است. من این را میخواهم به مردم عزیزمان تأکید کنم: مصرفگرائی به صورت اسراف یکی از بیماریهای خطرناک هر ملتی است. ما یک خرده به این مصرفگرائىِ افراطی دچار هستیم. یکی از نمونههایش را به مناسبت مشکل کم آبی - که چند استان کشور از جمله استان شما تا کنون مشکل کمآبی داشتهاند که امیدواریم خدای متعال تفضل کند و باران رحمتش را بر شما نازل بکند - عرض بکنم؛ یکی از موارد اسراف، اسراف در آب است؛ نه فقط آبی که مصرف شُرب در خانهها میشود، نوع آبیاری کشاورزی ما هم یک نوع مسرفانه است و آب را هدر میدهیم. وظیفهی مسئولین و دستاندرکاران این بخش است که به این مسئله بهطور ویژه توجه کنند! پس به مسئلهی اسراف - هم در مسئلهی آب و هم در مسائل دیگر - باید با اهمیت نگاه کنند.
امروز خوشبختانه ملت ایران با پرداختن هزینههائی که سنگین هم بوده است - اما ملت ایران با شوق و رغبت و با رشادتِ تمام، این هزینهها را پرداخته است - توانسته گذرگاههای زیادی را طی کند و راه دشواری را پشت سر بگذارد و بحمداللَّه خود را به این نقطهای که امروز در آن هستیم، برساند. اما این هنوز اوائل راه است. ملت ما با عزم راسخ خود، با همت جوانان خود و با این استعدادی که متراکم در نیروهای انسانی ماست، انشاءاللَّه خواهد توانست با راهکارهای عملی این راه را با کمال سرافرازی به پایان برساند و خواهد رساند. در این زمینه من در روزهایی که در این استان هستم، نکات و گوشههای مختلفش را در جلساتِ متناسب به مردم عرض خواهم کرد.
من از شما مردم عزیز، با ذوق، مهربان، باوفا، مهماندوست، خوش اخلاق و خوشلهجه، تشکر میکنم. بحمداللَّه بسیاری از خصوصیات شیوای ملت ایران در شما مردم عزیز شیراز و مردم استان فارس وجود دارد. خدا را شکر میکنیم که خدای متعال بحمداللَّه به شما نشاط داده است؛ روزبهروز این نشاط افزون باد! از خدای متعال توفیقات شما را مسئلت میکنم.
والسلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
بیانات در دیدار مسئولان اجرائی استان فارس
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
دیدار امروز ما با شما مسئولان عزیز این استان در بخشهای مختلف - که در آخرین روز حضور من در شیراز صورت میگیرد - بیش از آنچه که جنبهی توصیه و سفارش به شما دوستان داشته باشد، جنبهی تشکر و قدردانی دارد.
اولاً لازم است من از مردم عزیز شیراز و شهرهای دیگر این استان بهخاطر اظهار محبتشان و میهماننوازیشان - که از خصلتهای شناختهشده و معروف مردم این سامان است - صمیمانه و عمیقاً تشکر کنم. ثانیاً از شما برادران و خواهران عزیزی که در بخشهای مختلف دستاندرکار هستید و برخی از زحمات و مشکلات سفر ما بر دوش بخشهای شما بود، به خاطر این همکاریها و محبتها تشکر کنم.
همچنین عذرخواهی کنم از مردم شهرهائی که توفیق پیدا نکردیم به آن شهرها برویم؛ لذا نمایندگانی را من به شهرهای مختلف این استان فرستادم. بحمداللَّه استان پهناوری است، شهرستانهای بسیار زیادی دارد، دل انسان میخواهد که با همهی مردم بخشهای مختلف این استان روبهرو حرف بزند؛ لیکن «ما کلّ ما یتمنّی المرء یدرکه»؛ خیلی از آرزوهاست که انسان قادر به تحقق آن نیست. در عین حال بعضی از برادران، خواهران و جوانان زحمت کشیدند و از شهرهای مختلف به شیراز آمدند، در دیدارهای گوناگون - روز اول و روزهای دیگر - شرکت کردند و زحماتی را متحمل شدند؛ از آنها هم من صمیمانه تشکر میکنم.
استان ظرفیتها و استعدادهای بسیار گستردهای دارد که آقای استاندار محترم به آن اشاره کردند؛ در گزارشهای مربوط به استان فارس هم هست؛ هم ظرفیتهای طبیعی، هم استعدادهای گوناگونِ مربوط به تفاوت اقلیمی در شمال و جنوب این استان، و هم بیش از همه، استعدادها و ظرفیتهای نیروی انسانی که حقاً و انصافاً در این استان چشمگیر است.
یک نکته این است که هر کسی در هر رتبهای به مردم این استان دارد خدمت میکند، باید خدا را شکرگزار باشد. واقعاً این مردم، این انسانهای فهیم، لطیف و باذوق، شایستهی خدمتکردنند؛ حقاً و انصافاً خدمت به این مردم لذتبخش است. البته خود شما هم اغلب از همین مردمید. انسان وقتی خصوصیات و خلقیات مردم شیراز و مردم فارس را میبیند، احساس میکند که خدمت به این مردم با این خصوصیات، با این خلقیات، با این لطافت، با این نکتهسنجیها، با این استعدادهای فراوان و سرشار، حقاً و انصافاً برای انسان یک اقبال است، یک شانس است؛ این را قدر بدانید. هر جا هستید و هر یک از قوای سه گانه، در هر رتبهای از رتبهها، این را قدر بدانید و خدا را شکر کنید. به مردم حقیقتاً خدمت کنید و وقت بگذارید. این مردم را، مراجعین را تکریم کنید، احترام کنید. همه جا همهی انسانها در خور تکریمند؛ و آنجائی که انسان برجستگیهای انسانی و اخلاقی در یک جمعیتی میبیند، بیشتر مایل است آنها را تکریم کند. این، نصیحت عمده و اصلی من به شما برادران عزیز است.
در این سفر دربارهی مسائل گوناگون استان تصمیمهائی گرفته شده است؛ دولت محترم پشتیبانیهای بودجهای خوبی را از مصوبات و تصمیمهای این سفر قرار داده است؛ مسئولین دولتی هم اجتماع میکنند، امروز میآیند مینشینند اینها را به صورت مصوبهی دولت در میآورند؛ اینها را هرچه زودتر و سریعتر با همهی قوا و نیرو و توان عملیاتی کنید، اجرائی کنید، محقق کنید تا مردم بهرهی آنها را ببرند.
به نظر من یکی از چیزهای بسیار مهمی که در شیراز باید مورد توجه قرار بگیرد، مرکزیت و محوریت این حرم مطهری است که کمتر شهری از شهرهای کشور ما یک چنین امتیاز و برجستگیای دارد. سه امامزادهی صحیحالنسب و عالیمقام و بسیاری از امامزادههای دیگر در این شهر، جایگاه قداست این شهر و انتساب آن به ولایت اهل بیت (علیهم السّلام) را بسیار بالا میبرد. جا دارد در تبلیغات عمومی، در صدا و سیما، در ابتکارات گوناگونی که در زمینههای خدماتی، اقتصادی و غیره انجام میگیرد، این جنبه - که روح و معنای عالی ولایت مردم فارس را نشان میدهد - برجسته شود. اینجا بعد از مشهد و قم، در واقع سومین حرم اهل بیت (علیهم السّلام) در سرتاسر ایران است. هم از لحاظ خدمترسانی به زوار این حرم، هم از لحاظ معرفی کردن و نشان دادن و دلهای مشتاقان را در سرتاسر کشور و بیرون از کشور متوجه این بارگاه عظمی کردن، کارهائی است که بایستی انجام بگیرد.
یکی از چیزهائی که در این استان انسان احساس میکند، این است که این استان با وجود داشتن استعدادهای برجسته، استان محجوب و باحیائی است؛ مثل انسانهائی که سواد و فضل زیادی دارند، اما خیلی اهل گفتن و نشان دادن و اظهار کردن نیستند؛ این را انسان اینجا حس میکند. این همه مفاخر در گذشته و در زمان حال. من دیروز در جلسهی نخبگان لذت بردم از دیدن نخبگان علمی، ادبی، کارآفرینان، شخصیتهای مفید برای جامعه - چه از لحاظ ذهنی، چه از لحاظ عرصهی عملی - در عین حال تبلیغات و ارائه و نشان دادن این همه استعداد در شیراز، آنچنان که باید و شاید نیست. مردم فارس اهل قال نیستند؛ آدم احساس میکند. گفته میشد مردم فارس اهل حالند؛ منظورشان این بود که اهل کار نیستند. بنده میگویم نه، اهل حالند، یعنی اهل قال نیستند؛ والّا بحمداللَّه اینجا خیلی اهل کارند؛ تحرک علمی، تحرک عملی؛ در صنعت، در کشاورزی؛ انسان تحسین میکند. مردم فارس اهل قال نیستند، اهل گفتن و جنجال کردن و مردم را به خود متوجه کردن نیستند؛ این باید یک جوری جبران شود. در گذشته هم حافظ میگوید:
من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان
قال و مقال عالمی میکشم از برای تو
از نفس فرشتگان ملول میشود. قال و مقال عالم را هم که میپذیرد، برای او میپذیرد. آدم میبیند این روحیه همچنان در شیراز هست؛ اهل قال و مقال و به رخ کشیدن و تظاهر کردن نیستند. اما استعداد اینجا خیلی زیاد است؛ از این استعدادها باید استفاده شود.
دیروز یکی از آقایانی که صحبت کردند، مسئلهی دانشکدهی هنر و تقویت هنر را در اینجا مطرح کردند. بعضی خیال میکنند هنر مساوی است با لاابالیگری و بیدینی و بیبندوباری؛ این غلط است. هنر از جلوههای زیبای خلقت الهی است در انسان. آنچه در هنر ایراد دارد و اهل بصیرت همیشه ایراد گرفتهاند، جهت غلط هنر بوده است. هنر را کشاندن به جهت اغوای انسان و بیبندوباری انسان، این بد است؛ والّا هنر اگر با روح دین، با جهتگیری دین باشد، از برجستهترین پدیدههای وجود انسانی است. امروز هم بحمداللَّه همینجور است. امروز شاعر ما، نقاش ما، انواع و اقسام رشتههای هنری ما، انسان وقتی نگاه میکند، میبیند غالباً با روح دین و تدین کارشان همراه است. چه اشکالی دارد؟ ما اگر چنانچه مرکز تربیت هنری و تقویت هنری در اینجا داشته باشیم، با حفظ این جهتگیری درست، این خیلی خوب است؛ این هیچ ایرادی ندارد. از این استعداد عظیم در این جهت استفاده شود، خیلی خوب است.
یکی از چیزهائی که در این استان مورد توجه است و جا دارد که بیشتر مورد توجه قرار بگیرد، مسئلهی گردشگری است. اینجا به خاطر وجود حرم مطهر حضرت احمدبنموسی (علیه و علی ابیه و اخیه السّلام) جنبهی مضاعف گردشگری دارد. اینجا مزار است، زیارتگاه است. جاذبههای گردشگری در اینجا خیلی زیاد است. من تصورم این است که اگر مسئولین کشور و مسئولین استان بتوانند از همین مسئلهی گردشگری به شکل درست، با تبلیغات صحیح و با جهتگیرىِ صحیح استفاده کنند، درآمد آن، استان را از همهی معونههای دیگر بینیاز میکند. مسئلهی گردشگری خیلی مهم است.
من همینجا اشاره بکنم به این بناهای باستانىِ مربوط به قبل از اسلام؛ تخت جمشید و بقیهی چیزهائی که در این استان هست. انسان از دو نظر ممکن است به این مراکز باستانی نگاه کند؛ اینها را باید از هم تفکیک کرد. یک نگاه این است که اینها متعلق به جباران تاریخ بوده. هر کدامی که نگاه میکنیم، به یک نحوی به یکی از جباران تاریخ و طاغوتهای بشری ارتباط پیدا میکند. بله، از این جهت نگاه منفی به اینها هست. غالب متدینین و انسانهائی که نفرت طبیعی از استبداد و از جباریت دارند، با این دید وقتی به این بناهای باستانی نگاه میکنند، طبعاً برای آنها جاذبهای ندارد. لیکن یک جنبهی دیگر هم وجود دارد و آن این است که این بناها محصول سرپنجهی هنرمند ایرانی است؛ محصول فکر راقی و روشنبین ایرانی است در سالها و قرنها پیش از این؛ این جنبهی مثبت قضیه است. همهی بناهائی که از لحاظ تاریخی - چه در اینجا، چه در اصفهان، چه در بقیهی نقاط کشور - وجود دارد، از این قبیل است. درست است که جباران استفاده کردند، اما خالق و آفرینندهی این مجموعهها کیست؟ ذهن ایرانی است، سرانگشت هنرمند ایرانی است، روحیهی بلندنظر ایرانی است، ابتکار و ذوق ایرانی است؛ این برای یک ملت افتخار است. با این دید وقتی نگاه بکنیم، میبینیم اینها مثبت است؛ چه تخت جمشید، چه بقیهی مناطق دیگر. اینها را نشان بدهید.
در دنیا از چیزهائی که جنبهی افتخارآمیز هم خیلی ندارد، گاهی اوقات به عنوان مفاخر تاریخی استفاده میکنند. آن کسانی که مفاخر تاریخی را ندارند، برای خودشان خلق میکنند! ما این همه مفاخر تاریخی داریم، این همه چیزهائی که مایهی تفاخر تاریخی ملت ایران است، اعتماد به نفس ملت ایران است؛ چرا اینها را نشان ندهیم؟
یک نفری برای من نقل میکرد، میگفت رفته بودیم یونان؛ ما را به مراکز گردشگری گوناگون میبردند و آنها را به ما نشان میدادند؛ از جمله به نقطهای بردند، گفتند اینجا همانجائی است که سپاهیان ایرانی آمدند اینجا، از ما شکست خوردند. مردم را به یک بیابان خالی میبرند و نشان میدهند که اینجا آنجائی است که ایرانیها در آن دوره لشکرکشی کردند و در اینجا شکست خوردند. یک فضای خالی را نشان میدهند، یک مدّعای تاریخی را با یک فضای خالی اثبات میکنند. خب، اینجا نزدیکی کازرون -آنطوری که شنیدم- مجسمهی والرین است، امپراتور روم، که زانو زده در مقابل پادشاه ایران. خیلی خب، اینجا را بروید نشان بدهید؛ این به آن در! این همه نقاط مثبتی که میتواند گذشتهی ما را نشان بدهد.
من البته به شما عرض بکنم؛ اعتقاد راسخ و جازم و علمی دارم که آنچه ایرانی بعد از آمدن اسلام کرده، اصلاً قابل مقایسه نیست با آنچه در طول تاریخ گذشتهی خودش داشته. ایران در دوران اسلامی، در قرن سوم و چهارم و پنجم هجری، در قلهی دانش و تمدن و سیاست و اقتصاد جهانی قرار داشته. هیچ جای دنیا - از شرق و غرب، از آسیا و اروپا - در این حد نبودند؛ این به برکت اسلام بوده. ایران قبل از آن هرگز چنین اوجی را نداشته. در دوران سلسلههای گوناگون ایرانی - از آل بویه بگیرید تا غزنویان و سلجوقیان و بقیه، تا دورهی صفویه - این بخش از تاریخ ایران قابل مقایسه نیست؛ اما آن بخش دیگر تاریخ ایران هم، تاریخ ماست؛ آن هم ایران است؛ حالا یک حاکم طاغوتی در رأسش بوده، سنتهای غلط و آئینهای باطلی در آنها وجود داشته؛ آن به جای خود، امر دیگری است؛ اما هنر ایرانی است. به هر حال روی مسئلهی گردشگری حتماً بایستی کار شود؛ هم در زمینهی مزارات اسلامی که بهترینش را شما در اینجا دارید، هم به وسیلهی مفاخر ادبی و هنری ما که شما عالیترینش - یعنی حافظ و سعدی - را اینجا دارید، هم در زمینهی آنچه که در گذشتهی تاریخ وجود داشته است.
یکی از چیزهائی که به نظر من در اینجا باید انجام بگیرد - حالا تفاصیل اینها را انشاءاللَّه دوستان ما در جمعبندیهای سفر به نتیجه خواهند رسید و اقدام خواهد شد - این است که اینجا قطب کشاورزی است؛ جا دارد که تحقیقات مقابلهی بلندمدت با خشکسالی که تحقیقات وسیع و گستردهای است و راههای گوناگونی دارد، در همینجا در این شهر، یک مرکزیتی پیدا کند. یکی از چیزهائی که میتواند اینجا مرکزیت پیدا کند، همین است. همچنان که شما در بخشهای پزشکی گفتید نقاط منحصربهفرد دارید، در این قضیه هم میتوانید یک نقطهی منحصربهفرد داشته باشید. و البته خیلی کارهای دیگر در این استان میشود انجام داد. انشاءاللَّه مسئولین توفیق پیدا کنند انجام بدهند؛ شما هم توفیق پیدا کنید انشاءاللَّه هر کدام در هرجا هستید، به پیشرفت این برنامهها کمک کنید.
قدر بدانید این خدمت را؛ قدر بدانید این حضور مردمی را؛ قدر بدانید این توجه و آمادگی روحی مردم عزیز را؛ و از خدای متعال کمک بخواهید، هدایت بخواهید؛ انشاءاللَّه خداوند کمک خواهد کرد. از خدای متعال بخواهید وسیلهی پیشرفت روزافزون این کشور را به دست شماها و مسئولین کشور انشاءاللَّه فراهم کند و آیندهی این استان و آیندهی کشور را از گذشتهاش بهتر کند.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
بیانات در دیدار مردم و عشایر شهرستان نورآباد ممسنی
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی القاسم المصطفی محمّد و علی اله الأطیبین الأطهرین سیّما بقیّة الله فی الأرضین.
برای من توفیق بزرگی است که توانستم در سفر به استان فارس، با شما مردم عزیز و باصفا و مؤمن و انقلابیِ ممسنی ملاقات کنم. قبلاً برای من این توفیق پیدا نشده بود و امروز خوشحالم که بحمدالله این جمع پرشور برادران و خواهران این شهر و این منطقه و شهرستان را در این محل و در این جمعیت متراکم ملاقات میکنیم.
یقیناً اولین امتیاز مردم عزیز ممسنی همین است که با همهی وجود و با همهی دل، به انقلاب - که برخاستهی از حقیقت اسلام بود - گرویدند. البته ریشههای ایمان و اعتقاد به اهلبیت و به خاندان پیامبر در مردم این شهر و این منطقه بسیار ریشهدار است. از گذشته همین جور بوده است. در دوران پیش از انقلاب و در دوران طاغوت، مرحوم آیةالله شهید مدنی - که از شهدای بزرگوار محراب در سالهای اول انقلاب هستند - مدتی را در این شهر تبعید بودند. مردم از این سید نورانی و بزرگوار با آغوش باز استقبال کردند. این نشانهی همان اعتقاد عمیق و باور پاک و خالص به انقلاب و به خاندان پیغمبر و به امامت و ولایت است.
