وقتی دختر 21 ساله ای می خواهد زن شوهر خاله 60 ساله اش شود!
شیــــرازه : وب نویسان فعالی در سراسر استان فارس هستند که وبلاگ های آن ها از سطح بالایی برخوردار است. محتواهای خواندنی این وبلاگ ها گرچه مشتری خاص خود را دارد اما به منظور معرفی هر چه بیشتر، شیــــرازه در نظر دارد به صورت هفتگی گزیده بهترین های وبلاگی را در قالب «معجـــون وبلاگی» تقدیم شما خوانندگان گرامی نماید.
یقیناً مطالب بسیاری زیادی در فضای وبلاگی کشور وجود دارد که شایسته بهترین ها هستند، لذا گلچین این مطالب به معنای نادیده گرفتن زحمات دیگر وبلاگ ها نمیباشد. بر این اساس از تمامی وبلاگ نویسان عزیز می توانند به منظور معرفی وبلاگ خود، مطالب تولیدی خود را برای ما ارسال نمایند.
وبلاگ پیشگامان حجاب نوشت: افسرهای جوان جنگ نرم، جهنمی می شوند!
چند وقت پیش یه خادم سایبری این نظر رو توی وبلاگم گذاشته بود و من بعد از خوندنش حسابی شوکه شدم .
یه آقاهه می میره…
روز قیامت توی پروندش میزنن "بی حجابی و آرایش غلیظ و دلبری کردن از مردها!" طرف چهارشاخ میشه! میگه منکه اون دنیا افسر جنگ نرم بودم… ما رو چیکار به اینا؟!
بهش میگن مگه نشنیدی پیامبر(ص) گفت: هرکس عمل زشتی را نشر دهد، مانند کسی است که آنرا آغاز کرده. به نام حجاب، عکس بی حجابی می ذاشتی، یادته؟ حالا بیا برو توی جهنم...
افسرهای جوان جنگ نرم و خادم های سایبری بیایید از امروز بیشتر مواظب باشیم که چه مطلبی میذاریم، چه عکسی میذاریم و چه حرفایی می زنیم. نکنه به اسم مبارزه با جنگ نرم خودمون باعث گناه دیگران بشیم.
یاعلی
*****وبلاگ بچه های جنگ نوشت: دختر 21 ساله ای می خواهد زن شوهر خاله 60 ساله اش شود!
این روزها در برخی خانواده ها شاهد رفتارهای هنجارشکنانه و دور از ارزش های اخلاقی و اسلامی هستیم، مرزهای محرم و نامحرمی گسیخته شده است و کسی اهمیت نمی دهد که عاقبت این اتفاق شوم چقدر میتواند وخیم باشد.
دختری حدود ۲۰ ساله در دانشگاه برای مشاوره به من مراجعه کرده بود و میگفت: "من عاشق شدهام!” گفتم: "عاشق چه کسی؟ گفت: "عاشق شوهر خاله ام شده ام! و این صرفا یک عشق ظاهری و قلبی نیست بلکه قضیه ازدواج در میان است!
این روزها در برخی خانواده ها شاهد رفتارهای هنجار شکنانه و دور از ارزشهای اخلاقی و اسلامی هستیم، مرزهای محرم و نامحرمی گسیخته شده است و کسی اهمیت نمی دهد که عاقبت این اتفاق شوم چقدر میتواند وخیم باشد.
متأسفانه برخی خانواده ها تحت تأثیر تبلیغات ماهواره ای و برنامه های هدفدار آن و یا به علت بی اطلاعی از مبانی اخلاقی و ارزش های اسلامی، برخورد نزدیک با نامحرم بدون هیچ قیدی و بدون حجاب را نوعی تجدد و روشنفکری قلمداد می کنند، تا جایی که نسل جدید نمی داند محرم کیست و نامحرم کیست؟
دیگر دختران ما شوهر عمه، شوهر خاله، پسر دایی ها و پسر عمه ها و … را نامحرم حساب نمی کنند، با همکلاسی هایشان از جنس مخالف روابط صمیمانه ای دارند و می گویند فلانی دوست اجتماعی من است و رابطه خاصی با هم نداریم، در فضای مجازی هر مدل عکسی از خودشان منتشر می کنند و خانواده هایشان هم تأیید شان می کنند.
