گفت وگو با تهيهکننده آمريکايي سريالهاي «۲۴» و «هوملند»
جدا دانستن سينما از سياست، احمقانه است/ به حماقت اصغر فرهادی خنديديم!
برخی فيلمسازان ايراني، فيلمهاي تحقيرآميزي درباره ملت خود ساختهاند.
سريال «هوملند» يا «ميهن» يک نماد است؛ نماد جرياني که طي سالها در سينما،
تلويزيون و اساسا سيستم فرهنگي غرب و به ويژه آمريکا نزج يافته. گفت وگو
با هاوارد گوردون رمزگشايي از اين نماد است.
به گزارش شیرازه به نقل از پنجره؛ گفتوگو با هاوارد گوردون تهيهکننده ارشد کمپاني فاکس که توليد سريال ضدايراني «ميهن» را در کارنامه دارد، چندان آسان نبود. او شخصيتي بهشدت حساس و تا حدودي محافظهکار دارد که فضاي رسانهاي ايران را رصد ميکند. وي شروط و مقدمات ويژهاي براي قبول گفتوگو مطرح ميکرد. در آغاز حتي تصريح کرد که بعد از درخواست گفتوگو از سوي من، نامم را در ميان رسانههاي فارسي زبان جستوجو کرده تا با مواضعم آشنا شود و در حين انجام مصاحبه بهتعبير خودش بهخوبي ميدانست که «مواضعي راديکال» عليه او و همکارانش دارم.
از اين همه وسواس و دقت براي انجام گفتوگويي مطبوعاتي حيران شدم؛ وسواسي که تا پايان پروسه انجام اين گفتوگو که از طريق ارتباط ايميلي و در بازهاي نزديک به چهار روز انجام شد، ادامه داشت و به آنجا رسيد که پس از ارسال تاييديه نهايي مصاحبه -که بهصورت فارسي تنظيم و براي ما ارسال شد- تاکيد کرد: «اين مصاحبه فقط براي هفتهنامه پنجره است و شرطم اين است که حتي بهصورت بازنشر و گزيده هم در رسانههاي ديگر در ايران انعکاسي نداشته باشد».
البته که اين شرط عجيب و تا حد زيادي غيرقابل اجراست اما همين هم نشان از تصور متفاوت گوردون نسبت به فضاي رسانهاي ايران دارد. از انصاف به دور است اگر نگوييم که اين مصاحبه جز با سعه صدر، دقت نظر و همراهي گوردون با رسانهاي که ميدانست بهشدت منتقد عملکرد اوست، به سرانجام نميرسيد.
اشراف او که براي انجام اين مصاحبه از چند مشاور فارسيزبان کمک ميگرفت نسبت به فضاي فرهنگي و سياسي ايران در مواردي فراتر از انتظار بود. مصاحبه را بخوانيد تا شايد تصوري واقعيتر از فعاليت رقيبان ايران در ميدان تقابلات فرهنگي و رسانهاي در سطح جهان بهدست آوريد.
دو سريـــال ميهــــــن و ۲۴ را مطبوعـــات آمريکايــي محصـول «پسايازدهسپتامبــري» توصيـــف ميکنند. چه انگيزهاي سبب شد که اقــــــدام به ساخت چنيــــن سريالهايي کنيد؟
واقعيت اين است که مردم آمريکا مثل گذشته تحت تاثير سينماي سياسي نيستند و فيلمهاي سياسي در سينماهاي آمريکا مورد استقبال مردم قرار نميگيرد. طبيعي بود بعد از يازدهم سپتامبر من و الکسي (الکس گانزا ديگر تهيهکننده سريالهاي ۲۴ و ميهن) با مردمي مواجه ميشديم که دولتمردان، سياستمداران، پنتاگون و سيا را مقصر حوادث تروريستي قلمداد ميکردند. واقعيت اين است که مردم آمريکا قبل و بعد از رويدادهاي تروريستي يازدهم سپتامبر در بيخبري زندگي ميکنند.
يعني فضاي رسانهاي و مطبوعاتي اينجا مثل ايران نيست که از شهرستان برازجان يا بندر ديلم بابت ساخت سريال ميهن در صفحات مجازي کمپاني فاکس يا شبکه شوتايم بيانيه اعتراضآميز فردي بنويسند. به جرات ميتوانم بگويم ۷۵ درصد مردم آمريکا از
به گزارش شیرازه به نقل از پنجره؛ گفتوگو با هاوارد گوردون تهيهکننده ارشد کمپاني فاکس که توليد سريال ضدايراني «ميهن» را در کارنامه دارد، چندان آسان نبود. او شخصيتي بهشدت حساس و تا حدودي محافظهکار دارد که فضاي رسانهاي ايران را رصد ميکند. وي شروط و مقدمات ويژهاي براي قبول گفتوگو مطرح ميکرد. در آغاز حتي تصريح کرد که بعد از درخواست گفتوگو از سوي من، نامم را در ميان رسانههاي فارسي زبان جستوجو کرده تا با مواضعم آشنا شود و در حين انجام مصاحبه بهتعبير خودش بهخوبي ميدانست که «مواضعي راديکال» عليه او و همکارانش دارم.
از اين همه وسواس و دقت براي انجام گفتوگويي مطبوعاتي حيران شدم؛ وسواسي که تا پايان پروسه انجام اين گفتوگو که از طريق ارتباط ايميلي و در بازهاي نزديک به چهار روز انجام شد، ادامه داشت و به آنجا رسيد که پس از ارسال تاييديه نهايي مصاحبه -که بهصورت فارسي تنظيم و براي ما ارسال شد- تاکيد کرد: «اين مصاحبه فقط براي هفتهنامه پنجره است و شرطم اين است که حتي بهصورت بازنشر و گزيده هم در رسانههاي ديگر در ايران انعکاسي نداشته باشد».
البته که اين شرط عجيب و تا حد زيادي غيرقابل اجراست اما همين هم نشان از تصور متفاوت گوردون نسبت به فضاي رسانهاي ايران دارد. از انصاف به دور است اگر نگوييم که اين مصاحبه جز با سعه صدر، دقت نظر و همراهي گوردون با رسانهاي که ميدانست بهشدت منتقد عملکرد اوست، به سرانجام نميرسيد.
اشراف او که براي انجام اين مصاحبه از چند مشاور فارسيزبان کمک ميگرفت نسبت به فضاي فرهنگي و سياسي ايران در مواردي فراتر از انتظار بود. مصاحبه را بخوانيد تا شايد تصوري واقعيتر از فعاليت رقيبان ايران در ميدان تقابلات فرهنگي و رسانهاي در سطح جهان بهدست آوريد.
دو سريـــال ميهــــــن و ۲۴ را مطبوعـــات آمريکايــي محصـول «پسايازدهسپتامبــري» توصيـــف ميکنند. چه انگيزهاي سبب شد که اقــــــدام به ساخت چنيــــن سريالهايي کنيد؟
واقعيت اين است که مردم آمريکا مثل گذشته تحت تاثير سينماي سياسي نيستند و فيلمهاي سياسي در سينماهاي آمريکا مورد استقبال مردم قرار نميگيرد. طبيعي بود بعد از يازدهم سپتامبر من و الکسي (الکس گانزا ديگر تهيهکننده سريالهاي ۲۴ و ميهن) با مردمي مواجه ميشديم که دولتمردان، سياستمداران، پنتاگون و سيا را مقصر حوادث تروريستي قلمداد ميکردند. واقعيت اين است که مردم آمريکا قبل و بعد از رويدادهاي تروريستي يازدهم سپتامبر در بيخبري زندگي ميکنند.
يعني فضاي رسانهاي و مطبوعاتي اينجا مثل ايران نيست که از شهرستان برازجان يا بندر ديلم بابت ساخت سريال ميهن در صفحات مجازي کمپاني فاکس يا شبکه شوتايم بيانيه اعتراضآميز فردي بنويسند. به جرات ميتوانم بگويم ۷۵ درصد مردم آمريکا از
رئيسجمهور اوباما شخصا دستور دادند سيا و
پنتاگون، من و الکسي را براي ساخت سريال ميهن حمايت کنند. به همين دليل ما
در سريال ميهن توانستيم مستقيما سيا را مورد نقد و عتاب قرار دهيم. از سوي
ديگر سريال ميهن ريشه در سريال «اسراي جنگ» محصول اسرائيل دارد. سريال
اسراي جنگ در اسرائيل خيلي پرطرفدار بود و اوباما بعد از سفري به اسرائيل،
پيشنهاد کرد که نمونه آمريکايي اين سريال ميتواند ايده خوبي باشد.