در دوران جنگ تحمیلی، عشایر غیور این منطقه جزو کسانی بودند که در میدانهای کارزار شرکت کردند و جان خود، زندگی خود و هستی خود را در طَبق اخلاص گذاشتند و برای دفاع از اسلام، از انقلاب، از نظام جمهوری اسلامی و از ایران اسلامی عزیز، کف دست گرفتند و به میدان آمدند؛ این آمادگیهای صادقانه در راه آرمانهای بزرگ، یکی از بزرگترین مفاخر برای یک ملت است.
دربارهی شما مردم عزیز ممسنی یک نکتهی ممتاز دیگری هم وجود دارد که ناشی از همان بافت عشیرهای این منطقه است. اگر انسان با چشم باز و با نگاه عمیق به پدیدههای اجتماعی نگاه کند، نقاط قوّت بسیاری را در این پدیدهها و حوادث اجتماعی مشاهده میکند. یکی همین مسئلهی بافت عشیرهای است. عشیره و قبیله و قوم، مظهر پیوندهای فامیلی و خونی میان افراد است؛ این در اسلام تأیید شده. در اسلام ارتباط فامیلی و ارتباط با خویشاوندان و بستگان نَسَبی یک رویّهی پسندیده است و این که صلهی رحم - که یکی از واجبات است و قطع رحم از محرمات است - مورد تأکید است، با توجه به همین است. این پیوند فامیلی و خانوادگی در بافتهای عشیرهای، یکی از نقاط قوّت مجموعههای عشایری است.
البته در همینجا من این را هم اضافه کنم که جنبهی مثبت این پیوند خانوادگی و فامیلی، همین عنصر دارای ارزشی است که عرض شد؛ اما جنبهی منفی آن را - یعنی تعصباتی که موجب درگیری بین عشایر و قبائل میشود - باید نفی کرد؛ این از نظر اسلام مورد قبول نیست. پیوند و ارتباط و التیام خانوادگی و عشایری بسیار خوب است؛ اما نفیِ دیگران نباید کرد. برادری در اسلام، در میان همهی مؤمنان گسترده است.
«انّکم من ادم و ادم من تراب»؛ پیامبر بزرگوار ما به آنهایی که میخواستند به نسبتهای قبیلهای خودشان با چشم تعصب نگاه کنند و دیگران را نفی بکنند، با این زبان جواب داد. یعنی پیوند درون عشیرهای و قبیلهای بسیار خوب و بسیار امر پسندیدهای است؛ ارتباط و اتصال خانوادگی و فامیلی و رحِم، یک نقطهی مثبت است؛ اما نباید این را وسیلهای برای نفی کسانی که خارج از محدودهی این خانواده و عشیره هستند، قرار داد. به شما عرض میکنم: این ارزش ارتباطات فامیلی و خانوادگی در محیطهای عشایری را پاسداری کنید و حفظ کنید - که بسیار باارزش است - اما عشایر گوناگون، یکدیگر را نفی نکنند؛ همه با هم برادریم: «انّکم من ادم و ادم من تراب»؛ پیغمبر فرمود: همهی شماها فرزند آدمید، آدم هم از خاک است. «پس ای بنده افتادگی کن چو خاک». ببینید این آموزش اسلامی به ما - در همهی سطوح - چقدر عمیق است!
عزیزان من! برادران و خواهران! شما امتحان خوبی دادید؛ پیوستگی خودتان و پشتیبانی خودتان را از اسلام و انقلاب، ثابت کردید. در کشور ما، عشایر مایهی عزت و افتخارند. من در یک جمعی گفتم: بعضی از کشورها از اختلاف قومیتها در میان ملتشان، احساس بیم میکنند و میترسند؛ ولی ما از عشایرمان احساس خرسندی و خوشبختی میکنیم! چرا؟ چون عشایر ما - در هر نقطهای که هستند - پاسدار ملیت، پاسدار دین، طرفدار روحانیون و علاقهمند به مبانی اسلامی و سنتهای بومی این کشور بودهاند. ملیت ما - که به فضل پروردگار با عنصر دین و اعتقاد به خدا آمیخته شده است - در همهی دورانها و به کمک سنتهایی که بیش از همه در میان اقوام و عشایر گوناگون نفوذ و رسوخ داشته، باقی مانده است. بخصوص این عشایری که در مناطق مرکزی کشور هستند - منطقهی فارس، منطقهی اصفهان - ولایتمدارند و در طول این زمانها پاسدار تفکر اسلامی و تفکر وابستهی به اهلبیت (علیهمالسّلام) بودهاند. لذا در هر دورهای از دورههای طاغوت که میان روحانیت و علماء و دستگاههای استکباری و استبدادی برخورد و اصطکاکی پیش آمده است، عشایر به عنوان نیروهایی برای روحانیت، در مقابل قدرتهای مستبد و زورگو ایستادهاند. در همین استان فارس، عشایر در مقابل سلطهی انگلیس ایستادند و با انگلیس مبارزه کردند؛ در مقابل سلطهی استبدادی پادشاهان دوران طاغوت - در دوران قاجاریه و در حول و حوش نهضت روحانی بزرگ، مرحوم آیةالله سید عبدالحسین لاری - ایستادگی کردند؛ بعد از آن در دوران رضاخان و بعد هم در دوران نهضت روحانیت، عشایر غیرت عشایری خود و اعتقاد عمیق خود به دین را نشان دادند. این را حفظ کنید.
جوانهای عزیز عشایری! امروز دنیا دنیائی است که اعتقاد و ایمان راسخی که متکی به مبانی مستحکم باشد، یک ملت را پیروز میکند. در دنیایی که سیاستهای گوناگون استکباری، مردم را به اباحهگری و بیبندوباری سوق دادهاند، آن مجموعهی مؤمنی که ایمان او متکی به مبانی مستحکم اعتقادی است، به برکت ایمان میتواند بر همهی امواجی که در دنیا بوجود میآورند، غلبه کند؛ کما این که جوانان ما توانستند بر همهی امواج استکباریای که متوجه به نظام جمهوری اسلامی بود، غلبه کنند؛ اول پیروزی انقلاب بود، بعد پیروزی در عرصهی نبرد دفاع مقدس بود و بعد هم تا امروز و در عرصههای مختلف، این ملت ایستاده است. جوانهای عزیز! این ایمان را حفظ کنید؛ این ایمان را با مبانی فکری، مستحکم کنید. همه - اعم از شهری و روستائی و وابستگان عشایر در شهر و روستا و مناطق کوچرو - مقید باشند به این که این ایمان عمیقِ همراه با اخلاص و صفای باطنِ موجود در این منطقه را، با خواندن کتاب، با کتابخوانی در میان عشایر و مطالعه در میان جوانان این منطقه و با استفادهی از انسانهای صاحب فکر و اندیشه - اندیشهی درست و اسلامی - تقویت کنند.
در مورد منطقهی شما، تنها نقطهای که بنده را رنج میدهد، مسئلهی محرومیت این منطقه در بخشهای مختلف است. متأسفانه در زمینههای مختلف، این سرزمین بااستعداد دچار محرومیتهای متعددی است. این وضعیت ایجاب میکند که مسئولین توجه ویژه بکنند. شکی نیست که برخی از کوتاهیها در گذشته انجام گرفته است که امروز باید بوسیلهی دولت خدمتگزار و پرکار، انشاءالله جبران بشود. آن چیزی که بنده را در این مورد خرسند میکند، همین سفرهای استانی دولت است: رفتن به استانهای مختلف و سرکشیِ مسئولان درجهی یک کشور به شهرستانهای گوناگون و تماس با مردم و دیدن واقعیتها با چشم، نه در گزارش.
یکی از هدفهای من در سفرهائی که سالهای گذشته به استانهای مختلف کشور میکردم و در سفرها هم میگفتم، همین بود که دولتمردان را به توجه هر چه بیشتر به نقاط آسیبدیده و آسیبپذیر و محروم در کشور متوجه کنم؛ توجه آنها را به این نقاط جلب کنم. امروز خوشبختانه این مقصود حاصل شده است؛ یعنی یکی از برنامههای دولت خدمتگزار همین است که همهی استانها و همهی شهرها و شهرستانها را، به طور مستقیم زیر دید قرار میدهد؛
بخصوص این منطقه و این استان که امسال کمبود باران و نازلات آسمانی، برای کشاورز و دامدار و افرادی که چشمشان به آسمان است، مشکلاتی را به وجود آورده است و بیشتر هم به وجود خواهد آورد؛ من اطلاع دارم و به من گزارش دادند که دولت برای جبرانِ بخشی از مشکلات ناشی از خشکسالی تدابیری اندیشیده و برنامههائی پیشبینی کرده است و بودجههائی را گذاشتهاند. امیدواریم آنچه را که دولت با مقدورات خود تصویب کرده است، انشاءالله به بهترین وجهی اجرا بشود و مردم بهرهمند بشوند. البته دست دعا را هم به آسمان بلند داریم: از خدای متعال تفضلش، رحمتش و عنایتش را به این مردم مؤمن و به این سرزمینهای تشنه، طلب میکنیم؛ امیدواریم خدای متعال تفضل کند.
از جملهی آنچه که بنده در اول امسال خطاب به ملت ایران و مسئولین کشور بیان کردم، همین مسئلهی تکیه بر گسترش فضای فعالیت اقتصادی است. چرا؟ چون بخصوص دشمن روی این نقطه تکیه کرده است و تکیه میکند. عزیزان من! دشمن انقلاب اسلامی، در طول این سالهای متمادی - قریب سی سال - از همهی راههای ممکن برای شکستن عزم و ارادهی ملت ایران پیش آمده و وارد عمل شده؛ از توطئهی سیاسی، از کودتای نظامی، از تحمیل جنگ هشت ساله، از تبلیغات زهرآلودی که به طور شبانهروز - متصل - از بلندگوهای صهیونیستی و استکباری علیه ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی پخش میشود. همهی کارها را کردهاند؛ به این نتیجه رسیدهاند که بلکه بتوانند ملت ایران را در یک توطئهی اقتصادی گرفتار کنند. این تازگی هم ندارد؛ از اول انقلاب تحریم اقتصادی و محاصرهی اقتصادی، به شکلهای مختلف در کشور ما جریان داشته است؛ فشار آوردند، ملت ایستاد؛ در عین حال آنها میخواهند همین را ادامه بدهند، باز هم ملت ما میایستد. همان طوری که در طول این سی سال گذشته، ملت ما بر توطئهی محاصرهی اقتصادی فائق آمد و گامهای بلندی را در راه پیشرفت کشور از همه جهت برداشت، امروز هم علیرغم بددلی و سوء نیت سیاستمداران استکبار جهانی، ملت ما در مقابل هر توطئهای - و بخصوص این توطئه - خواهد ایستاد.
راهِ کار هم این است که ملت ما دست به دست هم بدهند و کشور را از وابستگی اقتصادی نجات بدهند. انقلاب، ما را از وابستگی سیاسی نجات داد. در راه استقلال اقتصادی هم کارهای زیادی شده است؛ اما همت همهی ملت ایران از قشرهای مختلف را میطلبد تا کشور بتواند از لحاظ اقتصادی کاری بکند که دیگر تهدید به تحریم و محاصرهی اقتصادی معنا پیدا نکند. این خطاب به همهی ملت است، فقط خطاب به مردم ممسنی نیست؛ همه باید دست به دست هم بدهند. این کشور سرمایههای انسانی فراوانی دارد؛ سرمایههای مادی فراوانی هم دارد. با سرمایهگذاریِ لازم، با برنامهریزی درست و متین و با پشتکار و جدیت، ما خواهیم توانست در مدت یک برنامهی مشخصی، کاری بکنیم که دیگر کشور در عرصهی اقتصادی دنیا از تحریم اقتصادی و محاصرهی اقتصادی، هیچ باکی نداشته باشد. این وظیفهی ملی ماست، باید انجام بدهیم. هر کسی میتواند نقش داشته باشد. سرزمین وسیع و امکانات فراوانی هم داریم.
البته محدودیتهایی هم داریم. من در شیراز اشاره کردم: اگر ما اسراف نکنیم، میتوانیم نیاز کشور را برآورده کنیم. یکی از چیزهایی که ما در این کشور نتوانستیم بر خودمان فائق بیاییم و اصلاح کنیم، مسئلهی اسراف است و یکی از موارد اسراف، اسراف در آب است؛ اتفاقاً کشور ما جزو مناطقی است که از لحاظ آب آن چنان غنی نیست؛ اما درصورتیکه اسراف نکنیم و روش کار را آن چنان که عاقلانه و درست است در پیش بگیریم، با همین آبِ موجود میتوانیم نیاز کشور را برآورده کنیم. اینها وظائف همهی مردم ایران است و دولت اسلامی موظف است که با ترتیب صحیح و با برنامهی درست، از این آمادگی ملت ایران استفاده کند و انشاءالله یکی پس از دیگری مشکلات را برطرف کنند.
البته ملت ایران در طول این سی سال، مشکلاتی را هم متحمل شدهاند؛ ولی عزّت ملی هزینه دارد؛ هیچ کشوری بدون دادن هزینهی لازم، به عزت ملی، به استقلال ملی و به هویت برتر خود، دست پیدا نمیکند؛ باید هزینهاش را پرداخت. ملت ما این هزینه را پرداخته است و باز هم خواهد پرداخت. من خطاب به این ابرقدرتها و عمال آنها که چشمهایشان را میبندند، واقعیات را نمیبینند و دهانهاشان را باز میکنند به تهدید کردن و عربده کشیدن، به آنها میگویم: تهدید، ملت ایران را وادار به عقب نشینی نمیکند. تهدید نمیتواند ملت ما را از این راهی که در پیش گرفته است منصرف بکند: راه به سوی کمال، راه به سوی عزت کامل، راه به سوی استقلال کامل، راه به سوی پیاده شدن کامل ارکان دین در این کشور که اسلام عزیز بتواند همهی مشکلات ما را برطرف بکند. این راهی است که ملت ایران در پیش گرفته و از این راه منصرف نخواهد شد. دشمن نمیتواند با تهدید کاری بکند. این روزها باز صدای تهدیدشان بلند شده است: امریکا و صهیونیستها یک جور، بعضی از دولتهای اروپائی هم جاهلانه و ناخردمندانه، دنبالهروِ امریکا! مگر ملت ایران را تجربه نکردید؟ مگر این ملت عظیم و مقاوم را نیازمودید؟ ما راه خودمان را با قدرت ادامه خواهیم داد و نمیگذاریم مستکبران عالم، حق این ملت را پایمال کنند. این تکلیف ما، وظیفهی ما و حق این ملت عظیم است که ما باید به مقتضای مسئولیتمان، این حق را ادا کنیم؛ باید نگذاریم دشمن با شیوههای گوناگون، با روشهای مختلف، با جنگ روانی و با انواع و اقسام حیلهها و ترفندها حق این ملت را پامال کند و به فضل پروردگار نخواهیم گذاشت.
شما مردم عزیز بدانید راه نجات این ملت و همهی ملتهای امت اسلام از همهی گرفتاریهایی است که دارند، اسلام است؛ اسلام میتواند ما را نجات بدهد. در این سی سالی هم که از عمر انقلاب اسلامی میگذرد و نظام جمهوری اسلامی امروز در عنفوان جوانی و نشاط است، هر جایی که بهتر و دقیقتر به اسلام عمل کردهایم، بیشتر موفق شدیم؛ اگر جایی موفق نشدیم، به خاطر این است که وظیفهی اسلامیمان را با دقت انجام ندادیم؛ اگر انجام بدهیم، به اهداف خودمان خواهیم رسید. بحمدالله این ملت، ملت آماده، بانشاط، شجاع، رشید، آگاه و هوشمندی است که حق خودش را میشناسد و آن را دنبال میکند.
از خداوند متعال میخواهیم مسئولین کشور را در انجام مسئولیتها و پیگیری وظائفشان نسبت به آحاد ملت ایران - بخصوص آن مناطقی که در طول سالها دچار محرومیت بودهاند و از جمله همین منطقهی عزیز شما - انشاءالله موفق بدارد و وسائل کار را برای آنها فراهم کند و آنها بتوانند وظائف خودشان را در مقابل شما مردم عزیز انجام بدهند. پروردگارا! رحمت و لطف و فضل خود را بر این مردم نازل کن. پروردگارا! دلهای مؤمن و باصفای این مردم را با نور لطف و هدایت خود منور بگردان. پروردگارا! روزبهروز نظام مقدس جمهوری اسلامی را مستحکمتر بگردان. پروردگارا! ما را بر انجام وظائفی که در قبال این مردم عزیز داریم توانا و موفق بگردان؛ قلب مقدس ولی عصر را از ما راضی کن؛ دعای آن بزرگوار را شامل حال ما بگردان.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
بیانات در دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاههای شیراز
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
جلسهی بسیار شیرین و زیبا و دلنشینی است؛ اولاً در محیط دانشگاه، آن هم در شیراز. شیراز خودش در طول تاریخ تا امروز دارالعلم بوده است. دانشگاه در شیراز، یعنی دارالعلمی در دارالعلم؛ پایگاهی در قلب یک پایگاه. علاوه بر این، مجموعهی متنوع دانشجوئی که در اینجا تشریف دارید و همچنین گروهی از اساتید محترم که در جمع شما تشریف دارند، جلسه را تبدیل کردید به یک عرصهی علمی و اجتماعی و سیاسی به معنای درست و خوب. بنده هم در جلسات جوانها - مخصوصاً جوانهای دانشجو - و در این فضای جوانی و احساس جوانی، احساس جوانی میکنم. همهی پیرها همینجورند؛ در محیط جوان، احساس جوان بودن و بانشاط بودن میکنند. بنابراین من از شنیدن سخنان عزیزان دانشجو - چه نخبگان، چه نمایندگان تشکلها - به هیچ وجه خسته و ملول نمیشوم، از گفتن با شما هم همینجور. تنها عیبی که این جلسه دارد این است که فضای باز است و آفتاب گرم نیمهی اردیبهشت شیراز تحملش قدری سخت است. من با اینکه در سایه نشستهام، احساس میکنم هوا گرم است؛ شما که در آفتاب هستید؛ بخصوص خانمهای عزیز که چادر هم سرشان هست و احساس گرمائی آنها من را متأذی میکند.
