اینجا کوچهها هم کتاب میخوانند/ گردهمایی مشاهیر ادبی در «تاجآباد»
وارد بهشت گمشده که میشویم سمت چپ افسانه باران و کمی آن طرفتر درست مقابل گلشن راز محله صد سال تنهایی است، پس از گذر از صد سال تنهایی میرسیم به قانون و شاهنامه، کمی جلوتر مثنوی و معنوی و بوستان است و دست آخر هم مسیر سبز.
سبز و بکر گوشهای از بهشت خداست، بهشتی با صوت ناب حافظخوانی و قرائت قرآن، کیمیاگر میشوی مابین قانون و مثنوی مابین علم و دانش بوعلی یا کلام سحرآمیز برخواسته از نی مولوی، شاید هم شعر خداوندگار غزل، همان سعدی شیرینسخن.
همانجا فردوسی از داد و دهش میگوید تا به نیکویی برسیم و مقام فریدون حاصل آید، انسان باید همچون رستم در هر کارزاری خاضعانه در برابر پروردگار سر تعظیم فرود آورد، رستم علیرغم زور بازویش میآموزد که پیروزی در گرو یاری خداست.
از درهم تنیدن سیلاب بهاری و دُن آرام به مناجات میرسیم باز هم کمی آن طرفتر گلستان شده تا حافظ بلبل را نعره زنان روانه سراپرده گل کند و رندانه به تماشای نگرانی نرگس از شقایق بنشیند.
شاید شازده کوچولو راز گل سرخش را در همین گلستانی بیابد که حافظ در آن نشسته و پی در پی از راز گل و بلبل و باغ رازگونه میگوید.
طیور هم در این میان هزار و یک شب، هفت شهر عشق را طی طریق کردهاند تا در خاموشی بیهوش شدند اما عاقبت پیک عنایت در رسید و شٌکر پس از شکایت حاصل آمد.
حالا باید چشمها را بست تا با رودکی حقیقت دنیا را حس و بوی جوی مولیان را استشمام کنیم تا یاد یار مهربان همچون ماه در آسمان تابد همی.
آوازه یار مهربان همان یار دیرین در گوشه گوشه بهشت گمشده حک شده و آدمی را وامیدارد تا با هر کوچه همراه شود و به جستجوی راز نامش برآید، تابستان داغ و قدم زدن در محله صد سال تنهایی ناخودآگاه راز یخ را برملا میکند.
هنگام جستجوی خانههای کاهگلی در ساحل رودخانه همه چیز در چشمانم سحرآمیز میشود، اینجا است که به این راز بزرگ پی میبرم« اشیا جان دارند فقط باید بیدارشان کرد».
راز «تاجآباد»
یار مهربان در بهشت گمشده از ۴۰۰ سال پیش جریان داشته و سینه به سینه به امروز رسیده و با خیالی بی حد و حصر ادامه دارد تا برگی در تاریخ را به نام خود آراسته کند، شهادت قدمت چند صد سالهاش را کاروانسرای تاجآباد میدهد و میتواند گواه باشد.
با طمانینه گرداگرد کاروانسرا که در زمان صفویه ساخته شده میچرخیم تا روزنهای بیابیم برای سرک کشیدن و گوش دل سپردن به واگویههای آن، صدا ضعیف است و آرام، همه تن گوش میشویم، از کمدی الهی دانته میگوید و از سطر به سطر هزار و یک شب در آخر هم صدا صاف میکند و بیتی از حافظ را از اعماق خاطراتش میخواند.
صدای رسای «قباد یاری» یکی از اهالی کتابخوان و فرهنگدوست روستا صوت حافظخوانی کاروانسرا را در هم میشکند او با شوق ما را به داخل پلان مدور کم نظیر کاروانسرا هدایت میکند و بدون مقدمه از راز تاجآباد پردهدری میکند و ما اینک گوش جان میسپاریم به گفتههای قباد.
