جمعههای مهدوی با شیرازه:
اندیشه مهدویت پیش از انقلاب اسلامی
بازخوانی بازتاب باورداشت مهدویت در تاریخ سیاسی اسلام در روزگار غیبت امام زمان(عج) دلیل دیگری بر اصالت اسلامی و فراگیری رسوخ و اهمیت این اندیشه میان مسلمانان است.
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی پایگاه تحلیلی خبری «شیرازه»اندیشه مهدویت در طول تاریخ خود، دورههای پر فراز و فرودی را پشت سر نهاده است که هر یک از آنها، بخشی از روند تکامل تاریخی این اندیشه را تشکیل میدهند. در هر دورهای ـ بسته به شرایط و موقعیتهای سیاسی اجتماعی حاکم بر جهان اسلام ـ بعد یا ابعادی از فرهنگ و تاریخ شیعه، رشد و تعالی یافته است.
دوره حضور امامان(ع) که حدود دویست و پنجاه سال به طول انجامید، در شکلگیری اندیشه مهدویت بیشترین تأثیر را به خود اختصاص داده است. در واقع، دستاوردهای فرهنگی این دوره که حاصل تلاشها و تعلیمات امامان معصوم(ع) بوده است، بن مایه آموزه مهدویت و سرمایه تشیع اصیل شد. فراوانی روایات با موضوع مهدویت و آگاهیهایی که از سوی امامان انجام گرفته بود، اندیشه مهدویت را به سرعت نزد بسیاری از مسلمانان به صورت یک باور عمومی و واقعهای مسلم و حتمی درآورده بود که به وقوع آن، ایمان داشتند. این امر را میتوان از بهرهبرداریهای منفی برخی فرقههای منشعب از تشیع دریافت که برای جلب توجه عمومی و جذب پیروانشان، به این مسأله تمسک جسته و بدان استناد کردهاند.
بازخوانی بازتاب باورداشت مهدویت در تاریخ سیاسی اسلام در روزگار غیبت امام زمان(عج) دلیل دیگری بر اصالت اسلامی و فراگیری رسوخ و اهمیت این اندیشه میان مسلمانان است؛ بنابراین میتوان گفت موضوع منجی موعود، به مثابه یک نظریه موعودی تمام عیار و آموزهای نبوی درباره موعودی آخرالزمانی و نجات بخش مطرح بوده و رسوخ و فراگیری نسبتاً قابل توجهی میان مسلمانان داشته است. با این حال، باید جستجوگر این واقعیت باشیم که رویکرد به آموزه مهدویت در دوران غیبت کبرا باکاستیهایی همراه بود؛ از جمله:
1- تا پیش از انقلاب اسلامی، برداشت منفعلانه و انزواگرایانه از مفهوم انتظار، یکی از عوامل رکود و انفعال و انزواگرایی سیاسی شیعیان بود. انتظار منفی و تعطیلی حکومت مشروع، مدتی طولانی، بر اندیشه اندیشور شیعه چیره گشته بود. به نظر میرسد تجربه تاریخی این نگاه، شیعه را به این ذهنیت رسانده بود که تنها دو مدل حکومت وجود دارد؛ حکومت امام معصوم(ع) و حکومت امیر ستمگر که نمیتواند مشروع باشد.
2- در این دوران اندیشه مهدویت در جایگاه یک گزاره دینی بحث و بررسی میشد؛ بدین معنا که رویکرد غالب اندیشوران، معطوف به موضوعات، مسائل، روایات، توقیعات، ادعیه و دیگر مسائل مهدوی به صورت موردی و جزیی بود.
3- نگاه سطحی و عاطفی به آموزه مهدویت، رویکرد غالب در این دوران است. رهیافت نقلگرایانه محض و احساسی از آموزه مهدویت سبب میشود با نقلیات و روایات تاریخی «متهافت» و «متناقض» از مهدویت رو به رو شویم که اساساً تحلیل عقلانی درباره آن دیده نمیشود. این خود عاملی میشود تا به عمق اندیشه مهدوی نظر نداشته باشیم. عوامل تاریخی خاص از جمله مهجوریت و مغلوبیت سیاسی ـ اجتماعی در قرون متمادی، عاملی شد تا شیعیان، به آموزه مهدویت رویکردی «عاطفی» داشته باشند؛ در نتیجه از کانون اندیشه مهدویت، کمترین بهرهبرداری معرفتی ـ معنویتی انجام شود.