سياست دور هستند و حتي عدهاي خاص نميدانند در حال حاضر چهکسي
رئيسجمهور است اما از ساعات پخش برنامه اپرا (وينفري) يا آخرين کنسرت
جاستين بيبر خبر دارند. مردم آمريکا از تماشاي اخبار عمدتا پرهيز ميکنند.
طبيعي است بعد از يازدهم سپتامبر افکار عمومي به گردش درآمد و براي بسياري
اين سوال وجود داشت که منشاء اين اتفاقات کجاست و چرا برجهاي دوقلو فرو
ريختند؟ مردم سراسر ايالات متحده مدتها ميپرسيدند چرا بايد به عراق و
افغانستان حمله کنيم؟ در مورد بسط و گسترش افراطيون خاورميانه کسي در حوزه
سينما و تلويزيون بهصورت نمايشي اطلاعرساني نکرده بود. ضمن اينکه من و
الکسي به دوران بوش انتقادات فراواني داشتيم. من و الکسي بارها درباره اين
موضوع صحبت کرديم که بايد آگاهيرساني کنيم تا کمبودهاي اطلاعرساني در
گذشته را جبران کرده و نگاهي به آينده داشته باشيم.
ميپذيريد که سريال ۲۴ در به قدرت رسيدن اوباما موثر بود؟ ماهنامه آتلانتيک در مقالهاي اشاره کرده سريال ۲۴ مربوط به زمان جرج بوش است و سريال ميهن تاثير فضاي سياسي و فکري دوره اوباما را بازتاب ميدهد. چه تفاوتي ميان اين دو سريال از ديدگاه شما وجود دارد؟
به يقين اخلاق سياسي در ۲۴ برجسته است چون در دوران بوش خبري از اخلاق سياسي نبود. در سريال ميهن نمايش جنبههاي خصوصي از جمله بيماري رواني افسر سيا به نوعي بيماري خاص دستگاههاي امنيتي بهشمار ميرود که با نگاه کردن به زندگي اجتماعي مردم آمريکا در نسبت با تروريسم يکي از تمهاي اصلي سريال است. خيليها سريال ۲۴ را پديده پسايازدهسپتامبري ميدانند. در سريال ميهن هم دلمشغوليهاي پسايازدهسپتامبري نمود دارد.
اما در ساخت سريال ميهن گامي به پيش آمدهايم. مثلا انگيزههاي کري متيسن که يکي از ماموران امنيتي آمريکاست قبل از يازدهم سپتامبر ناديده گرفته ميشد. سريال ميهن نشان ميدهد که در روي دادن اقدامات تروريستي، نخستين قصور متوجه دستگاههاي امنيتي است. احساس گناه روي شانههاي کري بهعنوان نمادي از سيا سنگيني ميکند. ما ميخواستيم بگوييم که قصور ماجراي يازدهم سپتامبر هنوز روي دوش دستگاههاي امنيتي آمريکاست. سريال ۲۴ بازتابدهنده نقد ديدگاههاي افراطي بود اما نميخواست تمام تقصيرات را متوجه ليبرالها کند. از طرفي اگر يازدهم سپتامبر رخ داد تنها دليلش مقررات دست و پاگيري بود که در مقابل ماموران امنيتي قرار داده بودند.
اما بخش نخست سوال شما را حالا پاسخ ميدهم. ابتدا بگذار نکتهاي را براي تو با توجه به ديدگاههاي راديکالي که داري شرح دهم. من اين مسائل را نميتوانم با مطبوعات آمريکايي در ميان بگذارم، چون ممکن است برايم دردسرساز شود، اما بابت ساخت سريال ۲۴ و ميهن آقاي رئيسجمهور(اوباما) بارها بهصورتهاي مختلفي از من و الکسي تشکر کرد. حتي ساخت و حمايت ميهن را خود ايشان پيشنهاد دادند. به سريال ۲۴ دقت کن، حرفي از سيا به ميان نميآيد و دستگاه امنيتي کاملا ساختگي است. چون در آن شرايط نقد دستگاههاي امنيتي بهصورت مستقيم غيرممکن بود. واحد ضدتروريستي را خيالياي نشان داديم که در عالم واقعيت وجود ندارد. اصلا نميتوانستيم نامي از سيا به ميان بياوريم (اين توضيحات مربوط به شروع سريال ۲۴ در سال ۲۰۰۶ است).
رئيسجمهور اوباما شخصا دستور دادند سيا و پنتاگون، من و الکسي را براي ساخت سريال ميهن حمايت کنند. به همين دليل ما در سريال ميهن توانستيم مستقيما سيا را مورد نقد و عتاب قرار دهيم. از سوي ديگر سريال ميهن ريشه در سريال «اسراي جنگ» محصول اسرائيل دارد. سريال اسراي جنگ در اسرائيل خيلي پرطرفدار بود و اوباما بعد از سفري به اسرائيل، پيشنهاد کرد که نمونه آمريکايي اين سريال ميتواند ايده خوبي باشد.
رگههايي از فيلم «کانديداي منچوري» و فيلم ضدايراني «غيرقابل تصور» (unthinkable) هم در اين فيلم مشهود است؟
دقيقا. اما از سوال قبلي نکتهاي جا ماند که بايد در پاسخ اين سوال اشاره کنم. هر قسمت از سريال ۲۴ به تروريستهاي بالقوه و بالفعل آمريکا ميپردازد. وظيفه ما اطلاعرساني بود تا به مردم آمريکا بگوييم اغلب ماجراجوييهاي دولت حتي در جنوب اروپا ميتواند به تولد و حيات تروريسم منجر شود و متعاقبا مردم آمريکا بايد منتظر حوادث تروريستي در خاک آمريکا باشند. دقيقا شرايط مثل دوران جنگ سرد است. در دوره جنگ سرد، سينما مردم را از خطر قريبالوقوع برخورد اتمي ميان روسيه و آمريکا ميترساند و در امتداد چنين پيامي از جانب فيلمهاي سينمايي، مردم در خانههايشان پناهگاه ميساختند.
حالا مردم با ديدن سريال ۲۴ و ميهن (تقريبا بيش از ۱۵۰ ميليون نفر از مردم ايالت متحده که در نوبت پخشهاي نخست تلويزيوني اين سريال را ديدهاند) ديگر از هيچ اقدام تروريستي از سوي هرکدام از کشورهاي خاورميانه و حتي اروپاي شرقي متعجب نميشوند،
ميپذيريد که سريال ۲۴ در به قدرت رسيدن اوباما موثر بود؟ ماهنامه آتلانتيک در مقالهاي اشاره کرده سريال ۲۴ مربوط به زمان جرج بوش است و سريال ميهن تاثير فضاي سياسي و فکري دوره اوباما را بازتاب ميدهد. چه تفاوتي ميان اين دو سريال از ديدگاه شما وجود دارد؟
به يقين اخلاق سياسي در ۲۴ برجسته است چون در دوران بوش خبري از اخلاق سياسي نبود. در سريال ميهن نمايش جنبههاي خصوصي از جمله بيماري رواني افسر سيا به نوعي بيماري خاص دستگاههاي امنيتي بهشمار ميرود که با نگاه کردن به زندگي اجتماعي مردم آمريکا در نسبت با تروريسم يکي از تمهاي اصلي سريال است. خيليها سريال ۲۴ را پديده پسايازدهسپتامبري ميدانند. در سريال ميهن هم دلمشغوليهاي پسايازدهسپتامبري نمود دارد.
اما در ساخت سريال ميهن گامي به پيش آمدهايم. مثلا انگيزههاي کري متيسن که يکي از ماموران امنيتي آمريکاست قبل از يازدهم سپتامبر ناديده گرفته ميشد. سريال ميهن نشان ميدهد که در روي دادن اقدامات تروريستي، نخستين قصور متوجه دستگاههاي امنيتي است. احساس گناه روي شانههاي کري بهعنوان نمادي از سيا سنگيني ميکند. ما ميخواستيم بگوييم که قصور ماجراي يازدهم سپتامبر هنوز روي دوش دستگاههاي امنيتي آمريکاست. سريال ۲۴ بازتابدهنده نقد ديدگاههاي افراطي بود اما نميخواست تمام تقصيرات را متوجه ليبرالها کند. از طرفي اگر يازدهم سپتامبر رخ داد تنها دليلش مقررات دست و پاگيري بود که در مقابل ماموران امنيتي قرار داده بودند.
