کد خبر: ۱۵۰۷۷۴
تاریخ انتشار: ۰۸:۵۹ - ۰۸ آبان ۱۴۰۰
اسوه صبر و شهامت؛

برگی از خاطرات سید الاسرا شهید لشگری/ تنها هم صحبت من در طول هیجده سال اسارت یک مارمولک بود

این خلبان سرافراز که شکنجه بعثی ها باعث جانبازی 70 درصدی اش شده بود سرانجام در نوزدهم مرداد سال 1388 بر اثر عارضه‌های ناشی از دوران اسارت در سال‌های جنگ تحمیلی به شهادت رسید.
به گزارش سرویس فرهنگی شیرازه, با شروع جنگ ایران و عراق ، شهید حسین لشگری پس از انجام 12 ماموریت هواپیمایش مورد اصابت موشک دشمن قرار گرفت و مجبور به ترک هواپیما شد که نهایتاً در خاک دشمن به اسارت نیروی بعث عراق درآمد.
 
امیر سرتیپ خلبان حسین لشکری پس از 18 سال اسارت به نیروهای صلیب سرخ معرفی شد و دو سال بعد در روز هفدهم فروردین سال 1377 به ایران بازگشت.
 
شهید حسین لشکری دارای لقب «سید الاسرای ایران» بود و با موافقت فرمانده کل قوا در 27 بهمن 1378درجه نظامی وی به سرلشگری ارتقاء یافت.
 
این خلبان سرافراز که شکنجه بعثی ها باعث جانبازی 70 درصدی اش شده بود  سرانجام در نوزدهم مرداد سال 1388 بر اثر عارضه‌های ناشی از دوران اسارت در سال‌های جنگ تحمیلی به شهادت رسید.

در ادامه خاطره‌ای از ۱۸ سال اسارت سیدالاسراء، شهید سرلشگر خلبان حسین لشگری، که اولین اسیر ایرانی در جنگ تحمیلی بود و آخرین اسیری که آزاد شد را میخوانیم.

وقتی بازگشت از او پرسیدند: این همه سال انفرادی را چگونه گذراندی؟  او گفت: برنامه ریزی کرده بودم و هرروز یکی از خاطرات گذشته‌ام را‌ مرور می‌کردم.

سالها در سلولهای انفرادی بود و با کسی ارتباط نداشت و قرآن را کامل حفظ کرده بود، زبان انگلیسی می‌دانست و برای ۲۶ سال نماز قضا خوانده بود.

حسین می گفت:  از هیجده سال اسارتم ده سالی که تو انفرادی بودم سالها با یک "مارمولک" هم صحبت می شدم!

بهترین عیدی که این ۱۸ سال اسارت گرفتم، یک نصفه لیوان آب یخ بود!  عید سال ۷۴ بود. سرباز عراقی نگهبان یک لیوان آب یخ می‌خورد می‌خواست باقی مانده آن را دور بریزد، نگاهش به من افتاد. دلش سوخت و آن را به من داد، من تا ساعتها از این مسئله خوشحال بودم.

این را هم بگویم که من مدت ۱۲ سال (نه ۱۲روز یا ۱۲ ماه) در حسرت دیدن یک برگ سبز و یک منظره بودم. حسرت ۵ دقیقه آفتاب را داشتم.

انتهای پیام/ع
نظرات بینندگان