یافتههای تحقیق انقلاب اسلامی ایران و تغییر نگرش به آموزه مهدویت
1تحول روش شناختی در رویکرد به آموزه مهدویت
از مهمترین آموزههای دین مبین اسلام که در واقع جلوهگری غایتمندی تاریخ است؛ نظریه جامع و کامل «نجات گرایانه» دین، یعنی آموزه مهدویت است. این آموزه، آینه تمام نمای پیشگویی وحیانی دین مبین اسلام و بیانگر آیندهای حتمی، روشن، فراگیر، مطلوب و موعود امم است. شاید گزافه نباشد ادعا کنیم هیچ آموزهای از آموزههای دین مبین اسلام به اندازه این آموزه، راهگشا و راهبردی نیست.
مهمترین تفاوت اندیشه مهدویت در دوره کنونی، در مقایسه با پیش از انقلاب اسلامی، به رویکرد به این آموزه برمیگردد. مهمترین ضلع این تمایز روشی به رویکرد فعالانه و راهبردی و هویت سازی به این آموزه است. منحصر کردن اندیشه مهدویت به یک تئوری یا نظریه دینی، چیزی جز کوچکنمایی این نهضت اصلاحی جهانشمول نیست. تلقّی حداقلی از آموزه مهدویت، ناشی از عدم توجه به قوت و غنای این آموزه است؛ در حالی که اندیشه مهدویت ـ چه در حیطه نظری و چه در عرصه عملی ـ بسیار فراتر از یک یا چند نظریه تعمیم نیافته محدودنگر و حتی فراتر از یک قانون عملی است.
با پیروزی انقلاب اسلامی ایران رویکرد اندیشوران مسلمان و غیرمسلمان به این اندیشه نیز تغییر یافت و دیگر مانند گزارهای هم ردیف سایر گزارههای دینی به تحقیق در باره آن پرداخته نشد. پیروزی انقلاب اسلامی ایران با آرمانهای مهدوی سبب شد چارچوبهای نظری و سنتی و رهیافت توصیفی و گزارشگونه از آموزه مهدویت
کمرنگ شود. حتی این آموزه خاستگاهی شد برای اصول راهبردی، تا این آموزه بیش از پیش در متن زندگی مردم وارد شود. تلاش برای رسیدن به جامعه منتظر پیش از ظهور، توجه به نقش و جایگاه امام معصوم(ع) در عصر غیبت کبرا، حاکمیت جهانی اسلام به رهبری امام معصوم(ع) و…. از عناصر و مؤلفههای چنین رویکردی است.
آموزه مهدویت و فرهنگ سیاسی برآمده از آن، نقش مهمی در پیروزی انقلاب اسلامی ایفا کرده است. به یقین، تغییر نگرش عمومی به آموزه مهدویت از یک مسأله فرعی به عنصری سیاسی، حماسی و تحول آفرین، از دستاوردهای ایدئولوژیک انقلاب اسلامی به شمار میآید. انقلاب اسلامی با تمسک به این آموزه، برای همگان هویتی مهدوی پدید آورد؛ هویتی که آدمی را به هدفی مقدس در جهت پی گیری آرمانهای بلندش فرا میخواند. آموزه مهدویت نه تنها «هویت مهدوی» میسازد، بلکه رفتارها، کنشها و هنجارهای جدیدی را پدید میآورد.
در نتیجه این «هویت سازی» و «هنجارآفرینی» است که نهضتهای بزرگی برای مبارزه با جهل و نادانی پدید میآید. حاصل این نهضتها، بیداری و حرکتهای سیاسی ـ اجتماعی برضد استبداد، ستمگری، استعمار و همه قیود آزادی و آزادگی آدمی است. در این سیر و سلوک همگانی، هر جامعهای به میزان بهره خود از اندیشه مهدویت، به منزلگاهی رسیده و از ظلمتها به انواری دست یازیده است. تنها در دوره معاصر، جامعه ایران با بهرهگیری از اندیشه مهدویت تا نفی ظلم و ستم پیش آمد. بدیهی است که احوال اقوام و ملل تحت ستم با الهام پذیری از این اندیشه میتواند رو به بهبودی گذارد. در این گذر و گذار، جامعه بشری، افق آتی خویش را جامعه موعود خواهد دید؛ جامعهای که در سایه زمامداری امام عصر(عج) تمام آرمانهای متعالیاش به منصه ظهور خواهد رسید. اکنون نیز با توجه به تحولات پرشتاب جاری و متغیرهای متعدد در صحنه فرهنگی کشورها ناگزیریم از الگو و روشهای سنّتی فاصله گرفته و مطالعات مهدوی را با توجه به تغییرات محیط داخلی و منطقهای به روزرسانی کنیم. بازکاوی و بازپژوهی آموزه مهدویت، یک ضرورت عینی است؛ تا جریانی که برای نابسازی معرفت دینی اتّفاق میافتد، هماره ناب، زلال و اصیل بماند.
انتهای پیام/224224
نظرات بینندگان