اما بخش نخست سوال شما را حالا پاسخ ميدهم. ابتدا بگذار نکتهاي را براي تو با توجه به ديدگاههاي راديکالي که داري شرح دهم. من اين مسائل را نميتوانم با مطبوعات آمريکايي در ميان بگذارم، چون ممکن است برايم دردسرساز شود، اما بابت ساخت سريال ۲۴ و ميهن آقاي رئيسجمهور(اوباما) بارها بهصورتهاي مختلفي از من و الکسي تشکر کرد. حتي ساخت و حمايت ميهن را خود ايشان پيشنهاد دادند. به سريال ۲۴ دقت کن، حرفي از سيا به ميان نميآيد و دستگاه امنيتي کاملا ساختگي است. چون در آن شرايط نقد دستگاههاي امنيتي بهصورت مستقيم غيرممکن بود. واحد ضدتروريستي را خيالياي نشان داديم که در عالم واقعيت وجود ندارد. اصلا نميتوانستيم نامي از سيا به ميان بياوريم (اين توضيحات مربوط به شروع سريال ۲۴ در سال ۲۰۰۶ است).
رئيسجمهور اوباما شخصا دستور دادند سيا و پنتاگون، من و الکسي را براي ساخت سريال ميهن حمايت کنند. به همين دليل ما در سريال ميهن توانستيم مستقيما سيا را مورد نقد و عتاب قرار دهيم. از سوي ديگر سريال ميهن ريشه در سريال «اسراي جنگ» محصول اسرائيل دارد. سريال اسراي جنگ در اسرائيل خيلي پرطرفدار بود و اوباما بعد از سفري به اسرائيل، پيشنهاد کرد که نمونه آمريکايي اين سريال ميتواند ايده خوبي باشد.
رگههايي از فيلم «کانديداي منچوري» و فيلم ضدايراني «غيرقابل تصور» (unthinkable) هم در اين فيلم مشهود است؟
دقيقا. اما از سوال قبلي نکتهاي جا ماند که بايد در پاسخ اين سوال اشاره کنم. هر قسمت از سريال ۲۴ به تروريستهاي بالقوه و بالفعل آمريکا ميپردازد. وظيفه ما اطلاعرساني بود تا به مردم آمريکا بگوييم اغلب ماجراجوييهاي دولت حتي در جنوب اروپا ميتواند به تولد و حيات تروريسم منجر شود و متعاقبا مردم آمريکا بايد منتظر حوادث تروريستي در خاک آمريکا باشند. دقيقا شرايط مثل دوران جنگ سرد است. در دوره جنگ سرد، سينما مردم را از خطر قريبالوقوع برخورد اتمي ميان روسيه و آمريکا ميترساند و در امتداد چنين پيامي از جانب فيلمهاي سينمايي، مردم در خانههايشان پناهگاه ميساختند.
حالا مردم با ديدن سريال ۲۴ و ميهن (تقريبا بيش از ۱۵۰ ميليون نفر از مردم ايالت متحده که در نوبت پخشهاي نخست تلويزيوني اين سريال را ديدهاند) ديگر از هيچ اقدام تروريستي از سوي هرکدام از کشورهاي خاورميانه و حتي اروپاي شرقي متعجب نميشوند،
حالا مردم با ديدن سريال ۲۴ و ميهن (تقريبا
بيش از ۱۵۰ ميليون نفر از مردم ايالت متحده که در نوبت پخشهاي نخست
تلويزيوني اين سريال را ديدهاند) ديگر از هيچ اقدام تروريستي از سوي
هرکدام از کشورهاي خاورميانه و حتي اروپاي شرقي متعجب نميشوند، حتي اگر
يازدهم سپتامبر ديگري رخ دهد کسي دولت را در درجه نخست مقصر نميداند.
حتي اگر يازدهم سپتامبر ديگري رخ دهد کسي دولت را در درجه نخست مقصر نميداند.
آقاي گوردون سوالي که پيش ميآيد اين است که با توجه به تاريخ پخش سريال مشخص است انتهاي سريال را بسيار تغيير دادهايد. اين اتفاق با توجه به تغيير دولت در ايران اتفاق افتاد؟ چون بهصورتي که بنده تحقيق کرده ام خط داستاني عمليات ترور در سريال بهگونهاي طراحي شده بود که رئيسجمهور ايران ترور شود و با تغيير دولت در ايران، ناگهان طراحي ترور معطوف به کاراکتر دانش اکبري فرمانده خيالي سپاه شد.
دقيقا. در پلات اصلي قبل از ساخته شدن فصل سوم ميخواستيم نامي مشابه محمود احمدينژاد را انتخاب کنيم و فردي مشابه با ويژگيهاي سياسي وي را تصوير کنيم و ترور او را در داستان اصلي داشته باشيم و پس از ترور اين شخص، مذاکرات اتمي ايران و غرب به نتيجه برسد. يعني با کشته شدن فردي که خصوصيات احمدينژاد را دارد داستان پايان بپذيرد. اما حاميان مالي ما اجازه چنين کاري را به ما ندادند. نکته جالب براي تو اين است که هيچگاه اجازه نميدهند مقامات بلندپايه ايراني در داستان حتي بهصورت شبيه وجود داشته باشند. البته اين قانون شامل حال توليدات تلويزيوني نميشود اما مجوز حضور شبه احمدينژاد در داستان را گرفته بوديم. همزمان با پيروزي حسن روحاني مديران کمپاني فاکس مرا خواستند و خواستار تغيير مسير داستان شدند و گفتند ديگر خط داستاني ترور رئيسجمهور لازم نيست. شانس آورديم که پنج قسمت توليد شده هنوز به ماجراي ترور نرسيده بود. دقيقا در همان روزها احساس کرديم ميانهروها در ايران به قدرت رسيدهاند و نقد داستاني خود را معطوف به گروههاي تندرو کرديم.
بخش انتهايي فصل سوم سريال شما مرا ياد فيلم «آرگو» انداخت. در آن فيلم هم فارغ از برداشتهاي سياسي، تصوير متوحشي از ملت ايران نشان دادهايد. مخصوصا در قسمتهايي که برودي به خانه نسرين (بيوه ابونظير) ميرود. يا مثل صحنهاي که مردم در اعدام برودي حضور دارند يا پس از ملاقات برودي با نسرين، واکنشي که مردم به برودي نشان ميدهند مضحک و غيرواقعي است. در صورتي که بخشي از مردم ايران پس از ماجراي يازدهم سپتامبر در محکوميت تروريسم به خيابانها آمدند و براي کشتهشدگان شمع روشن کردند. شما رسما در مورد دولت و ملت ايران باور غلطي داريد و به همان نسبت جمهوري اسلامي را نميشناسيد. ما ملت صلحدوستي هستيم و هيچگاه از تروريسم حمايت نکردهايم.
کارگرداني که از ايران آمد و اسکار گرفت (اصغر فرهادي) هم همين جمله را گفت (ما ملت صلح دوستي هستيم) اما هيچ آمريکايي عاقلي آن را باور نميکند. همه ما به حماقتش خنديديم. چون مشخص بود سال بعد فيلم جرج کلوني (آرگو) جايزه اسکار را ميگيرد. من براي نوشتن فيلمنامه اين سريال خيلي فارسي ياد گرفتم. به قول شما ايرانيها «Tarof nadarim». اصولا در ذات ما آمريکاييهاست که هيچکس را بيهوده تشويق نکنيم. اگر به توهم توطئه متهم نشوم ميگويم در مورد جايزه اسکار، افرادي در ايران با برخي تهيهکنندگان مذاکره کرده بودند. جالب اينجاست تيم سازنده آرگو به ايران آمده بود و مديران سينمايي ايران در دولت گذشته بيشترين تعامل را براي ساخت فيلم آرگو داشتند.