اول یک نگاهی بکنیم به مطالبی که این دوستان عزیز و این دانشجویان عزیز بیان کردند. لازم است من به برخی از نکات بپردازم. اگرچه خیلی از این حرفها، همان حرفهای ماست و مطالبی است که بنده میخواهم با جمع دانشگاهی - چه دانشجو و استاد و چه مدیران دانشگاهی - در میان بگذارم؛ لیکن لازم است برخی از پرداختها نسبت به آنچه دوستان گفتند، انجام بگیرد. گفته شد در مورد حمایت از نخبگان، کمکاری صورت میگیرد. باید توجه داشته باشید که در همهکار، از جمله در این کار، ساز و کار تشکیلاتی و اداری نقش مهمی دارد. این نه به معنای گم شدن در هفت توی بوروکراسی و دیوانسالاری است، بلکه به معنای بودن تشکیلات، بودن مسئول و وجود یک مرکز فکر است؛ و این به نظر ما در یکی دو سال اخیر به بهترین وجهی انجام گرفته است. یعنی در سطح معاونت رئیس جمهور، یک دانشگاهىِ برجسته را گذاشتهاند و آنطوری که من گزارش دارم و تا حدود زیادی اطلاع دارم، کارهای خوبی دارد انجام میگیرد؛ منتها من در خلال حرفهای شما جوانها - مثل دورهی جوانی خودمان - میشنوم که این کار را سریعاً انجام دهید. این «سریعاً»، همه جا قید درستی نیست. بعضی از کارها طبیعتش طبیعت سرعت نیست. اگر دچار سرعت شد، دچار اشکال خواهد شد. باید بگذاریم کار با طبیعت خود انجام بگیرد.
یک نکته را نمایندهی بسیج دانشجوئی گفتند، که در واقع بنده هم این مطالبات را دارم. الگوی پیشرفت اسلامی - ایرانی که ما یک سال، دو سال گذشته مطرح و تکرار کردیم، میپرسند چقدر عمل شد؟ درست است، جای سؤال دارد. پژوهشگاه دانشجوئی که پیشنهاد شد، به نظر من پیشنهاد خوبی است. خوب است مسئولان وزارتهای آموزش عالی رسیدگی کنند، بررسی کنند؛ فکر خوبی است. بگذاریم دانشجوها در این مقولهی کار دانشگاهی اگر وقت میکنند، اگر میتوانند، در یک مرکزی به نام پژوهشگاه و پژوهشکده، فعالیتهائی را انجام دهند؛ این ایدهی قابل توجهی است و میتواند دنبال شود.
گفته شد توانائی تصمیمسازی و تصمیمگیری. اینجا من این مطلب را پرداخت کنم. توانائی تصمیمسازی خیلی خوب است. توانائی تصمیمگیری یکی از مشکلاتی است که اگر وارد محیط دانشجوئی شد، خیلی از هنجارهای مطلوب و درست را به هم خواهد زد؛ این تجربهی ماست. بگذاریم دانشجو با فکر خود، با زبان باز خود، با تعلق کم خود، با گفتار و عمل خود، تصمیمسازی کند. تصمیمگیری را بگذاریم کسی بکند که بتوان از او سؤال کرد و او مسئول و پاسخگو باشد. بنابراین دنبال این نباشیم که محیط دانشجوئی، محیط تصمیمگیرىِ برای اقدام باشد؛ این نه به نفع دانشجوست، نه به نفع آن اقدام. دنبال این باشیم که محیط دانشجوئی تصمیمسازی کند؛ یعنی گفتمانسازی کنید. ببینید بنده وقتی مسئلهی نهضت نرمافزاری را خواستم مطرح کنم، قبل از همه تو دانشگاه با دانشجوها مطرح کردم؛ حدود ده سال قبل. نه با وزارتها صحبت کرده بودم، نه با رئیسجمهور وقت صحبت کرده بودم، نه حتّی با اساتید صحبت کردم؛ اولبار در دانشگاه امیرکبیر این فکر را به میان آوردم. امروز شما ببینید این یک گفتمان است، یک مطالبهی عمومی است، یک خواستِ همهی دانشگاههای کشور است؛ که من هرجا هم میروم، از زبان دانشجو مطالبهاش را میشنوم؛ از زبان استاد و مدیر، اجرایش را در یک مرحلهی دیگر میشنوم، و اجراء هم دارد میشود. همین نوآوریهای علمی بسیار، بخشی از انگیزه و توان خودش را از این شعار گرفته: «تصمیمسازی کنید»، «گفتمانسازی کنید». این، مجری و مسئولین اجرائی را میکشاند دنبال این تصمیم، و تصمیمگیری خواهند کرد و عمل خواهد شد. نکتهای که در بیانات دانشجوی دختر دورهی دکتری برای من جالب بود، این بود که دانشجوی پزشکی از دانشجویان علوم پایه دفاع میکرد؛ اتفاقاً درست هم هست. توجه به علوم پایه، از جملهی همین توصیههای مؤکدی است که بنده در این چند سال، مکرر با مسئولین درمیان گذاشتهام. همیشه گفتهایم علوم پایه مثل گنجینه است؛ علوم کاربردی مثل پولی است که توی جیبمان میگذاریم و خرج میکنیم. اگر علوم پایه نباشد، پشتوانهی این هزینهکردن ازبین خواهد رفت. این نکته کاملاً بجاست و من این درس را از این دختر دانشجو قابل طرح میدانم که دانشجوها صنفی، دانشگاهی و رشتهای به مسائل نگاه نکنند؛ واقعاً نگاه کنند به آنچه که نیاز کشور است. این دانشجوی پزشکی خودش از دانشجویان و مجموعههای علوم پایه دفاع میکند؛ این به نظر ما درس خوبی بود.
در بیانات نمایندهی انجمنهای اسلامی دانشگاه شیراز هم حرفهای خیلی خوبی گفته شد که اینها حرفهای دل ماست. اینجا هم من این بیان را یک پرداختی بکنم: ببینید، شما میگوئید که ما شعار عدالت میدهیم؛ دانشجو را میگیرند، اما آن کسی را که به عدالت صدمه زده، نمیگیرند. قوهی قضائیه چنین، یا دستگاه مسئول چنان. خوب، اینجا شما باید زرنگی کنید؛ یک لحظه از درخواست و مطالبهی عدالت کوتاهی نکنید؛ این شأن شماست. جوان و دانشجو و مؤمن شأنش همین است که عدالت را بخواهد. پشتوانهی این فکر هم با همهی وجود، خودم هستم و امروز بحمداللَّه نظام هست. البته تخلفاتی هم ممکن است انجام بگیرد؛ شما زرنگیتان این باشد: گفتمان عدالت خواهی را فریاد کنید؛ اما انتقاد شخصی و مصداقسازی نکنید. وقتی شما روی یک مصداق تکیه میکنید، اولاً احتمال دارد اشتباه کرده باشید؛ من میبینم دیگر. من مواردی را مشاهده میکنم - نه در دانشگاه، در گروههای اجتماعی گوناگون - که روی یک مصداق خاصی تکیه میکنند؛ یا بهعنوان فساد، یا به عنوان کجروی سیاسی، یا بهعنوان خط و خطوط غلط. بنده مثلاً اتفاقاً از جریان اطلاع دارم و میبینم اینجوری نیست و آن کسی که این حرف را زده، از قضیه اطلاع نداشته است. بنابراین وقتی شما روی شخص و مصداق تکیه میکنید، هم احتمال اشتباه هست، هم وسیلهای به دست میدهید برای اینکه آن زرنگ قانوندانِ قانون شکن - که من گفتهام قانوندانهای قانون شکن خطرناکند - بتواند علیه شما استفاده کند. شما از دادستان چه گلهای میتوانید بکنید؟ اگر یک نفری بهعنوان مفتری یک شخصی را معرفی کند و بگوید آقا او این افتراء را به من زده. خوب، شأن آن قاضی این نیست که برود دنبال ماهیت قضیه. اگر این افتراء گفته شده باشد، زده شده باشد، مادهی قانونی آن قاضی را ملزم به انجام یک کاری میکند؛ لذا نمیتوانیم از او گله کنیم. شما زرنگی کنید، شما اسم نیاورید، شما روی مصداق تکیه نکنید؛ شما پرچم را بلند کنید. وقتی پرچم را بلند کردید، آن کسی که مجری است، آن کسی که در محیط اجراء میخواهد کار انجام دهد، همه حساب کار خودشان را میکنند. آن کسی هم که فریاد مربوط به محتوای این پرچم را بلند کرده، احساس دلگرمی میکند و کار پیش خواهد رفت. بنابراین به نظر من مشکلی در کار شما نیست؛ شما جوانهای مؤمنی هستید که انتظار هم از شما همین است. هر شعار خوبی که داده میشود، بعد از اتکال به خدای بزرگ که همهی دلها و زبانها و ارادهها دست اوست، تکیه به شما جوانهاست، امید به شما جوانهاست؛ این را بدانید. بالاخره همشهری شما که از او شعر هم خواندید، میگوید:
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافری است رنجیدن
نرنجید؛ دنبال کار بروید. همین مطلب را عیناً خطاب به آن برادر عزیزی که به عنوان نمایندهی جامعهی اسلامی، بسیار متین و شیوا مطالبی را بیان کردند، عرض میکنم. این حرفها، حرفهای دل ماست؛ منتها فرق ما و شما این است که ما بر اثر تجربهی روزگار فهمیدهایم که یک مقداری باید انسان تحمل و صبر کند، شما جوانید و تازه از راه رسیده و پرشور و بیصبر! همهاش خوب است، غیر از این بیصبری. البته این هم علاج ندارد. نه اینکه بخواهم بگویم خیلی علاج دارد؛ نه، ما خودمان هم این دورهی شما را گذراندهایم، میدانیم چهجوری است؛ ولی بالاخره این را من میخواهم به شما بگویم که همهی این چیزهائی که شما گفتید و شعارش در این کشور داده شده، به حول و قوهی الهی و به اذناللَّه تحقق پیدا خواهد کرد.
دربارهی دانشگاه پیام نور هم شکوهای این دختر دانشجوی عزیز بیان کردند، که جا دارد مسئولین به آن توجه کنند؛ واقعاً اگر نقاطی هست که باید کمک کرد، کمک بشود.
نکتهای را هم آن برادر عزیز دانشجوی نخبهی دانشگاه آزاد مطرح کردند که حرف درستی است؛ مطرح کردن نظریههای اجرائی دولت، قبل از ورود در مرحلهی آزمون و خطا، در دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی؛ این خیلی خوب است. البته من به شما عرض بکنم؛ مسئولین دولت و رئیس جمهور محترم غالباً مدعایشان این است که این کار را انجام میدهند؛ نمیشود گفت که مطلقاً نمیکنند. بنده بارها همین موضوع را به مسئولین، از جمله رئیس جمهورِ بسیار پر کار و زحمتکش و صمیمیمان گفتهام؛ ایشان هم میگوید ما مطرح میکنیم، در دانشگاه مطرح کردیم، یا فلان گروه تحقیقاتی اقدام کردند. ولی به هر حال ایدهی خوبی است. ایشان از مسئلهی تبعیض و این چیزها در مورد دانشگاه آزاد مطالبی بیان کردند؛ جوان دانشجوی دیگری که فرصت هم نشده بود در بلندگو صحبت کنند، آمدند اینجا با صدای بلند به من گفتند، و من هم شنیدم که ایشان نقطهی مقابل آن مطالب را بیان میکنند. یعنی دو دانشجوی دانشگاه آزاد در زمینهی مسائل مربوط به دانشگاه آزاد، دو نظر مخالف دارند. ایشان از وضع فرهنگی دانشگاه آزاد یک قدری گله کردند.
آنچه که من اینجا میخواهم به شما عزیزان عرض کنم، اندکی تفصیل در باب آن مطلبی است که در روز اول در جمع عمومی مردم گفتم؛ و آن، نگاه کلان و جمعبندی شدهی به انقلاب است. چون ما در آستانهی ورود در دههی چهارمیم، نزدیک به سی سال، گذشته؛ معمولاً در یک چنین دورانی نگاه به یک حادثه - مثل حادثهی عظیم انقلاب - یک نگاه همراه با قضاوت و داوری در مورد کارکردهاست. اگرچه در سی سالگی، انقلاب هنوز در عنفوان جوانی است؛ در این شک نیست - نیروی انقلاب بحمداللَّه خیلی زیاد است، مخصوصاً این انقلاب - لیکن در عین حال در دورهی سی ساله وقتی انسان نگاه میکند، یک داوریای نسبت به عملکرد و توفیق و کارآمدی برای انسان پیش میآید. ما در این داوری باید اشتباه نکنیم؛ و این جز با یک نگاه کلان امکانپذیر نیست. من مطالبی را در این زمینه عرض میکنم. البته دوست میداشتم با تفصیل و جزئیاتِ بیشتر بگویم، منتها وضع هوا و آفتاب یک مقداری من را متأذی میکند که بخواهم با تفصیل عرض کنم. آنچه هم که من عرض میکنم، شما جوانهای عزیز میدانید. شما بنده را هم میشناسید. من بارها هم گفتهام این چیزهائی که ما عرض میکنیم، به معنای آیه نازل کردن نیست. نه اینکه خیال کنید حالا ما آنچه میگوئیم، وحی منزل است؛ نه، من نظرم را میگویم و مایلم در محیطهای دانشجوئی اینها بحث شود. عمدهی نظر من این است که بحث خواهد شد. حالا شاید من در پایان جلسه یک جمعبندی کامل هم نکنم، با همین نیت که جمعبندی را شما بکنید؛ چه در تشکلها، چه در مجموعههای دانشجوئی، چه با خودتان.
اگر ما نگاه کلان به انقلاب و حادثهی پدید آمدن جمهوری اسلامی بکنیم، جزئینگریها نمیتواند ما را گمراه کند. گاهی جزئینگری و نگاه نکردن مسیر مستمرِ از ابتداء تا انتهاء، انسان را گمراه میکند؛ حتّی گاهی آدم راه را گم میکند، هدف را گم میکند. نمیخواهیم بگوئیم جزئینگر نباشیم؛ چرا، نگرش به جزئیات، یعنی همان برنامهریزی؛ این را ما منکر نیستیم. برنامهریزی، نگاه به فصول مختلف و بخشهای مختلف، یعنی جزئینگری. میخواهیم بگوئیم این نگاه به بخشها و اجزاء و ابعاض موجب نشود که ما غافل بشویم از نگاه به کل. چون نگاه به کل برای ما درسآموز است.
من چند تا حلقه برای این بحث در نظر گرفتم، که اینها را عرض بکنم. حلقهی اول این است که هدف انقلاب چه بود؟ هدف انقلاب عبارت بود از ساختن یک ایرانی با این خصوصیاتی که عرض میکنم: مستقل، آزاد، برخوردار از ثروت و امنیت، متدین و بهرهمند از معنویت و اخلاق، پیشرو در مسابقهی جامعهی عظیم بشری در علم و بقیهی دستاوردها - که از اول و ازل بین آحاد بشر یک مسابقه است در دستاوردهای بشری، در علم و در بقیهی خواستهها و دستاوردهای بشری - برخوردار از آزادی با همهی معانی آزادی. آزادی فقط آزادی اجتماعی نیست - اگرچه آزادی اجتماعی، یکی از مصادیق مهم آزادی است - هم آزادی اجتماعی مورد نظر است، هم آزادی به معنای رها بودن و آسوده بودن و آزاد بودن کشور از دستاندازی بیگانگان و استیلای آنها - که گاهی کشور بظاهر مستقل هم هست، اما زیر نفوذ است - و هم آزادی معنوی، که آن رستگاری انسان و تعالی اخلاقی انسان و عروج معنوی انسان است، که هدف اعلی، این است. همهی کارها مقدمه برای تکامل انسان و عروج انسانی است. این باید در جامعهی اسلامی خود را نشان بدهد.
ایران با این خصوصیات، مطلوب انقلاب بود. شما بپرسید که از کجای انقلاب، این خصوصیات در میآمد؟ کجا تدوین شد؟ من عرض میکنم از کلمهی اسلامی. اسلام اصلاً همینهاست. آن کسی که غیر از این در مورد اسلام تصور میکند، اسلام را نشناخته. آن کسی که تصور میکند اسلام فقط به جنبههای معنوی، آن هم با برداشت و تلقی خاص از جنبههای معنوی - عبادت و زهد و ذکر و امثال اینها - میپردازد، به دنیای مردم، به لذات مردم، به خواستههای بشری مردم نمیپردازد، او اسلام را درست نشناخته؛ اسلام اینجوری نیست. همهی این چیزهائی که گفتیم؛ هم آن چیزی که مربوط به مسائل دنیائی جامعه است - مثل عدالت، مثل امنیت، مثل رفاه، برخورداری از ثروت، برخورداری از آزادی و استقلال - هم آنچه که مربوط به مسائل اخروی است؛ مثل رستگاری، تقوا، پرهیزگاری، رشد اخلاقی، تکامل معنوی انسان، در کلمهی اسلامی مندرج است.
آیهی قرآن به ما میفرماید که: «و لو انّ اهل القری امنوا و اتّقوا لفتحنا علیهم برکات من السّماء و الأرض»؛ ایمان و تقوا که باشد، برکات آسمان و زمین جاری خواهد شد. برکات آسمان، همان فتوح معنوی است، همان رحمت الهی است، همان تقرب الیاللَّه است، همان استغفار ملائکهی آسمان و حمَلهی عرش برای بندگان خدا در روی زمین است. برکات ارض، یعنی همهی آنچه که به زندگی زمینی انسان ارتباط پیدا میکند؛ یعنی آزادی، یعنی رفاه، یعنی استقلال، یعنی امنیت، یعنی سعهی رزق، سلامت بدن و از این قبیل. اگر ایمان و تقوا باشد، هم آن برکات و هم این برکات برای بشر وجود دارد. این، اسلام است. پس وقتی که گفتیم انقلاب اسلامی، معنایش این است که عرض شد.
خوب، این چیزی بود که در انقلاب بود؛ میخواستیم ایرانی بسازیم با این خصوصیات. این مطلب یک اضافهای دارد و آن این است که مسئله فقط ایران هم نبود؛ ایران به عنوان یک الگو برای جوامع اسلامی در درجهی اول، و همهی جوامع بشری در درجهی بعد، مورد نظر بود. ما میخواستیم این جامعه را با این خصوصیات بسازیم - ما یعنی ملت ایران، انقلاب ایران، انقلابیون ایران؛ منظور، شخص بنده و چند نفر دیگر نیست - و آن را بگذاریم جلوی چشم آحاد بشر و امت اسلامی؛ بگویند این است که هم مطلوب اسلام است، و هم میسور مردم این روزگار است. اینجور نباشد که خیال کنند بله، این مطلوب هست، اما میسور نیست؛ که میگفتند در دوران مبارزات نهضت اسلامی. بعضی از کسانی که نیتهای خوبی هم داشتند، میگفتند آقا بیخود چرا زحمت میکشید، فایدهای ندارد؛ بله، این حرفهای شما درست است، اما شدنی نیست. انقلاب میخواست به همهی کسانی که در هر نقطهای از دنیای اسلام هستند، نشان بدهد که این الگو تحققیافتنی و شدنی است؛ این هم نمونهاش. این آن چیزی بود که به عنوان هدف انقلاب وجود داشت. این هدف از اول بود، به شما عرض کنم که امروز هم همین هدف هست، در آینده هم همین هدف خواهد بود؛ این هدف ثابت است. این حلقهی اولِ بحث ما.
