شعر علیرضا قزوه برای مسلمانان میانمار
میانمار
هنوز مستعمره است و آتش تهیه ی این جنایت
هنوز از انگلستان و واشنگتن تدارک می شود
همیشه پای یک زن در میان است
زنی که از قاهره به تل ایو می رود
از تل اویو به کابل
و هر شب نقشه ی کشتار را تدارک می بیند
فعالان صلح جهانی
برایش کف می زنند
پسر علی اف خوابش را می بیند
و شاه عربستان عکسش را کنار اجدادش گذاشته است
او همه جا می رود
اعراب شکم گنده از بوی ادوکلنش زبانشان بند می آید
میانمار هنوز مستعمره است
5بعلاوه یک سکوت می کند
کشتارها ادامه دارد
مردی شبیه چنگیز و هلاکو
تین سین
آتش پرستی فاشیست که قبل از همه
بودا را آتش زد
مردی از تار و پود خوک و شراب
با قلبی از لجن و کثافت
برادر دوقلوی زنی که موی بلوند دارد
و آمده است جهان را به هم بریزد
که حالم از شعار دموکراسی اش به هم می خورد
تین سین برادر دو قلوی خانم کلینتون است
خوش خدمتی اش را
با کشتار مسلمانان تمام کرد
حال آن که بودا به صلح می اندیشد
بودا تعلیم آرامش است و دوستی
تین سین اما نواده ی هلاکوست
پسر غیر شرعی هیتلر است
اگر می دانستم به سانچی نمی رفتم
مجسمه بودا نمی خریدم
چرا که بودا و کریشنا در این کشتار
سکوت کرده اند و
بودای خوابیده در قفسه
انگار قصد بیدار شدن ندارد!
انتهای پیام/20
نظرات بینندگان