در عوض از تيم سازنده آرگو (که براي بازسازي لوکيشنها آمده بودند) قول گرفتند که به فيلم «جدايي» در اسکار راي بدهند، خيلي احمقانه بود. تيمي که به ايران آمده بود آماده ميشد که فيلمي بهزعم شما عليه ايران بسازد. آن وقت مديران شما در فکر گرفتن چند راي بيشتر براي اسکار بودند.
ضمن اينکه در سال ۲۰۱۱ کمپاني سازنده آرگو قبل از برگزاري اسکار با حمايت کاخ سفيد، مهماني خاصي را ترتيب داده بود که در آکادمي فيلم جدايي برنده شود تا اين جايزه براي ايرانيها اشتياقبرانگيز باشد و سال بعد جايزه گرفتن آرگو پيامهاي سياسي مرتبط را منتقل کند. اگر من جاي مديران شما بودم ديگر فيلمي به اسکار نميدادم. من فيلم «گذشته» فرهادي را ديدهام. از جدايي بهتر است. اما چرا برگزيده نشد؟
همانطور که در حاشيه مصاحبه اشاره کردي سينما در آمريکا با سياست نسبت نزديکي دارد. در مورد چيزي که راجع به محکوم کردن يازدهم سپتامبر از جانب مردم ايران گفتي، بايد بگويم افرادي که در محکوميت تروريسم پس از يازدهم سپتامبر به خيابان آمدند عده قليلي هستند. در اغلب موارد مردم از جمهوري اسلامي دفاع کردهاند. معادلات حاکم در ايران پيچيده است، اما حاميان اصلي نظام جمهوري اسلامي در ايران، مردم هستند. من در گفتوگوهاي مختلفي به اين موضوع اشاره کردهام که حاميان قدرت در ايران
آقاي گوردون سوالي که پيش ميآيد اين است که با توجه به تاريخ پخش سريال مشخص است انتهاي سريال را بسيار تغيير دادهايد. اين اتفاق با توجه به تغيير دولت در ايران اتفاق افتاد؟ چون بهصورتي که بنده تحقيق کرده ام خط داستاني عمليات ترور در سريال بهگونهاي طراحي شده بود که رئيسجمهور ايران ترور شود و با تغيير دولت در ايران، ناگهان طراحي ترور معطوف به کاراکتر دانش اکبري فرمانده خيالي سپاه شد.
دقيقا. در پلات اصلي قبل از ساخته شدن فصل سوم ميخواستيم نامي مشابه محمود احمدينژاد را انتخاب کنيم و فردي مشابه با ويژگيهاي سياسي وي را تصوير کنيم و ترور او را در داستان اصلي داشته باشيم و پس از ترور اين شخص، مذاکرات اتمي ايران و غرب به نتيجه برسد. يعني با کشته شدن فردي که خصوصيات احمدينژاد را دارد داستان پايان بپذيرد. اما حاميان مالي ما اجازه چنين کاري را به ما ندادند. نکته جالب براي تو اين است که هيچگاه اجازه نميدهند مقامات بلندپايه ايراني در داستان حتي بهصورت شبيه وجود داشته باشند. البته اين قانون شامل حال توليدات تلويزيوني نميشود اما مجوز حضور شبه احمدينژاد در داستان را گرفته بوديم. همزمان با پيروزي حسن روحاني مديران کمپاني فاکس مرا خواستند و خواستار تغيير مسير داستان شدند و گفتند ديگر خط داستاني ترور رئيسجمهور لازم نيست. شانس آورديم که پنج قسمت توليد شده هنوز به ماجراي ترور نرسيده بود. دقيقا در همان روزها احساس کرديم ميانهروها در ايران به قدرت رسيدهاند و نقد داستاني خود را معطوف به گروههاي تندرو کرديم.
بخش انتهايي فصل سوم سريال شما مرا ياد فيلم «آرگو» انداخت. در آن فيلم هم فارغ از برداشتهاي سياسي، تصوير متوحشي از ملت ايران نشان دادهايد. مخصوصا در قسمتهايي که برودي به خانه نسرين (بيوه ابونظير) ميرود. يا مثل صحنهاي که مردم در اعدام برودي حضور دارند يا پس از ملاقات برودي با نسرين، واکنشي که مردم به برودي نشان ميدهند مضحک و غيرواقعي است. در صورتي که بخشي از مردم ايران پس از ماجراي يازدهم سپتامبر در محکوميت تروريسم به خيابانها آمدند و براي کشتهشدگان شمع روشن کردند. شما رسما در مورد دولت و ملت ايران باور غلطي داريد و به همان نسبت جمهوري اسلامي را نميشناسيد. ما ملت صلحدوستي هستيم و هيچگاه از تروريسم حمايت نکردهايم.
کارگرداني که از ايران آمد و اسکار گرفت (اصغر فرهادي) هم همين جمله را گفت (ما ملت صلح دوستي هستيم) اما هيچ آمريکايي عاقلي آن را باور نميکند. همه ما به حماقتش خنديديم. چون مشخص بود سال بعد فيلم جرج کلوني (آرگو) جايزه اسکار را ميگيرد. من براي نوشتن فيلمنامه اين سريال خيلي فارسي ياد گرفتم. به قول شما ايرانيها «Tarof nadarim». اصولا در ذات ما آمريکاييهاست که هيچکس را بيهوده تشويق نکنيم. اگر به توهم توطئه متهم نشوم ميگويم در مورد جايزه اسکار، افرادي در ايران با برخي تهيهکنندگان مذاکره کرده بودند. جالب اينجاست تيم سازنده آرگو به ايران آمده بود و مديران سينمايي ايران در دولت گذشته بيشترين تعامل را براي ساخت فيلم آرگو داشتند.
در عوض از تيم سازنده آرگو (که براي بازسازي لوکيشنها آمده بودند) قول گرفتند که به فيلم «جدايي» در اسکار راي بدهند، خيلي احمقانه بود. تيمي که به ايران آمده بود آماده ميشد که فيلمي بهزعم شما عليه ايران بسازد. آن وقت مديران شما در فکر گرفتن چند راي بيشتر براي اسکار بودند.
ضمن اينکه در سال ۲۰۱۱ کمپاني سازنده آرگو قبل از برگزاري اسکار با حمايت کاخ سفيد، مهماني خاصي را ترتيب داده بود که در آکادمي فيلم جدايي برنده شود تا اين جايزه براي ايرانيها اشتياقبرانگيز باشد و سال بعد جايزه گرفتن آرگو پيامهاي سياسي مرتبط را منتقل کند. اگر من جاي مديران شما بودم ديگر فيلمي به اسکار نميدادم. من فيلم «گذشته» فرهادي را ديدهام. از جدايي بهتر است. اما چرا برگزيده نشد؟
همانطور که در حاشيه مصاحبه اشاره کردي سينما در آمريکا با سياست نسبت نزديکي دارد. در مورد چيزي که راجع به محکوم کردن يازدهم سپتامبر از جانب مردم ايران گفتي، بايد بگويم افرادي که در محکوميت تروريسم پس از يازدهم سپتامبر به خيابان آمدند عده قليلي هستند. در اغلب موارد مردم از جمهوري اسلامي دفاع کردهاند. معادلات حاکم در ايران پيچيده است، اما حاميان اصلي نظام جمهوري اسلامي در ايران، مردم هستند. من در گفتوگوهاي مختلفي به اين موضوع اشاره کردهام که حاميان قدرت در ايران
کارگرداني که از ايران آمد و اسکار گرفت
(اصغر فرهادي) هم همين جمله را گفت (ما ملت صلح دوستي هستيم) اما هيچ
آمريکايي عاقلي آن را باور نميکند. همه ما به حماقتش خنديديم. چون مشخص
بود سال بعد فيلم جرج کلوني (آرگو) جايزه اسکار را ميگيرد.
مردم هستند. پس تصويري که در سريال ميهن يا فيلم آرگو ارائه شده تصويري
است که ما آمريکاييها ميخواهيم ببينيم و لزوما نبايد تصويري باشد که
مطلوب شماست.
دروغ ديگر در اين سريال همکاري ايران با القاعده است. شايد آن تصوير جغرافيايي که آرگو از ايران ارائه ميدهد درست باشد اما تهراني که شما در سريال نشان ميدهيد بيشتر به شهرهاي عربي شباهت دارد.
من نميتوانم شما را قانع کنم اما با اينکه بضاعت مالي خوبي داشتيم از شبيهسازي پرهيز کرديم. شما وقتي اعراب شيعه در جنوب لبنان را حمايت ميکنيد چه فرقي با آنها داريد.