حلقهی دوم بحث این است که این هدف را انقلاب اسلامی داشت؛ ما در خلأ که زندگی نمیکنیم، ما در یک واقعیاتی داریم زندگی میکنیم؛ این واقعیات چقدر برای رسیدن به این هدفها کمک بود یا مزاحمت بود؟ یقیناً ا گر مزاحمهائی که حالا میشمارم، وجود نداشت، رسیدن به این هدف، زمان زیادی نمیخواست. شاید در طول پنج سال، ده سال یک گروه متشکل قوی میتوانستند این اهداف را برآورده کنند؛ منتها در سر راه انسان موانع وجود دارد. اساساً همین وجود مانع است که به تلاش انسان معنا و حقیقت معنوی میبخشد و اسمش میشود جهاد؛ والّا اگر مانع نبود، جهاد معنی نداشت. جهاد یعنی جد و جهد همراه با زحمت و چالش با موانع.
این موانع چه بودند؟ ما دو نوع موانع داشتیم: یکی موانع درونی، یکی موانع بیرونی. موانع درونی یعنی چه چیزهائی؟ یعنی آن چیزهائی که در درون خود ما انسانها - چه تصمیمگیرانمان، چه آحاد مردممان، چه ناظرین بیرون از گود مبارزه و انقلاب - وجود دارد؛ اینها موانع درونی است. موانع درونی، ضعفهاست؛ ضعفهای فکری است، ضعفهای عقلانی است، راحتطلبی است، آسانگرائی است، آسانپنداری است؛ این گاهی اوقات خودش یکی از موانع تحقق آن چیز است. باید برآورد و تقویم نسبت به کار و مشکلات کار، مطابق با واقع یا لااقل نزدیک به واقع باشد. آسانپنداری هم مثل آسانگیری و سهلانگاری است؛ آن هم یکی از موانع راه است. گریز از چالش هم یکی از ضعفهای درونی ماست. به گریز از چالش، بغلط میگویند عافیتطلبی. عافیتطلبی چیز خوبی است. عافیت یکی از بزرگترین نعمتهای الهی است؛ «یا ولىّ العافیة نسئلک العافیة؛ عافیة الدّنیا و الأخرة». عافیت به معنای پنجه نیفکندن نیست؛ به معنای درست عمل کردن، بجا قدم گذاشتن، بجا ضربت زدن و بجا عقب کشیدن است. عافیت از بلا، مثل این است که بگوئیم عافیت از گناه. بنابراین عافیتطلبی چیز بدی نیست؛ لیکن بغلط به گریز از چالش میگویند عافیتطلبی؛ یعنی در واقع همان راحتطلبی، مواجههی با مشکلات را زشت و ناپسند دانستن، آماده نبودن برای مواجههی با مشکلات. اینها ضعفهای درونی ماست.
یکی دیگر از ضعفهای درونی عبارت است از تربیتهای اجتماعىِ موجود و عادتهای تاریخی، که اینها در ما ملت ایران در آغاز انقلاب بود. شما جوانها شاید از حالات روانی و تربیتهای تاریخىِ ما در هنگامی که انقلاب پیروز شد، تصویر درستی نداشته باشید. امروز ما میبینیم که عنوان «ما میتوانیم» در همه هست. واقعاً هم اگر بگویند آقا شما میتوانید بزنید روی دست صنعتگران پیشروِ دقیقترین و ظریفترین صنایع دنیا، شما میگوئید بله؛ اگر همت کنیم، تلاش کنیم، میتوانیم. واقعاً جوان دانشمندِ مسلمانِ در جمهوری اسلامی خودش را قادر بر هر کاری میداند؛ این در اول انقلاب اینجور نبود. تربیتهای قبلی درست عکس این بود. هر کاری که مطرح میشد، میگفتند آقا ما که نمیتوانیم! آقا فلان چیز را بسازید، میگفتند ما که نمیتوانیم! با فلان شعار غلط در دنیا مقابله کنیم، میگفتند آقا ما که زورمان نمیرسد، ما که نمیتوانیم! «ما میتوانیمِ» امروز، آن روز «ما نمیتوانیم» بود. این، آن تربیت اخلاقی و تاریخىِ بازماندهی از دوران گذشته است.
توسری خوری، شنیدن زور، دیدن فسق در کسانی که از آنها جامعه توقع عدالت و انصاف و طهارت و پاکیزهدامنی دارد، عادت شده بود. یعنی اگر در دوران پیش از انقلاب میآمدند به مردم میگفتند آقا فلان مسئول عالی کشور - حالا شخص اول که خود شاه بود - یا وزرا یا مسئولین فلان عیاشی را کردند، فلان فسق را کردند، فلان عمل زشت و ناهنجار را انجام دادند، مردم تعجب نمیکردند؛ میگفتند خوب، هست دیگر؛ معلوم است! یعنی عادت کرده بودند به اینکه مسئولانی را که باید پاک باشند و پاکدامن باشند، آلودهدامن و ناپاک ببینند. ما تعجب میکردیم از اینکه در صدر اسلام چطور یک خلیفه مست رفت برای مردم نماز صبح خواند! هم دربارهی خلیفه هست، هم دربارهی یکی از امرای منصوب از قِبل یک خلیفه. این در تاریخ اسلام هست و معروف و مسلّم هم هست. نماز صبح دو رکعت است؛ اما او چون سرکیف بود، شش رکعت خواند. گفتند آقا نماز صبح را زیادی خواندی؛ گفت بله، حالم خوش است؛ اگر بخواهی، بیشتر هم میخوانم! این در تاریخ بود. در آن زمان مردم میدیدند که خلیفه یک چنین فسقی را دارد انجام میدهد، اما تحمل میکردند و بیتفاوت از مقابل این قضیه میگذشتند. زمان ما هم همینجور بود. در دورهی طاغوت - که ماها تا قبل از پیروزی انقلاب با طاغوت مواجه بودیم - قضیه همینجور بود. مردم تعجب نمیکردند از اینکه پادشاه کشور اسلامی فسق کند، فجور کند، بادهگساری کند، کارهای هرزه انجام دهد. شاید من قبلاً گفته باشم که یکی از علمای بزرگ تبریز که مرد بسیار دانشمند و عالمی بود و بنده هم او را دیده بودم - استاد پدر ما بود - پیرمردی بود بسیار عالم، اما بسیار ساده! من یک وقتی رفته بودم تبریز، شاگردان و دوستانِ علاقهمند خود ایشان نقل میکردند؛ میگفتند یک وقتی محمدرضا در دورهی جوانیاش آمده بود تبریز، رفته بود سراغ این آقا. احترام کرده بود از این آقا، رفته بود توی آن مدرسهای که این آقا تدریس میکرده. بعد که محمدرضا رفته بود، این آقای عالم - که عالم هم بود، متقی هم بود، منتها ساده بود - مجذوب شاه شده بود و از او تعریف میکرد. دوستان گفته بودند آقا شما که از این شخص تعریف میکنید، این مرد این کارهای خلاف را انجام میدهد - حالا کارهائی که در نظر آن عالم، خیلی بزرگ باید مینمود؛ مثلاً او شراب میخورد - گفته بود خوب، شاه است دیگر؛ میخواهی شراب نخورد؟! گفته بودند آقا مثلاً قماربازی میکند، گفته بود شاه است دیگر؛ پس میخواهی مثلاً چه بازی کند؟! عرف این بود که چون شاه است، چون وزیر است، پس باید بتواند فسق کند، فجور کند، ناپاکی از خودش نشان بدهد. این جزو عاداتی بود که در جامعهی ما وجود داشت. اینها همان موانع درونی است؛ اینها آن چیزهائی است که در مقابل رسیدن به یک هدف و مقصود والا عایق ایجاد میکند. خشم و شهوتهای بیمهار و تربیت نشده، دلبستگی به عادات و عقاید خرافىِ میراثی، و بد فهمیدن دستور دین جزو ضعفهای درونی است. بعضیها خیلی از چیزها را نمیفهمیدند. مبارزه میکردیم؛ بعضیها به استناد روایاتی که هر پرچمی که قبل از برافراشته شدن پرچم حضرت مهدی (ارواحنا فداه) برافراشته شود، در آتش است، با مبارزه مخالف بودند. میگفتند آقا شما قبل از مبارزهی حضرت صاحبالزمان (عجّل اللَّه فرجه) میخواهید مبارزه شروع کنید؟ خوب، این پرچم مبارزه را که بلند میکنید، در آتش است. معنای حدیث را نمیفهمیدند. یک عدهای از صدر اسلام، از زمان ائمه (علیهمالسّلام) که شنیده بودند مهدی ظهور خواهد کرد و دنیا را پر از عدل و داد خواهد کرد، ادعای مهدیگری میکردند؛ بعضی بر خودشان هم امر مشتبه بود. بعد نیست بدانید هم در بنیامیه ادعای مهدویت بود، هم در بنیعباس بود، هم در افراد دیگری که چه در زمان بنیعباس و چه در زمانهای بعد تا امروز وجود داشتند، ادعای مهدویت وجود داشت. بله، این پرچم مهدویت را کسی بلند کند، در آتش است. این معنایش این نیست که مردم با ظلم مبارزه نکنند، مردم برای تشکیل جامعهی الهی و جامعهی اسلامی و علوی مبارزه و قیام نکنند. این، بد فهمیدن دین است. میبینید اینها همه موانع درونیای بود که بعد از آنکه انقلاب پیروز شد، ما ملت ایران با این زمینهها میخواستیم کشور را به سمت آن اهداف ببریم. خوب، اینها هر کدامش یک مانع بود. البته اینها برطرف شدنی بود، نه اینکه برطرف شدنی نبود؛ خیلیاش هم با تبیین برطرف شد. لذا در مبارزات اسلامی، تبیین خیلی نقش دارد. من این را به شما جوانانی که احساس مسئولیت میکنید، توی پرانتز عرض میکنم که تبیین خیلی اهمیت دارد. در مبارزات اسلامی، در همه حال تبیین - بیان واقعیت و رساندن واقعیت؛ تبلیغ، بلاغ - خیلی اهمیت دارد و این را نباید از دست داد؛ برخلاف تفکر مارکسیستی که آن روز رائج بود و اعتقاد به تبیین نداشتند؛ میگفتند مبارزه یک سنت است، تحقق خواهد یافت؛ چه شما بخواهید، چه نخواهید؛ چه بگوئید، چه نگوئید. یعنی دیالکتیکی که آنها تفسیر کرده بودند، لازمهاش این بود که این مبارزه، احتیاج به تبیین ندارد. در سال 49 یک جوانی از همین کسانی که مشهدی بود، با ما هم آشنا بود، وابستهی به یکی از همین گروهکهائی بود که آن روز تازه سر بلند کرده بودند، کمونیست بودند - گروه جنگل و امثال اینها - یک جائی با من ملاقات کرد؛ شرح داد که میخواهیم این کارها را بکنیم. من گفتم توی این زمینهی اجتماعی که نمیشود؛ یک قدری با مردم صحبت کنید، تبیین کنید، حرف بزنید، به مردم تفهیم کنید چهکار میخواهید بکنید. با کمال بیاعتنائی گفت: آن روش اسلامی است! بله، روش اسلامی همین است. روش اسلامی تبیین است و همین تبیینها موجب شد که انقلاب اسلامی بر بسیاری از این پیشزمینههای تاریخی و تربیتهای غلط فائق بیاید و فائق آمد. البته در بعضیاش هم هنوز فائق نیامدیم، که آن انگیزههای دیگری دارد - مثل این مصرفگرائی و اسراف و این چیزها که حالا گفتند - این جزو میراثهای ما از گذشته است و متأسفانه این میراث را نگه داشتیم. ما ملت ایران باید این جامهی ناسازِ بیاندامِ زشت را از تنمان بیرون بیاوریم. ما خیلی مصرفزده هستیم؛ باید این را حلش کنیم. همه باید دست به دست هم بدهند و این قضیه را حل کنند. البته صدا و سیما هم بلاشک نقش دارد. خوب، اینها عوامل درونی بود.
آنوقت عوامل بیرونی است، که دیگر الی ماشاءاللَّه وجود داشته است؛ همهی کسانی که به نحوی از انقلاب یا از هدفهای انقلاب متضرر میشدند، اینها جلوی انقلاب ایستادند. از امنیت یک عدهای متضرر میشوند، از عدالت یک عدهای متضرر میشوند، از نفی حاکمیت طاغوت یک عدهای متضرر میشوند، از نفی سلطهی بیگانه یک جماعتی متضرر میشوند، از نفی استبداد یک عدهای متضرر میشوند. اینها را شما میدانید؛ توضیح لازم ندارد. کیها از عدالت یا از استقلال یا از آزادی و امثال اینها متضرر میشوند؟ اینها همه در مقابل انقلاب صف کشیدهاند. تا الان هم این صفکشی ادامه دارد.
اول انقلاب شما جوانها یادتان نیست. سال اول انقلاب در تقریباً چهارگوشهی کشور با شعار قومیت، کانونهای جنگ و درگیری به وجود آمد. در بلوچستان، در کردستان، در ترکمنصحرا، در نقاط مختلف؛ با بهانهی قومیت. دنبالش میرفتند، میدیدند این اقوام هیچکدامش با اسلام و با انقلاب اسلامی مسئلهای ندارند. من خودم در بلوچستان زندگی کرده بودم. آنجا تبعید بودم و بلوچها را میشناختم. میدانستم اینها با انقلاب کوچکترین مسئلهای ندارند؛ اما یک عدهای به نام بلوچ و با یک استفاده و ترفندی با انقلاب درافتادند. عین همین قضیه در مورد کردستان بود. عین همین قضیه در مورد ترکمنصحرا بود. بعد تحریکات اینها روشن شد، معلوم شد که از کجا تحریک میشوند. خوب، اینها موانعی بودند که جلو راه انقلاب را میگرفتند. اینطور نبود که این اتومبیل در جادهی آسفالته بتواند درست حرکت کند.
بعد از این مسئلهی قومیتها، تنافسهای درونی خود ماهابود با یکدیگر، که آنهم یک ماجرای تلخ و بدی دارد؛ ماجرای ملالآوری دارد. بعد جنگ تحمیلی بود؛ هشت سال. شما ببینید این نیروی متراکمی که ملت ما در مقابلهی با دشمن گذاشت و توانست دشمن را به زانو دربیاورد - نه فقط صدام را، بلکه آن کسانی که پشت سر صدام بودند، اینها به زانو درآمدند در مقابل انقلاب اسلامی - اگر در خدمت به سمت هدفهای عمرانی و آبادانی و سازندگی جمهوری اسلامی بنا بود قرار بگیرد، چقدر کار پیش میرفت. البته ما از تحمیل جنگ سود بردیم. ما از این تهدید به مثابهی بهترین فرصتها استفاده کردیم. ملت ایران این تهدید را به معنای حقیقىِ کلمه تبدیل کرد به یک فرصت بزرگ، یک آزمایشگاه عظیم؛ یک میدان عظیمِ تجربهها شد و خیلی برکات عاید شد؛ اما واقعیت قضیه هم این بود که تحمیل جنگ بر یک کشور مشکلات را درست میکند. بنابراین انحصارطلبان جهانی از یک طرف، اشرار داخلی از یک طرف، توطئههای ابرقدرتها از یک طرف، دست اغواگر تبلیغاتی و سیاسی و اقتصادىِ آن ابرقدرتی که دستش از ایران با انقلاب اسلامی کوتاه شده بود از یک طرف - یعنی آمریکا که تا امروز هم ادامه دارد - اینها همه در مقابل این حرکت عظیم ملت ایران ایستادند. شما ببینید با وجود این موانع، حالا بیائید ارزیابی کنید ببینید حرکت انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی به سمت آن هدفها چطور بوده. من اگر بخواهم ارزیابی کنم، عملکرد را بسیار خوب میدانم. جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی عملکردش یک عملکرد با نمرهی بسیار خوب است. در مقابل این همه مشکلات مگر طاقت میآورند؟ در دورهی ما حوادث جابهجایی قدرت در آفریقا و در آسیا و در خیلی جاها انجام گرفته بود؛ هیچکدام طاقت نیاوردند. در دوران قبل از ما هم انقلابهای بزرگ دنیا - مثل انقلاب کبیر فرانسه، مثل انقلاب اکتبر شوروی - در مقابل این حوادث گوناگون هیچکدام طاقت نیاوردند، یعنی از همان اول منحرف شدند.
خصلت مردمی بودن، خصلت اسلامی بودن، خصلت آرمانگرا بودن، اینی که جوان انقلابىِ امروز بعد از سی سال اینجا میایستد، آرمانهای انقلاب را به عنوان آرزوها و مطالبات خودش در میان میگذارد و با صدای بلند مطرح میکند، این خیلی توفیق بزرگی است برای انقلاب. هرگز در انقلابهای دیگر اینطور نبود. شما نگاه کنید آثار ادبی قرن نوزدهم فرانسه را که در آخر قرن هیجدهم انقلاب کبیر فرانسه انجام گرفته. در اوائل قرن نوزدهم ناپلئون سر کار آمده، آنوقت شما آثار ادبی اواسط قرن یعنی مثلاً 1830، 1840 را که زیاد هم هست؛ هم شعر، هم رمان، نگاه کنید، خواهید دید که آنها بعد از سی سال از پیروزی انقلابشان در چه وضعی بودند؛ یک استبداد مطلق، یک فساد مطلق، یک تبعیض طبقاتی بسیار وحشتانگیز آنوقت وجود داشته؛ با اینکه آنجا هم شعار عدالت بود، شعار مساوات بود، شعار نفی استبداد بود. این توفیق انقلاب اسلامی یک توفیق بی نظیری است. بدتر از او انقلاب اکتبر شوروی. در زمان ما هم که این اتفاقهائی که افتاد - اسمش البته انقلاب بود؛ اما غالباً کودتا بود یا اینکه گروه مسلحی آمدند سر کار؛ مثل کوبا و جاهای دیگر - غالب اینها همان حالتی را که عرض کردم، داشتند؛ یعنی طاقت نیاوردند و نتوانستند در مقابل این موانع بایستند.
خوب، حالا بینید این موانع را. همهی این موانع جزو سنتهای الهی است. وجود این موانع تصادفی نیست. اینها سنت الهی است؛ یعنی تلاش و حرکت با مانع مواجه است، والّا جهاد معنا نمیداشت: «و کذلک جعلنا لکلّ نبىّ عدوّا شیاطین الانس و الجنّ یوحی بعضهم الی بعض زخرف القول غرورا»؛ در همهی دعوتهای انبیا، دشمنان - موانع - از جن و انس وجود داشتند. در آیهی دیگر: «و کذلک جعلنا فی کلّ قریة اکابر مجرمیها لیمکروا فیها و ما یمکرون الّا بانفسهم». در درون جوامع، طبقاتی که وجود آنها مایهی فساد، مایهی مکر بوده است؛ اینها جزو سنتهاست. یعنی هرگز انبیاء نگفتند ما آنوقتی که جاده صاف است وارد میدان میشویم؛ نه، در همین فضا و صحنهی بشدت درگیر و دشوار، آنها وارد شدند؛ مثل جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی. اما متقابلاً سنت الهی هم این است که اگر حرکت نبوی، حرکت الهی که مصداقش انقلاب اسلامی است، به کار خود ادامه بدهد و دنبالگیری کند، بر همهی این موانع فائق خواهد آمد؛ این هم سنت الهی است. در سورهی مبارکهی فتح آمده است: «و لو قاتلکم الّذین کفروا لولّوا الادبار ثمّ لایجدون ولىّ و لا نصیرا. سنّة اللَّه الّتی قد خلت من قبل و لن تجد لسنّة اللَّه تبدیلا»؛ اگر بایستید، اگر استقامت کنید، اگر هدف را گم نکنید، اگر تلاش را متوقف نکنید، بدون تردید غلبه در این عرصه با شماست. حاصل حرف من همین است با شما جوانان عزیز.