کتاب نقل محافل «تاج آباد»
او با لهجه شیرین کردی در فضای سرپوشیده با طاق جناغی کاروانسرا که هرازگاهی با زبان بیزبانی گفتههایش را تایید میکند از عشق اهالی به کتاب و کتابخوانی و تجلی آن در کوی و برزن میگوید: سرانه مطالعه در روستای تاجآباد متفاوت است و اهالی با جان و دل کتاب میخوانند اگرچه سابقه کتابخوانی این روستا به سالیان دور و دراز گذشته برمیگردد و ریشه در اجداد ما دارد.
این فعال فرهنگی اضافه میکند: همین علاقمندی اهالی به کتاب باعث شد که امروز کتابخانه غنی با بیش از ۶ هزار جلد کتاب جزو سرمایههای اصلی روستا باشد و روزانه به طور میانگین بالغ بر ۴۰ نفر کتاب به امانت ببرند، باسوادان و کتابدوستان مطالعه و چکیده کتاب را برای دیگران تعریف میکنند و تا مدتی کتاب خوانده شده نقل محافل اهالی میشود.
یاری مصداق علاقمندی اهالی به یار مهربان را نام معابر تاجآباد میداند و ادامه میدهد: با مشارکت همه اهالی از روحانی روستا تا بیسوادان حتی کهنسالان اسم کوچهها را از شاهکارهای ادبی جهان برگزیدیم تا بیش از پیش فرهنگ کتابخوانی گسترش یابد و اهالی بیش از گذشته برای مطالعه ترغیب شوند.
اینجا کوچهها هم کتاب میخوانند
او به شیوه نامگذاری معابر که به فراخور محله و رای گیری اهالی بوده است اشاره میکند و میافزاید: به طور مثال خیابانی که خانه بهداشت در آن مستقر است به نام کتاب «قانون» و کوچه خانه بهداشت کتاب «کیمیاگر»، محله دفن اموات و گورستان به نام کتاب «صد سال تنهایی» و کوچه انتهایی روستا با چشمانداز دشت به نام کتاب «مسیر سبز» نامگذاری شده است.
این جوان فرهنگدوست ابتکار نامگذاری معابر را از آن همه اهالی روستا میداند و میگوید: تاجآباد روستایی با مردم فرهنگ دوست و کتابخوان است بنابراین نام معابر آن باید نشاندهنده این ویژگی بارز باشد.
وقتی او از نام کوی و برزن «تاجآباد» و کتب ادبی سخن میگوید چشمانش از شوق برق میزند و از شدت خوشحالی قند در دلش آب میشود.
این عضو شورای اسلامی روستای تاجآباد که خود عاشقانه مطالعه میکند و در زمینه ارتقا فرهنگ روستا از هیچ کاری فرو گذار نیست بیان میکند: تاکنون ۳۰ معبر روستا به نام شاهکارهای ادبی دنیا مزین شده و این روند با توجه به بهسازی روستا در طرح هادی ادامه دارد.
او از نحوه نامگذاری جاده ورودی روستا میگوید: برای نام ورودی روستا چندین پیشنهاد داشتیم مانند «شکسپیر»، « هملت» و «مادر» که دست آخر به پیشنهاد هیأت امنای مسجد و رای ۷۰۰ نفر از اهالی «بهشت گمشده» اثر جان میلتون تصویب و نامگذاری شد.
به گفته یاری تابلو اسامی معابر روستا با همکاری و همدلی اهالی با کمترین هزینه ممکن حدود ۵۶۰ هزار تومان تهیه شده است البته اگر همت و همراهی اهالی نبود این ابتکار عمل هزینه میلیونی در برداشت.
خلاقیت اهالی «تاجآباد» با درج نام «کردی» کتب در قسمت پایین تابلو اسامی معابر تکمیل و بومی سازی میشود به طور مثال در تابلو کوچه «شازده کوچولو» درج شده «شازاده بچکولانه» و یا در تابلو خیابان « دُن آرام» «دونی سه رخو» ذکر شده است.
