کد خبر: ۱۶۶۴۷۲
تاریخ انتشار: ۰۰:۱۲ - ۰۵ بهمن ۱۴۰۳
وصیت شهيد «يوسف زارعی»؛

روز شهادتم را عزا مپنداريد

شهيد «يوسف زارعی» در وصیت خود می نویسد: «بار خدايا: بپذيرجان بى ارزشم را در راهت كه چيز ديگرى ندارم كه به درگهت تقديم كنم كه كاش هزاران جان داشتم و فداى تو مى‌كردم.

روز شهادتم را عزا مپنداريد

 به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی پایگاه خبری تحلیلی «شیرازه» و به نقل از نوید شاهد فارس، شهید «یوسف زارعی» پنجم فروردین سال ۱۳۳۸ در کوهمره نودان شهرستان کازرون دیده به جهان گشود. هفت سالگی به مدرسه رفت، تحصیلات را تا دوران ابتدایی ادامه داد و سپس به کار مشغول شد. 

دوران جنگ تحمیلی به جبهه رفت و از خود رشادت‌های قابل‌تحسین نشان داد که زبانزد همه همرزمانش بود. وی سرانجام یوسف ۲۴ دی‌ماه ۱۳۶۵ در حمله شیمیایی نیروهای بعث در شلمچه به شهادت رسید.

 متن وصیت شهید «یوسف زارعی» به شرح زیر است: 

 روز شهادتم را عزا مپندارید

 بسم الله الرحمن الرحیم 

سلام بر مهدی منجی عالم بشریت و سلام خدمت رهبری که ما را از خواب غفلت بیدار کرد، سلام خدمت پدر و مادرانی که عزیزان و نور چشمانشان را روانه جبهه‌های جنگ می‌کنند.

 در زمانی این را می‌نویسم که خون در عروقم به جوش آمده و خود را در مقابل خدا تنهاترین احساس می‌کنم؛ در زمانی این را می‌نویسم که بیش از پیش به نصرت و یاری او نیازمندم، در زمانی این را می‌نویسم که خود را گنهکار و او را بخشنده‌ترین می‌بینم و بالاخره در زمانی این را می‌نویسم که تنها امیدم را او «خدا» می‌دانم و تنها از او یاری می‌جویم.

 پس بار پروردگارا، مرا در راهی که قدم نهاده‌ام یاری نما و توفیق خدمتگزاری به آستانت را نصیبم گردان. بار پروردگارا، ببخش گناهانم را، بیامرز مرا و پدر و مادرم را، بار پروردگارا توفیق خدمتگزاری به اسلام و رزمندگان عزیز را نصیبم گردان، بار خدایا اگر در زمان ظهور مهدی  عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف عزیز بودم که مرا از یاران و اعوانش قرار ده و گرنه پس بیرون آر از گورم، کفن به خود پیچیده با شمشیر آخته و نیزه برهنه پاسخ‌گویان به ندای آن خواننده بزرگوار در شهر و بادیه.

 بار خدایا بپذیر جان بی‌ارزشم را در راهت که چیز دیگری ندارم که به درگهت تقدیم کنم که کاش هزاران جان داشتم و فدای تو می‌کردم. بار خدایا اماممان را تا ظهور دولت حق در کنار مهدی عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف عزیز حفظ بفرما.

 و اما پدر عزیزم: مرا ببخش که بسیار اذیت شما کردم و حلالم کنید و برایم دعا کنید که بسیار محتاج دعایم. بر مرگم گریه و زاری نکنید که مرگ حق است شهادت در راه عشق افتخاری است که نصیب هرکس نمی‌شود؛ بر مرگم عزاداری نکنید که عزاداری و گریه و سیاه پوشیدن سزاوار مولایم حسین علیه‌السلام است که درس شهادت و آزادگی را از آن بزرگوار آموختم.

 روز شهادتم را عزا مپندارید که مدت‌ها انتظار چنین روزی را می‌کشیدم. و، اما بعد از دار دنیا هیچ ندارم. خدا را شکر مرا نیز در جوار شهدای کربلا قراردهد.
 والسلام علیکم و رحمة الله برکاته.

 انتهای خبر/

نظرات بینندگان