امروز بدون تردید همهی آن صفآرائیهائی که روز اول علیه این انقلاب بود، وجود دارد؛ بعضی شکل عوض کرده، بعضی صفآرائیها هم بمرور زمان اضافه شده است. امروز متأسفانه همانطور که این جوانها گفتند، مصرفگرائی و مسابقهی تجملپرستی و مسابقهی پول درآوردن و تلاش برای پول کردن، یک طبقهی جدیدی درست کرده. نظام اسلامی با تولید ثروت مخالف نیست، با ایجاد ثروت مخالف نیست، بلکه مشوق اوست. اگر تولید نباشد، اگر ایجاد ثروت نباشد، حیات و بقای جامعه به خطر خواهد افتاد، اقتدار لازم را جامعه به دست نخواهد آورد؛ این یک اصل اسلامی است. اما اینی که آحاد مردم دلشان لک بزند برای مسابقهی اشرافیگری، برای تجملپرستی، این یک چیز بسیار نامطلوب است؛ این چیزی است که متأسفانه در درون ما هست؛ همانطور که قبلا هم گفتهام: اسراف و مصرفگرائی افراطی.
و آن صف آرائیهای بیرونی هم وجود دارد. الان شما هم میبینید آمریکا با همهی توان خودش امروز در مقابل ملت ایران ایستاده است. این همهی توان آمریکاست؛ توان تبلیغاتی، توان سیاسی، توان اقتصادی، نفوذ بینالمللی. بعضی تصورشان این است که در درون آمریکا دولتهای آمریکائی احتیاج دارند به اینکه در بیرون خودشان یک دشمن داشته باشند. برای همین است که نظام اسلامی را دائم بزرگ میکنند؛ جمهوری اسلامی را به عنوان یک خطر بزرگ معرفی میکنند. این البته درست است.
یکی از سیاستهای رهبران آمریکا همین است که برای اینکه مشکلات درونی، تبعیضهائی که وجود دارد، اختلاف طبقاتیهای عجیبی که وجود دارد، گرفتاریهای فراوانی که مردم آمریکا دارند، برای اینکه مردم را از این مسائل منصرف کنند، همیشه یک دشمنی در بیرون لازم دارند. این را فهمیدهایم و اطلاع داریم؛ اما مسئلهی بزرگ کردن ایران یک مسئلهی بنیانی است در تفکر سیاستمداران سلطه در آمریکا؛ حقیقتاً همینطور است. قوام آنها به تجاوزطلبی و به سلطه و دستاندازی به اینجا و آنجای دنیاست. دولتها را قانع کردند، ملتها را هم ساکت کردند. تنها پرچمی که در مقابل آنها ایستاده است، دولت و ملتِ بدون تفاوت کجاست؟ جمهوری اسلامی. آحاد مردم و دولت، همراه آنها؛ و رئیس جمهور، همراه آنها؛ و مسئولین کشور، همراه آنها، بدون تقیه ظلم را نفی میکنند، تبعیض را نفی میکنند، دستاندازی را نفی میکنند؛ این خطر بزرگی است برای آن قدرتی که به درون حصارهای ملىِ خودش، خودش را محدود نمیکند. چون فریاد این ملت، قیام این ملت برای ملتهای دیگر بیدارکننده است، هشداردهنده است، کما اینکه بوده تا حالا؛ کما اینکه این بیداری به وجود آمده است. خوب، اینها احساس خطر میکنند. همهی تلاششان را هم گذاشتهاند، ولی با همهی اینها ملت ایران، شما جوانان، شما دانشجویان میتوانید در مقابل همهی اینها بایستید و بر همهی اینها غلبه پیدا کنید؛ اما شرائطی دارد. ما امروز از بیست سال قبل، از سی سال قبل خیلی جلوتریم، تجربهمان بیشتر است، مدیریتهایمان قویتر است، توانائیهای علمی ما بمراتب جلوتر است، قدرت تحرک اقتصادیمان بمراتب از آن روز بیشتر است، تصورات ما از پیشرفت نسبت به آن روزها خیلی بهتر است.
در دههی اول، پیشرفت را بسیاری از انقلابیون در الگوی چپ؛ چپ دههی شصت، یعنی الگوی گرایشمند به سوسیالیسم میدیدند. هر کس هم مخالفت میکرد، یک تهمتی، لکهای، چیزی متوجهش میکردند. یک عدهای از مسئولین، دستاندرکاران، فعالین عرصهی کار در جمهوری اسلامی، نگاهشان نگاه حاکمیت دولت و مالکیت دولت بود؛ خوب، این نگاه، نگاه غلطی بود. نگاه به پیشرفت کشور از زاویهی دید تفکر شرقىِ سوسیالیستىِ چپ محسوب میشد؛ این غلط بود. البته غلط بودن این خیلی زود فهمیده شد، حتّی آن کسانی که آن روز مروج همین دیدگاه بودند، ناگهان صد و هشتاد درجه برگشتند! آن افراط به یک تفریط حالا تبدیل شد.
یک برههای از زمان، نگاه به پیشرفت، نگاه غربی بود؛ یعنی همان راهی که آنها رفتند، اینها هم باید بروند؛ تصورشان این بود. خودشان را در حدِ انگلیس و فرانسه و آلمان هم نمیدیدند؛ در حد همین کشورهائی مثل کرهی جنوبی میدیدند. این هم رد شد. امروز در ذهن و فکر مسئولان و به صورت یک گفتمان عمومی در ذهن نخبگان و فرزانگان، نقشهی پیشرفت غربی کشور ردشده است؛ غلط از آب درآمده است. علتش هم این است که انتقاد از نقشهی پیشرفت به شیوهی غربی، امروز مخصوص ملتهای شرق نیست، مخصوص ما نیست؛ خودِ اندیشمندان غربی، خودِ فرزانگان غربی، زبان به انتقاد گشودهاند؛ هم در زمینههای اقتصادی، هم در زمینههای اخلاقی، هم در زمینههای سیاسی. همان چیزی که به آن افتخار میکردند به عنوان لیبرال دموکراسی، امروز مورد انتقاد است؛ پس این هم نقشهی پیشرفت نیست. امروز ما اینها را میدانیم. البته نقشهی پیشرفت اسلامی - ایرانی چیست؟ این باید تدوین شود، باید روشن شود، باید ابعاد و زوایایش مشخص شود؛ این کار به طور کامل انجام نگرفته است و باید بشود. اما همینی که ما فهمیدهایم که باید برگردیم به نقشهی اسلامی - ایرانی، این خودش موفقیت بزرگی است. این موفقیت را امروز داریم.
خوب، این مسیر پیشرفت است. مسیرِ پیشرفت، مسیر غربی نیست، مسیر منسوخ و برافتادهی اردوگاه شرقِ قدیم هم نیست. بحرانهائی که در غرب اتفاق افتاده است، همه پیش روی ماست، میدانیم که این بحرانها گریبانگیر هر کشوری خواهد شد که از آن مسیر حرکت کند. پس ما بایستی مسیرِ مشخصِ ایرانی - اسلامی خودمان را در پیش بگیریم و این را با سرعت حرکت کنیم؛ با سرعت مناسب.
راه حلی که بر اساس این مقدمات وجود دارد، این راه حل را شما باید پیدا کنید. شما باید به نتیجه برسید، به این استنتاج برسید، اما آنچه که من میتوانم به عنوان راهنمائی و راهبرد کلی به شما عرض کنم، تلاش و مجاهدت جوانانه و پیگیر است. شما که در دانشگاهید، فعالیت شما فعالیت دانشگاهی است؛ باید درس بخوانید، تحقیق کنید، به فکر نظریهسازی باشید. الگو گرفتن بی قید و شرط از نظریهپردازهای غربی و شیوهی ترجمهگرائی را غلط و خطرناک بدانید. ما در زمینهی علوم انسانی احتیاج داریم به نظریهسازی. بسیاری از حوادث دنیا حتّی در زمینههای اقتصادی و سیاسی و غیره، محکومِ نظرات صاحبنظران در علوم انسانی است؛ در جامعهشناسی، در روانشناسی، در فلسفه؛ آنها هستند که شاخصها را مشخص میکنند. در این زمینهها ما باید نظریهپردازیهای خودمان را داشته باشیم و باید کار کنیم؛ باید تلاش کنیم؛ دانشجو باید تلاش کند. دانشجو و محیط دانشگاه باید نگاه کلان به هدفهای انقلاب داشته باشد؛ دنبال آنها برود. مراقب باشید دشمن نتواند از محیط دانشگاه و از عنصر دانشجو و استاد استفاده کند. این آن چیزی است که من روی آن تأکید میکنم. میبینید یک حادثهی کوچکی اتفاق میافتاد، حالا در همین دانشگاه خودتان، یک تعدادی مثلاً شاید در یک قضیهای گلهمندند، معترضند؛ ببینید بلافاصله در دنیا روی آن تفسیر میگذارند، تحلیل میگذارند، نه با جهتی که آن دانشجو به خاطر آن جهت این حرکت را انجام داده، این اقدام را کرده، بلکه درست در نقطهی مقابل آن جهت. یعنی حاکمیت را، نظام را، اسلام را زیر سؤال میبرند با این وسائل. باید هشیار بود؛ در محیط دانشگاه این هشیاری از همیشه لازمتر است.
یک عنصر دیگری که باز با جوانها باید در میان گذاشت، مسئلهی تدین است. جوانهای عزیز! تدین، رعایت دینی، در حد وسع و امکان، این مایهی توجهات الهی است؛ مایهی توفیقات انسانی است؛ مایهی پیشرفت است؛ این را دست کم نگیرید. من میخواهم بگویم شما اگر فلان فرمول ریاضی، یا فلان عنصر شیمیایی، یا فلان اختراع را به وجود میآورید یا کشف میکنید و پیدا میکنید و حل میکنید، در همان حال توجهتان به خدا، به شما کمک خواهد کرد. اولاً خدای متعال مدد میکند شما را؛ کارها دست خداست. شاید گفته باشم من، آن روزی که همین مسئلهی سلولهای بنیادی را جوانهای ما داشتند دنبال میکردند و کشف میکردند، خدا رحمت کند مرحوم مهندس کاظمی، رئیس این مؤسسهی رویان آمده بود با همان جمع پیش من گزارش میداد. گفت من تلفن کردم که ببینم مهندس جوانی که مشغول تعقیب این قضیه بود، کار را به کجا رسانده - چون مثلاً دیروز گفته بود که فردا کار را تمام میکنیم - خانمش بود، گوشی را برداشت و گفت آقای مهندس آن نقطهی آخر را توانسته پیدا کند و افتاده به سجده، دارد گریه میکند. وقتی مرحوم مهندس کاظمی این قضیه را میگفت، هم خودش گریهاش گرفت، هم آن جوان که در مجلس بود، گریهاش گرفت. بنا کردند گریه کردن. نقش معنویت را دست کم نباید گرفت.
با توجه به خدا و تقرب به خدا، با توسل به دامان قدس الهی و ذیل عنایت الهی میتوان خیلی کارهای دشوار را انجام داد. شماها جوانید. شما با ما فرق دارید؛ این را به شما بگویم. شما خیلی از این جهت جلوتر از ما هستید. دلهای شما پاک، نورانی، بیتعلق، بیآلایش، مثل یک آئینهی روشن، بلافاصله نور را منعکس میکند؛ آلوده نشدهاید؛ این را قدر بدانید. با خدای متعال رابطه برقرار کنید. با نماز، با نافله، با تلاوت قرآن، با دعا، با صحیفهی سجادیه. این صحیفهی سجادیه پر از معارف دینی است. با این کار بنیهی دینی و انقلابی خودتان را هم محکم میکنید. جوان ما اگر بنیهی دینیاش مستحکم باشد، خیلی از این کسانی که در همین شهر شیراز شما و در استان فارس و سراسر کشور - اینجا هم من خبرهایش را دارم - مشغول تلاشند برای منحرف کردن ذهنها به سمتهای گوناگون، وقتی دیدند جوان ما محکم است، میکشند کنار. امروز در همین شهر شما و در جاهای دیگر که حالا نمیخواهم زیاد قضیه را باز کنم، شاید خود شماها خیلی خوب میدانید؛ از عرفانهای مادىِ پوچِ بیمحتوا گرفته تا ادیان منسوخ، تا سازمانهائی که اسمش دین است، باطنش سازمان سیاسی است، مشغول تلاشند، مشغول کشمکشند برای اینکه از این مجموعهی انبوه نیروی اسلامی هرچه میتوانند، بکنند؛ کم کنند. جوان ما وقتی بنیهی فکری و اعتقادیاش محکم بود، او هم میفهمد که دیگر نباید دنبال جوان ما بیاید. این استحکام بنیهی اعتقادی با همین توجهها، با همین تضرع، توسل به پروردگار، در همین دعاهای صحیفه سجادیه به دست میآید. این دعاها فقط یارب یارب گفتن نیست، لبریز از معارف اسلامی است که اعتقاد انسان را عمیق میکند. تلاوت قرآن هم همینطور، خود نماز هم همینطور. بههرحال، این توصیهی من است به همهی شما جوانان.
و اتحادتان را حفظ کنید، اتحاد! در مقیاس ملت ایران هم حفظ اتحاد یک وسیلهی اصلی است؛ در مقیاس قشر دانشجو هم در سراسر کشور همین است؛ در مقیاس دانشجویان در یک شهر یا در یک استان هم همین است. نگذارید اختلاف سلیقهها شما را در مقابل هم سینه به سینه قرار بدهد. یک وقتی بعضیها منافعشان ایجاب میکرد که دانشگاهها را عرصهی بازیهای سیاسی و درگیریها و دستبهگریبان شدنهای سیاسی قرار بدهند؛ امروز الحمدللَّه این معانی کمتر است. نگذارید تشکلهای دانشجوئی و اجزای نهضت دانشجوئی به دشمنان تبدیل شوند. رقیب خوب است؛ رقیب، رقابت مثبت.
یکی از این برادرها گفت ما حاضریم؛ پژوهشگاه به ما بدهید یا اجازه بدهند ما پژوهشگاه درست کنیم تا در فلان قضیه - مثلاً فرض کنید انرژی خورشیدی یا هر چیز دیگر - فعالیت کنیم. خیلی خوب، آن گروه دیگر دانشجوئی هم بگویند خیلی خوب، ما هم در فلان مسئلهی دیگر رقابت مثبت علمی میکنیم با اینها. رقابت مثبت یعنی این؛ یعنی مسابقهی دویدن: «سابقوا الی مغفرة من ربّکم». مسابقهی در کار خیر، مسابقهی در تولید، مسابقهی در فراگیری و تحقق دادن آن معلومات در خارج و کمک کردن به محیط زندگی مردم. این مسابقه خیلی خوب است، رقابت خیلی خوب است؛ اما دست به گریبان شدن، دعوا کردن، آن هم سر چیزهای کوچک، سر چیزهای بسیار کوچک و حقیر، نه. این را ما نمیپسندیم؛ هم در محیط دانشگاه، هم در محیط کل کشور، هم در محیط روحانیت؛ در همهی محیطها.
پس علم یکی از این محورهای اصلی است؛ اتحاد یکی از محورهای اصلی است؛ تدین یکی از محورهای اصلی است؛ اقتصاد کشور هم یکی از محورهای اصلی است. اگر ما اینها را در این دورهی از زمان با این شعار نوآوری که به شکوفائی قطعاً منتهی خواهد شد، عملیاتی و اجرائی کنیم و دنبالش برویم، همین چند محور در همین مرحله خواهد توانست دشمن را به شکست بکشاند بدون تردید.
البته فعالیت اقتصادی و کار اقتصادی و تلاش اقتصادی حتماً باید با شاخص و شاقول عدالت باشد. بدون عدالت هر تلاش اقتصادی به ضرر منتهی خواهد شد. عدالت هم معنایش این نیست که ما سرمایهگذاری نکنیم یا به سرمایهگذار اجازهی سرمایهگذاری ندهیم. این تصورات غلطِ آن افرادی است که آن روز خودشان را طرفدار عدالت معرفی میکردند. نه، کارآفرینی هم یک خیر است، یک عبادت است، یک کار بزرگ است که باید انجام بگیرد. مسئله، صحیح مدیریت کردن این مجموعه است. مدیریتهای کشوری، مدیریتهای دولتی چه در بخش تقنین، چه در بخش اجراء، چه در بخش قضا، بایستی مدیریت کنند تا تجاوز از حق انجام نگیرد؛ تجاوز از حقوق انجام نگیرد؛ تعرض به یکدیگر انجام نگیرد؛ این کاروان با همهی اجزای خودش انشاءاللَّه به پیش برود.
پروردگارا ! آنچه را که گفتیم و شنیدیم، برای خودت و در راه خودت قرار بده. پروردگارا ! ما را به آنچه موجب رضای تو از ماست، موفق بدار. پروردگارا ! کشور ما را روزبهروز سربلندتر و پیشرفتهتر بفرما. پروردگارا ! این جوانان عزیز و پاکنهاد را بر ساختن آیندهی کشور به صورت مطلوب و مورد آرزو موفق بدار. پروردگارا ! این جوانها را به این کشور و این ملت ببخش. پروردگارا ! قلب مقدس ولیعصر را از ما راضی و خشنود گردان.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
بیانات در دیدار مردم لار
بسمالله الرحمن الرحیم
والحمدللَّه ربّ العالمین. والصّلاة والسّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی اله الاطیبین الاطهرین المنتجبین و صحبه المصطفین الاخیار. اللّهمّ صلّ و سلّم علی ولیّک و حجّتک حجّةبنالحسن صلواتک علیه و علی ابائه.
خدای متعال را شکرگزارم که این توفیق به من داده شد که بتوانم با مردم صمیمی و عزیز منطقهی لارستان، در این شهر کهن و قدیمی، در جمع متراکم شما برادران و خواهران عزیز دیدار کنم. من در گذشته در سفرهای به استان فارس همواره مایل بودم با مردم عزیز منطقهی لارستان و شهر لار ملاقات کنم؛ متأسفانه در گذشته این فراهم نشد. امروز در جمع پرشورِ صمیمىِ سرشار از مهر و محبت شما مردم احساس میکنم قلب هر مسلمان و مؤمنی که اینگونه با معارف اسلامی آشنا باشد، یقیناً زندگی او، محیط او، شهر او و جامعهی او را با همین فضای صمیمیت و صفائی که در شما مشاهده میشود، همراه میکند. از محبت شما مردم عزیز صمیمانه تشکر میکنم و من هم محبت خود و ارادت خود و صمیمیت خود را نسبت به شما عرض میکنم. همینجا لازم و مناسب میدانم که از عموم مردم استان فارس تشکر کنم. امروز آخرین روز سفر بنده به این استان پهناور و سرافراز است. در این نُه روزی که من در استان شما بودم، مردم شهر شیراز و شهرهای دیگر استان محبت و صمیمیت خود را به حد کمال رساندند؛ لازم است از همهی آنها سپاسگزاری کنم.