ناگفته نماند نام انگلیسی شاهکارهای ادبی ایران و جهان هم در هر تابلو ذکر شده و مجموع زبانهای فارسی، کردی و انگلیسی پکیج کاملی برای مخاطب است.
تاریخ ۴۰۰ ساله کتاب در «تاجآباد»
این عضو شورای تاجآباد ادامه میدهد: اغلب اهالی از قدیمالایام زمانهای بیکاری خود را با مطالعه پر میکردند حتی کهنسالان بیسواد هم داستانها و اشعار مشاهیر ایران زمین را از بر هستند.
یاری اضافه میکند: پدرم ۸۹ ساله است او از ۳۰ سال پیش که تلویزیون نبود و رادیو هم انگشتشمار بوده تعریف میکند که هر شب ۱۵ تا ۲۰ نفر از اهالی در خانه اقوام دور هم جمع میشدند و یکی از باسوادان روستا کتاب مختارنامه، شاهنامه، لیلی و مجنون و اسکندرنامه میخواند و بقیه گوش میدادند.
او با اشاره به اینکه کهنسالان روستا همه شخصیتهای شاهنامه را میشناسند و ابیات حافظ را حفظ هستند میافزاید: امروز هم هر هفته جلسه کتابخوانی برقرار است و جوانان در هر هفته در این جلسات شرکت میکنند و کتابی را به اشتراک میگذارند.
این فعال فرهنگی از همت و همدلی اهالی برای احداث کتابخانه میگوید: اکثر اهالی برای تاسیس کتابخانه و جمعآوری کتب همکاری داشتهاند، خودم هم با شخصیتهای برجسته فرهنگی از طریق ایمیل ارتباط میگرفتم آنها هم ندای من را پاسخ داده و کتب ارزشمندی را به کتابخانه روستا اهدا کردند.
سیل کتاب به «تاجآباد» روانه شد
یاری بیان میکند: پس از مدتی یک حرکت عظیم شکل گرفت و کتابهای بسیاری به روستا فرستاده شد و با افزایش پی در پی کتابهای کتابخانه لذتی وصفنشدنی وجودم را فرامیگرفت.
او تأکید میکند: ما به دنبال ایجاد گردشگری فرهنگی هستیم تا گردشگران به خاطر کتاب به تاجآباد سفر کنند البته کاروانسرای تاجآباد هم خود عاملی برای جذب گردشگران داخلی و خارجی است که رخدادهای فرهنگی میتواند این روند را با رشد مواجه کند.
باران اندیشه
این عضو شورا تاجآباد ادامه میدهد: اهالی هم به دنبال افزایش تعداد کتابها سر ذوق آمدند و بیشتر از قبل مطالعه کردند، اما به احداث کتابخانه و ترویج کتابخوانی بسنده نکردیم و برخی از بیسوادان روستا را باسواد کردیم.
او از شوق تدریس دانشآموختگان برای با سواد کردن اهالی میگوید: طی چند مرحله ۶۰ نفر از بیسوادان مطلق روستا توسط اهالی تحصیل کرده از نعمت خواندن و نوشتن برخوردار شدند حتی یکی دو نفر از بانوان تا مقطع کارشناسی ادامه تحصیل دادند.
«قباد یاری» در آخر سخنانش میگوید: تمام تلاشم را میکنم تا برگی از تاریخ را به کتاب مزین کنم تا جایی که تاجآباد در سال ۹۴ به عنوان روستای دوستدار کتاب در کشور برگزیده شد.
ناگزیر باید کاروانسرای مدور تاجآباد با تمام زیبایش را ترک کنیم، هر چه از این اثر تاریخی دورتر میشویم صدایش با صدای اهالی درآمیخته و در نهایت گم میشود، همراه آقای یاری به کتابخانه غنی روستا سری میزنیم تابستان است و بازار کتابخوانی برای کودکان داغ داغ، دختران و پسران دوره ابتدایی به کتابخانه آمده و از این فضای فرهنگی بهرهمند میشوند، با دهیار روستا که بانویی جوان و توانمند است در کتابخانه ملاقات میکنیم و سر صحبت باز میشود.
