آداب و رسوم ازدواج در شیراز قدیم
جوانی که به سن ازدواج رسیده و قصد ازدواج دارد، موضوع را با خانواده خود در میان می گذارد. اگر خانواده داماد، دختر معینی را در نظر داشته باشند، کار ساده است.
شیرازه- در سالیان نه چندان دور در شیراز ازدواج آداب و رسوم خاص خود را داشت، نه از هزینه های گزاف امروزی خبری بود و نه از بهانه تراشی های خانواده ها، مسیر ازدواج آسان بود. مردم این شهر پر از راز، مراسم هایی را برای ازدواج می گرفتند که علاوه بر زیبایی و سادگی از جرابیت خاصی برخوردار بودند.
دلالگی
جوانی که به سن ازدواج رسیده و قصد ازدواج دارد، موضوع را با خانواده خود در میان می گذارد. اگر خانواده داماد، دختر معینی را در نظر داشته باشند، کار ساده است. در غیر این صورت به این خانه و آن خانه برای «دلالگی» که همان خواستگاری است می روند.مادر و خواهر داماد و چند نفر از نزدیکانش به خانه ای که دختر داشته باشد، می روند. خانواده دختر در صورتی که موافق باشند، علاوه بر چای، شربت هم برای آنها می آورند. در صورتی که خانواده دختر تنها به چای اکتفا کنند، نشانه آن است که به این وصلت رضایت ندارند. پس موضوع منتفی شده و خانواده داماد به خانه ی دیگری می روند.
بله برون:
خانواده عروس حتماً درباره داماد و خانواده اش تحقیق می کنند. یک روز هم سرزده به خانه ی داماد می روند و به دنبال آن مراسم بله برون انجام می شود. در این مراسم تنی چند از بزرگترهای دو خانواده در منزل عروس دور هم جمع می شوند تا درباره مهریه، پول حمام، لباس و سایر مسائل ضروری صحبت کنند. اگر طرفین شرایط خاصی داشته باشند در همین مجلس مطرح می شود تا به توافق برسند. یک نفر هم آنچه را که مطرح شده روی کاغذ می آورد و در اصطلاح می گویند رُقعه اش نوشته شد. سپس روزی تعیین می شود و به اتفاق عروس به بازار وکیل می روند و پارچه های مورد نیاز را می خرند.
رخت برون
در این مجل، دوستان عروس و داماد شرکت دارند که به آنها «سوری» می گویند. سوری های داماد یک خیاط را همراه می آورند تا اندازه عروس را بگیرد و پارچه هایی را که خریده اند، با خود ببرد. پذیرایی از مدعوین به عهده مادر عروس است. مادر داماد نیز همراه پارچه، مقداری نقل و هدیه که در اصطلاح به آن گـُل می گویند، با خود می آورد. در این مجلس زن ها دایره می زنند و واسونک می خوانند:
عقد کنون
در فارس برای عقد و عروسی ساعت سعد را انتخاب می کنند و دو نوبت عقد می گیرند. یکی عقد خصوصی است که تنها عده ای از نزدیکان عروس و داماد شرکت دارند و معمولاً خطبه عقد در همین مجلس خوانده می شود و دیگری مجلس عقد که همه دوستان و آشنایان دو خانواده در آن شرکت دارند. روز عقد خانواده داماد همه چیز را به خانه عروس می برند و تنها از بردن ذغال و تنباکو خودداری می کنند چون معتقدند که تنباکو تلخی به همراه دارد و ذغال سیاهی.
دست بوسون
معمول است که بعد از عقد داماد با یکی دو نفر از نزدیکانش به خانه مادرزن برود و دست او را ببوسد. مادرزن هم روی او را می بوسد. مادرزن در این روز هدیه ای به دامادش می دهد.
عروسی
روز قبل از عروسی حجله می بندند و برنج پاک می کنند. این مراسم با شادی و شعف و خواندن واسونک همراه است. برای آوردن عروس، عده ای به خانه عروس می روند. در این مجلس با شربت و پالوده از سورها پذیرایی می شود. رسم است که یاران داماد چیزی را از خانه عروس بردارند که ممکن است لیوان، قاشق یا استکان باشد. وقتی خواستند عروس را ببرند پدر عروس تا قباله را از یاران داماد نگیرد، اجازه بردن عروس را نمی دهد. وقت ِ رفتن، خواهران داماد زیر بغل عروس را می گیرند و آینه سنگی بزرگی در برابر او گرفته و به طرف خانه داماد حرکت می کنند. اهالی محل روی سر آنها گلاب می پاشند. نرسیده به خانه داماد، داماد به پیشواز عروس می آید و عروس را با خود به خانه می برد. در حجله، بزرگتر خانواده دست عروس و داماد در دست هم می گذارد. باید دست داماد روی دست عروس قرار گیرد تا همیشه بر عروس مسلط باشد.
در حجله انگشت های کوچک عروس و داماد را با گلاب می شویند و عروس و داماد سکه هایی را که از قبل در دست دارند در ظرفی که زیر دستشان است، می اندازند. این گلاب را معمولاً پای درخت سبزی می ریزند. داماد در حجله، هدیه ای به نام «روزگشا» به عروس می دهد. در حجله بر سر عروس و داماد نقل می ریزند.
