کد خبر: ۱۵۲۹۵۳
تاریخ انتشار: ۰۸:۵۹ - ۱۰ اسفند ۱۴۰۰

بعثت حضرت رسول(ص)؛ بزرگترین حادثه تاریخ بشریت

فلسفه بعثت بر مبنای علل و عواملی که در راستای فرمایشات امام علی علیه السّلام از زبان استاد شهید مرتضی مطهری تبیین شد در گفتمان هماهنگ و سازگار دین و دنیا و تلائم دینی دنیا و آخرت معنا می یابد. در این تعبیر از فلسفه ی بعثت توجه به ایمان به آخرت همان قدر اهمیت دارد که توجه به عدالت اجتماعی و مبارزه علیه استبداد و استکبار. فلسفه ی بعثت بیداری عقول آدمیان است.
به گزارش سرویس فرهنگی شیرازه، روز مبعث خاتم الانبیا، روز توحید و به همین جهت روز آزادی بشر است؛ روز رستاخیز جهان انسانی است؛ روز عقل و علم است. آری بدون شک اسلام منادی توحید در جهان است. فریاد «لا اله اله الله» را، فریاد این که جز خدا چیز دیگری شایسته ی پرستش و عبادت و خضوع و کرنش نیست و بشر جز در پیشگاه حق در پیشگاه هیچ موجودی، اعم از مجرد و مادی، نباید خضوع نماید، این فریاد را اسلام بر آورد: «... تعالوا الی کلمة سوآء بیننا و بینکم الِِّا نعبد الا الله و لا نشرک به شیئا و لا یتّخذ بعضنا اربابا من دون الله».


 این آیه همان آیه ای است که رسول اکرم صلّی الله علیه و اله، به عنوان بخشنامه، به نام سران جهان آن روز فرستاد. این روز، روز رستاخیز انسانیت است، زیرا در این روز تنها او برانگیخته و مبعوث نشد؛ دنیای بپا خاست؛ انقلابی عظیم و همه جانبه بر پا شد؛ انقلابی که در آن واحد در دو جبهه بود؛ در دو چبهه ی متخالف و متضاد؛ هم برونی و هم درونی، هم اخلاقی و هم اجتماعی، هم معنوی و هم دنیایی. می دانیم که انقلابات مقدس اجتماعی منتهای هنرشان این است که در طبقه ی محروم و مظلوم روح حیاتی بدمند و آنها را به قیام در برابر طبقه ی استثمارگر وادار کنند.


ماهیت انقلاب اسلامی پیامبر صلّی الله علیه و اله تنها این نبود که طبقه ای را به جان طبقه ی دیگر بیاندازند، البته این کار را کرد، این روح را دمید و مردم را  به قیام در برابر ظلم وادار نمود، اما کارش تنها این نبود. کاری بالاتر و انقلابی عظیم تر نیز بر پا کرد که جز از او و کسانی از طراز او، یعنی پیغمبران، ساخته نیست. انقلاب درونی ایجاد کرد، یعنی بشر را حتی علیه تبهکاری های خودش به قیام وا داشت. این خصوصیت منحصرا از مذهب است که قادر است آدمی را علیه تبهکاری و جنایتکاری شخص خودش به قیام وا دارد، که از خود حساب بکشد، خود را ملامت کند، و خود را به پای محکمه ی عدل و انصاف بکشد.



فلسفه بعثت
استاد شهید مرتضی مطهری، فلسفه ی بعثت انبیا و ارسال رسل، و به عبارت دیگر فلسفه ی بعثت و رسالت، را در رابطه ی محکم و ناگسستنی و دین و دنیا و رابطه ی تنگاتنگ دنیا و آخرت جستجو می کرد و در واقع فلسفه ی بعثت انبیا را در دو مقوله مهم مورد تحلیل و تبیین قرار می داد:ایمان به آخرت و بر پایی عدالت اجتماعی.

ایمان به آخرت
میان اعتقاد و باور انسان به آخرت و نشئه ی دیگری از حیات، غیر از نشئه ی فعلی، با فلسفه ی نبوت و چرایی نیاز بشر به بعثت انبیا رابطه و همبستگی روشنی وجود دارد. شهید مطهری این رابطه و لزوم آن را این چنین تبیین می نمایند:
بدون شک اگر ما مسأله ی آخرت را بپذیریم، یعنی اگر قبول کنیم که زندگی بشر با مردنش در این دنیا پایان نمی پذیرد و نشئه ی دیگر ماورای نشئه ی دنیا هم وجود دارد و بشر در آن نشئه، حیات و زندگی دارد و در آنجا هم به نوعی مرزوق است و سعادت و شقاوتی دارد (این جزو خبرهایی است که پیغمبران آورده و داده اند و از جنبه های علمی و فلسفی هم بحث هایی شده است)، بدون شک علم و عقل بشر کافی نیست برای تحقیق در مسائل آخرت و تشخیص این که چه چیز برای سعادت اخروی نافع است و چه چیز مضر.