اصالت پارسي داريم؛ تمدن ۷۰۰۰ ساله ايراني به همراه تمدن ۱۴۰۰ ساله اسلامي. در ضمن شيعيان لبنان برادران ما بهشمار ميروند. اما مسئله مهم اين است که شما بهصورت توهينآميزي نشان ميدهيد هر کسي مسلمان ميشود و نظام سرمايهداري يکسويه آمريکا را قبول ندارد، تروريست است!
طبيعي است که اين برداشت مستقل ما از شرايط است. شما چقدر قدرت رسانهاي در کل دنيا داريد؟ تصويري که سياستمداران ما از شرايط و روابط سياسي در مواجهه با ايران دارند بايد در سينما و تلويزيون آمريکا بازتاب داشته باشد. پس از القاعده ايران دشمن شماره يک ايالات متحده بهشمار ميرود. پس از ۳۰ سال مناقشه سياسي توقع داري چه تصويري از مناسبات ايران و آمريکا نشان دهيم؟ ضمن اينکه با ايران در حوزه سينما و تلويزيون و تاثير بر فرهنگ عمومي چالش داريم. ما تمام قدرت رسانهاي خود را در ۳۰ سال گذشته بهکار گرفتهايم تا ايرانيها نتوانند تصويري از جامعه، دولتها و دولتمردان خود به دنيا ارائه کنند. تصور ميکنيد تحريمهاي۳۰ ساله کمپاني ميجر چرا اتفاق افتاده است؟
کمپاني ميجر در آمريکا به کشورهاي عربي و خاورميانه فيلمهايش را با قيمت کمتري عرضه ميکند تا فيلمهاي ايراني در منطقه خاورميانه اکران نشوند. از سوي ديگر سيستم فرهنگي شما مانند رسانههاي آمريکايي قدرت توليد سريال و فيلم ندارد. بهنظر من تحريمهاي فرهنگي کمپانيهاي آمريکايي موثرتر از تحريم اقتصادي است زيرا سيستم فرهنگي شما را در طول ۳۰ سال اخير فلج کرده است. ما ۳۰ سال در مواجهه با رسانههاي ايراني جنگيدهايم تا شما را در اين حوزه فلج کنيم. ما در آمريکا تحرکات فرهنگي شما را کاملا زير نظر داريم. حتي فيلمسازان شما ديگر قدرت ندارند فيلمي مثل «ديپلمات» (داريوش فرهنگ) و «روز شيطان» (بهروز افخمي) توليد کنند. ما خيلي تلاش کرديم آثاري شبيه اين دو فيلم که توليد ايران است، در حوزه خاورميانه اکران نشوند. اگر قدرت رسانهاي ايران مانند قدرت سياسياش باشد ديگر از آمريکا و دموکراسي جهاني اثري باقي نخواهد ماند.
شيوه روايت شما بسيار غلط است. چون با فرض اينکه اسرائيل به ايران حمله کند مذاکراتي در کار نخواهد بود.
خب به اين موضوع هم فکر کرديم. دانش اکبري (فرمانده سپاه در سريال هوملند) سمبلي از تندروهاي ايراني است که توسط برودي ترور ميشود. ما با بدنه تندروها مشکل داريم. در اين سريال به ايران پيام داديم اگر تندروها نباشند با افرادي مثل مجيد جوادي راحتتر ميتوانيم مذاکره کنيم. نکته مهم ديگر در اين سريال اين است که اسرائيل به تاسيسات هستهاي ايران حمله کرده اما ايالات متحده وارد جنگ با ايران نشده. خب ما در اين سريال به اسرائيليها هم يک پيام داديم: «در صورتي که به ايران حمله کنند حمايت نظامي نخواهند شد». اگر تندروي نکني، من هم با ملايمت نکاتي را در مورد سريال خواهم گفت که سياستهاي کلي ايالات متحده و اسرائيل را زير سوال خواهد برد. مثلا جاسوس موساد که در پايان فصل سوم بهواسطه ميرا وارد زندگي سول (سرپرست سازمان سيا) ميشود توسط سيا دستگير ميشود. در اينجا هم من بهعنوان يک يهودي از موجوديت اسرائيل حمايت ميکنم و هم به عملکرد دستگاههاي مختلف در اسرائيل نقد دارم. در اين شرايط و در ايالات متحده هر تصميم در حيطه سينما مبتني بر سياست است. به اعتقاد من اصلا حرف احمقانهاي است که بگوييم سينما را از سياست جدا فرض کنيم. بهنظر من تهيهکنندگي سينما، اصولا هنري سياسي است. در بعضي مواقع يک ملت
دروغ ديگر در اين سريال همکاري ايران با القاعده است. شايد آن تصوير جغرافيايي که آرگو از ايران ارائه ميدهد درست باشد اما تهراني که شما در سريال نشان ميدهيد بيشتر به شهرهاي عربي شباهت دارد.
من نميتوانم شما را قانع کنم اما با اينکه بضاعت مالي خوبي داشتيم از شبيهسازي پرهيز کرديم. شما وقتي اعراب شيعه در جنوب لبنان را حمايت ميکنيد چه فرقي با آنها داريد.
اصالت پارسي داريم؛ تمدن ۷۰۰۰ ساله ايراني به همراه تمدن ۱۴۰۰ ساله اسلامي. در ضمن شيعيان لبنان برادران ما بهشمار ميروند. اما مسئله مهم اين است که شما بهصورت توهينآميزي نشان ميدهيد هر کسي مسلمان ميشود و نظام سرمايهداري يکسويه آمريکا را قبول ندارد، تروريست است!
طبيعي است که اين برداشت مستقل ما از شرايط است. شما چقدر قدرت رسانهاي در کل دنيا داريد؟ تصويري که سياستمداران ما از شرايط و روابط سياسي در مواجهه با ايران دارند بايد در سينما و تلويزيون آمريکا بازتاب داشته باشد. پس از القاعده ايران دشمن شماره يک ايالات متحده بهشمار ميرود. پس از ۳۰ سال مناقشه سياسي توقع داري چه تصويري از مناسبات ايران و آمريکا نشان دهيم؟ ضمن اينکه با ايران در حوزه سينما و تلويزيون و تاثير بر فرهنگ عمومي چالش داريم. ما تمام قدرت رسانهاي خود را در ۳۰ سال گذشته بهکار گرفتهايم تا ايرانيها نتوانند تصويري از جامعه، دولتها و دولتمردان خود به دنيا ارائه کنند. تصور ميکنيد تحريمهاي۳۰ ساله کمپاني ميجر چرا اتفاق افتاده است؟
کمپاني ميجر در آمريکا به کشورهاي عربي و خاورميانه فيلمهايش را با قيمت کمتري عرضه ميکند تا فيلمهاي ايراني در منطقه خاورميانه اکران نشوند. از سوي ديگر سيستم فرهنگي شما مانند رسانههاي آمريکايي قدرت توليد سريال و فيلم ندارد. بهنظر من تحريمهاي فرهنگي کمپانيهاي آمريکايي موثرتر از تحريم اقتصادي است زيرا سيستم فرهنگي شما را در طول ۳۰ سال اخير فلج کرده است. ما ۳۰ سال در مواجهه با رسانههاي ايراني جنگيدهايم تا شما را در اين حوزه فلج کنيم. ما در آمريکا تحرکات فرهنگي شما را کاملا زير نظر داريم. حتي فيلمسازان شما ديگر قدرت ندارند فيلمي مثل «ديپلمات» (داريوش فرهنگ) و «روز شيطان» (بهروز افخمي) توليد کنند. ما خيلي تلاش کرديم آثاري شبيه اين دو فيلم که توليد ايران است، در حوزه خاورميانه اکران نشوند. اگر قدرت رسانهاي ايران مانند قدرت سياسياش باشد ديگر از آمريکا و دموکراسي جهاني اثري باقي نخواهد ماند.
شيوه روايت شما بسيار غلط است. چون با فرض اينکه اسرائيل به ايران حمله کند مذاکراتي در کار نخواهد بود.