مسئولین کشور خوشبختانه به مسائل استان فارس توجه کردند. دیروز هیئت دولت - هیئت وزیران - در شهر شیراز تشکیل شد و در بارهی مسائل گوناگون مردم این استان از جمله مسائل شهر لار و منطقهی لارستان مذاکرات مفیدی را انجام دادند و تصمیمهای خوبی را گرفتند. امیدواریم توفیق الهی شامل حال مسئولین کشور شود، بتوانند به شما مردمی که حقاً و انصافاً در خور اظهار ارادت هستید، ابراز ارادت کنند؛ به شما مردمی که شایستهی خدمت کردن هستید، خدمت کنند و وظائف خود را انجام دهند.
نام لار در تاریخ اخیر ایران از نام مرحوم آیةاللَّه العظمی سید عبدالحسین لاری قابل جداکردن نیست. هر جا یادی از لار و نگاهی به تاریخ صد ساله، صد و بیست سالهی اخیر کشور بشود، نام این مرد بزرگ در این تاریخچه، برجسته و درخشنده است.
نمیخواهیم به افتخار به گذشتگان اکتفا کنیم، اما میخواهیم از راه شناختن تاریخ خود، گذشتهی خود و برجستگان این تاریخ، خود را درست بشناسیم؛ امروزمان را درست بفهمیم و راه فردامان را تشخیص بدهیم و باز کنیم.
منطقهی لارستان در صد و اندی سال پیش به همت این مرد بزرگ و کمک مردم این منطقه - مردم شهرها و عشایر - یک حرکت اسلامی بسیار پرماجرائی را در تاریخ ما ثبت کردند. اگر ارزیابی ما در بارهی ملتها تابع این است که مقدار آگاهی آنها را بسنجیم، مقدار عزم و ارادهی ملی آنها را بسنجیم، روشنبینی و شجاعت آنها در اقدام را بسنجیم - اگر این وسیلهی سنجش قدر و قیمت جمعیتها و ملتهاست - باید بگوئیم مردم لار و منطقهی لارستانِ بزرگ، به حسب این مقیاسها و معیارها جزو برجستهترین مردم کشورِ پهناور ما هستند. آن روزی که مسئلهی آزادیخواهی و مبارزهی با استبداد در کمتر نقطهای از کشور مطرح بود، در این منطقه به برکت روحانیتِ این مجتهد بزرگ و آگاه، مسئلهی مبارزه با استبداد برای مردم مطرح شد. آن روزی که مقاومت در مقابل اشغالگران خارجی برای بسیاری از ملتهای منطقهی ما و ملت خود ما چندان معنای روشنی نداشت، مردم منطقهی لارستان به رهبری این سید بزرگوار در برابر اشغال انگلیس ایستادند؛ در مقابل زورگوئی انگلیسها جان خودشان را کف دست قرار دادند. مرحوم آیةاللَّه آ سید عبدالحسین لاری در نامهای که به فرزند خودش مینویسد، مینویسد فشارها زیاد است، اما من تا آخرین قطرهی خون خودم ایستادهام. وقتی رهبر اینجور است، وقتی پیشوای مردم اینجور صادقانه میایستد، به طور طبیعی عزم و ارادهی ملی در جهت درست به کار میافتد و ملتها را هدایت میکند. بعد از آن بزرگوار هم فرزند او، مرحوم آیةاللَّه آ سید عبدالمحمد - که شخصیت برجستهی روحانی است - هم مبارزاتی را انجام دادند.
از این گذشتهی لار یک بهرهمندی عبرتآموز برای وضع امروز خودمان و آیندهی ملت عزیز و نیرومند خودمان باید بکنیم و آن این است که این الگو نشان داد که اگر یک ملتی با یک رهبری درست، رهبریای که دل به دنیا و مطامع دنیا نسپرده باشد، وارد دشوارترین میدانها شود، خواهد توانست بر بزرگترین و لجوج و عنودترین دشمنها پیروز شود. ملت ایران این تجربه را که از تاریخ خود در این منطقه و مناطق دیگر کشور آموخته بود، در انقلاب اسلامی به کار بست. با شعار برافراشتن پرچم اسلام، با شعار پیروی از اصول قوانین محمدی (صلّی اللَّه علیه و اله) ملت ایران در دورانی حرکت کرد که قدرتمندان عالم نیتشان و گمانشان این بود که هر چه دین و دینداری است، از صحنهی زندگی مردم برطرف کردهاند. این نکتهی بسیار مهمی است که انقلاب ملت ایران در دورانی به نام دین و به نام اسلام توانست دنیا را متوجه به خود کند که قدرتمندان عالم - سیاستهای استکباری - تصور میکردند که ریشهی دین و دینداری را در همهی عالم از جمله در کشورهای اسلامی قطع کردهاند. خاطرشان آسوده بود که نامی از دین به طور برجسته، دیگر باقی نخواهد ماند و روز به روز آثار دینی در مردم ضعیفتر خواهد شد؛ خودشان را به این دلخوش کرده بودند. در یک چنین دورانی بود که ملت ایران با افراشتن پرچم اسلام، دینداری را به فضای زندگی مردم همهی عالم برگرداند. این یک واقعیتی است. ما برای اسلام قیام کردیم؛ پرچم اسلام را بلند کردیم؛ اما حتّی در کشورهائی که دینِ آنها غیر اسلام است، این تأثیر را انقلاب و ملتِ ما بخشید که آنها را به سمت تدین، به سمت معنویت، به سمت مطلقِ دین متمایل کرد. این معجزه را ملت ایران آفرید و این انقلاب با نام اسلام، با نام مبارک قرآن، توانست برای اکثر ملتهای عالم الگو شود.
اگر امروز شما به کشورهای اسلامی مسافرت کنید، میبینید با سی سال قبل - یعنی قبل از پیروزی این انقلاب - فضا بکلی متفاوت است. آن روز اگر کسی هم برای آزادیخواهی یا استقلال حرفی میزد و حرکتی و قیامی میکرد، زیر پرچم و شعار مکاتب الحادی و غیر الهی بود، اما امروز در دنیای اسلام، روشنفکر، دانشجو، انسانهای دارای تعهد و مسئولیت، آن وقتی که از استقلال سخن بگویند، از آزادی سخن بگویند، زیر پرچم اسلام این شعارها را میدهند و این حرکت را انجام میدهند. این به برکت قیام شما ملت ایران و انقلاب اسلامی بزرگی بود که ریشههایش را در تاریخِ نزدیک به تاریخ معاصر ملاحظه کردید: قیام تنباکو، قیام مشروطیت به وسیلهی علمای بزرگ، و از جملهی برجستهترینِ آنها قیام مردم لارستان به رهبری این مرد بزرگوار. ما به گذشته که نگاه میکنیم، با این چشم نگاه میکنیم. گذشته برای ما یک وسیله و آئینهای است؛ مایهی عبرتی است تا راه آیندهمان را هموار کنیم.
آنچه امروز در درجهی اول برای ملت ایران مطرح است، تمسک به اسلام است. همهی خیرات و برکاتی که یک ملت آرزومندِ داشتن آنهاست، به برکت اسلام برای یک ملت حاصل میشود. ما برای اینکه آزادی به دست بیاوریم، استقلال به دست بیاوریم، رفاه عمومی به دست بیاوریم، پیشرفت علمی به دست بیاوریم، پیشرو بودن در میدانهای گوناگون بشری را به دست بیاوریم، اوج عزت را برای خودمان - به عنوان ملت ایران - فراهم بکنیم، راه منحصربفردِ امروز ما عبارت است از تمسک به اسلام. اسلام همهی اینها را در تعالیم خود، در بطن خود، برای یک ملت به ارمغان میآورد. تمسک به اسلام، امروز بزرگترین راه است برای ملت ایران.
مطلب دوم، مسئلهی اتحاد است که من در این سفر - در شهرهای مختلف - و در همهی خطابهائی که به ملت عزیزمان دارم، بر روی مسئلهی اتحاد تکیه میکنم. علت این است که دشمنان ملت ایران برای ضربه زدن به این ملت، یکی از راههائی که پیدا کردهاند، ایجاد اختلاف میان آحاد ملت مسلمان است؛ کما اینکه در دنیای اسلام و در امت اسلامی هم همین سیاست را دنبال کردهاند. از اولِ پیروزی انقلاب سعی کردند کشورهای مسلمانِ همسایهی ما را - از جمله کشورهای همسایهی در خلیج فارس را - از جمهوری اسلامی و از انقلاب اسلامی بترسانند؛ متأسفانه در مواردی هم موفق شدند؛ در حالی که جمهوری اسلامی، دست برادری به سوی همهی ملتهای مسلمان و همهی دولتهای مسلمان دراز کرده بوده است و دراز میکند. جمهوری اسلامی از بن دندان معتقد به اتحاد اسلامی است؛ اتحاد اسلامی به معنای همدلی ملتها و همکاری دولتهاست. ملتها بحمداللَّه با هم همدلند؛ اختلافات طائفی و فرقهای و مذهبی نمیتواند میان ملتها شکاف ایجاد کند، مگر به وسوسهی دشمن. اما دولتها را متأسفانه دستِ سیاست میتواند به این طرف و آن طرف بکشاند. ما امروز هم اعلام میکنیم: کشورهای همسایه برادرانِ ما هستند؛ دست دوستی و برادرىِ ما به سوی این کشورها دراز است. به آنها هیچ نیازی نداریم؛ این برادری، از روی نیاز نیست. ملت ایران ثابت کرده است که با توکل به خدا و با اعتماد به نفس بر مشکلات فائق میآید، اما ما اختلاف را بر خلاف مصلحت دنیای اسلام میدانیم؛ لذا دست دوستی به سوی همهی کشورها دراز کردهایم. خوشبختانه امروز علیرغم تلاش دشمنان دنیای اسلام و علیرغم تلاش دستگاههای جاسوسی آمریکا و صهیونیستی - که دائم مشغول فتنهانگیزی هستند - و به کوری چشم آنها، روابط دولت جمهوری اسلامی با کشورهای منطقه - کشورهای عربی، کشورهای غیر عربی - سالم و خوب و برادرانه است؛ و این باید روز به روز تقویت شود.
عین همین مطلب، با تأکید بیشتر در مورد داخل کشور است. در داخل کشور از اول انقلاب سعی کردند به بهانهی قومیت، به بهانهی مذهب، به بهانهی اختلافات سیاسی، بین آحاد ملت عظیم ایران اختلاف بیندازند. ما بر این توطئهی دشمن فائق آمدیم، اما همچنان خودمان را و همهی برادران و خواهران عزیز را محتاجِ این میدانیم که در این باره دقت و مراقبت کنیم؛ مبادا دشمن بتواند کید خود را اعمال کند. شیعه و سنی، مردم بخشهای مختلف کشور، طرفداران سلائق گوناگون سیاسی، همه باید بدانند ملت ایران با وجود این تنوعی که در مذهب و در قومیت و در اذواق و سلائق دارد، یک ملت است؛ یکپارچه است؛ ید واحد است. با همین ید واحده بودن است که میتواند از منافع خود، از هویت خود، از حیثیت خود در مقابل خشنترین دشمنان دفاع کند و دشمن را به حول و قوهی الهی به زانو در بیاورد.
بحمداللَّه در منطقهی لارستان با اینکه برادران اهل سنت هم در اینجا - در بعضی از بخشها و در بعضی از شهرها - حضور دارند، اما برادری بین مردم شیعه و مردم سنی در این منطقه یک برادری نمونه و تحسینبرانگیز است. این را ما در گزارشها هم مطالعه کردیم، خواندیم؛ خود بنده هم مطلع بودم، امروز هم در این جمع نشانههای آن پیداست. همه برای اسلام باید تلاش کنیم؛ شیعه و سنی باید برای اعلای کلمهی توحید، اعلای ارزشهای اصیل اسلامی، برای اجرای قوانین محمدی (صلّی اللَّه علیه و آله) همهی تلاشمان را انجام بدهیم؛ نگذاریم اختلافنظرها، اختلاف اجتهادها، اختلاف سلیقهها، حتّی گاهی اوقات کینههای شخصی، غرضورزیهای شخصی، بر زندگی ما، بر مشی ما غلبه کند و دشمن را شاد کند.
دشمن، امروز سعیش بر این است که این مرکزیت حرکت عظیم اسلامی، این مرکزیت و قلب امت اسلامی، یعنی ملت ایران را - که مایهی تحرک دنیای اسلام شده است - از کار بیندازد. همت دشمنان، همت استکبار متوجه این است که این الگوی عملی را از مقابل چشم مسلمانان عالم دور کند. ایران اسلامی یک الگوی عملی است. ایران اسلامی با وجود خود، با اقتدار خود، با پیشرفت خود، با اتحاد خود، به دنیای اسلام نشان میدهد که میتوان در مقابلهی با توطئههای متراکم دشمنان و در این دنیای متلاطم، نظام اسلامی تشکیل داد؛ میتوان حاکمیت اسلام را به صحنه آورد. این تجربه را ایران اسلامی در مقابل چشم ملتهای مسلمان میگذارد.
نظر دشمن، خواست دشمن، آرزوی پلید دشمن این است که این نمونه را از مقابل چشم ملتهای اسلامی بردارد؛ حالا یا با تهاجم سیاسی و نظامی و امنیتی و اقتصادی، یا با تهاجم تبلیغاتی و اتهامپراکنی. انسان نگاه میکند میبیند بعضی از قلمبهمزدهای روزنامهنگارِ در منطقهی همسایگان ما - منطقهی عربی - بقدری با وقاحت در بارهی ملت ایران و جمهوری اسلامی مینویسند که انسان را به تعجب وامیدارند. یک اتهاماتی به ملت ایران، به جامعهی اسلامی، به نظام جمهوری اسلامی متوجه میکنند که انسان حقیقتاً تعجب میکند که چقدر یک انسانی، یک قلمبهمزدی، یک شخص فرومایهای میتواند انحطاط پیدا کند که اینجور در خدمت دشمن و در مقابل اسلام و قرآن قرار بگیرد برای مطامع حقیر دنیوی!
تنها راه مقابله به دست من و شماست، برادران و خواهران عزیز! مقابله این است که ما اتحادمان را روز به روز بیشتر کنیم؛ دلهامان را به هم نزدیکتر کنیم؛ تلاشمان را برای پیشرفت این کشور مضاعف کنیم. امروز بحمداللَّه تلاشهای زیادی انجام میگیرد؛ من لازم است اشاره کنم که در همین منطقهی لار و لارستان بسیاری از مردم خیّر در اینجا کارهای خوبی انجام میدهند، که ما اطلاع داریم؛ گزارشهایش را برای ما میآورند: خدمترسانی به مردم، کمک به مردم، کمک به محرومان، کمک به علم، ایجاد مساجد و امثال اینها. اینها کارهائی است که مردم این منطقه از روی طوع و رغبت، با علاقهمندی خود انجام میدهند. این خدمترسانیها، در سطح کلان به وسیلهی دولت جمهوری اسلامی و نظام جمهوری اسلامی در سراسر کشور دارد انجام میگیرد، و انشاءاللَّه روزبهروز بایستی در این جهت پیش برویم. و علم کشور، اقتصاد کشور و همهی تلاشهای گوناگون سیاسی و اجتماعی و معنوی و اخلاقی را در این کشور پیش ببریم. این تنها راهی است که این کشور میتواند در مقابل توطئهی استکبار بایستد.
این همت مردم است که میتواند کشور را بینیاز کند. سرمایهگذاریهائی که مردم انجام میدهند در بخشهای مختلف، بسیار ارزشمند است؛ بخصوص در بخشهای تولیدی. و من برای آن مردمی که به کارهای خدمترسانی به مردم علاقهمندند، این را بهترین عمل، بهترین حسنه و صدقه میدانم که در کارهای تولیدی سرمایهگذاری کنند؛ هم اشتغال ایجاد شود، هم به پیشرفت کشور کمک کند، هم فقر و محرومیت را از بخشهای مهمی از کشور برطرف کند. این آن سیاست عمومی نظام جمهوری اسلامی است: کمک گرفتن از سرمایهی مالی، سرمایهی فکری، بازوی توانا و کارآمد مردم عزیزمان که کشور مال آنهاست و آینده متعلق به آنهاست.
امروز سیاستهای استکباری در این منطقه در مقابل ملتها کاملاً افشا شده است. ملتها میدانند که سیاستهای استکباری در این منطقه چه میخواهند؛ دنبال چه آمدهاند. حضور آمریکائیها در خلیج فارس وسیلهی ناامنی است؛ این را ملتها فهمیدهاند. آن روزی که دولتهای خارجی و قدرتهای زورگوی عالم میتوانستند به بهانهی ایجاد امنیت بر کشورها و بر آبراهها و بر گذرگاههای حساس دنیا تسلط پیدا کنند، دیگر گذشته است. امروز ملتها میدانند. مردم عراق میدانند آمریکا چرا آمد سراغ عراق. خودشان هم که اقرار کردند، گفتند ما دنبال نفت آمدیم. با شعار نجات مردم عراق، بزرگترین گرفتاریها را برای مردم عراق به وجود آوردند. «چو دیدم عاقبت گرگم تو بودی»؛ امروز مثل گرگی به جان مردم عراق افتادند، اما ادعا میکنند که ما دنبال امنیت مردم عراقیم؛ این دروغ است. مهمترین وسیلهی ناامنی برای مردم عراق، حضور بیمحابای اشغالگران است که نه به جان مردم، نه به مال مردم، نه به ناموس مردم، نه به غرور ملی مردم، هیچ اعتنائی نمیکنند.
اوائل اشغال عراق من در نماز جمعه خطاب به اشغالگران گفتم اینجور که شما دارید این ملت را تحقیر میکنید، جوان عراقی را بر روی زمین به رو میخوابانید و سربازِ زورگوی شما چکمه روی پشت او میگذارد، بدانید که ملت عراق در مقابل این حرکت شما ساکت نخواهد نشست. ملت عراق ملت غیوری است؛ ملت با نخوتی است؛ با دست خودتان دارید ملت عراق را علیه خودتان میشورانید. این امروز اتفاق افتاده است. دنبال این میگردند که عامل اصلی تحرک مردم عراق علیه نیروهای نظامی اشغالگر را پیدا کنند. مثل همیشه باز محاسباتشان غلط است. ایران را متهم میکنند؛ سوریه را متهم میکنند؛ این و آن را متهم میکنند. خودتان را متهم کنید. حضور نیروهای آمریکائی برای تحریک غیرت مردم عراق علیه آنها کافی است، احتیاجی ندارد به اینکه از خارج مرزهای عراق کسی بخواهد آنها را تحریک کند، که شما بیخود این و آن را متهم میکنید. شما خودتان متهم اصلی و مجرم اصلی هستید. آمریکائیها اولین مجرم در مسئلهی عراق هستند. در هرجای دیگر هم همین است. حضور آمریکا در خلیج فارس، در این منطقهی بسیار حساس دنیا، مایهی ناامنی است. امنیت این منطقه باید به وسیلهی دولتهای این منطقه تأمین شود. همچنانی که دخالت آمریکا در قضیهی فلسطین موجب گره خوردن هرچه بیشتر این قضیه است.