دهیار تاجآباد که به تازگی فعالیت خود را آغاز کرده به موقعیت جغرافیایی تاجآباد که در ۲۵ کیلومتری همدان و توابع شهرستان بهار است اشاره میکند و میگوید: جمعیت روستا ۲ هزار و ۵۰۰ نفر در قالب ۶۵۰ خانوار است اگرچه در سالهای اخیر مهاجرت معکوس در تاجآباد رخ داده و تعداد اهالی در حال افزایش است.
«هاجر عزیزی» تلاش مسوولان و اهالی روستا برای پیشرفت را بیش از پیش میداند و ادامه میدهد: اهالی تاجآباد به دلیل موقعیت خوب روستا در تلاش هستند تا امکانات خوبی برای خود فراهم کنند و فرهنگ غنی روستا را ارتقا بخشند.
او تاسیس کتابخانه روستا در سال ۱۳۸۷ را آغازگر فعالیتهای فرهنگی روستا میداند و اضافه میکند: همراهی اهالی در فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی مثالزدنی است به طوری که درست پس از راهاندازی کتابخانه کلاسهای سوادآموزی و آموزشی برای دانش آموزان تشکیل شد.
دهیار فرهنگدوست تاجآباد میافزاید: فعالیتهای اجتماعی روز به روز در روستا در حال افزایش است و اقدامات گوناگون با مشارکت حداکثری اهالی در تاجآباد انجام میشود.
عزیزی به فرهنگ مطالعه در تاجآباد تاکید میکند و ادامه میدهد: اغلب کتابهای موجود در کتابخانه اهدایی از سوی اهالی، مراجع تقلید و نویسندگان مشهور همچون مهرداد تویسرکانی است و اهالی به تناسب فصل کشاورزی و در زمانهای بیکاری کتاب به امانت میبرند.
او به استقبال خوب بچههای روستا به ویژه در فصل تابستان و تعطیلی مدارس از کتابخانه اشاره میکند و میگوید: بچههای روستا به سوی کتابخوانی جذب شدند و خیلی خوب از کتابهای غنی و متناسب سن خود استفاده میکنند که این روند به افزایش بیشتر سرانه مطالعه در سالهای آینده میانجامد.
در پایان این گشت نیمی روزی در «بهشت گمشده» و پرسه زدن در کوچههای ماهور، سرکوه بلند و منطقالطیر به کوچه حافظ رسیدیم، «علی یاری» پیرمرد ۸۵ سالهای با قامت کوتاه اما همت بلند در این کوچه زندگی میکند به محض دیدار و خوش و بش چند بیتی از حافظ برایمان میخواند.
«این چه شوریست که در دور قمر میبینم همه آفاق پر از فتنه و شر میبینم
دختران را همه جنگست و جدل با مادر پسران را همه بدخواه پدر میبینم»
این پیرمرد جوان دل در سالهای خیلی دور بیش از ۱۵ سال معلم روستا بوده و چه بسیار افرادی را که کتابخوان کرده است، آقای یاری درس اکابر و قرآنی میداد و اهالی خواندن و نوشتن میآموختند.
او با شوق از خواندن کتابهای کردی و قدیمی یاد میکند و میگوید: در گذشته از اول صبح تا عصر حافظ و شاهنامه میخواندیم البته قرائت قرآن هم سرجایش بود و همه سالخوردگان به آیات قرآن تسلط دارند.
وقت رفتن رسیده چند ساعتی میشود وارد «بهشت گمشده» شدهایم و در کوچه و پس کوچههای آن به جستجوی مشاهیر جهان برآمدیم، حالا با کولهباری از کتابهای ناب برای خواندن تاجآباد را ترک میکنیم.