صبح روز بعد، داماد به دیدن مادرزن می رود و ضمن بوسیدن دست او، او را به خانه خود می آورد. هدایایی را که برای عروس و داماد می آورند، صبح عروسی به همه نشان می دهند. در شیراز به این هدایا، «گـُل» می گویند.
پاگشا
در شیراز رسم است که هفته ای بعد از عروسی، پدر عروس، داماد و یارانش را به شام یا ناهار دعوت کند. به این مراسم پاگشا می گویند. بعد از پدر عروس نوبت دیگران می رسد.
از دیگر مراسم این است که چون جوانی، دختری را نامزد کرد، از آن به بعد در هر عید، مخصوصاً عید فطر – باید برای نامزدش عیدی بفرستد. عیدی را در خوانچه می گذارند و به خانه عروس می برند. در مقابل وقتی که دختر به خانه شوهر رفت، مادر عروس باید همین کار را به ویژه در عید فطر، انجام دهد. در ماه رمضان هم باید مادر عروس یک افطاری کامل که به آن «روز والوان» می گویند، برای دامادش بفرستد.
عروسی درخت نارنج
در شیراز رسم بر این است که اگر درخت نارنجی که در خانه است، نارنج کم بدهد یا اصلاً ندهد، آن را عروس کنند و برایش مراسم عروسی بگیرند. برای این کار، ابتدا زن صاحب خانه، زنان همسایه را دعوت به عروسی درخت نارنج می کند، همه در یک زمان مشخص در خانه جمع می شوند و زن صاحبخانه اره ای را بر می دارد تا شاخه های درخت را ببرد. یکی از زنان همسایه جلو می آید و ضامن درخت می شود. سپس تور بسیار نازکی روی درخت می کشند، شکر پنیر روی درخت می پاشند، کِل می زنند، واسونک می خوانند و شادی می کنند و بر این باورند که آن درخت، سال بعد در فصل بهار، بار نارنج خواهد داشت.
دلالگی
جوانی که به سن ازدواج رسیده و قصد ازدواج دارد، موضوع را با خانواده خود در میان می گذارد. اگر خانواده داماد، دختر معینی را در نظر داشته باشند، کار ساده است. در غیر این صورت به این خانه و آن خانه برای «دلالگی» که همان خواستگاری است می روند.مادر و خواهر داماد و چند نفر از نزدیکانش به خانه ای که دختر داشته باشد، می روند. خانواده دختر در صورتی که موافق باشند، علاوه بر چای، شربت هم برای آنها می آورند. در صورتی که خانواده دختر تنها به چای اکتفا کنند، نشانه آن است که به این وصلت رضایت ندارند. پس موضوع منتفی شده و خانواده داماد به خانه ی دیگری می روند.
بله برون:
خانواده عروس حتماً درباره داماد و خانواده اش تحقیق می کنند. یک روز هم سرزده به خانه ی داماد می روند و به دنبال آن مراسم بله برون انجام می شود. در این مراسم تنی چند از بزرگترهای دو خانواده در منزل عروس دور هم جمع می شوند تا درباره مهریه، پول حمام، لباس و سایر مسائل ضروری صحبت کنند. اگر طرفین شرایط خاصی داشته باشند در همین مجلس مطرح می شود تا به توافق برسند. یک نفر هم آنچه را که مطرح شده روی کاغذ می آورد و در اصطلاح می گویند رُقعه اش نوشته شد. سپس روزی تعیین می شود و به اتفاق عروس به بازار وکیل می روند و پارچه های مورد نیاز را می خرند.
رخت برون
در این مجل، دوستان عروس و داماد شرکت دارند که به آنها «سوری» می گویند. سوری های داماد یک خیاط را همراه می آورند تا اندازه عروس را بگیرد و پارچه هایی را که خریده اند، با خود ببرد. پذیرایی از مدعوین به عهده مادر عروس است. مادر داماد نیز همراه پارچه، مقداری نقل و هدیه که در اصطلاح به آن گـُل می گویند، با خود می آورد. در این مجلس زن ها دایره می زنند و واسونک می خوانند:
خانم عروس روی تخت، دور تختش گل زنید همه تون گویید مبارک، قیچی بر تختش زنید و...
عقد کنون
در فارس برای عقد و عروسی ساعت سعد را انتخاب می کنند و دو نوبت عقد می گیرند. یکی عقد خصوصی است که تنها عده ای از نزدیکان عروس و داماد شرکت دارند و معمولاً خطبه عقد در همین مجلس خوانده می شود و دیگری مجلس عقد که همه دوستان و آشنایان دو خانواده در آن شرکت دارند. روز عقد خانواده داماد همه چیز را به خانه عروس می برند و تنها از بردن ذغال و تنباکو خودداری می کنند چون معتقدند که تنباکو تلخی به همراه دارد و ذغال سیاهی.