 حتی بشر با علم و عقل خودش اصلا نمی تواند پی ببرد به وجود یک چنین نشئه ای. تا امروز، که علم بشر این همه پیش رفته است، هنوز ما بعد مرگ به عنوان یک مجهول برای بشر تجلی می کند؛ هنوز هم واقعا، قطع نظر از هر فکری، اگر از نظر کلی بخواهیم ببینیم، به صورت یک مجهول است برای بشر، یعنی نمی تواند این را از نظر علمی صد در صد اثبات کند که چنین چیزی هست (البته یک قرائن و دلائلی هست اما یک امری که از نظر علم، قطعی تلقی شده باشد نیست). کما این که از نظر علم نمی تواند این را صد در صد نفی کند و بگوید نه، علم کشف کرده که چنین چیزی نیست جزء  مجهولات بشر است.


 پس اگر مسأله ی عالم آخرت را، که باز خود پیغمبران هستند که اصل وجود آن را خبر داده اند و راه سعادت و راه شقاوت در آنجا را نشان داده اند، در نظر بگیریم نیاز به انبیا صد در صد قطعی است و جای بحثی در آن نیست .


عدالت اجتماعی
اما نیاز بشر به بعثت و رسالت فقط در همین بعد خلاصه نمی شود، بلکه نوع انسان در زندگی و حیات دنیوی خود که درگیر حیات و زندگی جمعی است (هویت جمعی بشر) نیز مرکز نشانه روی انبیاست. بر این اساس استاد معتقد است:
آن چیزی که بیشتر مورد بحث قرار گیرد، مسأله ی زندگی اجتماعی است که «آیا واقعا این زندگی دنیای بشر نیازی به پیغمبران دارد یا ندارد؟».

 آیا در قرآن به این مسأله عنایتی هست یا قرآن فقط توجه به عالم آخرت دارد؟ ما می بینیم قرآن تنها مسأله ی عالم آخرت را بیان نمی کند، مسأله ی زندگی دنیا را هم از نظر هدف انبیا مطرح می کند، خیلی هم واضح و صریح، در آن آیه ی معروف «لقد أرسلنا رسلنا بالبیّنات و أنزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم النّاس بالقسط»؛

 پیامبران خودمان را با دلایل و بینات فرستادیم، کتاب و مقیاس همراه آنها فرستادیم تا در میان مردم عدالت بر پا بشود. پس معلوم می شود قرآن این را یک نیازی دانسته است و برای این اصالتی قائل شده است، و در این جا حتی آن هدف دیگر (یعنی شناخت خداوند) را هیچ ذکر نمی کند، شاید برای این که نشان بدهد که این هم اصالتی دارد و واقعا این جهت مورد نیاز است و باید باشد پس قرآن که نظر داده است که از ضرورت های زندگی بشر وجود عدالت است، وجود پیغمبران را برای برقراری عدالت لازم و ضروری می داند .

بدین ترتیب، اگر چه امروزه تحت عناوین جدید کلامی، از قبیل وجه حاجت و نیاز بشر به دین و قلمرو ادیان و از این قبیل، رابطه ی دین و دنیا در برخی نظریات مخدوش نشان داده شده است و نیاز انسان به دین و هدف بعثت انبیا در آخرت خلاصه شده است، اما استاد، هم از حیث قرآنی و درون دینی و هم از حیث عقلی و علمی و به شیوه ی برون دینی، رابطه ی ناگسستنی دین و دنیا و آخرت را تبیین نموده و می گوید:


بشر یک موجود خاصی است که زندگی اش باید زندگی اجتماعی باشد، یعنی بدون این که با یکدیگر زندگی کنند و با یکدیگر ارتباط داشته باشند و زندگی تعاونی داشته باشند امکان پذیر نیست، ولی برخلاف سایر جاندارهای اجتماعی، که به حکم غریزه و اجبار زندگی کنند و با یکدیگر ارتباط داشته باشند و زندگی تعاونی داشته باشند امکان پذیر نیست، ولی بر خلاف سایر جاندارهای اجتماعی، که به حکم غریزه و اجبار زندگی شان اجتماعی هست، به حکم غریزه اجبار ندارد که زندگی اش اجتماعی باشد.

 مقصودم این جهت است که حیوان های اجتماعی از طرف خود خلقت و طبیعت مسخر و مجبورند که اجتماعی زندگی کنند؛ تقسیم کار را خود خلقت و طبیعت در میان آنها انجام داده است؛ قانون اجتماعی شان را خود خلقت جبرا برای آنها وضع کرده است و آنها هم به طور خودکار، کار خودشان را انجام می دهند.


بر اساس مختلفی که در این نوشتار بیان گردید نتیجه می گیریم که فلسفه بعثت بر مبنای علل و عواملی که در راستای فرمایشات امام علی علیه السّلام از زبان استاد شهید مرتضی مطهری تبیین شد در گفتمان هماهنگ و سازگار دین و دنیا و تلائم دینی دنیا و آخرت معنا می یابد. در این تعبیر از فلسفه ی بعثت توجه به ایمان به آخرت همان قدر اهمیت دارد که توجه به عدالت اجتماعی و مبارزه علیه استبداد و استکبار. فلسفه ی بعثت بیداری عقول آدمیان است و علل و عوامل و خاستگاه رسالت بر همین اساس معنا می یابد. در این گفتمان دیگر کار کرد بعثت و رسالت فقط مسائل شخصی و فردی و رابطه ی انسان با خدا نیست، بلکه سه رابطه ی دیگر را نیز تبیین می کند.


انتهای پیام/م
نظرات بینندگان