خب به اين موضوع هم فکر کرديم. دانش اکبري (فرمانده سپاه در سريال هوملند) سمبلي از تندروهاي ايراني است که توسط برودي ترور ميشود. ما با بدنه تندروها مشکل داريم. در اين سريال به ايران پيام داديم اگر تندروها نباشند با افرادي مثل مجيد جوادي راحتتر ميتوانيم مذاکره کنيم. نکته مهم ديگر در اين سريال اين است که اسرائيل به تاسيسات هستهاي ايران حمله کرده اما ايالات متحده وارد جنگ با ايران نشده. خب ما در اين سريال به اسرائيليها هم يک پيام داديم: «در صورتي که به ايران حمله کنند حمايت نظامي نخواهند شد». اگر تندروي نکني، من هم با ملايمت نکاتي را در مورد سريال خواهم گفت که سياستهاي کلي ايالات متحده و اسرائيل را زير سوال خواهد برد. مثلا جاسوس موساد که در پايان فصل سوم بهواسطه ميرا وارد زندگي سول (سرپرست سازمان سيا) ميشود توسط سيا دستگير ميشود. در اينجا هم من بهعنوان يک يهودي از موجوديت اسرائيل حمايت ميکنم و هم به عملکرد دستگاههاي مختلف در اسرائيل نقد دارم. در اين شرايط و در ايالات متحده هر تصميم در حيطه سينما مبتني بر سياست است. به اعتقاد من اصلا حرف احمقانهاي است که بگوييم سينما را از سياست جدا فرض کنيم. بهنظر من تهيهکنندگي سينما، اصولا هنري سياسي است. در بعضي مواقع يک ملت
در سال ۲۰۱۱ کمپاني سازنده آرگو قبل از
برگزاري اسکار با حمايت کاخ سفيد، مهماني خاصي را ترتيب داده بود که در
آکادمي فيلم جدايي برنده شود تا اين جايزه براي ايرانيها اشتياقبرانگيز
باشد و سال بعد جايزه گرفتن آرگو پيامهاي سياسي مرتبط را منتقل کند. اگر
من جاي مديران شما بودم ديگر فيلمي به اسکار نميدادم. من فيلم «گذشته»
فرهادي را ديدهام. از جدايي بهتر است. اما چرا برگزيده نشد؟
را به تصوير ميکشيم و در برخي مواقع ديگر خواستههاي دولتمردان را. پس
با اتکا به دو خروجي مهم سينما، اين صنعت هنري، سياسي و مدرن است. اين عده
قليل فيلمسازان ايراني که خيلي برايشان احترام قائل هستم، فيلمهاي
تحقيرآميزي درباره ملت خود ساختهاند. مثلا فيلم معروف «طبيعت بيجان»
متعلق به همان فيلمساز کمونيستي که در آلمان بود و در دوره جواني وقتي براي
درمان سرطان اينجا آمده بود در کلاسهايش شرکت کردم. اين طيف از
فيلمسازاني که آثارشان شبيه سينماي دهه ۷۰ و ۸۰ کشورهاي کمونيستي است، سبب
تحقير ملتهاي خودشان ميشوند. من که مواضعم نسبت به دولت و مردم ايران
روشن است. اما فيلمهاي کيارستمي به يک شوخي روشنفکري شبيهند و نميتوانند
علاقهمندان هنر سينما را راضي نگه دارند. شما وقتي قدرت متمرکز در حوزه
توليد سينمايي نداريد و دلخوش به جشنوارههايي مثل کن و برلين هستيد که به
حقير نشان دادن ملت خودتان ميانجامد، عملا سينماي خود را به بيراهه
بردهايد.
شما با چه رويکردي سراغ ساخت سريالهايي از اين دست ميرويد؟ چنين رويکرد دروغپردازانهاي کارکرد دارد؟
بله حتما کارکرد دارد. من اعتقاد دارم سينما ابزار توجيه سياستورزي است. به اين جمله که گفتم خيلي اعتقاد دارم. خودم را توليدکننده ميهنپرستي ميدانم که اهداف آمريکايي برايش ارزشمند است. به صنعت سينما احترام ميگذارم و از آن بهعنوان ابزاري هدفمند براي کشورم استفاده ميکنم. البته با توليد سريال در رسانهاي فراگيرتر مثل تلويزيون تاثير بيشتري بر افکار عمومي ميگذارم. من با اعتقاد کامل به قانون اساسي ايالات متحده و افکاري ميهنپرستانه سريال ۲۴ و هوملند را ساختم.
ولي در خصوص ايران در فصل سوم سريال بسياري از وقايع و لوکيشنها هيچ شباهتي به ايران ندارد.
منظورت اين است که ما اشرافي به جغرافياي ايران نداريم. نماهاي اصلي که از تهران نشان ميدهيم بيشباهت به تهران نيست. حتي اگر دقت کرده باشيد از اسم محله دروازه غار استفاده کرديم که يکي از بازيگران ايراني ما (بابک بختياري) در اين محله متولد شده است. ما عکسهاي متنوعي از تهران داريم. دو نفر از اعضاي تيم نويسنده ما به اضافه خود بنده سالهاست روي موضوع ايران کار ميکنيم. آخرين اخبار و اطلاعات درباره ايران را داريم. روزنامهها و مقالات مهم را عمدتا برايم ترجمه ميکردند. با روزنامهنگاران خارجي مخالف رژيم شما ارتباط نزديک داريم. چيزي نيست که درباره ايران ندانيم. ايرانيهاي مقيم لسآنجلس چندين بار در مهماني مختلف مرا دعوت کردند و بابت ساخت اين سريال از NGOهاي مختلف ايراني تقدير شديم. ۶ ماه قبل از نگارش فصل سوم ميهن حتي بياهميتترين نشريات ايراني را تهيه ميکرديم و تيم تحقيق و پژوهشي که از پنتاگون به ما پيوسته بود آنها را رصد ميکرد و ارزيابيهاي روزنامهها را در اختيار تيم نويسنده ميگذاشت. ما حتي ۶ ماه قبل از انتخابات ايران که مشغول نگارش فصل سوم بوديم با حدس اين موضوع که گروه سياسياي که به قدرت خواهد رسيد يقينا گروه ميانهرويي خواهد بود، طراحي داستاني سريال را انجام داديم. اغلب کارشناسان در خوشبينانهترين حالت شهردار فعلي تهران را بهعنوان رئيسجمهور ميشناختند. هيچگاه تصور نميکرديم اصلاحطلبان دوباره به قدرت برسند. براي اينکه ثابت کنم اطلاعات سياسي من از ايران غلط نيست ميخواهم به اين مسئله اشاره کنم که بلايي که بر سر محافظهکاران آمد تقريبا شبيه همان اتفاقي بود که در مورد اصلاحطلبان ايراني در سال ۸۴ رخ داد. اما رئيسجمهور شدن آقاي روحاني واقعا غير قابل پيشبيني بود. شايد باورت نشود اما طرحي که در دست توليد داشتيم و کمپاني فاکس جلوي آن را گرفت، پيشبيني به قدرت رسيدن شهردار تهران را در متن قصه داشت.
البته روند مذاکرات بهصورت فعلي را به نوعي در سريال ۲۴ در فصل هشتم پيشبيني کرديد. رئيسجمهور «حسن» به نوعي تداعيکننده نام رئيسجمهور ايران است. اين قبيل پيشبينيهاي شما در سريال ۲۴ هدفمند بود؟
در مورد اوباما که قبلا توضيح دادم. در مورد رئيسجمهور حسن اعتقاد دارم تاثيرگذاري قبل از اتفاق در درجه اهميت قرار دارد. سينما و سياست، موازي با يکديگر پيش ميروند اما طرح هدفمند و اشراف به سوژه سبب ميشود پيشبينيهاي سياسي سريال به مسير درستي برود. خانه کري در سريال هوملند را ديدي چگونه است! کري تمام احتمالات و عکسها را روي ديوار الصاق کرده است. ما هم در چنين فضايي کار ميکنيم. يعني دوستان، احتمالات و پيشفرضهاي سياسي را کنار هم ميچسبانند. يکي از فرضهاي مهمي که در سريال ۲۴ داشتيم اين بود که از ميان اصلاحطلبان ايراني اگر قرار است کسي به قدرت برسد با حداقل پيشفرضهايي که در سريال ۲۴ مطرح ميشود يک درصد احتمال داديم که حسن روحاني
شما با چه رويکردي سراغ ساخت سريالهايي از اين دست ميرويد؟ چنين رويکرد دروغپردازانهاي کارکرد دارد؟
بله حتما کارکرد دارد. من اعتقاد دارم سينما ابزار توجيه سياستورزي است. به اين جمله که گفتم خيلي اعتقاد دارم. خودم را توليدکننده ميهنپرستي ميدانم که اهداف آمريکايي برايش ارزشمند است. به صنعت سينما احترام ميگذارم و از آن بهعنوان ابزاري هدفمند براي کشورم استفاده ميکنم. البته با توليد سريال در رسانهاي فراگيرتر مثل تلويزيون تاثير بيشتري بر افکار عمومي ميگذارم. من با اعتقاد کامل به قانون اساسي ايالات متحده و افکاري ميهنپرستانه سريال ۲۴ و هوملند را ساختم.