البته پسران ما هم همین وضع را دارند، با خانم های فامیل روابطشان کاملا گرم و صمیمی است و با هر دختری که تمایل داشته باشند بدون هیچ حجب و حیایی طرح دوستی های نزدیک می ریزند و خانواده ها گویی در خوابی خوش هستند و اهمیت نمی دهند که عاقبت این سهل انگاری ها چقدر می تواند خود و فرزندانشان را به تباهی بکشاند.
متأسفانه شاهدیم که روز به روز فرزندان از والدین خود غریبه تر می شوند و فاصله می گیرند و در عوض با فامیل و دوستان خود رفیق شده و سفره دل می گشایند.
بارها شنیدهایم از برخی دوستان که پدر و مادرم مرا درک نمیکنند، به خواسته هایم احترام نمیگذارند، اما دوست پدرم یا دوست مادرم نهایت محبت را نسبت به من دارد، شوهر خالهام مرد فوق العادهای است کاش او پدر من بود…
کاش پسر فلانی برادر من بود…
کاش خواهری چون دختر عمهام میداشتم و…
اینها دیالوگهای آشنایی است که بسیار میشنویم .
"وای بر اولاد آخر الزمان از دست پدرانشان! سئوال شد یا رسول الله: آیا از پدران مشرکِ آنان؟ فرمود: خیر، از دست پدران مومن آنها، چون واجبات دین را به فرزندانشان نمی آموزند و اگر اولاد آنها بخواهند، بیاموزند، آنان را منع می کنند. و تنها به این قانع هستند که فرزندانشان از مال دنیا چیزی را به دست آورند. من از آنها بیزارم و آنها هم از من بیزارند"
بارها و بارها در صفحه حوادث روزنامه ها و خبرگزاری ها شاهد بوده ایم که چگونه فرزندان ساده دل یک خانواده قربانی هوس های کثیف برخی فامیل ها و دوستان خانوادگیشان می شوند، آمار قتل های عشقی و تجاوزهای فامیلی یک زنگ هشدار است که این اتفاق شوم دیر یا زود ممکن است گریبان ما را بگیرد، کابوس هایی برایمان بسازد که تا ابد راه نجاتی از آن نداشته باشیم.
حضرت علی علیه السلام
در باره سخن گفتن با زن نامحرم فرمود: ای بندگان خدا! بدانید که
گفتگو و اختلاط مردان با زنان نامحرم سبب نزول بلا و بدبختی خواهد شد، و دلها را منحرف
می سازد، و پیوسته به زنان چشم دوختن؛ نور چشم دل را خاموش می گرداند، و همچنین با
گوشه چشم به نامحرم نگاه کردن از حیله و دام های شیطان است.
(بحارالانوار ج ۷۴ ص ۲۹۱ )
نقل یک ماجرای واقعی
دختری حدود ۲۰ ساله در دانشگاه برای مشاوره به من مراجعه کرده بود و می گفت: "من عاشق شده ام!”
گفتم: عاشق چه کسی؟
گفت: عاشق شوهر خاله ام شده ام! و این صرفا یک عشق ظاهری و قلبی نیست بلکه قضیه ازدواج در میان است! به خانمش که خاله من است گفته می خواهی از زندگی من بیرون برو می خواهی بمان، من می خواهم زن بگیرم! فقط به او نگفته که زن دوم دختر خواهر خودت است!”
گفتم: "چند سالش است لابد خیلی خوش تیپه !؟”
گفت: " شاید برای دیگران نباشه چون حدود ۶۰ سال دارد ولی برای من هست!”
گفتم: "حتما خیلی پولداراست؟”
گفت: "نه راننده مردم است !”
بعد نگاهی طلبکارانه من گفت:
"حاج آقا! حالا هم پیش شما نیامده ام به
من بگویید اسغفرالله و از این حرفها، بلکه آمده ام که به من بگویید مادرم را چیکار
کنم؛ مادری که شنیده شوهر خواهرش می خواهد دوباره زن بگیرد و سکته ناقص را زده است.
اگر بفهمد زن دوم این آقا، دختر خودش است حتما می میرد.
