پنج شنبههای شهدایی «شیرازه»:
آیندگان بدانند ما که بودیم و چه کردیم
شهيد "حسام الدين بهمه ای" در دفتر خاطرات خود می نویسد: « در اين فکر بودم که به چه طريق و چه زمان فرا می رسد که من تمام رويدادها و سرگذشت خود را بر روی کاغذ بياورم تا شايد اگر زنده بازنگشتم اثری از زندگی نامه خويش را از من باشد تا آيندگان بدانند...»
به گزارش سرویس ایثار و شهادت شیرازه، شهيد "حسام الدين بهمه ای" سوم دی ماه 1343 در روستای يحيی آباد شهرستان بيضاء دیده به جهان گشود. 7 ساله بود که راهی مدرسه شد. تحصیلات خود را تا مقطع دوم راهنمایی گذراند و با آغاز جنگ تحمیلی درس را رها کرد و عازم جبهه شد.
18 ماه در مناطق جنگ کردستان گذراند. پس از مرخصی کوتاه مجدد عازم جبهه شد. او سال 1364 به خدمت سربازی رفت و سرانجام 13 تیرسال 1365 به شهادت رسید.
متن خاطره خودنوشت:
زمان خيلی سخت برايم می گذشت ولی از آنجا که مادرم و خواهرانم به گريه و التماس افتادند من فقط به خاطر آنها سخت ناراحت شدم و سر دو راهي مانده بودم و بالاخره تصميم قطعي را گرفتم و به جبهه رفتم و مدت مأموريت را که برايم از چند جنبه سخت و نگران بود سپری می کردم و هر روز چندين نامه از همه اقوام و خويشان دريافت مي کردم که همه حاکي از بازگشت بود.
چهارمین جبهه
به هر حال من زمان مأموريت را سپري کردم و بازگشتم و پس از زمان کوتاهي دوباره براي چهارمين دفعه جهت اعزا به جبهه آماده شدم و اين بار دفترچه آماده به خدمت را در سپاه گذاشته بودم و براي سپري کردن دوران سرا پا مشقت سربازي خود را آماده مي کردم آري جبهه چهارمي هم به همان طريق سپري شد و پس از بازگشت مي بايد دوباره به همين زندگي ادامه مي دادم بله همين طور هم شد.
زندگی در جنگ / آیندگان بدانند ما که بودیم و چه کردیم
زماني که به منزل رسيدم درست اولين روز از دو طريق يعني هم از طرف بسيج و هم از طرف پذيرش دنبال من آمده بود بسيج براي اعزام به جبهه و آن هم براي دوران سربازي بله من از همان روز اين زمان را به نام زندگی در جنگ انتخاب کردم و در این فکر بودم که به چه طريق و چه زمان فرا می رسد که من تمام رويدادها و سرگذشت خود را بر روي کاغذ بياورم تا شايد اگر زنده بازنگشتم اثری از زندگی نامه خويش را از من باشد تا آيندگان بدانند من چه کسي بودم و چطور زندگي مي کردم و چه طوري زمان زندگيم سپري مي شد.
تابع قانون
بله اين ها همه حاکي از غم و رنج های من است که با تذکری و اشاراتی از آنها بر روی کاغذ گذاشته و می گذارم تا زمان که زنده هستم به اميد پيروزي و خوب و جالب در آينده نزديک. باري زمان فرا رسيدن دوران سربازی رسيد و راهی جز خدمت کردن 24 ماهه وجود نداشت البته در اين مدت خيلي تلاش کردم براي معافی ولی همه تلاش ها بی مورد بود چون روز يک قانون تصويب و به گروهان ها ابلاغ و اجراء مي شد به هر حال بايد تابع قانون بود.
انتهای متن/ح
منبع: پرونده فرهنگی، مرکز اسناد ایثارگران فارس
نظرات بینندگان