ولي در خصوص ايران در فصل سوم سريال بسياري از وقايع و لوکيشنها هيچ شباهتي به ايران ندارد.
منظورت اين است که ما اشرافي به جغرافياي ايران نداريم. نماهاي اصلي که از تهران نشان ميدهيم بيشباهت به تهران نيست. حتي اگر دقت کرده باشيد از اسم محله دروازه غار استفاده کرديم که يکي از بازيگران ايراني ما (بابک بختياري) در اين محله متولد شده است. ما عکسهاي متنوعي از تهران داريم. دو نفر از اعضاي تيم نويسنده ما به اضافه خود بنده سالهاست روي موضوع ايران کار ميکنيم. آخرين اخبار و اطلاعات درباره ايران را داريم. روزنامهها و مقالات مهم را عمدتا برايم ترجمه ميکردند. با روزنامهنگاران خارجي مخالف رژيم شما ارتباط نزديک داريم. چيزي نيست که درباره ايران ندانيم. ايرانيهاي مقيم لسآنجلس چندين بار در مهماني مختلف مرا دعوت کردند و بابت ساخت اين سريال از NGOهاي مختلف ايراني تقدير شديم. ۶ ماه قبل از نگارش فصل سوم ميهن حتي بياهميتترين نشريات ايراني را تهيه ميکرديم و تيم تحقيق و پژوهشي که از پنتاگون به ما پيوسته بود آنها را رصد ميکرد و ارزيابيهاي روزنامهها را در اختيار تيم نويسنده ميگذاشت. ما حتي ۶ ماه قبل از انتخابات ايران که مشغول نگارش فصل سوم بوديم با حدس اين موضوع که گروه سياسياي که به قدرت خواهد رسيد يقينا گروه ميانهرويي خواهد بود، طراحي داستاني سريال را انجام داديم. اغلب کارشناسان در خوشبينانهترين حالت شهردار فعلي تهران را بهعنوان رئيسجمهور ميشناختند. هيچگاه تصور نميکرديم اصلاحطلبان دوباره به قدرت برسند. براي اينکه ثابت کنم اطلاعات سياسي من از ايران غلط نيست ميخواهم به اين مسئله اشاره کنم که بلايي که بر سر محافظهکاران آمد تقريبا شبيه همان اتفاقي بود که در مورد اصلاحطلبان ايراني در سال ۸۴ رخ داد. اما رئيسجمهور شدن آقاي روحاني واقعا غير قابل پيشبيني بود. شايد باورت نشود اما طرحي که در دست توليد داشتيم و کمپاني فاکس جلوي آن را گرفت، پيشبيني به قدرت رسيدن شهردار تهران را در متن قصه داشت.
البته روند مذاکرات بهصورت فعلي را به نوعي در سريال ۲۴ در فصل هشتم پيشبيني کرديد. رئيسجمهور «حسن» به نوعي تداعيکننده نام رئيسجمهور ايران است. اين قبيل پيشبينيهاي شما در سريال ۲۴ هدفمند بود؟
در مورد اوباما که قبلا توضيح دادم. در مورد رئيسجمهور حسن اعتقاد دارم تاثيرگذاري قبل از اتفاق در درجه اهميت قرار دارد. سينما و سياست، موازي با يکديگر پيش ميروند اما طرح هدفمند و اشراف به سوژه سبب ميشود پيشبينيهاي سياسي سريال به مسير درستي برود. خانه کري در سريال هوملند را ديدي چگونه است! کري تمام احتمالات و عکسها را روي ديوار الصاق کرده است. ما هم در چنين فضايي کار ميکنيم. يعني دوستان، احتمالات و پيشفرضهاي سياسي را کنار هم ميچسبانند. يکي از فرضهاي مهمي که در سريال ۲۴ داشتيم اين بود که از ميان اصلاحطلبان ايراني اگر قرار است کسي به قدرت برسد با حداقل پيشفرضهايي که در سريال ۲۴ مطرح ميشود يک درصد احتمال داديم که حسن روحاني
ما در آمريکا تحرکات فرهنگي شما را کاملا
زير نظر داريم. حتي فيلمسازان شما ديگر قدرت ندارند فيلمي مثل «ديپلمات»
(داريوش فرهنگ) و «روز شيطان» (بهروز افخمي) توليد کنند. ما خيلي تلاش
کرديم آثاري شبيه اين دو فيلم که توليد ايران است، در حوزه خاورميانه اکران
نشوند. اگر قدرت رسانهاي ايران مانند قدرت سياسياش باشد ديگر از آمريکا و
دموکراسي جهاني اثري باقي نخواهد ماند.
در ايران به قدرت برسد و براي همين اصرار داشتيم در فصل هشتم سريال ۲۴
نام رئيسجمهور ايران حسن باشد. شخصي در ايران از تندروهاي نزديک به حکومت
است که سريالهاي ما را تحليل و ارزيابي ميکند و از افراد سپاه پاسداران
بهشمار ميرود. از تحليلهاي او براي نگارش سريال ميهن خيلي استفاده
کرديم (حسن عباسي). طبيعي است در تحليلهاي اين شخص، نوعي هراس از حمله
نظامي اسرائيل وجود دارد. ما از تحليلهاي او براي دامن زدن به اين هراس
بهره برديم. بيتعارف من يک يهودي دوآتشه هستم که موجوديت برادرانم در
اسرائيل برايم از هر حيث اهميت دارد. به هر حال خطرناک بودن دولت شما و عدم
تبعيت از تمدن نوين جهاني موجب خسران در جهان خواهد شد.
بهنظر شما آمريکا خودش عامل بسط تروريسم نيست؟ شما که اطلاعات سياسي خوبي داريد درباره سناتور چارلي ويلسون که مايک نيکولز فيلمي درباره او ساخته، حتما اطلاعات دقيقي داريد. مگر حاکميت ايالات متحده براي مقابله با بلوک شرق مجاهدين سابق در افغانستان را تجهيز نکرد و سناتور چارلي ويلسون ميليونها دلار براي خريد و حمل سلاح به افغانستان نبرد؟ طبيعي است بعد ار فروپاشي شوروي مجاهدين به گروههاي متفاوتي تقسيم شدند و در نهايت القاعده شکل گرفت. حالا مقصر بسط تروريسم جهاني ايران است يا آمريکا؟ در همين قضيه سوريه مگر دولت عربستان از تکفيريها حمايت نميکند؟ شما چطور ايران را مقصر بسط تروريسم ميدانيد؟
طبيعي است من يک آمريکايي هستم همانطور که تو ايراني هستي. طبيعي است که بخواهي برخي سياستهاي کلان دولتمردان مرا در دورههاي گذشته مخصوصا دوران فاجعهبار رونالد ريگان زير سوال ببري. ما خودمان هم به شرايط امنيتي در آمريکا نقد داريم. در چرخه بازيهاي سياسي و امنيتي چهره آمريکاي آزاد مخدوش ميشود و چنين شرايطي را ما در ۲۴ و سريال ميهن زير سوال برديم. شخصيت معاون رئيسجمهور که دستور ميدهد بمباران هوايي در محل زندگي ابونظير اتفاق افتد در واقع نقد همين جريان بيمار امنيتي - سياسي در آمريکاي به اصطلاح آزاد است يا شخصيت خودسري که در مجموعه سازمان سيا فعاليت ميکند (ديويد استس)، نقد جريان بيمار در سياست. قبول داريم که سياستهاي غلط عامل تروريستپروري ميشود.
شما در سريال ۲۴ پيشبيني کرديد که يک سياهپوست رئيسجمهور آمريکا ميشود. چقدر از اين مجموعه فعاليت هدفمند بوده است؟ اين سوال من پاسخ کاملي نداشت.