می خواهم بدانم جان مادرم ارزش عشق من را دارد یا نه؟
گفتم: قبول داری خیلی عجیب است دختری بیست و یکی دو ساله با مردی حدود ۶۰ ساله ازدواج کند؟
گفت: راستش را بخواهید نمی دانم چی شد؛ ولی یک چیزی را خیلی خوب می دانم. مسافرت می رفتیم خیلی با شوهر خاله ام راحت بودم. مثل پدرم بود. والیبال بازی می کردم توپ بر سر و کله من می زد و درد دل های خصوصی، پیام های قشنگ و عاشقانه، حتی پدر و مادرم می دانند که من با شوهرخاله ام راحتم. اما خبر از عشق ما ندارند. بعد از مدت طولانی دختر گلم، دختر گلم، تبدیل به همسر گلم شد!!!
بارها و بارها در صفحه حوادث روزنامه ها و خبرگزاری ها شاهد بوده ایم که چگونه فرزندان ساده دل یک خانواده قربانی هوس های کثیف برخی فامیل ها و دوستان خانوادگیشان می شوند، آمار قتل های عشقی و تجاوزهای فامیلی یک زنگ هشدار است که این اتفاق شوم دیر یا زود ممکن است گریبان ما را بگیرد، کابوس هایی برایمان بسازد که تا ابد راه نجاتی از آن نداشته باشیم
عدم رعایت حرمت بین خانوادگی دختر خاله و پسر خاله، دختر عمو و پسرعمو ، رخ دادن اتفاقات خطرناک در خلوت امکان پذیر نیست. اتفاقاتی که دختر خانم در درد دل مشاوره وقتی بخاطر آن حادثه ایی که فکرش را هم نمی کرد بجای اشک خون گریه می کند انگار تمام زیبایی مقدسش را از دست داده است. و وجودش را جز ناامیدی، چیزی فرا نگرفته است.
عاقبت شوم برداشتن مرز محرم و نامحرم
و نیز آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «لان یطعن فی راس احدکم بمخفط من یدیه خیر له من ان یمس امراة لا تحل له». اگر سوزنی با شدت و ضربه بر سر یکی از شما فرود آید، بهتر از آن است که زنی را که نامحرم است لمس کند. (مرات النساء ص ۱۱۷)
رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم درباره شوخی با زن نامحرم فرمود: «من فاکه امراة لا یملک ها حبس به کل کلمة کلمها فی الدنیا الف عام فی النّار، و المراة اذ طاوعت الرجل فالنزمها او قبل ها او باشرها خراما او فاکهها واصاب منها فاحشة فعلیها من الوزر ما علی الرّجل فان غلبها علی نفسها کان علی الرّجل وزره ووزرها». (عِقاب الاعمال: ص ۶۵۲ )
هر کس با زنی نامحرم شوخی کند برای هر کلمه که با او گفته است، هزار سال در آتش دوزخ او را زندانی می کنند. و آن زن اگر با رضایت، خود را در اختیار مرد قرار دهد و مرد او را در آغوش گیرد یا ببوسد یا تماسی برقرار سازد یا با وی بخندد و منجر به عمل خلاف شود، این زن هم مثل مرد گناهکار است و عذابش مثل اوست. ولی اگر زن راضی نبوده و مرد به زور مرتکب این عمل زشت شد، گناه هر دو بر گردن مرد خواهد بود.
رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلم درباره ارتباط زن و مرد نامحرم فرمود: «با عدوا بین انفاس الرّجال و النساء فانه اذا کانت المعاینة واللقاء کان الدّاء الّذی لا دواء له» (بهشت جوانان، ص ۴۶۸ )
بین مردان و زنان نامحرم جدایی ایجاد کنید [تا با هم برخورد و تماس نداشته باشند]؛ زیرا هنگامی که آنان رو در روی یکدیگر قرار گرفتند و با هم رفت و آمد داشتند، جامعه به دردی مبتلا خواهد شد که درمان نخواهد داشت.
براستی چرا بعضی خانواده ها باور ندارند که پسر عمو و دختر عمو، پسر خاله و دختر خاله و امثال شوهر خواهر و یا زن برادر نامحرم هستند و متاسفانه بخاطر این که طرف مقابل را در حد معصوم می دانند گرفتار وابستگی هایی می شوند که گاهی به فحشا هم کشیده می شود. در حالی طرفین اهل فحشا نبودند. براستی آیا پدر و مادر نمی دانند بخاطر عدم رعایت حرمت های خانوادگی در جرم بچه ها سهیم هستند.
*****
وبلاگ سکوت نوشت: شیطانی که می گفت: «من همه را می کُشم، فرقی ندارد مسلمان، یهودی یا مسیحی» بالاخره مُرد!