گره مسئلهی فلسطین با دخالت آمریکائیها باز نمیشود؛ کورتر میشود. هرچه آمریکائیها در این قضیه دخالت کنند، گره را کورتر میکنند. ملت فلسطین، ملت بیداری است؛ ملت آزادهای است؛ ملت روشنفکری است. دولتی انتخاب کرده است، بگذارید آن دولت با پشتیبانی آن ملت کارهای خودش را بکند. دخالت آنها، آن هم دخالت یکجانبه، زورگویانه، به نفع رژیم غاصب صهیونیستی، هرچه میگذرد، ماجرای فلسطین را دشوارتر میکند. البته این مسائل حل خواهد شد؛ هم مسئلهی عراق حل خواهد شد، هم مسئلهی فلسطین حل خواهد شد؛ اما آن روزی حل خواهد شد که با حل این مسائل، از حیثیت و هویت و موجودیت استکبار آمریکائی هم دیگر چیزی باقی نخواهد ماند.
خدا را سپاس میگویم که در این سفر - چه به شهر شما، لار و منطقهی لارستان، چه به کل استان فارس - آنچه را که دربارهی استان فارس و مردم عزیز این استان میشناختم، دیده بودم و میدانستم، بار دیگر در عرصهی عمل دیدم. ما با فضلای شیرازی، با برجستگان و علمای فارس در دوران مبارزه، ماجراها، خاطرهها و داستانهای زیادی داریم، که من اشاره کردم به مرحوم آیةاللَّه شهید سید عبدالحسین دستغیب و بقیهی علما در همین سال آخر و ماقبل آخرِ قبل از پیروزی انقلاب؛ و مرحوم آیةاللَّه ربانی شیرازی که از علمای برجسته بودند، از فضلای تراز اول قم بودند و از مبارزین بسیار پرسابقه؛ با ایشان که در تبعید با هم بودیم، راجع به مسائل گوناگون صحبت میشد. همان وقت یک مکاتبهای بین ما و مرحوم آیةاللَّه شهید دستغیب انجام گرفت؛ همان روز میشد فهمید که استان فارس چقدر مایهی مبارزهاش همراه با هشیاری و دانائی و عزم راسخ است؛ و این را نشان دادند؛ در دورههای مختلف نشان دادند. امروز هم بحمداللَّه بعد از گذشت سه دهه - تقریباً - از پیروزی انقلاب اسلامی، انسان وقتی وارد این استان میشود، در شهرهای مختلف طراوت و نشاط انقلاب را در شهرها و در این استان ملاحظه میکند؛ بخصوص به برکت حضور شما جوانهای عزیز. شما جوانهای عزیز هم در اینجا بخصوص، در این میدان عظیم، در بین این جمعیت متراکم، هم در بقیهی عرصههائی که این کشور و این ملت در معرض دید تماشاگر مردم دنیا قرار میدهد، حضورتان چشمگیر است.
جوانان عزیز! کشور مال شماست؛ کشور مال شماست؛ آینده متعلق به شماست. شمائید که بایستی از محصول این انقلاب به طور کامل، انشاءاللَّه در عمری طولانی و سعادتمند بهرهمند شوید. هرچه میتوانید، تلاش کنید؛ هرچه میتوانید، کار کنید؛ علم بیاموزید؛ حرکت و تلاش دائم را از دست ندهید. و اخلاق و معنویت، توجه به خدای متعال، ذکر، نماز، انس با قرآن را مغتنم بشمارید. اینها شما را کمک خواهد کرد که بتوانید انشاءاللَّه آن جایگاهی را که شایستهی ملت ایران است، به ملت ایران بدهید.
پروردگارا! تو را به محمد و آل محمد سوگند میدهیم دلهای ما را روزبهروز به اسلام راغبتر و با اسلام آشناتر بفرما. پروردگارا! رحمت و برکت و فضل خود را بر این مردم عزیز نازل کن. پروردگارا! در این سالی که بارندگی در این منطقه و در بعضی از مناطق دیگر کشور کمتر از گذشته بوده است، خودت با لطف خود و فضل خود، با انواع تفضلات خود، این کمبود را جبران بفرما. پروردگارا! جوانان این مردم را حفظ کن؛ آنها را عاقبتبخیر کن؛ آنها را هدایت بفرما. پروردگارا! آیندهی این جوانان را، آیندهای سراسر درخشندگی و افتخار برای خودشان و برای این کشور قرار بده، روح مطهر شهیدان را با اولیائت محشور کن، روح مطهر امام شهیدان را با اولیائت محشور کن. پروردگارا! ما را هم به شهیدان عزیزمان ملحق بگردان، قلب مقدس ولیعصر را از ما راضی و خشنود کن.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
بیانات در دیدار مردم کازرون
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
الحمدللَّه ربّ العالمین. والصّلاة والسّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی اله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین المعصومین؛ سیّما بقیّةاللَّه فی الارضین.
خدای متعال را سپاسگزارم که این توفیق را به این بندهی حقیر عطا فرمود که در جمع پر شورِ مؤمنِ انقلابىِ مردم کازرون در این سفر بتوانم شرکت کنم. من در واقع به مردم کازرون بدهکار بودم؛ در سفرهای قبلی در دوران ریاست جمهوری به استان فارس، این توفیق دست نداده بود؛ خدا را سپاسگزارم که تفضل فرمود و من توانستم از این شهری که از لحاظ سابقهی تاریخی، از لحاظ نشانههای عمیق انقلابی، یکی از درخشانترین شهرهای فارس، بلکه سراسر کشور محسوب میشود، دیدار کنم و در جمع شما برادران عزیز، خواهران عزیز شرکت کنم. این جلسه هم بحمداللَّه مالامال است از ذوق و معنویت و روحیهی انقلابی و اعتقاد عمیق دینی؛ و این یکی از تفضلات پروردگار به شما مردم عزیز است که پاداشی است برای تلاش طولانی مدتِ شما در گذشتهی تاریخ در مجاهدت در راه خدا.
کازرون در تاریخ نزدیک به دوران معاصر ما، یک شهر شاخص و بهیادماندنی است. در دوران تجاوز دولت استعمارگر انگلیس به خلیج فارس، کازرونیها جایگاه بزرگی را در مبارزه به خودشان اختصاص دادند. در دوران نهضت ملی شدنِ نفت، در تبعیت از مرحوم آیتاللَّه کاشانی (رضوان اللَّه علیه) این مردم نقش آفریدند. در پانزدهم خرداد، مردم کازرون جزو مردم شهرهائی بودند که حضور برجسته و روشنی را از خود نشان دادند. در سال آخر مبارزات و نزدیک پیروزی انقلاب هم جوانان کازرونی و مردم مؤمن این دیار در مقابلهی با رژیم طاغوت آن چنان استقامتی، آن چنان قیامی از خود نشان دادند که در میان یازده شهری که در سرتاسر کشور در آنها حکومت نظامی اعلام شد، یکی شهر کازرون بود؛ این خیلی اهمیت دارد. در همان دوره هم باز کازرون شهدائی را تقدیم کرد.
در وادی علم و ادب و تربیتِ انسانهای برجسته هم تاریخ گذشتهی کازرون، تاریخ پر افتخاری است؛ علاوه بر اینکه نسبت سلمان فارسی - چهرهی شاخصِ زندهی برجستهی همیشگىِ تاریخ اسلام - این صحابی بزرگوار به این منطقه هم خود مایهی افتخار است. البته سلمان فارسی متعلق به همهی ایران است؛ همهی مردم ایران، همهی فارسیزبانان، همهی کسانی که ستایش پیامبر اکرم از مردم فارس، متوجه آنهاست، مفتخر به جناب سلمانند. سلمان متعلق به کشور ماست، متعلق به ملت ماست. مردم کازرون، ولادت او را در میان خودشان و در این ناحیه میدانند؛ مردم اصفهان، نشو و نمای او را در منطقهی اصفهان میدانند؛ منافاتی هم ندارد. علاوه بر شیراز، علاوه بر استان فارس و شهر کازرون و دشت ارژنه، که نام مبارک سلمان فارسی را به خودشان متوجه میکنند و حق هم دارند، و علاوه بر مردم اصفهان که بر نشو و نمای این عنصر الهی مدعیاند که در میان آنها بوده است و حق هم با آنهاست، همهی مردم ایران - از دور و نزدیک - مفتخرند به شخصیتی مثل سلمان.
قالوا ابوالصّقر من شیبان قلت لهم
کلاّ و لکن لعمری منه شیبانُ
نباید گفت سلمان فارسی از فارس یا از ایران است، باید گفت فارس و ایران از سلمان فارسی است. مقام ایمان، مقام معرفت، مقام مجاهدت در راه خدا، پیگیری برای رسیدن به سرچشمهی زلال حقیقت، آن چنان یک انسانی را بالا میبرد که پیغمبر بفرماید: «سلمان منّا اهل البیت». او را جزو اهل بیت به حساب بیاورد؛ و شخصیتهائی مثل جناب ابیذر و عمار و مقداد و دیگر صحابیها در مقام تقویم و مقایسه در رتبههای بعد از سلمان قرار بگیرند؛ این برای ما درس است، این برای جوان ایرانی الگوست؛ یعنی حقیقت را جستن، جستجو کردن، یافتن و بر آن پای فشردن. این آن چیزی است که سلمان را سلمان میکند؛ همچنانی که مجاهدت، صفا، پایبندی به عقیدهی حقی که آسان به دست نیامده است، مردم کازرون را به یک مردم نمونهای تبدیل میکند که یاد مردم کازرون، نام مردم کازرون، نام شهر کازرون در ذهن انسانی که علاقهمند به سرنوشت این کشور است، همواره ثبت و حک میشود. اینها شرافتهای حقیقی است. در مشخص کردن سلسلهی ارزشهای اسلامی، ما روی این ارزشها تکیه میکنیم. زن و مرد کازرونی، جوان کازرونی برای اینکه در منطق اسلام جزو اشراف به حساب بیایند و شریف محسوب بشوند، روی این چیزها باید تکیه کنند: روی استقامت و ایستادگی و ثباتقدم بر آن سخن حقی که آن را شناختهاند و از آن پیروی کردهاند و به آن دل بستهاند. این مایهی شرافت است؛ «اشراف امّتی حملة القرآن و اصحاب اللّیل». دیگران صاحبان ثروت را، صاحبان مقام را، اشراف میدانند. اسلام معیارش برای تعیین شریف، معیار دیگری است. هرکه بیشتر در راه خدا مجاهدت میکند، هرکه بیشتر و عمیقتر به مبانی الهی دل میبندد، هرکه صادقانهتر در این راه قدم میگذارد، شرافتش پیش پروردگار بیشتر است. این شرح اخلاص و ارادت قلبی ما به شما مردم عزیز کازرون که بدانید همچنانی که شما به مسئولین کشور و به این بندهی حقیر اظهار محبت میکنید، دل ما هم از محبت شما مردم لبریز و مالامال است.
اشاره کردم به گذشتهی غیرتمند انقلابی مردم کازرون. به همین دلیل هم مردم کازرون و کلاً به یک معنا استان فارس، از نظر رژیم طاغوت یک استان مطلوب نبود؛ یک استان مغضوب به حساب میآمد. نگاه کنید به شیراز و ببینید تلاش فرهنگسازیهای طاغوتی را، تلاش استحاله را در آن دورهی طاغوت. این را مقایسه کنید با فعالیتهائی که یک دولت باید برای یک استانی مثل استان فارس انجام بدهد؛ از لحاظ عمرانی و آبادانی. میبینید که در رژیم طاغوت کأنه برای آبادانی این استان و ساخت زیربناهای لازم برای رشد این استان، توجهی نشده است. راههای استان مشکل دارند؛ آب استان مشکل داشته است، سدبندی، راهسازی، ایجاد صنایع بزرگ در سرتاسر این استان مورد غفلت قرار گرفته است. استانی در قلب کشور و با این عظمت تاریخی، از لحاظ راههای مواصلاتی و ارتباطی جزو استانهای عقبافتاده محسوب میشده است؛ نمیخواستند. نگاه به این استان و به طور کلی به مسائل کشور در دوران حاکمیت طاغوت، نگاه دلسوزانه، علاججویانه و معطوف به رفع مشکلات نبود. نگاه، نگاه دیگری بود؛ با محاسبات دیگری بود.
شما ببینید آن روزی که راهآهن به این کشور آمد، آنچه که در وهلهی اول به ذهن هر کسی میرسید، این بود که مرکز کشور را از راه این استانهای مرکزی - یعنی اصفهان و فارس - به خلیج فارس متصل کنند؛ این طبیعیترین کاری بود که در این کشور ممکن بود انجام بگیرد. اینها این کار را نکردند. آن نویسندهی سیاسی انگلیسی که خودش سیاستمدار است - وابستهی به همان دستگاه استعماری خائنِ به منافع این کشور - در کتابی که نوشته - که ترجمه شده به فارسی - به نام «ایران و قضیهی ایران»، اعتراف میکند که راهآهن ایران باید از تهران میآمد، از مرکز کشور - از استان اصفهان، از استان فارس - عبور میکرد، میرفت تا میرسید به خلیج فارس؛ اما این کار انجام نگرفت. راهآهن ایران را در دوران طاغوت، در دوران رضاخان، با محاسبهی منافع قدرتهائی که دشمنان بزرگ این کشور محسوب میشدند - یعنی انگلیس و روسِ آن روز - کشیدند، اسمش را هم گذاشتند راهآهن سراسری! دروغ محض؛ کدام سراسری؟ برای اینکه جبههی آن روزِ متفقِ جنگ - یعنی انگلیس و روس - بتوانند در دو طرف کشور ما سلاح و مهمات منتقل کنند، از نفت کشور بتوانند استفاده کنند، آمدند از بخشی از خلیج فارس، آن هم با یک فاصلهای، راهآهنی کشیدند به تهران؛ از آنجا هم به بخشی از دریای خزر، برای اینکه قشون روس و قشون انگلیس بتوانند به همدیگر متصل شوند و سلاح و تجهیزات و امکانات منتقل کنند و نفت ایران را بردارند ببرند هرجائی که میخواهند، مصرف کنند. یعنی سیاست حاکم بر یک عمل عمرانی در کشور که عبارت است از ساخت خط آهن اینقدر تحت تأثیر سیاستهای استعماری و نفوذ بیگانگان در کشور انجام میگرفت. آن وقت نتیجه این میشود که شیراز در قلب کشور راهآهن ندارد. البته به فضل الهی، به توفیق الهی، اولاً در این سالهای دوران انقلاب از لحاظ راههای مواصلاتی در این استان کارهای خوبی انجام گرفته؛ ثانیاً همین خط آهن و همین راههای متصلکنندهی این منطقه به مناطق آب و مناطق دیگر کشور، به لطف الهی، به حول و قوهی الهی، به دست جمهوری اسلامی انجام خواهد گرفت؛ این کار خواهد شد. این حقِ استان فارس است و باید انجام بگیرد. در همهی زمینهها، بخصوص در سالهای اخیر بحمداللَّه کارهای خوبی انجام گرفته است؛ در زمینهی صنایع، صنایع بزرگ، سدسازی و غیره. و این رشتهی کار خدمات تولیدی برای این استان، مثل بقیهی استانها، آنچنانی که شایستهی آنهاست و حق آنهاست، به وسیلهی دولتها باید انجام بگیرد و به توفیق الهی انشاءاللَّه انجام خواهد گرفت.
ملت ایران وجود خود را، هستی خود را در راه رسیدن به این آرمان بزرگ به میدان آورد. در حقیقت ملت ایران در دوران انقلاب اسلامی احساس هویت کرد. آنچه که دشمنان، دشمنان بنیانی این ملت همیشه میخواستهاند و دنبال میکردهاند، این بوده است که از این ملت سلب هویت کنند. وقتی یک ملتی احساس شخصیت نکرد، احساس هویت نکرد، راحتتر زیر بار میرود؛ گذشتهی او را انکار میکنند، امکانات او را انکار میکنند، قدرتهای درونی و ذاتی او را انکار میکنند، برای اینکه بتوانند براحتی آن ملت را، آن کشور را در مشت بگیرند. این کاری بود که در دوران استحالهی فرهنگی، یعنی دوران منحوس پهلوی، در این کشور با شدت ادامه پیدا کرد و روز به روز در آن سالها تقویت شد.
جمهوری اسلامی، جهت را صد و هشتاد درجه تغییر داد. ملت ایران احساس هویت میکند؛ هویت اسلامی که هویت ایرانی هم نشأتگرفتهی از همین هویت اسلامی است. احساس میکند که ایران اسلامی همان هویت گمشدهای است که بایستی این ملت دوباره آن را به دست بیاورد و بر اساس او، آرمانهای خود را معین و برنامهریزی کند و تلاش و مجاهدت خود را شکل دهد. این کاری است که ملت ما بخوبی انجام داده است و دارد انجام میدهد. من این آیههای یأسی را که بعضی پی در پی تکرار میکنند، مطلقاً قبول ندارم و آنها را انکار میکنم. من با اطلاع از مسائل گوناگون کشور بزرگ و ملت عظیمالشّأنمان بالعیان میبینم که این ملت و جوانان این ملت با گذشت زمان و تقریباً سه دهه از آغاز پیروزی انقلاب، نسبت به مبانی انقلاب عمیقتر، پختهتر و مجربتر شدهاند.
شور انقلابی مثل یک شعلهای است که بلند میشود، ممکن است این شعله فرو بنشیند؛ اما آن هیزمهای محکمی که با این شعله توانسته است آتش بگیرد و خود را به سمت مشتعل شدن و برافروخته شدن و گداخته شدن پیش ببرد، تأثیرشان از آن شعله بیشتر است. شعله فرو مینشیند، اما آتشهای ماندگار - که برکت هم از آن آتشهای ماندگار برای یک ملت به وجود میآید - روز به روز بیشتر میشود.