واقعا ايمان آوردم که در حرفهات آدم فوقالعادهاي هستي. سه روز معطل جواب ماندي و دوباره سوال را ارسال کردي. ميان هنرمندان، مخصوصا فيلمسازان، ميل شديدي وجود دارد که پس از دوران سياه بوش، يک رنگينپوست يا يک زن بر کرسي رياستجمهوري بنشيند. رياستجمهوري يک زن در ايالات متحده را پيشبيني کرديم و همچنان خانم کلينتون احتمال دارد نامزد کسب مقام رياستجمهوري باشد. همانطور که ظريف در ايران سوداي رياستجمهوري دارد. من آمريکايي متوجه خندههاي ظريف به جان کري ميشوم که چه معناهايي ميتوانند داشته باشند. ما يک آلبوم از لبخندها و رياکشنهاي ظريف نسبت به جان کري تهيه کردهايم. ما اينجا اتاقهاي مشورت داريم و با تيم نويسنده موضوعات مختلفي را رصد ميکنيم.
قصد بعدي شما با اين تيم نويسنده و اتاق فکر چيست. باز هم جمهوري اسلامي را هدف قرار خواهيد داد؟
با روند مذاکرات فعلي فکر نکنم. فعلا ايران از دستور کار خارج است. من و الکس تصميم داريم در مورد بهار عربي دو سريال بسازيم. فعلا در مرحله تحقيق و نگارش فيلمنامه هستيم.
اما يادتان باشد شما با ساخت ميهن تنفر و انزجار ضدآمريکايي را در ميان ايرانيان گسترش داديد. شما به ايرانياني در آمريکا نزديک هستيد که حاکميت پرافتخار و مستقل جمهوري اسلامي را قبول ندارند اما از گزينه نظامي نيز متنفر ند.
نه اينطور هم نيست. خيلي از ايرانيان مقيم آمريکا براي حمله اسرائيل به ايران لحظهشماري ميکنند. البته تاکيد ميکنم ما در سريال نشان داديم که آمريکا عملا دخالتي در حمله نظامي به ايران ندارد و اسرائيل خودسرانه اقدام به انجام چنين کاري کرده است و ايالات متحده و لزوما سيا به خنثي کردن آسيبهاي پس از حمله نظامي اسرائيل به ايران ميپردازد.
پس شما از گزينه حمله نظامي به ايران خوشحال هستيد؟
رعب و وحشت گاهي بد نيست. براي تسري اين رعب و وحشت، سريال خودمان را بهصورت رايگان در اختيار شبکه فارسيوان قرار داديم تا با دوبله فارسي بيشتر ديده شود. اين حرفهاي من ميدانم باعث وحشت ميشود اما وحشت براي ملت شما بد نيست!
ما هشت سال جنگ را تجربه کردهايم و از جنگ واهمه نداريم. لطفا سريالي بسازيد که حقوق اتمي ملت ايران را به دولتمردان آمريکايي يادآور شود!
براي تاثيرگذاري بيشتر، فکر ميکنم پرداختن به بهار عربي واجبتر است.
بهنظر شما آمريکا خودش عامل بسط تروريسم نيست؟ شما که اطلاعات سياسي خوبي داريد درباره سناتور چارلي ويلسون که مايک نيکولز فيلمي درباره او ساخته، حتما اطلاعات دقيقي داريد. مگر حاکميت ايالات متحده براي مقابله با بلوک شرق مجاهدين سابق در افغانستان را تجهيز نکرد و سناتور چارلي ويلسون ميليونها دلار براي خريد و حمل سلاح به افغانستان نبرد؟ طبيعي است بعد ار فروپاشي شوروي مجاهدين به گروههاي متفاوتي تقسيم شدند و در نهايت القاعده شکل گرفت. حالا مقصر بسط تروريسم جهاني ايران است يا آمريکا؟ در همين قضيه سوريه مگر دولت عربستان از تکفيريها حمايت نميکند؟ شما چطور ايران را مقصر بسط تروريسم ميدانيد؟
طبيعي است من يک آمريکايي هستم همانطور که تو ايراني هستي. طبيعي است که بخواهي برخي سياستهاي کلان دولتمردان مرا در دورههاي گذشته مخصوصا دوران فاجعهبار رونالد ريگان زير سوال ببري. ما خودمان هم به شرايط امنيتي در آمريکا نقد داريم. در چرخه بازيهاي سياسي و امنيتي چهره آمريکاي آزاد مخدوش ميشود و چنين شرايطي را ما در ۲۴ و سريال ميهن زير سوال برديم. شخصيت معاون رئيسجمهور که دستور ميدهد بمباران هوايي در محل زندگي ابونظير اتفاق افتد در واقع نقد همين جريان بيمار امنيتي - سياسي در آمريکاي به اصطلاح آزاد است يا شخصيت خودسري که در مجموعه سازمان سيا فعاليت ميکند (ديويد استس)، نقد جريان بيمار در سياست. قبول داريم که سياستهاي غلط عامل تروريستپروري ميشود.
شما در سريال ۲۴ پيشبيني کرديد که يک سياهپوست رئيسجمهور آمريکا ميشود. چقدر از اين مجموعه فعاليت هدفمند بوده است؟ اين سوال من پاسخ کاملي نداشت.
واقعا ايمان آوردم که در حرفهات آدم فوقالعادهاي هستي. سه روز معطل جواب ماندي و دوباره سوال را ارسال کردي. ميان هنرمندان، مخصوصا فيلمسازان، ميل شديدي وجود دارد که پس از دوران سياه بوش، يک رنگينپوست يا يک زن بر کرسي رياستجمهوري بنشيند. رياستجمهوري يک زن در ايالات متحده را پيشبيني کرديم و همچنان خانم کلينتون احتمال دارد نامزد کسب مقام رياستجمهوري باشد. همانطور که ظريف در ايران سوداي رياستجمهوري دارد. من آمريکايي متوجه خندههاي ظريف به جان کري ميشوم که چه معناهايي ميتوانند داشته باشند. ما يک آلبوم از لبخندها و رياکشنهاي ظريف نسبت به جان کري تهيه کردهايم. ما اينجا اتاقهاي مشورت داريم و با تيم نويسنده موضوعات مختلفي را رصد ميکنيم.
قصد بعدي شما با اين تيم نويسنده و اتاق فکر چيست. باز هم جمهوري اسلامي را هدف قرار خواهيد داد؟
با روند مذاکرات فعلي فکر نکنم. فعلا ايران از دستور کار خارج است. من و الکس تصميم داريم در مورد بهار عربي دو سريال بسازيم. فعلا در مرحله تحقيق و نگارش فيلمنامه هستيم.
اما يادتان باشد شما با ساخت ميهن تنفر و انزجار ضدآمريکايي را در ميان ايرانيان گسترش داديد. شما به ايرانياني در آمريکا نزديک هستيد که حاکميت پرافتخار و مستقل جمهوري اسلامي را قبول ندارند اما از گزينه نظامي نيز متنفر ند.
نه اينطور هم نيست. خيلي از ايرانيان مقيم آمريکا براي حمله اسرائيل به ايران لحظهشماري ميکنند. البته تاکيد ميکنم ما در سريال نشان داديم که آمريکا عملا دخالتي در حمله نظامي به ايران ندارد و اسرائيل خودسرانه اقدام به انجام چنين کاري کرده است و ايالات متحده و لزوما سيا به خنثي کردن آسيبهاي پس از حمله نظامي اسرائيل به ايران ميپردازد.
پس شما از گزينه حمله نظامي به ايران خوشحال هستيد؟
رعب و وحشت گاهي بد نيست. براي تسري اين رعب و وحشت، سريال خودمان را بهصورت رايگان در اختيار شبکه فارسيوان قرار داديم تا با دوبله فارسي بيشتر ديده شود. اين حرفهاي من ميدانم باعث وحشت ميشود اما وحشت براي ملت شما بد نيست!
ما هشت سال جنگ را تجربه کردهايم و از جنگ واهمه نداريم. لطفا سريالي بسازيد که حقوق اتمي ملت ايران را به دولتمردان آمريکايي يادآور شود!
براي تاثيرگذاري بيشتر، فکر ميکنم پرداختن به بهار عربي واجبتر است.
نظرات بینندگان