خاطرات محمدکاظم ناصری از فعالیتهای هنریاش؛
در رکاب حسین(ع)؛ از تعزیهخوانی تا اجرای تئاتر
ناگهان یک پیرزن قدم روی صحنه اجرا گذاشت و قسمتی از خاک ارههای کف سن را جدا کرده و گوشه چارقدش پیچید و رو به جمعیت با صدای بلند گفت: « اگر امامحسین حاجتم را بدهد، سال آینده به همه این جمعیت شربت نذری میدهم».
متن پیش رو گزیدهای از خاطرات «محمد کاظم ناصری»، فعال فرهنگی و هنری شیرازی است. ناصری از همان دوران نوجوانی با حضور در مسجد حاج میرزا کریم و عضویت در گروه حفظ شعاعر دینی، فعالیت مذهبی خود را در زمینه کارهای هنری آغاز میکند. او از سال ۵۹ با کمک دانشآموزان خود، تعزیههایی مانند «سلام یا حسین(ع)»، «طفلان مسلم»، «یاران حسین(ع)» و …. را در شیراز اجرا میکند. ناصری تجربه نمایش تعزیه در جبههها برای رزمندگان را نیز در کارنامه خود دارد. اکنون به مناسبت فرارسیدن ایام عزاداری حسینی، گزیدهای از خاطرات خواندنی محمد کاظم ناصری از اجرای تعزیه در مناطق مختلف را منتشر میکنیم:
از عضویت در گروه شعاعر دینی تا اجرای تئاتر در جبههها
محمدکاظم ناصری متولد سال ۱۳۳۲ در شیراز است. وی فعالیتهای جدی خود را در سال های ۴۴-۴۵ با حضور در مسجد حاج میرزا کریم و عضویت در گروه حفظ شعاعر دینی آغاز میکند. گروهی که کارهای مذهبی و هنری را اولویت فعالیتهای خود قرار داده؛ کارهایی مانند تهیه روزنامهدیواری و اجرا و ضبط نمایشهای صوتی. ناصری در سال ۵۱ وارد دانشسرای تربیت معلم شده و در سال ۵۴ بهعنوان معلم، کار خود را آغاز میکند. او در همان سالها در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بهعنوان مربی شروع به کار میکند. پس از انقلاب و در سالهای انتهایی دهه ۵۰، مسئولیت واحد نمایش معاونت پرورشی نواحی سه و چهار آموزش و پرورش شیراز را برعهده میگیرد. در سالهای بعد، ناصری با حضور در خانه دانشآموز و برپایی کلاسهای عروسکسازی و تئاتر، تلاش میکند تا جمعی از دانشآموزان مناطق پایین شهری را جذب کند. وی از همان سالهای ابتدایی انقلاب، سعی در تشکیل گروههای تئاتر و تعزیه دارد. استاد ناصری که در احیا و ابداع شیوههای خاص تعزیه، نقش بسزایی دارد، از سال ۵۹ با کمک دانشآموزان خود، تعزیههایی مانند «سلام یا حسین(ع)»، «طفلان مسلم»، «یاران حسین(ع)» و …. را در شیراز اجرا میکند. ایشان مدتی بعد تصمیم میگیرند که اجراهایی نیز برای رزمندگان در جبهه داشته باشند. وی در چند اعزام، گروههای دانش آموزی را مدیریت کرده و چندین تعزیه در اعزامهای مختلف اجرا میکنند.
استاد محمدکاظم ناصری در اواخر دهه ۶۰ ارتباط خود با کانون پرورش فکری را قطع کرده و نهایتاً در سال ۸۲ از آموزش و پرورش بازنشسته میشوند.
یا حسین
حدود سال ۶۵، اعزامی داشتیم به مناطق عملیاتی. از ظواهر امر برمیآمد که عملیاتی در پیش است. در پادگانی در گتوند، تعزیه «سلام یاحسین» را اجرا داشتیم. در قسمتی از تعزیه، تماشاچیها به صورت هماهنگ فریاد میزدند: «یا حسین!» بعد از فریاد جمعیت، صدای تیراندازی از سمت نگهبانی پادگان به گوشم خورد. بعد از تعزیه و هنگام شام، یکی از فرماندهان پادگان آمد و گفت: «عاقبتت بخیر! چه کار کردی؟» گفتم: «مگه چه اتفاقی افتاده؟» گفت: «وقتی که فریاد یاحسین بلند شد، سربازهای نگهبانی به هوای اینکه عملیات آغاز شده، خوشحال شدند و تیرهوایی شلیک کردند».
اگر امام حسین حاجتم را بدهد…
تعزیه یاران حسین را حدود ۱۰ شب اجرا کردیم. مکان اجرا هم سالن ورزشی شهید حمزه در نزدیکی اداره آموزش و پرورش ناحیه سه بود. گروههای طبل و سنج و کنترل نور و بازیگر و… همه از دانشآموزان بودند. علیرغم بلیط فروشی، سالن اجرا مملو از جمعیت میشد و استقبال هم فوقالعاده بود. به نحوی که یکی از شبها، آقای جزینی مدیر کل وقت اداره آموزش و پرورش استان قصد ورود به سالن را داشته، اما به دلیل تکمیل ظرفیت، موفق نمیشود. در آخرین شب اجرا و قبل از برنامه پایانی، ما در حال گفتوگو با خبرنگاران و منتقدین بودیم که ناگهان یک پیرزن قدم روی صحنه اجرا گذاشت و قسمتی از خاک ارههای کف سن را جدا کرده و گوشه چارقدش پیچید و رو به جمعیت با صدای بلند گفت: « اگر امامحسین حاجتم را بدهد، سال آینده به همه این جمعیت شربت نذری میدهم».
دستاندر کاران تعزیه یاران حسین، اوایل دهۀ ۶۰، سالن دبیرستان احمدی
نذر امام حسین
برای تعزیه یاران حسین، نیاز به دو سکو داشتیم. به یکی از ادارات مراجعه کردیم، در پاسخ گفتند که سکوهای ما چوبی است و بچهها آن را تخریب میکنند. با بچهها به محله شیشهگری رفتیم تا تعدادی بلوک برای ساختن سکو بخریم. تازه حقوق گرفتهبودم. هنگام تسویهحساب، از فروشنده خواستم که مقداری تخفیف بدهد. چون تعداد کمی بلوک هم سفارش داده بودیم، این سوال من کنجکاوی فروشنده را دوچندان کرد و پرسید: «این مصالح را برای چه کاری میخواهید؟» جواب دادم: « قصد نداشتم این قضیه را مطرح کنم، اما چون پرسیدی، میگویم. به این بلوکها برای اجرای تعزیه نیاز داریم». فروشنده گفت: «چرا زودتر نگفتی؟» و بدون اینکه سوال بیشتری بپرسد یا تحقیق کند، تعدادی بلوک هم اضافه کرد. به کارگرش هم گفت که بلوکها را با وانت به مقصدمان برساند. بدون اینکه پولی بابت آنها بگیرد. بلوکها را استفاده کردیم و تعزیه هم اجرا شد.
تحقیق و تنظیم: محمدصادق شریفی
نظرات بینندگان