امروز دشمنان ملت ایران درماندهاند در مقابل حرکت این ملت؛ نمیدانند با این ملت چه کنند. من به شما مردم عزیز کازرون و این منطقه و شما جمعیت صمیمی که در اینجا جمع شدهاید عرض کنم: دشمن نظام جمهوری اسلامی، یعنی شبکهی استکبار جهانی - نه فقط حکومت آمریکا یعنی آن مجموعهی سردمداران قدرت اقتصادی ظالمانهی امروز دنیا که دولتها را میآورند و میبرند؛ در همین کشورهائی که به نام دموکراسی معروف شدهاند، در خود آمریکا و در بعضی از کشورهای دیگر که با شبکهی صهیونیستی پیوند استوار دارند، اینها هستند. دولتهائی که با این شبکهی پرنفوذ و پرقدرتِ مستکبر جهانی در ارتباطند، منافع خودشان را در برابر نهضت اسلامی و بیداری اسلامی در خطر میبینند؛ این منافع نامشروع را در تهدید میبینند. دشمن، آنهایند. این دشمن از همهی وسائل ممکن برای مواجههی با این ملت استفاده کرده است و در مانده است. شما ببینید در این سی سال چه کار میتوانستند بکنند که نکردند. هر کاری نکردند، به خاطر این بوده است که در حساب زیان و سود، در حساب فایده و ضرر وقتی محاسبه کردند، دیدهاند فایده ندارد، برایشان ضرر بیشتری دارد. اگر کاری نکردند، به خاطر این است که محاسبه کردهاند، دیدهاند برایشان مضر است اگر این کار را انجام دهند. والّا هر کاری که توانستند و برایشان مضر نبوده، انجام دادهاند؛ محاصرهی اقتصادی کردهاند، حملهی نظامی کردهاند، کودتای نظامی در داخل راه انداختهاند، در بین جمعیت کشور افراد ضعیفالنّفسی را گوشه و کنار پیدا کردهاند، با خودشان همراه کردهاند، تبلیغات با زبان آنها، با نفَس آنها علیه انقلاب انجام دادهاند، حتّی با کمونیستها در این مملکت ساختهاند.
استکبار آمریکائی که یک روزی دشمن علنیاش در دنیا مارکسیزم و کمونیزم بود، برای مقابلهی با ملت ایران گشتند گرایشهای چپ و کمونیستهای زهوار دررفتهی قدیمی را گوشه کنار پیدا کردند؛ با آنها هم ساختند! شاید بتوانند به ملت ایران صدمهای بزنند؛ اما در همهی این قضایا ناکام ماندند. ملت ایران بر آنها غلبه کرد.
امروز ما باید بدانیم این دشمن ناکام ماندهی در مقابل ملت ایران نقشهاش چیست. باید بیدار باشیم: «العالم بزمانه لا تهجم علیه اللّوابس». اگر صحنه را بشناسیم، عرصه را بشناسیم، دشمن را بشناسیم، نقشهی دشمن را بدانیم، غافلگیر نخواهیم شد. باید این را بداند ملت ایران. بحمداللَّه ملت ما، ملت هوشیاری است؛ زبانآوران و سخنگویان و صاحبدلان و روشنفکران زیادی هم در میان علمای دین، در میان علمای دانشگاه هستند که مردم را ارشاد میکنند، راهنمائی میکنند. جوانان پر شورِ ما هم در عرصههای مختلف رشد پیدا کردهاند. امروز در میان مردم ما، جوانان بسیجىِ ما در میدانهای علم، در میدانهای تجربه، در میدانهای فناوریهای دشوار پیشرفت کردهاند. ملت، یک چنین ملتی است. بنابراین شناخت صحنه برای ملت ما مشکل نیست.
من به شما عرض میکنم، امروز یکی از نقاطی که دشمنِ ما بر روی آن سرمایهگذاری میکند، مسئلهی اختلافات است. اختلافِ بین این مذاق سیاسی، با آن مذاق سیاسی؛ اختلاف بین این استان با آن استان؛ اختلاف بین این سلیقه با آن سلیقه؛ اختلاف بین این مذهب با آن مذهب؛ یکی از راهها این است. البته در دنیای اسلام این را دنبال میکنند. همین اخیراً در یک گزارشی دیدم و خواندم پارلمان انگلیس به دولت کشورشان - مال همین چند هفته پیش است - سفارش میکند که در دنیای اسلام، آن نقاطی که فرقههای اسلامی و مذاهب اسلامی در آنها با هم توافق ندارند، آنها را جستجو کند، پیدا کند، بر روی آنها تکیه کند؛ یعنی ایجاد اختلاف؛ یعنی جنگ بین مذاهب اسلامی. در داخل هم به یک شکل دیگری، همانطور که عرض کردیم، این را دارند دنبال میکنند.
یکی از راهها، سرگرم کردن جوانان است. من به جوانهای کشور چند سال قبل از این گفتم آیندهی کشور مال شماست، بروید دنبال علم، دنبال نوآوری علمی. و جوانهای دانشگاهىِ ما پاسخ مثبت دادند؛ اساتید مجرب ما در این میدان با حضور خود، با جدیت خود، کار را پیش بردند. امروز که نگاه میکنیم، میبینیم نسبت به ده سال، پانزده سالِ قبل از این، پیشرفت علمی کشور بسیار چشمنواز و چشمگیر است، بعد از این هم همین خواهد بود. جوان را سرگرم کردن، مشغول کردن به لهو و لعب، به چیزهائی که او را از مسیر اصلی زندگی انقلابی ملت ایران دور میکند، یکی از برنامههای آنهاست. دیانت جوان ما، تقوا و پارسائی و پاکدامنىِ جوان ما برای آنها نامطلوب است.
ما باید در مقابل این، برای خودمان مصونیت ایجاد کنیم. ملت ایران با وحدت خود، اتحاد و همبستگی خود، با تلاش و مجاهدت خود، با جدی گرفتن حرکت عظیم ملت ایران به سوی قلههای کمال، میتواند بر دشمن فائق بیاید و به توفیق الهی بر دشمن فائق خواهد آمد.
خدای متعال در طول این سی سال به ما کمک کرده است. در برهههای مختلف کمک الهی را، دست قدرت الهی را پشت سر این ملت، آدم مشاهده میکند و میبیند. یکیش همین است که امروز دولتی که مظهر استکبار است - دولت آمریکا دچار مشکلات فراوانی است. ناکامیهای دولت آمریکا، چیز کوچکی نیست. به همین هفت، هشت سال اخیر نگاه کنید؛ در قضیهی فلسطین شکست خوردند، در زدودن فکر فلسطین از ذهن ملتها شکست خوردند؛ در تسلط بر سرنوشت ملت عراق شکست خوردند، آن حکومت مطلقهی یک جانبهای که میخواستند در عراق به وجود بیاورند، ناکام ماندند. نامزد ریاست جمهوری آمریکا - همین دو سه روز قبل از این - اعلام کرده است که حملهی آمریکا به عراق به خاطر نفت خاورمیانه بود. یک غوغائی را در مطبوعات و در رسانههای آمریکا، حرف این نامزد ریاست جمهوری درست کرده. خوب، این حرفی است که ما روز اول گفتیم. آن روزی که آمریکا برای حملهی به عراق مقدمهسازی میکرد، و آن روزی که این حمله را انجام داد، ما صریحاً و علناً گفتیم شما دروغ میگوئید که میگوئید دنبال آزادسازی مردم عراق آمدهاید؛ نه، شما دنبال اسارت مردم عراقید. «چو دیدم، عاقبت گرگم تو بودی». صدام، گرگ ضعیفتری بود نسبت به نیروهای اشغالگر آمریکائی. آمدند، گفتیم برای نفت آمدهاند؛ نه فقط نفت عراق، بلکه برای نفت منطقه؛ برای اینکه یک پایگاهی در خلیج فارس با زور و قدرت، نه با سیاست، به دست بیاورند. آمریکائیها به این نیت آمدند. حالا این آقای نامزد ریاست جمهورىِ حزب جمهوریخواه آمریکا صریحاً این معنا را اعتراف میکند و میگوید من یک نقشهای دارم که آمریکا دیگر احتیاج به نفت خاورمیانه نداشته باشد، که مجبور نباشد جوانهایش را به میدان جنگ بفرستد. یعنی ملت آمریکا از این حرکتی که دولت آمریکا برایشان سازماندهی کرده است، از جنگ عراق و از اشغال عراق، آنقدر متنفرند و آنقدر ناراحتند که یک نامزد ریاست جمهوری برای اینکه آراء مردم را جلب کند، روی این نقطه تکیه میکند.
این ناکامی دولت آمریکا نیست؟ ناکامی از این بالاتر؟ در فلسطین ناکام شدند، در عراق ناکام شدند، در تسلط بر افغانستانِ ضعیف حتّی ناکام شدند، در پیاده کردن نقشههای خود در کشور لبنان ناکام شدند. البته زبانشان باز است، تهدیدشان همیشگی است. ابرقدرتها، بیش از آنچه با واقعیت حقیقىِ وجود خودشان زندگی کنند، با تهدید خودشان زندگی میکنند، برای اینکه طرف مقابل را مرعوب کنند.
ملت ایران این راز را کشف کرد و در مقابل تهدید آمریکا و دیگر ابرقدرتها و دیگر متجاوزین و قلدرها و یاوهگوها مرعوب نشد و نخواهد شد.
ولی من به شما عرض بکنم: عزیزان من! مردم مؤمن و جوانان پرشورِ کازرونی! و همهی جوانان در سرتاسر کشور! این مرعوب نشدن صفت خیلی خوبی است، این شجاعت خصوصیت ممتازی است، این آگاهی و هشیارىِ بر توانائی درونی خود، امتیاز بزرگی است؛ اما اینها هیچکدام کافی نیست؛ اینها لازم است، اما کافی نیست. همه باید تلاش کنیم، دولت و ملت باید تلاش کنند؛ این کشور باید به عنوان یک الگوی اسلامی ساخته شود. جنبههای اقتصادی، جنبههای فرهنگی باید به وسیلهی مسئولان، به وسیلهی مردم، به وسیلهی آحاد جوانان باید مورد اهتمام قرار گیرد؛ همه باید احساس مسئولیت کنند.
و اگر بخواهیم این مسئولیت در کشور جواب دهد، و مسئولان کشور به کمک مردم بتوانند ایرانِ آینده را آنچنانی که لایق ایرانی و لایق نام مقدس اسلام است بسازند، راهش این است که ارتباط میان مردم، ارتباط میان ملت و مسئولان کشور - همچنانی که امروز هست - یک ارتباط مستحکم و صمیمانه باقی بماند. هر کس ملت را به تفرقه دعوت کند، هر کس سعی کند میان ملت و مسئولان کشور فاصله بیندازد، هر کس بر طبل اختلافات بکوبد، کاری بر خلاف مصلحت این کشور و این ملت انجام داده است؛ هر کی میخواهد باشد.
اتحاد را، اتفاق را، وحدت کلمه را، حسنظن به یکدیگر را باید حفظ کرد. قرآن میگوید: «لو لا اذ سمعتموه ظنّ المؤمنون و المؤمنات بأنفسهم خیرا»؛ دلهاتان را با هم صاف کنید، دست در دست هم پیش بروید؛ شک نداشته باشید که خدای متعال این چنین ملتی را، این چنین دلهای صادقی را، این چنین گامهای استواری را کمک و حمایت خواهد کرد.
بحمداللَّه با تفضلات الهی، ملت در همه جا آماده است، مسئولان کشور هم آمادهاند؛ مسئولان کشور هم آمادهی خدمترسانیاند و این ملت و این مسئولین میتوانند بر همهی مشکلات فائق بیایند و بر همهی مشکلات فائق خواهند آمد. بدانید؛ دشمنان میگویند جمهوری اسلامی عمرش از فلان قدر بیشتر نخواهد شد؛ من میگویم این دشمنان همه در حسرت زوالِ جمهوری اسلامی خواهند مُرد. و ملت ایران سربلند، سربلند و آبرومند در دنیا خواهد ایستاد و روز به روز رفعت مقامِ ملت ایران بیشتر خواهد شد.
آن روز ما ممکن است نباشیم، اما شما جوانها هستید. یادتان باشد، راه، راه اسلام است؛ راه خداست. اگر میخواهید این کشور کهن، این کشور پر برکت، این مهد تمدن و فرهنگ به جای حقیقی خود برسد و برای کشورهای دیگر الگو شود، باید راه اسلام و تمسک به اسلام را هرگز از یاد نبرید. امیدواریم دعای حضرت بقیة اللَّه (ارواحنا فداه) شامل حال همهی شما مردم عزیز باشد.
من تشکر میکنم از این محبتی که کردید، از این اجتماعی که انجام دادید، از آن سرود دستهجمعىِ پرشور و باحالی که همه با هم اجرا کردید و امیدوارم انشاءاللَّه خداوند متعال الطاف و برکات و تفضلاتش را بر شما مردم کازرون و بر سراسر استان فارس همیشه شامل بدارد و همهی شما را مشمول لطف و رحمت خود قرار دهد.
پروردگارا! دلهای پاک این جوانان عزیز، این مردم عزیز، این زن و مرد مؤمن را با انوار هدایت خود و دستگیری خود نورانی بفرما؛ ملت ایران را سرفراز کن؛ بر دشمنانش پیروز کن؛ دشمنانش را منکوب و مقهور و ذلیل بفرما. پروردگارا! قلب مقدس ولی عصر را از ما راضی و خشنود کن؛ ما را سربازان حقیقی آن بزرگوار قرار بده؛ روح مطهر شهیدان، روح مبارک امام شهیدان را روز به روز متعالیتر بگردان.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
پیام تشکر دفتر مقام معظم رهبری خطاب به مردم مؤمن استان فارس:
دفتر مقام معظم رهبری در اطلاعیه ای با تشکر صمیمانه از استقبال به یادماندني و ابراز مهر و محبت بيدريغ مردم مؤمن، انقلابی و هنرمند شیراز و استان فارس در برنامه هایِ مختلفِ سفرِ نُه روزهء رهبر فرزانه انقلاب به این استان، تأكيد کرد با تلاش مسئولان ملی، پیگیری مسئولان محلی، و اجرای برنامه های مصوب این سفر، فارس به فضل پروردگار از آینده درخشان تری برخوردار خواهد شد.
متن اطلاعیه به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحيم
«شیراز»، نگین درخشندهء «علم و هنر و فرهنگ و ادب ایران زمین» و «استان فارس»، مأمن امامزادگان جليل القدر و مَهد پرافتخار و تاریخی «عالمان مجاهد و ادیبان و شاعران گرانقدر»، در استقبال هنرمندانه از حضرت آیت الله خامنه ای رهبر فرزانه انقلاب، فصلی لبریز از شور و نشاط اسلامی – انقلابی آفرید و مردم مؤمن، متدين، و هنر دوست این دیار، با ابراز مهر و محبت بی دریغ، صحنه هایی بدیع و سرشار از عشق و وفاداری رقم زدند.
دفتر مقام معظم رهبری پروردگار متعال را به شكرانهء «عزم و اراده و ایمانی» که به ملت بزرگ و سرافراز ایران اعطا نموده است خاضعانه حمد و شکر و سپاس می گوید و بدینوسیله تشکر صمیمانه و عمیق خود را از همه قشرها و صنوف مردم بزرگوار و میهمان نواز شیراز و ديگر شهرهاي استان فارس، نماینده محترم ولی فقیه در استان و امام جمعه شیراز، علمای جلیل القدر و روحانیت معزز، «خانواده های معظم شهدا، جانبازان و ایثارگران»، نخبگان و فرهيختگان «پرتلاش، خوش ذوق و فهیم»، استادان و دانشجویان پرشور و خوشفكر، عشایر مؤمن و دلاور استان، نيروهاي امنيتي، انتظامي و نظامی سلحشور و نيروهاي شجاع سپاه و بسيج مستقر در فارس، «استاندار و مسئولان محلی» و دیگر قشرها و گروههای مردم اعلام می کند.
بی شک سفر به یاد ماندنی رهبر معظم انقلاب به استان فارس، نوید بخش فصلی پویا و ماندگار در تاریخ پرافتخار استان فارس است و به فضل الهی و در پرتو گنجينه استعداد بی پایان مردم و به ویژه جوانان مؤمن و پرشور استان و در سایه همت، برنامه ریزی و تلاش مسئولان ملی و به خصوص پیگیری مسئولان محلی برای اجرای برنامه های مصوب سفر، آینده درخشان تری را برای مردم متدین و قدرشناس فارس رقم خواهد زد.
پيام تشکر نماينده ولي فقيه و استاندار فارس از سفر مقام معظم رهبري به اين استان
نماينده ولي فقيه در فارس و استاندار در پيام مشتركي از سفر مقام معظم رهبري به اين استان تشكر كردند.
در اين پيام مشترک، خطاب به رهبر فرزانه انقلاب آمده است:
سفر پرخير و بركت شما به استان فارس فرصتي براي مردم استان شد كه رهبر خود را ببينند و نظر او را درباره وظايف خود در اين برهه حساس و در اين منطقه بسيار مهم بدانند و به دنبال عمل به آن بشتابند و هر دشوارياي را در راه آن به جان قبول نمايند.
«آن گاه كه فرموديد اين مردم اهل قال نيستند و اعمال و رفتارشان را با حال و عشق انجام ميدهند»، ارزشمندترين مدال را به سينه مردم استان نصب فرموديد كه در عشق و ارادت ريشه كهن و تاريخي دارند و فرموديد «حضور اين امامزادگان بزرگوار در اين استان دليل سنخيت مردم با ايشان بوده است» و فرموديد «حضور شخصيتهاي بزرگ ادب جهاني هم دليل ديگري بر جوهر محبت و معرفت مردم استان است، ميبينيم خداوند وقتي ميخواهد انسان را تربيت كند از گذشته درخشان او، از سجده فرشتگان بر نياي او، از ارجحيت علمي و استعداد انسان نخستين بر فرشتگان ياد ميكند»
اين اخلاق الهي شماست كه با شيوهاي الهي مردم را به راه خدا دعوت ميكنيد، مطمئنا پاسخ مردم به محبت و احترام بالايي كه به آنها نموديد، چيزي جز اجابت دعوت شما و سرلوحه قراردادن دستورات شما نخواهد بود؛ زيرا شما در دل مردم جا داريد و مردم بيش از آن كه به فرمان خود باشند، به فرمان شما هستند و بزرگترين نعمت اين سفر فرصت اظهار محبت مردم بود.
اين آتشفشان فعال بود، فعالتر شد، بزرگترين موهبت هدايت اين عشق در راه بندگي خداوند بود، كه آن روز كه مدت رياستجمهوري شما تمام ميشد خود را براي اطاعت از ولايت با همه احتمالات آن آماده كرديد به دليل آن كه حب جاه به تمام اشكال آن از دل شما بيرون رفته بود و وقتي با رفتن امام راحل ولايت به دنبال بارانداز جديد ميگشت، از دل شما خاليتر نديد و در آن منزل گزيد، مردم با شما همانگونه شدند و هستند كه شما نسبت به امام شده بوديد.
طبيعي است كه در آينده نزديك، همين گرايشي كه مردم ما به جاذبه الهي دارند ديگران همين حالت را پيدا كنند و پاكمردان و پاكزنان جهان به خالصترين و پاكترين انسانها بپيوندند و حاكميت ناخالصان را براندازند، جهان سراسر نور خداست و انسان به تناسب پاكي خود در طلب آن نور است ، باراندازان نور، آنها هستند كه رجال لا تلهيهم تجاره ولابيع عن ذكرالله و اقام الصلوه و ايتاء الزكوه يخافون يوما تتقلب فيه القلوب و الابصار. انتهاي پيام
آيتالله حائري شيرازي محمد رضا رضازاده
نظرات بینندگان