در پایان برای آنکه به میزان حیوان صفتی شارون و تضادش با بدیهی ترین ارزشهای انسانی پی ببرید عین توصیفاتی که در یکی از مصاحبههایش با آموس اوز نویسنده اسرائیلی کمی بعد از قتلعام صبرا و شتیلا به کار برده بخوانید:
تو میتوانی من را هرچه میخواهی صدا بزنی. من را جنایتکار یا هیولا صدا بزن، فقط یادت باشد که من یک سره از اعراب متنفر نیستم. حتی شخصاً با بعضی از آنها مثل بدوینها (اعراب بدوی ساکن اسرائیل) راحت ترم تا با یهودیها. آن عربها هنوز غرورشان مثل ما نشکسته است و متعصب، ظالم و بخشنده هستند.
اسرائیل را هرچه میخواهی صدا بزن، اصلاً مثل لیبوویتز صدایش بزن حکومت جهود ــ نازی، چرا که نه؟
بهتر است یک جهود ــ نازی زنده باشی تا یک قدیس مرده…
من فقط میخواهم زندگی کنم و بچههایم هم مثل خودم زندگی کنند نه اینکه یهودیها عاشقم باشند یا اینکه پاپ و دیگر رهبران مذهبی دنیا ستایشم کنند. من هرکسی را که دست روی بچهام بلند کند نابود میکنم، خودش و بچهاش را… فرقی نمیکند مسیحی، مسلمان، یهودی یا بیدین باشد. تاریخ به ما میآموزد که هرکس نکشد کشته میشود، این یک قانون آهنین است.
حتی اگر شما با ارقام ریاضی به من ثابت کنید که جنگ فعلی در لبنان یک جنگ کثیف غیراخلاقی است، اهمیتی نمیدهم. علاوه بر آن حتی اگر به من ثابت کنید که ما در لبنان به اهدافمان نرسیدهایم یا نخواهیم رسید، دولتی دوستدار خودمان در لبنان به وجود نیاوردهایم یا اینکه سوریهایها یا حتی جنبش آزادیبخش را از بین نبردهایم، باز هم اهمیتی نمیدهم چون ارزشش را داشت. حتی اگر جلیل تا یک سال دیگر دوباره مورد اصابت کاتیوشا قرار بگیرد هم واقعاً اهمیتی نمیدهم. ما باز حمله خواهیم کرد و بیشتر و بیشتر میکشیم تا بسشان شود، و میدانی چهچیز این جنگ ارزشش را دارد؟ اینکه در میان دنیای متمدن ما را از سایرین ناخوشایندتر میکند.
*****
سلام آقای "تدبیر"
آقای "امید"
آقای هورا
آقای شعار
سی دی ات مبارک
چشمانمان روشن
**
تو امروز می خندی و من
این شاعر گریان
شعر سپیدم را
سیاه می سرایم
تا اعلام عزای "خصوصی" کنم!
و کامم را
به حلوای مرگ احمدی روشن
-که همین امروز کشته شد
تلخ کنم!
زمستان عجیب
سلام آقای "تدبیر"
آقای "امید"
آقای هورا
آقای شعار
سی دی ات مبارک
چشمانمان روشن
**
تو امروز می خندی و من
این شاعر گریان
شعر سپیدم را
سیاه می سرایم
تا اعلام عزای "خصوصی" کنم!
و کامم را
به حلوای مرگ احمدی روشن
-که همین امروز کشته شد
تلخ کنم!
**
امروز همه خوشحالند
از اوباما و نتانیاهو گرفته
تا همین حاجی شهرمان
که سجده شکر کرد
"خدا را شکر امروز
بنز ارزان می شود"
و دلّالی که فریاد می زد:
"تا مرغ ارزان هست
زندگی باید کرد"
و شلیته ای خنده که
" ساپورت پوستی
با نخ بیست درصد چند؟"
**
بخند!
به آرزویت رسیدی
دیگر
سانتریفیوژها نمی چرخند
سانتریفیوژها
از پشت تیر خورده اند
و امروز آمانو
دهان معصومشان را پلمپ کرد
تا کیک زرد دهیم و
اوره(!) بسازیم هر دم!
**
خیالتان تخت
سانتریفیوژها
آرام
در تابوت مصلحت خفته اند!
