وقتی آوازه یک استان فارسی، در جهان می پیچد اما در فارس ...
شیرازه - چند روزی است که مدام از خودم می پرسم؛ اگر این حاج آقا اینقدر فعال بوده است و آوازه اش در جهان پیچیده، چرا آوازه اش در استان فارس نپیچیده؟ اصلا چند درصد از همه مردم استان فارس که هیچ، چند درصد از فعالین فرهنگی استان فارس او را می شناختند؟ چند درصد از دانشجویان حزب اللهی، چند درصد از اساتید متدین، چند درصد از طلبه ها و روحانیون، چند درصد از نماز جمعه ای ها، چند درصد از .... و چند درصد از کارشناسان فرهنگی سازمان تبلیغات اسلامی و اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان فارس؟!
راستش را بخواهید، وقتی نامه حضرت آقا برای تسلیت و ستایش از خدمات مجاهدانه حجت الاسلام سید مجتبی موسوی لاری را خواندم، آنقدر تعجب نکردم که وقتی نامه حامد الگار به آقا سید را خواندم. بالاخره حضرت آقا آنقدر رصد فرهنگی و آشنایی با جریان های فرهنگی مذهبی کشور دارد که آقا سید را کاملا بشناسد و در نامه تسلیتش بنویسد:
«خدمات این عالِم فرزانه و بزرگوار و ارزشمند به گسترش معارف اسلامی و مكتب اهل بیت علیهمالسلام در سراسر جهان، در چند دههی اخیر حقاً كم نظیر است و هزاران انسان منصف و مشتاق، با هدایت نوشتههای وی كه با چیرگی علمی و تبیین منطقی نوشته و در پنج قاره منتشر میشد، به سر چشمهی حقیقت دست یافته و اسلام را شناخته و بدان ایمان آوردهاند.این عالم پارسا بی هیچ تظاهر و ادعا، یك تنه و بدون تكیه به این و آن، عمر و توان خود را مصروف این مجاهدت بزرگ كرد و پرداختن به وظیفه و كسب رضای الهی را وجههی همت ساخت.»
لذا خیلی تعجب آور نیست که حضرت آقا این گونه او را ستایش کند. اما چرا نام حامد الگار برایم عجیب تر بود؟
حامد الگار یکی از مریدان حضرت روح الله و انقلاب اسلامی است. کسی که به یمن آشنایی با امام خمینی و انقلاب اسلامی و اعتقاد راسخ به آن، الان آنقدر بر رویه ضد صهیونیستی خود در آمریکا اصرار دارد که عملا در لیست یک صد استاد خطرناک دانشگاه های آمریکا قرار گرفته است. کسی که انقلاب اسلامی را مهم ترین، امیدبخش ترین و تاثیرگذارترین حادثه کل تاریخ معاصر اسلام می داند. قبلا حامد الگار را کمی میشناختم و از این که او این گونه مدافع اسلام در سرزمین کفر است، به وجد می آمدم. فیلمی هم در نت از او دیده بودم که بسیار شورانگیز از انقلاب اسلامی و آرمان فلسطین دفاع می کرد که با تشویق حضار مواجه شد.
همه این ها را در خصوص الگار می دانستم و می دانستم که او شیعه هم شده است. اما چه کسی او را شیعه کرده بود؟ چه کسی او را شیعه کرده بود که وقتی شیعه شد، برخی از دانشجویانش در آمریکا هم شیعه شدند؟
... «من چند بار ترجمه کتاب شما را خواندم و هر بار که آن را خواندم، به مذهب شیعه نزدیکتر و از ماه رمضان تغییر مذهب داده و شیعه شدهام»
این قسمتی از نامه الگار به آقا سید نام آشنا در جهان اسلام و گمنام در استان فارس ما است. الگار البته می نویسد که :
«هفتهای نمیگذرد جز این که از ایالات متحده آمریکا به من خبر میدهند عدهای از روشنفکران با مطالعه کتاب به مذهب تشیع علاقهمند شده و بدان گرویده اند»
همه باید بسوزیم که چنین فردی را از دست داده ایم. من و امثال منی که کمتر او را می شناختیم باید بیشتر از این بسوزیم که چرا او را کم و یا شاید اصلا نمی شناختیم. اما بیشتر از این ها کسانی باید پاسخگو باشند که وظیفه شان اساسا در استان فارس فرهنگی است و تا کنون برای شناساندن این شخصیت به قول حضرت آقا «حقا کم نظیر» کاری نکرده اند.
جهان اسلام، آقا سید لاری را از دست داد. اما با از میان ما رفتن او، انگار تازه استان فارس او را شناخت! راستی چرا باید یک استان فارسی که آوازه اش در جهان پیچیده، در استان فارس گمنام باشد؟