دست بوسون
معمول است که بعد از عقد داماد با یکی دو نفر از نزدیکانش به خانه مادرزن برود و دست او را ببوسد. مادرزن هم روی او را می بوسد. مادرزن در این روز هدیه ای به دامادش می دهد.
عروسی
روز قبل از عروسی حجله می بندند و برنج پاک می کنند. این مراسم با شادی و شعف و خواندن واسونک همراه است. برای آوردن عروس، عده ای به خانه عروس می روند. در این مجلس با شربت و پالوده از سورها پذیرایی می شود. رسم است که یاران داماد چیزی را از خانه عروس بردارند که ممکن است لیوان، قاشق یا استکان باشد. وقتی خواستند عروس را ببرند پدر عروس تا قباله را از یاران داماد نگیرد، اجازه بردن عروس را نمی دهد. وقت ِ رفتن، خواهران داماد زیر بغل عروس را می گیرند و آینه سنگی بزرگی در برابر او گرفته و به طرف خانه داماد حرکت می کنند. اهالی محل روی سر آنها گلاب می پاشند. نرسیده به خانه داماد، داماد به پیشواز عروس می آید و عروس را با خود به خانه می برد. در حجله، بزرگتر خانواده دست عروس و داماد در دست هم می گذارد. باید دست داماد روی دست عروس قرار گیرد تا همیشه بر عروس مسلط باشد.
در حجله انگشت های کوچک عروس و داماد را با گلاب می شویند و عروس و داماد سکه هایی را که از قبل در دست دارند در ظرفی که زیر دستشان است، می اندازند. این گلاب را معمولاً پای درخت سبزی می ریزند. داماد در حجله، هدیه ای به نام «روزگشا» به عروس می دهد. در حجله بر سر عروس و داماد نقل می ریزند.
صبح روز بعد، داماد به دیدن مادرزن می رود و ضمن بوسیدن دست او، او را به خانه خود می آورد. هدایایی را که برای عروس و داماد می آورند، صبح عروسی به همه نشان می دهند. در شیراز به این هدایا، «گـُل» می گویند.
پاگشا
در شیراز رسم است که هفته ای بعد از عروسی، پدر عروس، داماد و یارانش را به شام یا ناهار دعوت کند. به این مراسم پاگشا می گویند. بعد از پدر عروس نوبت دیگران می رسد.
از دیگر مراسم این است که چون جوانی، دختری را نامزد کرد، از آن به بعد در هر عید، مخصوصاً عید فطر – باید برای نامزدش عیدی بفرستد. عیدی را در خوانچه می گذارند و به خانه عروس می برند. در مقابل وقتی که دختر به خانه شوهر رفت، مادر عروس باید همین کار را به ویژه در عید فطر، انجام دهد. در ماه رمضان هم باید مادر عروس یک افطاری کامل که به آن «روز والوان» می گویند، برای دامادش بفرستد.
عروسی درخت نارنج
در شیراز رسم بر این است که اگر درخت نارنجی که در خانه است، نارنج کم بدهد یا اصلاً ندهد، آن را عروس کنند و برایش مراسم عروسی بگیرند. برای این کار، ابتدا زن صاحب خانه، زنان همسایه را دعوت به عروسی درخت نارنج می کند، همه در یک زمان مشخص در خانه جمع می شوند و زن صاحبخانه اره ای را بر می دارد تا شاخه های درخت را ببرد. یکی از زنان همسایه جلو می آید و ضامن درخت می شود. سپس تور بسیار نازکی روی درخت می کشند، شکر پنیر روی درخت می پاشند، کِل می زنند، واسونک می خوانند و شادی می کنند و بر این باورند که آن درخت، سال بعد در فصل بهار، بار نارنج خواهد داشت.
نظرات بینندگان
نظرات بینندگان
نقش پدرها و آقایان قدیمتر هم پر رنگ تر بود و خیلی نکته سنج و تیز بین بودند و مثل خانمها خیلی ظاهر بین و احساساتی نبودند که متاسفانه امروز حسابی در کنار قرار دارند .
مراسم سفره عقد هم جالب بود چون باید هنر خانواده عروس باشه و سلیقه آنها به نوعی مراسم عقد مال خانواده عروس بود نه مثل حالا سفرههای مجلل چینی و سلیقه های غربی .هر خانواده به فراخور خودش این کار را انجام می داد و خیلی این مراسم شادتر و با شکوهتر از این روزها بود. جوانهای فامیل و دوستان نزدیک حسابی در کارها مشارکت داشتند هیچ کسی هم به فکر چشم هم چشمی و ایراد و این طور حرکات نبود. خیلی وقتها شام چلو و قیمه بود که هفت طرف خونه بوش می رفت . صدای شادی و خندها واقعی بود نه از مستی و بی حیایی .اون وقتها شادی و آوازها زنده بود و مطرب یهودی هم می آوردند شعرهای مخصوص عروسی و واسونک می خوندند حتماً هم زنونه و مردونه جدا بود . نه خبر از تکنو بود و نه رقص نور و برف شادی و یز شامپاین و هزار و یک عطفار اما همش شادی بود و صمیمیت و عشق و محبت .