تا شما هر روز
به رقص ثانیه ها بچرخید
و برایشان
فاتحه سعدآباد بخوانید!
خیالتان راحت
خِرخِرهء قُم
در دست "نیویورکی"هاست
با آن لبخند های شیرین و
ریش های پرفسوریشان!
**
نگران خزانه خالی نباش
قرار است بابا "کری"
یک مشت دلار کثیف
به قیمت تحفه "نطنز"
برایتان حواله کند قسطی
تا خزانه چشم های ما
لبریز شود از درد!
دیگر غم مخور
"هل من ناصر"ت را شنیدند
روزگار کشور سیاه نیست!
سیاه
حال پدرم بود
-هم او که هشت سال خردلِ ساختِ برلین را خورد -
هم او که امروز روی ویلچر
نوش داروی ساخت مرکل را تُف کرد
و اندکی بعد
با دیدن فُردوی خاموش
تشنج کرد و لحظه ای جان داد!
سیاه
روزگار مادر بود
که گوشه روسری در دهان می برد
تا دشمن
صدای دردش را نفهد آقا!
سیاه
حال مردم خان العسل است
که توله سگ های سعودی از این پس
بیشتر زهر خوردشان خواهند داد
سیاه
حال زنان الزهرا است
که قرار است
پشت دروازه های سوخته شهر
به دیوار تاریخ
میخکوبشان کنند!
سیاه
حال شعر سپید من است
که قصد انتحار
میان خفته ها کرده است!
**
چه زمستان عجیبی
دستها در جیب
به ترس خروج
دهان ها بسته
ز سوز سکوت
زبان ها مسلول
ز بیم یک فریاد
و چشم ها افتان
چو کور یک بی داد!
مرسی ممنون
متنوع ترش کنید
غرقِ خون، گشته مادر میهن
شکرِ ایزد که شیردال آمد
سالِ هشتاد و دو که یادت هست؟
استراو هم که از موال آمد
از یمن بوی اقتدار آمد
بوی خون، از سفارت بیروت
سوریه، بوی کربلا می ده
و حرم، بوی آتش و باروت
بوی پسته، پیچیده و سردار
بازیِ حقوقیِ سرهنگ
خونِ مصطفی هنوز خیسه!
آرمیتا و علیرضا دلتنگ!
و شارون دشتی از نجاست بود
سگ، درون طویله افتاده
می دهد پلمپ به دردشان، تسکین
و ژنو نگو، بگو باده!
درژنو خنده ی ظریف دیدم
دیپلمات ها که ... انگاری
مرکز نطنز هم شد طنز
نونِشو بریدن انگاری
راه عشقو دیدم پلمپ کردن
رسم عشقو نمی شه کرد تعلیق
اون که با یک پا وایمیساد؛ رفته
کم کمک آب و کیکِ زرد تعلیق
مصطفی جون، خبرداری یا نه؟
چشمِ نازِ تو احمدی، روشن
قفل زدن به سایتِ تو اما؛
دم به دم، هِی از کلید می گن
چارچرخ هسته ای شده پنچر
با کلیدی که قفل شده چرخه!
سانتریفیوژ؟ نه؛ چرخِ عصاری
دورِ سر، زمین که می چرخه!
تو ظریفم، مقیم فیس بوکی
جنگ نرمه! عزیز! نوازش نیست
بخس گشته؛ حرمتِ لاله
معنیِ اعتدال، سازش نیست!
یک شبه، انقلاب بفروشد
هرکه عادت کند به ویلا، قصر
زعفرانیه؛ کشش دارد
هفت تکبیر گوید و والعصر
عصرِ تسلیم و دست و پا بستن
عصرِ اکسیدِ شهریاری ها
عصرِ خنجر، نشستنِ بر پشت
عصرِ پاسپورتِ آریایی ها
معنی عزتو که فهمیدیم
بس بلند گشته سر و قد من
آخر راهشون که معلومه!
فکر کردنم می شه قدغن!
من امید بسته ام به این خونه
بوی عشقه که خونمون خوبه
بذا تو حال خودم باشم
میرمهدی کجاش محبوبه
مطالب و مخصوصاً اشعار پر مغزي انتخاب شده و اي كاش 1بخش هم به وبلاگ هاي معرفي و اخبار شهر و روستاهاي استان تخصيص بديد.
مثل www.garmosht.blogfa.com